کدام ایران و کدام ایرانی

انسان بودن، رسالتی است که حمل آن شاید برای بسیاری دشوار باشد و به همین خاطر به زعم خویش و برای خویش تعاریفی انحرافی از آن ارائه می دهند، اینان دایره ای با افکار خویش تنیده اند و هرکس با هر نظری خارج از آن را غیر می شمارند. این مرزها  در عصر معاصر برای ما ملتهای ایرانی  یا به زعم این اندیشمندان، اقوم ایرانی  در مقطعی می تواند برگرفته از سیسمی افراطی و در لباس امپراطوری ایران کبیر و در زمانی دگر می تواند در پیراهن مندرس دینی آنهم دینی تجهیز شده به افکاری شونیسیتی خود را نمایان سازد و شمشیر ازدیاد طلبیش را بر گردن بی پناهانی چون سرو ایستاده فرود آرد.
سخن من نقل افکاری از جنس ناسیونالیست در هر رنگ ولباسی نیست ولی واقعیت این است که درد کردبودن را با تن و جان حس می کنم با آن زیسته ام و بر تنم هنوز زخمهایش باقی است.
فعالان حقوق بشر در ایران آماری از بازداشت شدگان در مرداد امسال “۱۳۸۹” را منتشر نموده اند که از میان ۶۵ نفر بازداشتی که تنها اسامی ۴۰ نفر ذکر گشته از میان این ۴۰ نفر ۲۴نفرشان کرد می باشند .
این در حالی است که در ماه قبل نیز احکام فراوانی برای بسیاری از شهروندان کرد صادر گردید، نعمت و پشتیوان و صباح و لقمان اهل روستای هنیمن شهرستان کامیاران به ۴۹سال حبس و محسن جلدیانی اهل سردشت به ۶سال حبس و ۵سال تبعید و دهها نفر دیگر از فعالان دانشجویی گرفته تا فعالان سیاسی و مدنی وکارگری و محیط زیست همگی احکامی سنگین را تقبل نمودند.
 سخن من از دردی است که در هر لباسی بر ماروا داشته می شود. رحیم رش زندانی سیاسی در مهاباد بیشتر از ۲۰ روز است اعتصاب غذا نموده است  رضا شریفی تحت شکنجه است و سرنوشتش نامشخص است، امین آگوشی محکوم به اعدام دست به اعتصاب غذا زده  و زبان متین ارجان را در اوین بریده اند متینی که چند بار سکته نموده و کلیه هایش عفونت کرده اند و عبدالله خضری و لقمان احمدیان و دیاکو ستاری و امیر جلالیان و ……… کامیل سالم و حسن رحمانی و منت رحمانی   و جلال و هژیر رنجبری و ……. برهان درخشان و برهان خسروی و اختیار کاوه و بریار ۱۷ساله را نیز بازداشت نموده اند و …….
در کنار این اسامیها که ذکر نموده ام تعداد فراوان دیگری از دوستان و هم میهنان عزیز و آزادیخواه و دگر اندیش دیگری نیز هستند که در زندانهای رژیم به سر می برند و یا در انتظار چوبه دار می باشند، آنچه که همیشه و در طول تاریخ نوین ایران با آن برخوردی غیر منطقی و غیر انسانی شده است مسئله حقوق ملتهای ایرانی در داخل ایران به عنوان مقوله ای انسانی می باشد.
همیشه با توهم اندیشی و تحریف افکار عمومی در داخل ایران سعی شده است که هر صدای آزدایخواهی را منتسب به دشمنانی خارج ازایران نسبت دهند دشمنانی که هیچ گاه وجود خارجی نداشته اند و هیچ گاه به مردم شناسانده نشده اند.
از رژیمی مثل جمهوری اسلامی  و یا سلطنت  برباد رفته پهلوی انتظار برخوردی انسانی شاید غیر منطقی و غیر ممکن به نظر برسد زیرا  اساس وبنیه چنین سیستمهایی در تضاد با انسانیت است و این را هم گذر زمان و اعمال آنان به اثبات رسانده است و لی تعامل و برخورد دوگانه افراد و سازمانها و رسانه هایی که خود را منادی دموکراسی و آزادی برای سراسر ایران و تمام ایرانیان میدانند  وداعیه ایرانی برای همه ایرانیان دارند،گاهی انسان را به شک و گمان در تفاوت آنان با زمامداران پیشین و کنونی ایران وا می دارد.
اگر در تهران اتفاقی کوچک بیافتاد اینان با جنجال و هیاهو و تبلیغات وسیع به بازتاب آن می پردازند، به عنوان مثال بسیجیها و پاسداران حلقه به گوش دیروز ولی فقیه را آزاد مردان و  آزاد اندیش معرفی می کنند و از دردها و رنجهای آنان می گویند و به لوبی گری در محافل بین المللی و حقوق بشری برای آنان میپردازند و این از منظر انسانی در کلیت خود عملی قابل تقدیر است و لی گر تو سقایی و تشنه لبان را بایستی آب دهی به هردو چون یک جرعه ای آب گر جرعه ای ندهی در غیر اینصورت تو را شاید نیت دیگری باشد.
همیشه سخن از ایرانی برای تمام ایرانیان می شود؟
این خود سوالی است که برای من کرد مجهولی چند متغییری است؟ ایران برای کدام ایرانیان؟ ایرانیانی که تعریفش تنها در جیب شماست و آنچه را که شما می نگارید و می پندارید باید قبول نمود.
ایرانی که در برابر سرکوب و زندانی و بازداشت بخشی از مردمانش باید کور وکر شد و در برای عده ای دیگر …..
واقعیت این است که در حال حاضر و با چنین افکاری در میان روشنفکران و رجال سیاسی به اصطلاح آزادیخواه و دموکراسیخواه طالب ایرانی یکپارچه تنها چیزی که استشمام می شود نه آزادی و برابری و تامین حقوق شهروندی و انسانی بلکه  بوی شونیسمی مدرن به دماغ می رسد که به نوع دیگری به امحا و انکار حق و حقوق دیگر ملتهای ساکن در ایران می پردازد.