سازمان اکثریت و بحران سمت گیری

تقی روزبه
Taghi_roozbeh@yahoo.com

وقتی که سلطنت طلبان هم به طمع می افتند!
درحالی که هنوزمرکب مصوبات کنگره دهم سازمان فدائیان خلق ایران(اکثریت)خشک نشده چالش حول سیاست های ائتلافی وسمت گیری بسوی یکی ازدوقطب اصلی بحران هسته ای درمیان این سازمان بالاگرفته است.گرچه این گونه چالش ها درمیان این جریان تازگی نداشته و بهمین دلیل مشکل نه درنفس وجود آن ها،بلکه بیش ازآن در وجود همزمان دو جهت گیری متفاوت و اگربتوان گفت "متضادی"است که هنوزنتوانسته به چربش قاطع یک گرایش منجرشود.

وهمین مسأله است که خودویژگی بحران کنونی را تشکیل داده و لاجرم موجب به صدا درآمدن همزمان دونغمه ناهم خوان شده است.گردآوردن و همزیست کردن طیف های رنگارنگ ومتنوع با تاکتیک و استراتژی متفاوت درزیریک سقف را،الحق بایدهنربدیعی بحساب آوردکه درنزدهرکس نمی توان یافت. هم چون یک بازارمکاره که درآن هرمشتری با ورودبه آن می تواندکالای باب طبع خود را بیابد،می توان همه نوع کالا را دراین بازارمسقف پیداکرد.از"سوسیالیسمی"که خودرا مارکسیسم لنینیسم ازنوع اصیل و برآمده از داخل ومدافع صدای سوم-هم علیه رژیم و هم امپریالیسم- می داند و پیش نویس هائی را به کنگره ارائه می دهد تاکسانی که خود را سوسیال دمکرات می نامند و درانتهای این طیف شانه به شانه نئولییرال ها می سایند.از استحاله طلبان خفته ونیمه خفته(ویا شاید بتوان گفت چرت پاره کرده ازبرخورد با بادسردی که ازروند دوقطبی شدن بحران هسته ای حول خطرتحریم و جنگ وزیدن گرفته و درامتدادپاتک های اصلاح طلبان داخل کشور) وکسانی که هم چنان براین باورند که جمهوری اسلامی دارای ظرفیت های پرنشده اصلاحی برای فرا رفتن بسوی یک نظام متعادل واصلاح شده جمهوری دموکراتیک است،تا جمهوری خواهان اصیل تری که بتدریج متقاعد شده اند باید بساطشان را درجای دیگری پهن کنند.ازمدافعان عریان نزدیکی سریع به سلطنت طلبان،تا طرفداران شرمگین تری که به نوع کم شتاب تری ازاین گونه همکاری ها باوردارند.ازآن ها که نمازبه سوی قبله امپریالیسم را بی هیچ آذرمی با صدای بلند می خوانند تا کسانی باگستره وسیع،که تمایل دارند راز ونیازشان را با صدای ملایم تری ترنم کنند.
بهتراست که به تصویرکشیدن این تابلوی بدیع،هزاررنگ ودارای هزارنکته باریک ترازمو را به دست نقاشان چیره دست بسپاریم وبگذریم.
سرکردگان این جریان با بادی به غبغب تشکیل این بازارمکاره را با درهم ریختن قواعد حاکم بر عملکرد فعالیت حزبی وتشکل های سیاسی با ظرفی بنام جامعه با طبقات و باورهای گوناگون و منازعات و جنگ های طبقاتی و اجتماعی بی پایان ویکسان انگاشتن این دو،آن را شاهکار بدیع ونمونه بی مثالی از تحقق جامعه چندصدائی ومبتنی بریک دموکراسی اعتلایافته می پندارند.آن ها هرعنوانی که باین یافته بی بدیل خود بدهند،بااینکارخود تنها نشان می دهندکه درتحلیل نهائی،این مرزهای سوسیالیسم و سرمایه داری،و ارتجاع و ترقی خواهی است که دربنیان های اندیشه اشان، بهم ریخته است.وگرنه، بدون درنظرگرفتن چنین پیش فرضی چگونه خواهیم توانست،ازچنین الگوی همه رنگ به دفاع برخیزیم؟
ازبازارمکاره سخن گفتیم، اما ازرونق این بازار وارباب رجوع آن چه خبر؟!.بی شک چنین بازارمکاره ای نمی تواند بی مشتری بماند:داریوش همایون ازسرکردگان شناخته شده یکی ازنحله های سلطنت طلب درآستانه برگزاری کنگره،تابوشکنی کرده و پیام گرم و امیدوارنه خود را بدرقه راه آنان می کند.اشتباه است اگرفکرکنیم که وی و سلطنت طلبان فقط برای بدست آوردن طعمه ای دراندازه حامیان خود دربین این جریان به پروازدرآمده اند.برعکس آن ها بیش ازآن،درچهره فدائیان اکثریت یک"چپ" متحد سلطنت را جستجومی کنندتا برای آذین کردن ویترین کم رونق خود بکارگیرند.برای جلوه گری بیشتر درداخل و البته به طریق اولی درنزد اربابان امپریالیست نیازمبرمی باین کالای رنگین هست.تلاش های قبلی آنان با وجود جذب عناصر منفردی چون کامبیزروستا و حتا عناصری ازاعضای قدیمی اکثریت چندان کارگر نیفتاد.شایدبرخی ازفدائیان اکثریت دربرابر این سؤال غافگیر شوند،که چطور،ماکه زمانی از مبارزه قاطع علیه سلطنت شروع کرده بودیم اکنون به نقطه ای رسیده ایم که سلطنت طلبان هم به طمع ما نشسته اند؟!.
البته وصول به این نقطه بی مقدمه وهم چون رعدی درآسمان بی ابر نبوده ومحصول گام های طی شده درطی سال های اخیراست:صرفنطرازنقد نیم بند به عملکرد دوران اتحاد و همکاری با رژیم جمهوری اسلامی که نتوانست راه را برگذاربه جریانی مستقل ورزمنده با مشخصه آزادیخواهی،ضدامپریالیستی وضد سرمایه داری،ودرامتداد تکامل یابنده اندیشه های اولیه بنیان گذاران رزمنده این جریان بگشاید،گام های بعدی دراین سال های اخیر درجریان رفراندوم*۱ و قراردادن نام شماری ازعناصرشناخته شده خود درکنارنام چهره های سرشناس ِ سلطنت طلب و سپس حضورعده ای ازاعضای آن در نشست های برلین و لندن و … و سرانجام حضوردرسمیناری درآلمان و آن سخنان معروف داریوش همایون درمورد ستایش ازاین سازمان برداشته شدونیزتشکیل بلوک ائتلافی با کسانی که آشکارا گاری خود را به ارابه جنگی(و غیرجنگی) امپریالیسم بسته اند. نکته جالب دراین موارد سکوت وفقدان عکس العمل رسمی مسئولان این سازمان (والبته این چیزی ازمسئولیت بدنه آن نمی کاهد) به این گونه پیام هاست.یا شاید که خود این سکوت "سرشارازپیام هاست" ونیازی به پیام اضافی نبوده است!
علاوه براین،مدتهاست که یک فرمول طلائی ائتلاف،که بتواند این طیف های گوناگون را بهم پیونددهد تدوین شده است که مطابق آن به موازات تلاش برای اتحاد جمهوری خواهان،راهبردهمکاری با اصلاح طلبان و سلطنت طلبان نیز، تحت پوشش همکاری حول حقوق بشربرسمیت شناخته شده است. وحالا هم گرایشی ازهمین نحله خطرمقابله با جنگ را بجای آن که عاملی برای پیوند با جنبش های ضدجنگ و ضدامپریالستی وتقویت آن بداند،آن را فرصتی برای وصلت با سلطنت طلبان می داند.(البته درصورتی که هم چون سهراب مبشری مدافع نزدیکی به آن ها باشی و گرن