اخرین نامه به سعید صالحی نیا

سعید صالحی نیای عزیز

از اینکه دیر به  جوابیه گذشته تان  پاسخ میدهم معذرت خواهی مینمایم.راستش من خیلی  مثل شما  “شجاعت”و وقت و حوصله  ندارم .شما انقدر شجاعت در امر “خوردن میوه های ممنوع”  دارید که اعضای حزب جمهوری خواه امریکا هم چنین فعال در امر کوبیدن رهبر انقلاب اکتبر تلاش نمینمایند.شما چندین مطلب داشتید و اگر همه اینها را روی هم بگذارید   همه به راحتی میتوانند بفهمند که یک خطش هم ربطی به کمونیست ندارد.شاید برای خیلیها این سوال  پیش می اید که چطور شخصی  با این همه نظرات ضد کمونیست هنوز در یک حزب کمونیستی است؟.شما در مقالات خودتان  حتی شخصیت یک کمونیست را نیز  حفظ نکردید.یکی  را به جواب ضعیف  ان یکی را  لنینیست رگ گردن زده وعصبی و یکی دیگر را حتی به این متهم کردید که بلد نیست یک مقاله بنویسد.قبلا هم که بحثی با دوستان مثل نوید مینایی داشتید  او را به نادانی متهم کرده بودید.اگر انچه مطلب شما مثلا  در مورد محمد اسن گران و انوع ناسزاها و فحاشیها و تیکه ها  مقاله یک انسان عاقل و دانا باشد همان بهتر که ما هیچی از مقاله نویسی  نمیدانیم و بهتر است در اینده  به ما  طرز ادبیات خودت در مورد رفقای حزب خودت را اموزش دهی. .جالب اینجاست که با وجود انکه  مجموعه جوابهای شما در هیچ کدام از مبانی و ادبیات و متد کمونیزم کارگری جایی ندارد حتی به سیاوش شهابی میتازید که چرا  حرفهایشرا  نظر شخصی خود میداند.حتی به کمونیزم کارگری و منصور حکمت  هم رحم نکرده و برای ان هم خط و جهت تعیین میکنید.باید دانست  چرا؟ جواب شما را اکثریت رفقای  حزب داده اند و اگر بحث شما را رفقای حزب قبول داشتند تاحالا در حزب باید  رهبری حزب را بر عهده می گرفتید.پس چرا رهبری حزب کمونیست کارگری را  را به قول شما یک “لنینیست رگ گردن زده”بر عهده دارد  که میگوید

از نظر متدولوژیک جوهر “لنینیسم” این است که نقش خود، نقش حزب انقلابی طبقه کارگر را
در محور تحولات قرار می دهد. می گوید حتی اگر از لحاظ اقتصادی جامعه هنوز کاملا سرمایه داری نیست، رهبر منم، رهبر طبقه کارگر و حزب انقلابی اوست. و فقط تحت رهبری
سوسیال – دموکراسی، یعنی همان کمونیست های آنزمان، حتی انقلاب دموکراتیک می تواند در روسیه پیروز شود. این بنظر من، جوهر لنینیسم است و این متد لنینی بخصوص امروز یک وجه
تمایز مهم کمونیسم کارگری از چپ غیرکارگری است(حمید تقوایی مصاحبه در مورد کمونیزم کارگری و انقلاب انسانی)

انچه همه را شگفت زده میکند این است که شما  نتیجه گیریهای خودتان را به نام کمونیزم کارگری  وصل میکنید.حداقلش این است که من با ان کمونیستی که شما نمایندگیش را میکنید نمیشناسم  .کمونیستی  غیر اگاه و غیر مسئول که تاریخ خوانیش را  با فاکس نیوز و بی بی سی مطابقت میدهد.من این کمونیزم را قبول ندارم و نخواهم داشت.کمونیست کارگری که من میشناسمو قبولش کردم این نیست.انچه از حزب کمونیست کارگری  در رابطه با سیاستهای لنین مانده حتی در این نیست که هر سال سالگرد انقلاب اکتبر جشن گرفته میشود و یا  حتی تعریف  و تمجیدهای منصور حکمت و حمید تقوایی و … از لنین نیز نیست.یک پیوند کاملا گسترده ای  بین کمونیزم کارگری و لنین  در جریان است که حتی درسیاست  کنونی حزب نیز نقش بازی کرده است.منصور حکمت در زمانی که  گاردین تیتر زده بود  که لنین یا احمق بود یادیکتاتور  از لنین دفاع کرده بود.ان زمان لنین  روی بورس شدیدترین انتقادات از دموکراتهای عالم بود و مثل حال نبود که “شبح” ان بر فراز جهان در حرکت باشد.منصور حکمت همان جا جواب شما را نیز دادبحث ازادی زنان و جدایی دین از مذهب و جامعه و ازادیهای سیاسی   و حق  تعیین سرنوشت ملل را  انقلاب اکتبر به یاد اورد .و اگر قانون روسیه بعد انقلاب را بخوانی ان موارد را مشاهده خواهی نمود.لنین را نه فقط باید ستایش کرد که  کاملا مشخص است راهنماییهای او در مسیر انقلاب اکتبر  به درد جامعه ایران  میخورد از همین رو است که لننیسم زنده است.ایا برای رهبری حزب کمونیست کارگری کاری داشت  به دنیا اعلام کند همان طور که استالین و مائو و حتی النده و چه گوارا را  قبول ندارد لنین را هم قبول ندارد چرا این را اعلام نمیکند؟ایا از چپ سنتی هراسی دارد  و یا مساله دیگری است؟مساله این است که نمیتوان  از لنین چشم پوشی کرد؟چون چشم پوش کردن از مواضع لنین  یعنی دیگر کمونیستی نمیتواند به قدرت برسد
وقتی لنین میگوید ازادیهای “دیکتاتوری پرولتاریا” یک میلیون بار بیشتر از   دموکراسی بورژوازی است سخنی به گزاف نگفته است.انچه در شوراهای اولیه  انقلاب اکتبر رخ داد و موجبات لغو مالکیت خصوصی و حقوق زنان و جدایی دین از سیاست را میسر کرد در کجای دنیا  سابقه داشته است؟اگر در مورد نقش شوراها در مورد انقلاب اکتبر  شبکه فاکس نیوز چیزی نگفته است  دلیلی نمیشود که ان را کتمان کنید.آیا باید  هر وقت نویسنده ای و هنر مندی به  سیاستمداری نامه نوشت  به این نتیجه قطعی رسید که حق با اوست و سیاستمدار دیکتاتوری بیش نیست؟انچه در مورد کمونیست  در جهان سرمایه داری سعی میکند تبلیغ نماید این است که میایند و میکشند و میبرند.مطمئنا در مورد حزب کمونیست کارگری نیز فردای قدرت  چنین خواهند کرد.همان طور که در مورد کومله  چه دروغهایی که  از برخوردش باسربازان  به زبان نیاورده اند.به نظرم حتی در مورد جنایات استالین و مائو هم تا حدود زیادی اغراق شده است و حتی بعضی جوکها را به عنوان واقعیت  دارند در جهان پخش میکنند.به نظرم وظیفه یک کمونیست این است که در دجه اول بفهمد اینها تا چه با واقعیات سازگاری دارد انگاه  میتواند این بحث را انجام دهد که لنین  دیکتاتور بود یا ازادیخواه

بحث ازادی انچه کمونیزم کارگری  تبیین کرده و  انچه شما فکر میکنید نیست “که ازادی یعنی همین !یعنی حرف زدن حرف مخالف”به نظرم این یک بحث انحرافی در ازادی است برای همین است که امثال خرده بورژواهایی مثل شما  حتی به مارکس میتازند که چرا ازادی را  زیر بنا(و یا به قول اندیشمندی  مثل شما زیر بناها!)نمیداند.حرف زدن حرف مخالف خب ایرادی ندارد .گورگی و سعید صالحی نیا هر گونه که دوست دارند  میتوانند هرچه میخواهند بگویند.ولی ایا با اینها ما به ازادی میرسیم.یک بحث لنین این است که تا وقتی دولت  باشد ازادی کامل  ممکن نیست.و این یک بحث درست است.دولتها برای سرکوب طبقات به وجود می ایندو اگر طبقه ای نباشد دولتی نیز وجود ندارد انجا است که که  ازادی واقعی شکل میگیرد.برای یک حکومت سوسیالیستی برای رسیدن به ازادی  میباید  جلوی بعضی ازادیهای طبقه اقلیت  را بگیرد.این به معنای  حق حرف زدن انها نیست اما مشخص است که کمونیست نمیتواند بنشیند که طرف مقابل هر توطئه ای که دوست دارد انجام  دهد.همان طور که لنین نیز نمیتوانست انجام بدهد.هر توطئه ای که انجام میدهند باید جواب بگیرد..ازادی بی قید و شرط مخالفین در ابراز نظر خوب است اما این همه انچه نیست که در جامعه باید انجام بگیرد.و بدون شک ما داریم انقلاب نمیکنیم که فقط مخالفین   ابراز نظر داشته باشندکه به قول شما “همین فقط ازادی”
.بحثی که من در مورد لنین داشتم  و مورد اشاره خودت بودکه اصلا ان را قبول نداری مساله   اهمیت تفاوت زمان و مکان است و این بحثی است که حمید تقوایی در سخنرانی”منصور حکمت درخت سبز زندگی”به خوبی  بیان کرده .حمید تقوایی در انجا میگوید  که اگر ما امروز بر خلاف لنین فکر میکنیم بدین معنی نیست که ان زمان لنین اشتباه کرده .امروز نظر درست همین است.بحث در مورد فدرالیسم و یا حق تعیین سرنوشت ملل در همین راستا است.باید دید سال ۱۹۱۷ روشنفکری جهان چه نقشی ایفا میکرده و به طور مثال طرفداران کادت ایا فقط در نقش یک منتقد ظاهر شده اند و یا مسائل دیگری بوده است؟۱۹۱۷ را با باید با مردم عقب مانده  همان دوره و عدم رسانه و  مدیا امروزی  در جهان بر رسی کنیم.اگر این گونه نگاه کنیم تاثیرات عمیق انقلاب اکتبر و شخص لنین را بیشتر درک میکنیم.از برخورد به مذهب بگیرید تا مساله زن و ناسیونالیسم  و مساله دموکراسی  …ومن از دوست خوبم سیاوش شهابی تعجب میکنم که چرا میگوید که لنین مسائلی چون ازادی را  رها کرده بود. باید پرسید  چرا روسیه انقلابی  راه تزارها را ادامه ندادو لنین به جای اینکه به ایران چشم طمع داشته باشد اعلام کرد که این روسیه بود که ایران را اشغال کرده بودچرا به کشورهایی چون فنلاند اجازه داد که جدا شوند ؟ایا اینها را نباید جزو ازادی  دانست یا باید از اینکه لنین یک وطن پرست نبود  او را مورد لعن و تکفیر قرار داد؟یا در مورد مساله مذهب تا چه حد سعی نمود که بساط خرافات و جهل و کلیسا را جمع نماید .حتی جدا شدن از یک جنگ ارتجاعی  بین المل جای تقدیر ندارد که مردم  روسیه را از خطر نابودی بیشتر جدا کرد.او در همین نامه به گورگی هم میگوید که چرا حضرات روشنفکر  که مخالف کتشار هستند معتقد به صلح در جنگ جهانی اول نیستند.چرا کشتن میلیونها نفر انها را به درد نمیاورد؟لنین را اینجا باید شناخت.یک رهبر اگاه و شریف و  مسئول و انقلابی و ازادیخواه که اهل چاپلوسی و ریا و تکبر نیست.ازمنظر شخصیت فردی که اورا دوستدار کودکان و زنان تعریف کرده اند واز منظر سیاسی و اجتماعی یک رهبر پرشور مدافع طبقه کارگر و این  ان کسی که انقلاب اینده ایران به ان نیاز دارد.
سعید صالحی نیا ی گرامی

این اخرین نامه من به شما بود.بهتر میبینم توصیه کنم که بحثتان را به مقدار لازم  شفاف نماییدو اگر قصد پاسخگویی دارید بگویید که ایا کمونیزم کارگری در کجا و چگونه به لنین نقد داشت که قرائت خودتان را منطبق با ان میدانید و دوم انکه لطفا خودتان در مقاله نویسی بیشتر دقت فرمایید و انگاه توصیه های اخلاقی ویرایشی را به دیگر  رفقا منتقل نمایید
برایت ارزوی سلامتی دارم

کامران مزین
۳۰/۰۵/۸۹