شکست سیاست سرکوب و فریب در کردستان

از همان اوایل بقدرت رسیدن جمهوری اسلامی تا به امروز، دستگاه اطلاعات و امنیت آن بطرز همه جانبه ای به دستگیری و شکنجۀ پیشروان رادیکال جنبش های اعتراضی و فعالین احزاب سیاسی مخالف اشتغال داشته، و سیستم قضایی آن هم بشیوۀ گسترده ای به صدور احکام زندان و اعدام برای بازداشت شدگان سرگرم بوده است. این رژیم جنایت پیشه که با درهم کوبیدن انقلاب ۱۳۵۷، و بازپس گیری دستاوردهای آن قیام تاریخی مأموریتش را بخوبی انجام داد، در گذر از این سه دهه دهها هزار انسان مبارز و آزادیخواه را به دار آویخته، و یا به جوخه های اعدام سپرده است.
قطعاً ضد انقلاب اسلامی برای حفظ بقای خود کماکان به بازداشت و حبس فعالین جنبش های اجتماعی، و صدور احکام ضد انسانی علیه آنان مبادرت خواهد کرد. بواقع این رژیم درندۀ قرون وسطایی که بر دریایی از نفرت و بیزاری مردم نشسته، جهت ماندن بر اریکۀ قدرت ناگزیر از تداوم اعمال وحشیانه اش می باشد. این رژیم ضد کارگر و ضد زن بنا به رسالتش یعنی حفاظت و صیانت از ارکان نظام سرمایه داری و فرهنگ منسوخ مرد سالاری، نمی تواند از سرکوب کارگران معترض، و زنان و مردان برابری طلب کشور دست بکشد.
اگرچه هشت سال متمادی رفرمیست های رژیم – که توأم با حمله به فعالین جنبش های اجتماعی و سرکوب اعتراضات – خواستند تا با به کنترل درآوردن جنبش های اعتراضی بوسیلۀ مهره های پرکار و فعال شان در این جنبش ها، و لحاظ کردن اصلاحاتی پیش پا افتاده در ساختارهای سیاسی و حقوقی جامعه، از دامنۀ « بحران مشروعیت » نظام بکاهند، با این وصف پس از به شکست کشیده شدن طرح ها و سیاست های مزورانۀ آنان به همت پیکارگران سوسیالیست و کمونیست جنبش کارگری، جنبش زنان، جنبش دانشجویی و جنبش انقلابی کردستان، و دلسرد شدن جناح رقیب ( اصولگرا ) از برنامه عمل و تاکتیک های سیاسی همسنخ های رفرمیست شان، مجدداً حاکمین به فکر در پیش گرفتن مشی سرکوبگرانۀ ده سال نخست حکومت شان افتادند که کشتار زندانیان سیاسی دهۀ شصت را در پی داشت.
با بیرون آمدن قوای مجریه و مقننه از ید اصلاح طلبان حکومتی، و روی کار آمدن سپاه پاسداران – که بعد از اتمام جنگ ارتجاعی ایران و عراق وسیعاً برای تسلط یافتن بر اقتصاد کشور، و قبضۀ قدرت سیاسی خود را مجهز کرده بود – پادگانی کردن مراکز کار و تحصیل در رأس امورات دولت “پاسدار احمدی نژاد” جای گرفت. دولت “نهم” که در اوایل با ژست “مستضف پناهی” ظاهر گردید لیکن درعمل همان سیاست های اقتصادی تکنوکرات ها، و رفرمیست ها ( سیاست های اقتصادی نئولیبرالی) را علیه طبقۀ کارگر و توده های زحمتکش تعقیب کرد، شمشیر از نیام برکشید و با تمام قوا به جنگ جنبش های رادیکال جامعه درآمد.
از همان ابتدای روی کار آمدن دولت نهم، گله های بسیجی و گشت های امر به معروف و نهی از منکر نیروی انتظامی در معابر و امکان عمومی به جان زنان و دختران افتادند*. مراکز تولیدی، مدارس، دانشگاهها و ادارات به محل تردد و عربده کشی چاقو کش های مزدور رژیم تبدیل شدند. سرکوب اعتراضات و اعتصابات کارگری همانند دورۀ رفرمیست ها – که یک نمونۀ آن کشتار کارگران خاتون آباد در دورۀ اول ریاست جمهوری خاتمی بود – با شدت مضاعفی ادامه پیدا کرد. بگیر و ببند دانشجویان مبارز، بویژه دانشجویان چپگرا «قبل و پس از آذر ۱۳۸۶» به سان زمان اصلاح طلبان – که حمله به کوی دانشگاه را در کارنامۀ خود دارند- تکرار شد. همپای این اقدامات وحشیانه شاهد اجرای احکام ضد انسانی اعدام در ملاء عام بودیم.
اما با آغاز اعتراضات مردمی علیه سی سال جنایت و ستم و نابرابری رژیم، در خرداد ماه سال ۱۳۸۸، و کشتار و بخاک و خون کشیدن شمار زیادی از معترضین در میادین و خیابانهای شهرهای بزرگ، یا در بازداشتگاه هایی همچون کهریزک، تهاجمات سبعانۀ “دولت دهم” به فعالین جنبش های اجتماعی، و اجرای پی در پی احکام اعدام در انظار عموم و زندان ها به چندین برابر رسیده است. ظرف این چهارده، پانزده ماه جامعۀ ایران همچنان بینندۀ یورش های وحشیانه و سازمان یافته ای از طرف رژیم سرمایه داری حاکم برله چالشگران کارگری، زنان، دانشجویی، و فعالین سیاسی بوده است. در این مدت (بعد از مضحکۀ انتخابات دورۀ دهم ریاست جمهوری بدین سو) به غیر از اعدام ” فرزاد کمانگر، شیرین علم هولی، مهدی اسلامیان، فرهاد وکیلی، علی حیدریان” ، بدار آویختن شمار دیگری از زندانیان سیاسی، و در اسارت نگهداشتن چهره های سرشناس جنبش کارگری مثل اسانلو و مددی، دهها فعال جنبش های کارگری، زنان و دانشجویان دستگیر و روانۀ بازداشتگاه ها و زندان ها شده اند که بر پایۀ گزارشات، متأسفانه همگی آنها مورد سخت ترین آزارها و شکنجه های « روحی و جسمی » قرار گرفته اند. 
آنچه از تحرکات حاکمیت در این ایام استنتاج می شود اینست که رهبران جمهوری اسلامی از بابت تداوم اعتراضات درون جامعه کاملاً مرعوب گردیده اند. آنها چون روند رو به رشد مبارزات توده های ستمکش را علیه اختناق سیاسی و وضعیت تألم بار اقتصادی موجود دقیقاً تشخیص داده اند، و دریافته اند که فرجامی غیر از عاقبت دیکتاتوری “محمد رضا پهلوی” در انتظارشان نیست، از اینرو تمامی فکر و ذکرشان این شده تا مفری بیابند و از تلاشی رژیم شان، و فروریزی پایه های نظام سرمایه داری ایران ممانعت کنند یا دست کم موعد آنرا چند سال دیگر بتعویق بیندازند. سیاست بکارگیری هر چه بیشتر ماشین سرکوب در سراسر کشور علی الخصوص در « کردستان » در این جهت اتخاذ شده است.
*هر چند بدنبال لشکر کشی به کردستان و استقرار نیروهای حاکمیت، در طول این سه دهه دستگیری، شکنجه، حبس و اعدام فعالین سیاسی در زمرۀ اولویت های کاری رژیم در این سرزمین بوده، و سیاست سرکوب در این منطقۀ کاملاً میلیتاریزه شده بیش از سایر مناطق ایران به اجرا درآمده و به هیچ عنوان موضوع تازه ای نبوده و نیست، با این تفاصیل بعد از اعتصاب عمومی باشکوه و موفقیت آمیز بیست و سوم اردیبهشت ماه امسال در کردستان- که موجب تحکیم و استحکام پیوندهای مبارزاتی جنبش انقلابی این خطه با جنبش سراسری گردید، امید به فرایند شکلگیری یک رهبری چپ و انقلابی بر جنبش توده ای را در دل ها زنده ساخت، و تاکتیک مبارزاتی قابل تأملی را به مردم زجر کشیدۀ ایران علیه ستمگران عرضه داشت- سران رژیم جنایتکار ایران هم برای نجات خود و هم به منظور تلافی ضربۀ دندان شکنی که از سوی مردم انقلابی کردستان دریافت کردند، در نهایت ضعف و ذلالت، و با دستپاچگی توصیف ناپذیری به تهاجماتشان در این منطقه شدت و حدت قابل ملاحظه ای بخشیده اند تا جایی که هر روزه اخبار مربوط به « بازداشت های سیاسی » در کردستان منتشر می گردد.
یکی از نمونه های جدید این یورش های برنامه ریزی شده به جان فرزندان این مردم، دستگیری چند نفر از شهروندان سقز به نام های ” امیر جلالیان، امیر امانیان، قادر شیری، دیاکو ستاری و لقمان احمدیان” می باشد. بر اساس گزارش “سایت پیام” این افراد به اتهام واهی همکاری با یکی از احزاب مخالف رژیم بازداشت گردیده اند که یکی از آنها به زندان مرکزی شهر سنندج انتقال یافته است.
خبرها حاکیست “جهانبخش محمدی و هوشیار دوروزی” از اهالی روستای “نوره” واقع در حومۀ سنندج، توسط مأمورین ادارۀ اطلاعات بازداشت و به مکان نامعلومی برده شده اند. در گزارش دیگری آمده، دستگاه امنیتی رژیم در سنندج یک فعال جنبش زنان به اسم “کوهستان گلکار” را تهدید به بازداشت کرده است. در تاریخ یکشنبه بیست و چهارم مرداد “سایت پیام” خبر داد که دائرۀ اطلاعات شهر بوکان ۵ نفر به نام های ” هیوا خضری اقدم، صدیق خضری اقدم، عثمان آذریان، محمد آذربار و حسن یونسی” را به این اداره احضار و بازداشت نموده است.
واقعیت این است که مضاف بر مقاومت شجاعانۀ توده های ستمدیدۀ این دیار در مقابل ضد انقلاب جمهوری اسلامی در طول این سی و یکسال – که مبین ویژگی مبارزاتی درخور تعمق این بخش از جغرافیای ایران است – و ضربه های اعتصاب عمومی اخیر بر پیکر حاکمیت؛ اساساً دستاوردهای ارزشمند جنبش انقلابی کردستان ( رو کردن و ابطال پروژه های دوم خردادی ها و دولت اصلاح طلب خاتمی، تقویت گرایش سوسیالیستی در جنبش های کارگری، زنان و دانشجویی توسط کمونیست های کردستان در همکاری با همۀ کمونیست ها و نیروهای ضد سرمایه داری کشور، و افشای ماهیت لیبرالیسم سکولار که صرفاً هدفش نجات نظام سرمایه داری ایران از اضمحلال و نابودیست) در کنار تلاش بی وقفه و خستگی ناپذیر پیشروان کارگری این خطه – همچون سایر رهبران کارگری – برای دستیابی کارگران به تشکل های توده ای و طبقاتی اشان، و کوشش های شبانه روزی مطرح ترین و پرنفوذترین جریان کمونیستی این منطقه در راستای ساخته شدن جبهه ای مستقل به رهبری طبقۀ کارگر ایران که در این « اوضاع متلاطم » ضمن مبارزه علیه هر دو جناح جمهوری اسلامی پایه های شیوه و مناسبات تولیدی مسلط را نشانه میرود؛ آرام و قرار حاکمین ستمکار را برهم زده و آنها را بر آن داشته تا با حربۀ بازداشت های سیاسی به خیال خام خود پیکارهای کارگران و مردم بستوه آمدۀ کردستان را عقب بزنند یا بعبارتی جنبش انقلابی این نقطه از کشور را که کومه له- سازمان کردستان حزب کمونیست ایران آنرا هدایت میکند و در رأس رهبری آنست، شکست دهند.
جدای از طرح های رژیم بر ضد مردم کردستان و جنبش ایشان، احزاب بورژوا- ناسیونالیست کردستان نیز که در عالم واقع از آرامانگرایی سابق خود فاصله گرفته اند، و دیر زمانیست دیگر حل مسئلۀ ملی برای آنها محلی از اعراب ندارد، پیوسته خود را به آب و آتش می زنند تا از مجرای متوهم کردن مردم کارگر و زحمتکش، فعالیت های مستقیم و غیر مستقیم برای بازداشتن گرایش سوسیالیستی این جامعه از پیشروی، و نشان دادن ظرفیت های معامله گرانه شان به دشمنان توده های فرودست جامعه، به مقصود خود همانا کسب سهمی از حاکمیت محلی در زیر سایۀ دولت مرکزی دستیابند. درخواست بعضی از این جریانات از مردم به جان آمدۀ کردستان مبنی بر شرکت در نمایش دهمین دورۀ انتخابات ریاست جمهوری، فراخوان های مکرر برخی از آنان برای پشتیبانی توده های ستمدیدۀ کردستان از اصلاح طلبان حکومتی که همانند محافظه کاران دستشان به خون مردم کردستان آغشته است، و محسوب کردن خود بعنوان بخشی از “جنبش سبز”  چه معنایی غیر از آنچه گفته شد، دارد؟
با تمامی این احوال در خاتمه باید گفت: برغم پندارهای باطل رژیم، و همچنین اپوزیسیون بورژوا- ناسیونالیست، سیاست گسترش فضای ترس و ارعاب در کردستان – همانگونه بارها تجربه شده است –  اینبار هم به شکست کشیده خواهد شد، و تقلای نزدیکی و هم پیمانی احزاب ناسیونالیست کرد با رفرمیست های رژیم و جریانات لیبرال – که بیانگر بن بست استراتژی این احزاب است – بی نتیجه خواهند ماند. بی شک رژیم سرمایه داری- اسلامی نخواهند توانست با استفاده از قوای قهریه اش مبارزات کارگران، زنان و دانشجویان کشور را متوقف گرداند، و جریانات مورد بحث هم بخاطر هشیاری کارگران و ستمکشان، و حضور قدرتمند کمونیست ها در کردستان باز هم با ناکامی روبرو خواهند شد. 

                                                             ۱۶ اوت ۲۰۱۰

•  در این ایام تعرضات رژیم به زنان و دختران با طرح هایی از جمله طرح “حجاب و عفاف” به اوج خود رسیده است.

• همانگونه خوانندگان گرامی مستحضرند، بتاریخ بیست و هشتم مرداد ۱۳۵۸ از سوی خمینی فرمان جهاد برای لشکرکشی به کردستان صادر شد.