همبستگی ملى (بورژوائى)٬ ضرورت تاریخی!در جواب حسن زارع زاده اردشیر

آقای حسن زارع زاده اردشیر با درج مقاله ای تحت عنوان “همبستگی ملی، ضرورت تاریخی” در سایت ایران پرس نیوز ضرورت میثاقی “ملی” و “همه باهم”  جهت خلاصی از رژیم اسلامی را پیشنهاد داده است. ایشان با تفسیر از جنبش سبز و اینکه این جنبش سبز دیگر همگانی شده٬ مورد حمایت بین المللی هم قرار گرفته٬ بخش مهمی از نیروهای درون حکومتی را فراگرفته و این بخش درون حکومتی در مقابل دوستان سابق خویش قرارگرفته اند٬ و همینطور خواستهایی مانند “برگزاری رفراندوم” که در چند سال گذشته بارها از سوی “اپوزیسیون سکولار دمکرات” طرح شده بود، اینک، از زبان چهره های مهم نظام از جمله مهدی کروبی بیان می شود که در واقع به وسعت یافتن جبهه دمکراسی منجر می شود!
ایشان مدعى است که رژیم جمهوری اسلامی “اصل رعایت حقوق بشر را پذیرفته” است و نتیجه میگیرند که کروبی و موسوی در جبهه سکولاریسم قرار دارند! او با توجه به دیدگاهش از دمکراسی و قرار دادن گروههایی همچون جبهه ملی ایران، حزب ملت ایران، حزب پان ایرانیست، حزب دمکرات ایران و غیره در جبهه فراگیر سکولاریسم برای مبارزه با رژیم اسلامی٬ خواهان حمایت از طرح “همبستگی ملی، ضرورت تاریخی” است. طرح و شعاری که سالهاست از طرف نیروهای ملی مذهبی و ارتجاعی همچون مجاهدین خلق مطرح شده است
آقاى حسن زارع زاده اردشیر با توجه به خط سیاسى و هدفى که دنبال میکنند٬ براى ایجاد یک سنگر مدافع سرمایه دارى در ایران تلاش میکند. سنگرى که پائى در اسلام دارد و پائى در دمکراسى و سکولاریسم و اساسا “فراگیرى” آن همین خاصیت را دارد. اما اگر مشکل جامعه ایران با این نوع تلاشها و در واقع توهمات حل میشد٬ بسیار زودتر از ایشان این نسخه جادوئى طرح شده بود و همه چیز به خیر و خوشى تمام شده بود. لازم دیدم خیلی مختصر و فشرده جواب ایشان و دیگر گروه های ناسیونالیست٬ ملی مذهبی و طرفدار پنتاگون را بدهم.
جنبش آزایخواهی و برابری طلب مردم ایران اگرچه در انقلاب ۵٧ توسط رژیم اسلامى و از جمله متحدین و روساى ایشان درهم کوبیده شد٬ اما مجددا کمر راست کرده و به حرکت خود برای درهم کوبیدن سرمایه و اسلام سیاسی ادامه داده است. این جنبش هم اکنون به یک جبهه بزرگ تبدیل شده است و میرود تا رژیم وحشى اسلامی و حافظ نظم سرمایه داری را در هم بکوبد
آقاى اردشیر درست میگوید که “همبستگی ملی” ضرورتی تاریخی دارد اما این ضرورت تاریخی بورژواها و دست و پا زدن آنها در دوره انقلابى برای نجات نظام سرمایه داری است. در مقابل آلترناتیو کمونیستی کارگری که هدفش واژگونى مناسبات سرمایه داری و جامعه طبقاتى و برقراری یک دنیای بهتر است٬ ضرورت پیشرویش افشاى این سنگرها و نقطه سازشها است که هدفشان را کشیدن کارگران پشت جبهه سرمایه داران قرار داده اند و ناسیونالیسم بعنوان یک ایدوئولوژى ارتجاعى ابزار و دین و ایمان آنهاست.
سرمایه داری جهانی بخوبی فهمیده است که دیگر این رژیم آدمکش که خود در سال ١٣۵٧ و براى سرکوب انقلاب به مردم ایران تحمیل کرد٬ دیگر قادر به حفظ منافعش در ایران نیست. به همین دلیل با علم کردن شعارهای “همه با هم”٬ “همبستگی ملی”٬ و سازماندهى انواع ارتجاع تحت نامهاى “انقلاب  سبز” و مخملی و نارنجی و هزار کوفت و زهرمار دیگر٬ میخواهد بار دیگر مبارزه مردم براى آزادى و برابرى و رفاه را کج کند و ارتجاعى دیگر را به آنها تحمیل کند. تابلوى این ارتجاع روزى اسلام است٬ روزى ناسیونالیسم و جبهه ملى و فراگیر و یا دمکراسى.
اما ما نمیگذاریم. کمونیسم کارگرى هر نقطه سازشى را درهم میشکند و قاطعانه علیه تداوم حکومتى ضد انقلابى و استثمارگر مى ایستد. طبقه کارگر ایران و توده های تحت ستم طی این سه دهه مبارزه خونین با بیش از صد هزار کشته و میلیونها آواره بخوبی ماهیت گروه هایی تاریخا منسوخى چون جبهه ملی ایران، حزب ملت ایران، حزب پان ایرانیست، حزب دمکرات ایران و دیگر گروهای ملی مذهبی همچون مجاهدین و قاتلان پیرو خط امامی چون موسوی و آخوند کروبی و بروجری را میشاسند. تمام این گروها و شخصیتهایی که شما از آنها بعنوان “جبهه دمکراسی” نام برده اید چیزی جز یک ارتجاع سیاسى ضد کارگرى برای مردم ایران نخواهد بود. دمکراسی شما و هبستگی ملی شما آنهم در جهان سوم از ملا کرزاى افغان فراتر نخواهد رفت.
بقول زنده یاد منصور حکمت؛ “راستش من حاضرم بپذیرم که دموکراسى پیروز شده و هم اکنون در صد و هفتاد کشور، یعنى در همه کشورهایى که کسانى هم بعنوان نماینده مجلس از کیسه مردم حقوق میگیرند، برقرار است. این البته شامل لیتوانى و استونى و لتونى که قریب نیمى از جمعیت آنها بجرم لالایى گفتن به زبان روسى براى کودکانشان فاقد حق راى هستند، مصر، اردن، ایران، کره جنوبى، اخیرا کویت، کنیا، و امثالهم هم میشود. کاسه از آش داغ تر نمیتوان شد. اگر از نظر دموکراتها اوضاعى که در دنیا برقرار است اسمش دموکراسى است، بسیار خوب، فقط معلوم میشود که مشکل مردم بر سر این دموکراسى نبوده، بلکه سر آزادى و برابرى بوده است. آمار سرکوبهاى سیاسى، اعدامها، شکنجه ها، محدودیتها و ممنوعیت هایى که بر بخشهاى مختلف مردم اعمال میشود، تا چه رسد به فقر و بیخانمانى و آوارگى و مرگ و میر ناشى از بى غذایى و بد غذایى در همین چند ساله پیروزى دموکراسى، حکم جالبى در مورد دنیاى تحت سیطره دموکراسى نمیدهد “.
بحث دمکراسى در ایران اسلام زده براى این نوع جبهه ها ادامه همان نق نق ضد “انحصار طلبى” اسلامى است که دو خرداد بیان آن بود. بیرون این پدیده٬ دمکراسى و سکولاریسم یعنى آویزان شدن به استراتژى آمریکا و پنتاگون براى بمباران ایران و آوردن سوغات دمکراسى: درست مانند عراق و افغانستان. در غیر این صورت٬ این جبهه نه پلاتفرمى براى پیروزى روى دوش مردم و طبقات اجتماعى دارد و نه اصولا باورى به آن دارد. زیر آن کاغذ کادو دمکراسى و سکولاریسم شناعت تاریخ لانه کرده است. آزادى مردم ایران تنها در گرو سرنگونى انقلابى جمهورى اسلامى و برپائى حکومت کارگرى و سوسیالیسم است. در این حکومت زارع زاده اردشیر و ناسیونالیستها حتما خوشبحت تر از امروز هستند. * Bayat_roozbeh@ yahoo.com