انقلاب، آزادی، دموکراسی، جایگاه چپ و نیروی هدایتگر مفولههای خود تعریفی نیستند بلکه حامل تعینات مارکسیست – لینیستیاند و از دینامیسمها و کارکردهای سیاسی – اجتماعی معینی پیروی مینمایند. این مفولهها تابعی مضامین روشناند و بی تردید بدون برخورداری محتوائی، کاربرد آنها هم بنادرست و انحراف زاست. به عبارتی صحیحتر تمایلات و آرزوهای باطنی خود را نمیتوان بر روی این واژهها سوار نمود و به تهی نمودن آنها گردن نهاد. متأسفانه تحریف واژهها عمومیت پیدا کرده است و منحیثالمجموع به فرهنگ و ادیباتِ سازمانها و احزاب چپ خارج از کشور تیدبل گشته است و بیش از اندازه این جریانات دارند در جهت بیمحتوائی آنها گام بر میدارند. به دلیل اینکه در داخل نیستند و بدلیل اینکه بیش از اندازه ندانمکار و بیوظیفهاند و بیش از اندازه و به دهها دلیل دیگر دارند از نقش آفرینی خود شانه خالی میکنند. میگویند توضیح و شرح واقعیات، بر دامنهی پیشرفتها خواهد افزود و نارسائیها و معایب را یکی پس از دیگری به کنار خواهد زد؛ میگویند نمیتوان از جایگاه چپ، به تحریف چپ پرداخت و نمیتوان از موضعی کمونیستی به مبالغهگوئی روی آورد.
مسلم استکه تکامل جامعه مسیرها و تعینات خود را میطلبد و متدِ رشد و بالندگی، در خلاف تحریف حقایق است و در این میان بر هر انسان آزاده و مدعی برقراری جامعهی کمونیستیست تا – در هر شرایطی – ایرادات و موانعی سیاسی – عملی جنبش را گوشزد نماید و در جهت بارآوری آنها گام بر دارد. اینروزها بیان و شرح واقعه، بخودی خود به معضل و مشکل اساسی تبدیل شده است. استنباط و تمایلات گروهی دارد به جای روشنگری و پایبندی به منافعی عمومی مینشیند. براستی که حمید تقوائی را میتوان از ایندست افراد به حساب آورد. به دلیل اینکه دارد حقایق, جامعه و محتوای واژهها را تحریف میکند و دارد جایگاه حزباش را بنادرست تحویل دیگران میدهد. وی در سخنرانی خود پیرامون رویدادهای یکسالهی اخیر در استکلهم میگوید: “…. قبل از هر چیز باید شما روندها و جنبشهای اجتماعی را بشناسید و ببینید جریان و سیر تحولات به کدام طرف میرود. تیتر این سخنرانی هست انقلاب چگونه به پیش میرود. ممکن است کسی با همین کلمه انقلاب مسئله داشته باشد. چرا به این میگویید انقلاب؟ خیلیها به آن انقلاب نمیگویند. خیلی از چپها به آن انقلاب نمیگویند و یا آنهایی که منافعشان اقتضا نمیکند نیز به آن انقلاب نمیگویند. خیلیها هم از نظر ایدئولوژیک انقلابیند به این انقلاب نمیگویند. حزب ما از این لحاظ تقریباً منحصر به فرد است … بنظر من، جامعه ایران برای همیشه وارد یکدوره انقلابی شده است. این دوره شروع شده و سال ۸۸ بعنوان سال شروع انقلاب ایران ثبت خواهد شد”. بر مبنای چنین ارزیابیهایی در ادامه تاکید دارد که ” … از همان قبل از ۲۲ خرداد یک حزبی بگوید که این انقلاب است حتی اگر همه مردم میگویند زنده باد موسوی”.
عجب زمانهای شده است و حرف آخر حمید تقوائی آدم را بیاد این مثال میاندازد که میگوید “حتی اگر همه مردم میگویند زنده باد موسوی”، من میگویم “حرف مرد یکی است”. نمیدانستیم که عالم سیاست، تفاوتیهای با عالم کهن و عقبمانده ندارد. همین گفتهی حمید تقوائی نشان میدهد که وی پیشاپیش تصمیم خود را از وقایعی یکسالهی اخیر گرفته است و دیگر کاری به این ندارد که مردم، در ۲۲ خرداد ۸۸ به پای صندوقهای رأی رفتند تا نمایندهی خود را – و به هر دلیلی – از درون آنها به بیرون بکشند؛ کاری به این هم ندارد که آغاز, به خیابان آمدن میلیونی مردم، برای باز پس گیری آرای یه “سرقت” بُرده شده از جانب مدافعین احمدینژاد بوده است. مهمتر از همهی اینها کاری به این ندارد که اگر همه بگویند زنده باد موسوی، وی حرف و نظر خود را دارد و ملاکاش اصلاً و ابداً، نگاه و نظر میلیونی مردم نیست و نمیخواهد به دلائل چنین موضوعی پی ببرد. مگر میتوان ادعای مارکسیست – لنینسیت بودن را داشت و با واقعیات کاری نداشت و به نظرات مردم بی توجه بود و ماوقع را نادیده گرفت و همهی آنها را از قلم انداخت و بر اساس تمایلات خود جامعه را توضیح داد؟
در هر صورت و جدا از همهی اینها، این سئوال طرح استکه چرا باید و میبایست سال ۸۸ را بمانند حمید تقوائی به عنوان شروع انقلاب ایران اعلام نمائیم؟ چه تفاوتهای سال ۸۸ – هم به لحاظ کمیتی و هم به لحاظ کیفیتی– یا اعتراضات گذشته داشته و دارد؟ بر مبنای کدام ارزیابی کمونیستی مجازیم بر نام اعتراضات اخیر “انقلاب” بنامیم؟ دینامیسمهای انقلاب از منظر کمونیستها کداماند؟ انصافاً چرا مجاز نیستیم تا جنبش مسلحانهی کُردستان، ترکمن صحرا، به خیابان آمدن بیکاران، هزاران اعتصاب و اعتراضات کارگری، واقعهی ۱۸ تیر ۷۸، به آتش کشیدن پمپ بنزینها و درگیریهای آنان با نیروهای سرکوبگر رژیم و و و را، در این ردیف بدانیم؟
خلق هشت میلیونی کُرد چند سال آزگار و با سلاح به جان حکومتیان و دولتیان افتاد و هزاران کمونیست را در دل خود جای داد و به یمُن سلاح، پای جانیان بشریت را از خانه و کاشانهی خود قطع نمود و علیرغم حمل سیاستهای ناصحیح، طعم آزادیها و دموکراسیهای نیمبند را چشید و مهمتر از همهی اینها در عمل به اثبات رسیده استکه تحقق آزادی و سر انجام انقلاب و پس زدن رژیم بدون حمل ایدههای تمام کننده و کمونیستی ناممکن میباشد. مضافاً اینکه میدانیم تحرکات و مبارزات ترکمن صحرا و اعتراضات کارگری – تودهای از همان روزهای نخست فضای جامعهی ایران را در نوردید و سران حکومت را کلافه و وادارشان نمود تا بمنظور پایداری نظامشان به هر دری بزنند. براستی که تفاوتهای کمی – کیفی اعتراضات سال ۸۸ با سالهای آغازین حکومت در چیست که اینگونه در دالانها و افکار حزب کمونیست کارگری ایران مقفود شده است؟
انقلاب بر خلاف نظر حمید تقوائی پیرو تعینات معینیست که با شورشها و اعتراضات جمعی تفاوت دارد. پروسه و روند انقلاب حامل چشماندازهای روشن و به میدان کشاندن همهی طبقات و از جمله طبقهی کارگر است. شعارهای معین و روشن خود را دارد و کاملاً صفوف خود را با رنگها و جناحهای حاکمیت سرمایه مجزا مینماید. انقلاب هرگر و هرگز به دنبال سرمایه و رنگهای انتخابی آنان نیست و بدون کمترین شک و شبههای همهی آنانرا پس خواهد زد و سیاست مشخص خود را بر زمین میکوبد. با این اوصاف تعبیر بکار گرفته شدهی انقلاب از جانب حمید تقوائی نمیتواند منطبق با آموزههای کمونیستی باشد و در خدمت به روشنگری و توضیح مفولههای مارکسیست – لنینیستی نیست. اعتراضات مردمی سال ۸۸ با تمامی ابعاد و کش و قوسهایاش به آن درجه از رشد خود دست نیافت؛ به دلیل اینکه حامل ایدهها و برنامههای دگرگونهساز نبود؛ به دلیل اینکه طبقات متفاوت و بویژه و بوِیژه طبقهی کارگر را بهمراه خود نداشت؛ به دلیل اینکه بر سرشان، ایدههای صحیح حاکم نبود؛ به دلیل اینکه فاقد هدایت کمونیستی – انقلابی بود.
حمید تقوائی دارد تلاش بسیاری بخرج میدهد و همچنین دارد، انقلاب و مضمون آنرا به سطح مبارزات اقتصادی کارگری – اجتماعی تقلیل میدهد و در قسمتی دیگر میگوید: “… در دانشگاه در حروجی و ورودی زنانه و مردانه است، از این ساعت برادران از این پلهها میروند بالا و از این ساعت بعدی خواهران میآیند پائین … میپرسید مضمون انقلاب چی هست؟ مضمون آن همین است”.
“به کارگر حقوق نمیدهند. این استثمار نیست این سرقت در روز روشن است. آقا جان شش ماه کار کردم بنا به قوانین حتی خود سرمایهداری دستمزدم را بدهید٬ دستمزدم چه شد؟ من ٨ ساعت کار کردم فقط ۴ ساعت آن را سرمایهداری بعنوان مزد به من بر میگرداند٬ باشد تکلیف آنرا بعدا روشن میکنیم اما همان ۴ ساعت چه شد؟ یعنی اگر با فرمولهای اقتصادی بخواهید بیان کنید نرخ استثمار در آن مملکت بینهایت است٬ مخرج آن صفر است. در روز روشن این کار را میکنند و خواست کارگران هم این است که دستمزدهای عقب افتاده را بدهید. مضمون انقلاب چی هست؟ مضمون آن همین است”.
برگردان و ارزیابی حمید تقوائی این است و از همه هم میخواهد که چنانچه هر زمان و در هر کشور و یا در هر جوامعای با نشانههای فوق روبرو گردیدهاند باید و میبایست آنها را با انقلاب و مضمون انقلاب یکی بدانند و چنانچه در اینمیان کسانی پیدا شوند و در خلاف ارزیابی وی قرار گیرند، بی تردید نامشان در ردیف “شکست خوردگان” نوشته حواهد شد!!
بیحقوقی دارد در این دنیای نابرابر بیداد میکند و همهجا سرمایهداران دارند با قوانین مصوبه و غیرمصوبهی خود شیرهی جان کارگران ر ا میمکند و دستمزدهای آنها را بالا میکشند؛ همهجا جانیان بشریت دارند بر تضیقات و تهدیدهای خود علیهی محرومان میافزایند و همهجا دارند زندگی را بر میلیونها انسان رنجدیده تنگ و تنگتر مینمایند. در همین بیخ گوش ایران، طالبان و در روز روشن دارد دختران و زنان را به هزار دلیل واهی و ارتجاعی گردن میزند و مورد تعرض وحشیانهی خود قرار میدهد و دارد زنان و دختران را از کسب و فراگیری آموزش باز میدارد؛ در عراق هزاران کارگر فاقد کمترین حقوق اولیهاند و سرمایهداران و کارفرمایان دارند حقوقشان را علناً بالا میکشند.
حمید تقوائی! آیا بنا به منطق شما ما مجازیم که اعلام نمائیم در این کشورها هم انقلاب شروع شده است و تاکید نمائیم که “مضمون انقلاب یعنی جی هست”؟، “مضمون آن همین است”؟ آیا فکر نمیکنید استثمار کارگران و تصویب هزاران قوانین دست و پا گیر، مختص نظام سرمایهداری ایران نیست و همهجا صدای چنین جنایات و غارتگریهایی به گوش میرسد و سرتاسر دنیا را احاطه نموده است؟ هر جا که استثمار است و هر جا را که زنانه و مردانه کردهاند و هر جا که حقوق کارگر و غیره را بالا کشیدهاند را که نمیشود با مضمون انقلاب یکی دانست؟!!
بی تردید حمید تقوائی تمایلی ندارد تا پوشهی تهی نمودن واژهها و تحریف حقایق را به بندد. به همین دلیل حوزههای متفاوتی و از جمله حوزهی بررسی نقش چپ و بخصوص حزباش را در همان سخنرانی باز میکند تا به نتایج دلبخواهی خود برسد و در قسمتی دیگر میگوید: “در گفتگوئی که امروز با رادیو داشتم شنونده ای میگفت یک انقلاب خودبخودی در ایران شروع شده و حزب شما هم با وجود اینکه سی سال سابقه فعالیت دارد در این انقلاب حضور ندارد و سئوالش این بود که رابطه شما با این انقلاب چگونه است و چگونه میخواهید در آن دخالت کنید؟
من در جواب گفتم که هیچکدام از این فرضها را قبول ندارم. این انقلاب خود به خودی شروع نشد. سی سال فعالیت حزب ما در زمینه سازی این انقلاب کاملا نقش داشته است…… اگر حزبی مثل حزب ما نبود و اگر تلویزیونی مثل کانال جدید نبود و اگر آرمان و شعار آزادی برابری را که وسیعا در جنبش دانشجوئی جا باز کرد بمیان جامعه نمیبردیم، اگر کمپینی مثل کودکان مقدمند را راه نمی انداختیم و اگر عملا علیه اعدام رفراندوم نمیکردیم٬ که کانال جدید این کار را کرد، این انقلاب چنین مضمون انسانی و رادیکالی نمیداشت، چنین خواستهای شفافی علیه اعدام و دیکتاتوری اصل ولایت فقیه مطرح نمی کرد، اینقدر دوام نمی آورد و کلا این روند را پیدا نمی کرد.
احزاب ارتباطشان با جامعه در دو سطح قابل بررسی است. یکی در سطح اجتماعی و در فضای سیاسی عمومی جامعه، یعنی همانطور که گفتم در سطح کلان، و دیگری در سطح تشکیلاتی و مستقیم. و این دومی بر مبنای اولی فقط معنی میدهد. رابطه حزب و جامعه مکانیکی نیست. اگر هم قابل مقایسه با قوانین فیزیک باشد فیزیک اتمی است، فیزیک – شیمی است و نه مکانیک نیوتونی”.
تصورم بر آن استکه حزب کمونیست کارگری ایران، کاملاً از دایرهی فکری یک جریان واقعگرا خارج شده است و دارد با عینک دودی – گروهی خود جامعه را میبیند. سی سالیست که هیچ جریان سازمانیافته و کمونیستیای در درون حضور ندارد و کارگران و زحمتکشان دارند بدون کمترین پشتیبانیای از جانب سازمانها و احزابِ مدافعی خود به خیابانها سرازیر میشوند و با سرمایهداران و کارفرمایان و ارگانهای سرکوبگر نظام درگیر میشوند و هزینه میدهند؛ سی سالیست که رژیم جمهوری اسلامی با زور و سرکوب عریان و خشن جنبشهای اعتراضی – اجتماعی را به خاک و خون کشاند و هزاران تن را به بهانههای کذائی در ملاءعام اعدام نمود و در این میان حمید تقوائی دارد از حضور و هدایت حزباش در چنین لحظاتی خبر میدهد و تاکیدش بر آن است که بروز اوضاع کنونی – یعنی وقوع اعتراضات مردمی – ماحصل فعالیتهای حزباش در سطح جامعه میباشد. بر مبنای چنین نگاه و خوشباوریهاییست که دارد اعلام مینماید این جنبش، جنبش آگاهانه است!! بدون اینکه به اینموضوع اشاره نماید که جنبشهای اعتراضی آگاهانه، از همان آغازین حرکت خود، با شعارهای رادیکال به میدان خواهند آمد و سر آنها در دست نیروهای کمونیستی – انقلابیست.
پر واضح استکه مضامین این دو جنبش – یعنی جنبشهای خودبخودی و آگاهانه – متفاوت است و هر یک مختصات خود را دارا میباشد. اعتراضات گوناگون ایران اگر چه در دل خود جلوههایی از آگاهی را با خود حمل مینماید، امّا فاقد ایدههای روشن، منسجم و هدفمند و در همان حیطهی جنبشهای حودبخودی قابل تعریف است. متأسفانه دهههاست که جنبش ایران در چنین مسیر و وضعیتی بسر میبرد و چند دههایست که اعتراضات و مبارزات تودهها، پراکنده، نامنسجم، بی ارتباط با دیگر طبقات و اقشار انقلابی و بی ارتباط با سازمانهای کمونیستی – انقلابی و در یک کلام خودبخودیست.
مازاد بر همهی اینها و بر خلاف جمعبندی و نظر حمید تقوائی، متأسفانه و متأسفانه باید اذعان نمود که چند دههایست چپ از نظر، نظری – عملی در درون از جایگاه لازمه و مکفی برخوردار نمیباشد. در بستر چنین حقایق تلخ و تأسفباری، حمید تقوائی به جای چاره اندیشی و تلاش بمنظور بررسی و کشف علل واقعی آنها در صدد توجیه ناکردههای حزباش است و نه تنها دارد جای مضمون انقلاب و جنبشهای آگاهانه را با اعتراضات اجتماعی و جنبشهای خودبخودی جابجا میکند بلکه آگاهانه هم دارد به تحریف حقایق خودی میپردازد و میگوید ” .. سی سال فعالیت حزب ما، در زمینه سازی این انقلاب کاملاً نقش داشته است”.
به جرأت میتوان گفت که حمید تقوائی و حزباش، پایشان را بر روی زمین قرار ندادند و در عالم خودند. کاری به مختصات و کاشیهای چیده شدهی روی زمین ندارند و متأسفانه ذهنشان از واقعیات موجود و پارامترهای زمینی فرمان نمیگیرد. غرق در رویاءها و آرزوهای خودند و کاری به محیط ندارند و بر این باوراند که دنیای بیرون به گرد آنان است. کدام زمنیه سازی و تدارک انقلاب؟!! حزبی که در درون حضور ندارد و فاقد هستهی یکنفره و دو نفرهی تشکیلاتیست، چگونه میتواند تأثیرگذار و زمینه ساز تحرکات چند صد هزار نفری باشد؟ براستی که کدام کمونیست و مارکسیست – لنینیستی تاکنون توانسته است انقلاب را با “ریموت کنترل” به سر منزل مقصود برساند؟ “انقلاب تلویزیونی” بیمعنا و ناممکن است!! به تجارب دیگر احزاب کمونیستی و کشورهایی که در آنها انقلاب صورت گرفته است را نگاهی بیاندازید و به بینید که تا چه اندازه با ایدههای حمید تقوائی همطراز است. مگر میتوان و میشود خارج از مدار مبارزهی طبقاتی، طبقهی بالا دست را به زیر کشید و حاکمیت کارگران و زحمتکشان را در جامعه برقرار نمود؟ هدایت مبارزات تودهای به لحظهها بستگی دارد و مستلزم حضور لحظهای نیروی مدافعی وی در درون است. سی سال آزگار حمید تقوائی دارد نسخهی ناصحیح میپیچد و سی سال آزگار رژیم هم دارد با اندک نیرو، ولی با سازمان نظامی منسجماش طبقات و تودههای ستمدیده را پس میزند و در این گیر و دار حمید تقوائی دارد از “پیشرفت” حزباش در جامعه سخن میگوید و دارد یکی را در بُعد اجتماعی و در فضای سیاسی عمومی جامعه و دیگری را در حوزهی تشکیلاتی تئوریزه مینماید. – بگذریم از اینکه از وعدهی خود در حوزهی تشکیلاتی میماند و از در, توضیح آن بر نمیآید -.
حقیقتاً که بی نظمی نظرات و تناقضات حمید تقوائی یکی و دو تا نیست. به روال همهی “لیدر”ها و “رهبران” سازمانها و احزاب تبدیل گشته است و آنان همواره بر اساس فضا و جو سالن سخن میگویند و تلاششان بر آن نیست تا وفادار به ایدهها و نظرات گذشتهی خودشان باشند. به عنوان نمونه حمید تقوائی پیرامون “انقلاب” ۵۷ و در همین سخنرانی میگوید: “… اگر میخواهید حکومتی شیبه حکومت موسوی بیآورید و صرفاً خامنهای را بگذارید کنار باید مسلسل بیآورید در خیابان، مردم نمیایستند راه دیگری باقی نمیماند. مگر خمینی اینکار را نکرد. تازه انقلاب ۵۷ نه حزبی مثل حزب کمونیست کارگری بود و نه جامعه به این شکل چپ بود”.
از نظر حمید تقوائی چون جامعه در سال ۵۷ فاقد حزب کمونیست کارگری بود، توصیف و توضیح چپ به معنای امروزی نمیتواند هم صحیح باشد و بی همین دلیل هم نبود که چرخهی “انقلاب” به راست چرخید و خمینی بر سر کار آمد. یعنی اینکه جامعه زمانی به سمت چپِ از نوع حمید تقوائی چرخید که حزب حمید تقوائی متولد شد!! اگر با همهی ناباوریهایمان سعی نمائیم تا نظر خود را با نظر حمید تقوائی همسو نمائیم، آنوقت این جمعبندی حمید تقوائی را که در مصاحبه با ناصر اصغری و در انترناسیونال شمارهی ۲۸۳ تحت عنوان “انقلاب ۵۷ و جنبشهای اجتماعی” آمده است و در آن تاکید مینماید که: “انقلاب ۵۷ نه تنها اسلامی نبود بلکه در مضمون و محتوای خودش یک انقلاب چپ و آزادیخواهانه بود که بوسیله خمینی و اپوزیسیون اسلامی شاه به شکست کشیده شد” را چگونه میتوانیم توضیح دهیم؟ چگونه میتوانیم بخود بقبولانیم، جامعهای که فاقد حزب کمونیست کارگری بود، میتوانست از مضمون و محتوای چپ برخوردار باشد!! بالاخره تکلیف خواننده در این وسط چه میشود؟ آیا خودِ وی پاسخ منطقیای در این زمینه دارد؟
۱۶ آگوست ۲۰۱۰
۲۵ مرداد ۱۳۸۹
لینک سخنرانی حمید تقوائی
http://www.azadi-b.com/M/2010/08/post_116.html