آقای “عزیزی” سوالاتتان خطاب به سران اصلاح طلبان رانده شده از قدرت را چرا از مردم ایران می پرسید؟

اخیرا آقای “خالد عزیزی” دبیرکل حزب دمکرات کردستان نوشته ای را تحت عنوان “درسی که باید از جنگ کردستان آموخت” انتشار داده اند. ایشان در این نوشته چندین سوال را خطاب به مردم ایران مطرح کرده اند که در واقع می توان گفت سوالات ایشان خطاب به سران اصلاح طلب حکومتی رانده شده از قدرت می باشد، نه مردم ایران.

آقای “خالد عزیزی” در ابتدای این نوشته چنین می نویسند:  این روزها یادآور رویدادی بسیار آموزنده و عبرت آمیز در تاریخ مردم کردستان و ایران است. آغاز جنگی که بعدها به عنوان “جنگ کردستان” شناخته شد. جنگی که بطور رسمی از ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ به دستور آیت الله خمینی آغاز شد و پیامدهای بسیاری بدنبال داشت و عواقب آن هنوز جاری است. چرا که هنوز بر روابط سیاسی و اجتماعی مردم کرد و ایرانیان تاثیرگذار است.

تا جایی که به این بخش از نوشته ایشان مربوط می شود، باید گفت که طی ۳۱ سال گذشته بسیاری از تاثیرات مورد نظر جمهوری اسلامی که قرار بود بر اذهان مردم ایران در خصوص مردم کردستان نقش ببندد، زدوده شده است. زیرا ماهیت و سیاست های این رژیم دیگر نه تنها برای مردم ایران و کردستان، بلکه بر همه جهانیان روشن شده است، زیرا هم سرنوشی اکثریت توده های مردم ایران در مقابل این رژیم حداقل اکنون غیر قابل انکار است. مگر نه اینکه پس از انتخابات فرمایشی سال گذشته رژیم تمام توان و امکانات سرکوب خود را علیه مردم آزادیخواه در شهرهای مختلف ایران به کار گرفت و چه جنایاتی که از این رژیم سر نزده است. پس اذهان مردم ایران نسبت به ماهیت این رژیم با تمامی جناحهایش روشن است و در میان توده های مردم ایران چنان توهمی نسبت به این رژیم وجود ندارد، اگر هم توهمی باشد در میان سیاسیون و روشنفکرانی است که در نوشته شما به آنها اشاره شده است.

ایشان در بخش دیگری از نوشته خود می نویسند: این جنگ آنقدر حائز اهمیت است که امروزه بایستی در سطوح مختلف، در میان سیاسیون، روشنفکران و مردم مورد گفتگو و انتقاد جدی و سازنده قرار بگیرد، تا شاید از آن بیاموزیم و با گشودن باب گفتگوهای سازنده و جدی نه تنها مانع از تکرار چنین فجایعی در آینده بشویم، بلکه موجب تفاهم و احساس مسئولیت بیشتر میان رهبران سیاسی واقع شود.

سوال از آقای عزیزی این است که شما می خواهید با چه کسانی در این مورد وارد گفتگو شوید و به گفته شما جنگ کردستان (یورش همه جانبه جمهوری اسلامی به جنبش انقلابی کردستان) را به نقد بکشید. آقای عزیزی با خود و همفکران تان صادق باشید، طرف گفتگو کننده شما به غیر از سران اصلاح طلب حکومتی رانده شده از قدرت چه کسانی می توانند باشند، چنانچه در ادامه با استدلال آن را به اثبات خواهم رساند.

اما آقای عزیزی در بخش دیگری از این نوشته سوالات خود را چنین مطرح می کنند: من در این نوشتار بیشتر روی سخنم با مردم غیرکرد ایران است. آنهایی که هنوز مردم کرد، احزاب و رهبران سیاسی کردستان را متهم و مقصر اصلی جنگ می دانند، چرا که همانطور که گفتم هدف من گشودن باب گفتگوی جدی و سازنده است. به همین دلیل سئوالاتی را مطرح می نمایم: آیا بدور از تعصب و پیشداوری هرگز از خود پرسیده اید که این جنگ چرا و چگونه آغاز شد؟ آیا شما هم مثل رهبران جمهوری اسلامی فکر می کنید که جنگ کردستان، جنگ علیه کفر بود؟ آیا هنوز فکر می کنید که جنگ کردستان، جنگ علیه تجزیه طلبی بود؟ آیا هرگز پیام و صدای مردم کرد را شنیدید؟ شما فکر می کنید که چرا آیت الله خمینی و مسئولان عالیرتبه جمهوری اسلامی قبل از شروع جنگ با این خواست ساده “دکتر قاسملو”، دبیر کل حزب دمکرات مخالفت کردند که می خواست اجازه بدهند که تنها یک ساعت از رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی پیرامون اوضاع کردستان و مطالبات مردم کردستان با مردم ایران سخن بگوید؟ شما فکر می کنید که چرا رهبران جمهوری اسلامی نامه سرگشاده کمیته مرکزی حزب دمکرات کردستان در پاییز ۱۳۵۹ را بی جواب گذاشتند که در آن از رهبران جمهوری اسلامی خواسته شده بود اگر لشکرکشی به کردستان را متوقف نمایند، حزب دمکرات آماده است هزاران نیروی پیشمرگ خود را دوش به دوش نیروهای ارتش به جنگ عراق اعزام کند؟ و سوالاتی از این قبیل.

در اینجا نیز مورد خطاب ایشان و طرف گفتگو کننده نه مردم ایران، بلکه سران اصلاح طلب حکومتی هستند. جناب آقای “خالد عزیزی” من از شما سوال می کنم که چه کسانی در میان افراد غیر کرد ایرانی اکنون مردم کردستان را مقصر و متهم اصلی این جنگ می دانند، به غیر از معدود افراد و جریاناتی که هنوز هم نسبت به ماهیت این رژیم متوهم هستند و از جمله اصلاح طلبان رانده شده از قدرت که هنوز هم خود را به میراث شوم دوره خمینی متعهد و پایبند می دانند؟ چه کسانی هنوز هم نسبت به دلایل آغاز این جنگ متوهم هستند؟ و سرانجام چه کسانی بر این باورند که این جنگ، جنگ علیه کفر بود. آیا یورش رژیم اسلامی از همان اولین روزهای به قدرت رسیدنش به تمامی آزادیهای فردی و اجتماعی و سیاسی، یورش به مردم ترکمن صحرا، یورش به جریانات و احزاب مخالف به ویژه کمونیست ها، یورش به دانشگاهها، پایمال نمودن ابتدایی ترین حقوق زنان، دستگیری و اعدام دستجمعی مخالفان، قتل عام هزاران زندانی سیاسی در دهه ۶۰ و دهها نمونه دیگر جای توهمی باقی می گذارد که مقصر و متهم اصلی در این جنگ کدام طرف قضیه بود.

نه آقای عزیزی به بیراه نروید، صادقانه سوالاتتان را خطاب به رهبران اصلاح طلب حکومتی مطرح کنید و منتظر جوابتان باشید. دنیا رو چه دیدید شاید با شما هم وارد گفتگو شدند( البته در گفتگو با هر یک از جناحهای جمهوری اسلامی و برای جلوگیری از تلفات انسانی شرط احتیاط لازم است).

اما در مورد نامه سرگشاده کمیته مرکزی حزب دمکرات کردستان در پاییز ۱۳۵۹ به رهبران جمهوری اسلامی مبنی بر اینکه اگر لشکرکشی به کردستان را متوقف نمایند، حزب دمکرات آماده است هزاران نیروی پیشمرگ خود را دوش به دوش نیروهای ارتش به جنگ عراق اعزام کند نیز خود جای تامل دارد. در اینجا نیز باید از آقای عزیزی پرسید، ایشان در آن دوران و اکنون نیز، جنگ ارتجاعی ایران و عراق را چگونه تفسیر و تحلیل می کنند که هنوز هم آن نامه سرگشاده را یادآوری می کنند، آیا هنوز هم بر این باورند که اگر جمهوری اسلامی لشکرکشی به کردستان را متوقف می کرد، حزب دمکرات (هزاران نیروی پیشمرگ خود را دوش به دوش نیروهای ارتش به جنگ عراق اعزام) می کرد؟

دبیر کل حزب دمکرات کردستان در ادامه نوشته خود چنین می نویسند: شما فکر می کنید که چرا چند سال بعد از آغاز جنگ همانگونه که چندی پیش “آقای موسوی” اعتراف کرد که در دوران نخست وزیری اش مخالف تجمع نیرو و لشکرکشی به کردستان بوده، اما چرا آقایان به نخست وزیرشان هم گوش ندادند و چرا جنگ کردستان برای آنها از جنگ عراق هم مهمتر بود؟ 

تا جائیکه به اعتراف موسوی بر می گردد، وی در مصاحبه اش گفته بود مخالف انتقال جبهه های جنگ ایران و عراق به کردستان بود، نگفته بود مخالف لشکرکشی جمهوری اسلامی به کردستان بوده است، البته آقای عزیزی که بسیار مایل به نزدیکی و گفتگو با موسوی و همفکرانش می باشد طبیعی است ایشان را تطهیر نماید، اما باید به ایشان گفت که شما اجازه دهید موسوی خود با صراحت چنین ادعای را مطرح نماید که در این صورت نیز بسیار ساده لوحانه خواهد بود که این چنین ادعای را بپذیریم، اما به هر حال مهم سوال دیگر ایشان است که می پرسند چرا برای سران جمهوری اسلامی جنگ کردستان از جنگ عراق مهمتر بود؟

پاسخ این سوال ساده است، اگر به سادگی بپذیریم که به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی و شخص خمینی، محصول تفاهم و توافق دولت های امپریالیستی و به شکست کشاندن انقلاب بود، به جواب این سوال نیز می رسیم، زیرا کردستان آخرین سنگر دفاع از دستاوردهای انقلاب بود و بسیاری از جریانات کمونیستی ایران به کردستان عزیمت کرده و رژیم همواره در هراس از تداوم این انقلاب و دفاع از دستاوردهایش بود، (شما که باید خاطرات آن دوران را به خوبی به یاد داشته باشید که کمونیست ها حتی در همین کردستان نیز از ناحیه برخی جریانات در امان نبودند).

ایشان در بخش دیگری از نوشته خود  می نویسند: طی یک سال گذشته که جنبش دمکراسی خواهی مردم ایران وارد مرحله جدی و سرنوشت سازی شده است بارها این سوال در سطوح مختلف رو به مردم کردستان مطرح گردید که بنا به طبیعت شان مدام در حال مبارزه با جمهوری اسلامی بوده اند پس چرا حضور پررنگی در جنبش سبز ندارند؟ البته که ما با این نظر موافق نیستیم که مردم کردستان در جنبش سبز حضور نداشته اند، نه تنها در حد امکان حضور داشته ایم، بلکه هزینه هایی هم داده ایم.

آقای عزیزی در این بخش از نوشته خود، اولا مشخص نمی کنند که منظورشان از “ما” در این نوشته مردم کردستان است یا حزب متبوع شان و همچنین هزینه های که پرداخت کرده اند، کدامند؟

این را هر ناظر منصف و آگاهی می داند که مردم کردستان چه پیش از انتخابات و چه پس از آن با نشان دادن اوج درایت و هوشیاری سیاسی خود نه تنها به نیروی ذخیره اطلاح طلبان حکومتی و جریانات متوهم تبدیل نخواهند شد، بلکه با بایکوت وسیع انتخابات و خودداری از آمدن بی موقع به عرصه کشمکش های موجود، استقلال سیاسی خود را حفظ کردند. در طی یک سال گذشته نیز وقتی رژیم اسلامی تعرض به جان زندانیان سیاسی را از سر گرفت و ۵ فعال و مبارز سیاسی را اعدام کرد مردم کردستان در روز ۲۳ اردیبهشت ماه با فراخوان کومه له و به سرانجام رساندن اعتصاب سراسری، پیروزمندانه و متحدانه خود بار دیگر این استقلال، درایت و آگاهی سیاسی خود را نشان دادند. البته به یاد داریم که حزب شما نیز به چه صورتی در این عرصه از مبارزه مردم کردستان ظاهر شد.

اما در مورد هزینه های مورد اشاره آقای عزیزی، قطعا در مورد هزینه های پرداخت شده از سوی حزب متبوع شان کاملا حق دارند، زیرا قبل از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری مردم کردستان را به حضور در این انتخابات فرمایشی فراخوان دادند که البته همانطور که اشاره شد مردم کردستان با درایت پاسخ چنین فراخوان های را ندادند و پس از انتخابات نیز اشاره شد که مردم کردستان به چه صورتی استقلال سیاسی خود را از اصلاح طلبان حکومتی و جریانات ناسیونالیست حفظ کرده و برگ زرینی دیگری بر بیش از ۳ دهه مبارزه حق طلبانه جنبش انقلابی کردستان افزودند و البته همه اینها هزینه های سنگینی هستند که به حزب ایشان تحمیل گردید.

بله آقای عزیزی، به قول شما از جنگ کردستان (جنبش انقلابی کردستان طی ۳ دهه گذشته) درس های بسیاری می توان گرفت، اما هر کس درسی می گیرد، از جمله اینکه توهم نسبت به هر جناحی از رژیم جمهوری اسلامی هزینه دارد که بی اعتباری نزد مردم رزمنده، انقلابی، هوشیار و با درایت کردستان تنها بخشی از آن است.

 

رفیق سلیمی

۲۳ آگوست ۲۰۱۰