لنین ودرک ایدئولوژیک از سوسیالیسم : درنقد نظرات ایدئولوژیکی چپ سنتی

مقدمه :اخیرا مقاله ای از رفیق سعید صالحی نیا ورفیق حامد خاکی در رابطه با لنین ومفهوم آزادی وسوسیالیسم در سایتهای مختلف دیده میشود که دو دیدگاه کاملا متفاوت  از لنین وآزادی وسوسیالیسم را در مقابل هم قرار میدهد.
این یک بحث بسیار بازی است ومن شخصا فکر میکنم تفاوت سوسیالیسم علمی وانسانی با سوسیالیسم ایدئولوژیک را میتوان در ادامه این مناظرات به چالش کشاند. از همه رفقا ودوستان چپ سنتی  ومدرن تمنا دارم که نظرات متفاوت خود را در این زمینه به مناظره ودید همگان قرار دهند تا در این بستر بتوان مفهوم آزادی وسوسیالیسم را در این دو دیدگاه محک زد.من هم در اینجا نظرات خود را بطور خلاصه ارایه میدهم.
 
دید ودرک ایدئولوژیک از پدیده ها ،سوسیالیزم ، آزادی ولنین:
 
     دیدگاه چپ سنتی از سوسیالیسم وآزادی ولنین ودیگر پدیده ها یک دیدگاه مذهبی ، غیرعلمی وایدئولوژیک وبعضا ضد انسانی است. در این دیدگاه ودر این مورد بخصوص رفیق حامد نماینده این دیدگاه نظراتش را بطور عیان بیان میکند.
اولا:
ایشان به رفیق سعید  میتازد بخاطر اینکه ایشان از لنین انتقاد کرده ویا لنین را در مواردی محکوم نموده.رفیق حامد معتقد است اگر سعید این ” گناه کبیره” را مرتکب شده پس حتما این باید مواضع حزب کمونیست کارگری هم  باشد. وگرنه چه کسی میتواند در قرن ۲۱، بعنوان یک کادر حزب بدون اجازه حزب اینطور به معصومان سوسیالیسم حمله کند.ایشان در مخلیه اش هم نمیگنجد که ممکن است یک حزب کمونیستی وجود داشته باشد وبگذارد کادرهایش بتوانند آزادانه وبدون ترس از رهبری وخط رهبری نظراتش را به جامعه ودیگر اعضای حزب ارایه دهد. حتما خط حزب با نظر رفیق سعید منطبق است. پس باید فرصت طلایی را غنیمت شمارد وبه حزب کمونیست کارگری حمله کرد.
دوم:
     دیدگاه ایدئولوژیک ومذهبی رفیق حامد معتقد است که اگر لنین رهبرانقلاب سوسیالیستی بوده وتوانسته در مقطعی بورژوازی را به شکست بکشاند. پس دیگر این رهبر جزو رهبران اوللعظم محسوب میشود وانتقاد به لنین واحیانا محکوم کردن این معصوم از گناهان کبیره محسوب میگردد، که نه تنها خود خاطی بلکه حزب او هم سزاوار عقوبت میگرددو باید به اشد مجازات که همانا عقوبت سوسیالیستی است محکوم گردد. رفیق حامد متوجه نیست که اگر حزب کمونیست کارگری انقلاب اکتبر را یک انقلاب سوسیالیستی ارزیابی کرده ولنین را رهبر این انقلاب میداند هرگز لنین را مبرا از اشتباه نمیداند. ما لنین را بخاطرشکست بورژوازی در روسیه وبقدرت رساندن طبقه کارگردر یک کشوروامکان بوجود آوردن یک کشور سوسیالیستی ودستاوردهای انسانی آن که همانا امید محرومان جهان به امکانپذیری رهایی از استثماروسلطه بورژوازی است ارج مینهیم.لنین بعنوان یک پراکتسین انقلاب ثابت کرد که سوسیالیزم امکان پذیر است وباید برایش جنگید. بدون انقلاب اکتبروقبل از آن سوسیالیسم فقط یک تئوری زیبا بیش نبودکه بعنوان آرزوی مارکس توسط بورژوازی تبلیغ میشد.اما بعد از انقلاب اکتبردیگرلنین وانقلاب سوسیالیستی مورد آماج حمله بورژوازی جهانی قرار گرفت. بورژوازی در خیلی موارد از مارکس هم بعنوان یک متفکر وفیلسوف واقتصاد دان تمجید میکند. اما شبح لنین اورا آزار میدهد. جمهوری اسلامی چند سال قبل شبح لنین را در دانشگاهها دیده بود وهشدار داده بود. در حالیکه خیلی از کتابهای مارکس هم ممکن است در کتابخانه ها پیدا شود ویا در دانشگاه تدریس گردد. آیا این بدین معنی است که لنین همه چیزش خوب بود وهمه کارش درست. اینجاست که دید مذهبی خودرا نشان میدهد.
اگر لنین رهبر انقلاب سوسیالیستی بوده پس حتما در مورد اعدام هم حرفش حجت است.
 آزادی انسان وسوسیالیسم یک پدیده ایستا نیست که کسی مانند مارکس ولنین یک یا دو قرن قبل فتوایی بدهند وتمام اهل بیت سوسیالیسم از آن پیروی کنند. همانطور که علم فیزیک تغییر کرده ودر زمان مارکس ما فقط فیزیک نیوتنی داشتیم، ولی امروز علم از فیزک کوانتم هم دارد عبور میکندوتئوری ضد ماده وانرژی وماده تاریک است که دانشمندان معتقدندجهان تقریبا همه از آن تشکیل شده.  وتئوری های ۲ قرن قبل جواب امروز علم فیزیک نیست.بهمین منوال علم اجتماع واقتصاد وسیاست هم دچار دگرگونیهایی شده که باید با علم امروز وخواسته های انسانی امروز به آن برخورد شود. هرچقدر نیوتن ومارکس دانشمند ومتفکر بوده مسائل امروز جامعه ما با تئوری آنان حل پذیر نخواهد بود.
من از رفیق حامد میپرسم آیا شما مخالف اعدام هستی یا نه؟ لنین وترتسکی هزاران نفر را که دستگیر شدند به جوخه اعدام سپردند.آیا شما این حرکت ضد انسانی آنان را محکوم میکنی یا نه؟ ممکن است بگویی در آن شرایط لنین مجبور شد برای پیروزی سوسیالیسم دهها هزار نفر را اعدام کند. آیا شما هم بعد از پیروزی انقلاب سوسیالیستی میخواهی مخالفین ضد انقلاب خودرا بروش لنین به جوخه های مرگ بسپاری؟ مگر ما نمیگوییم، اگر احمدی نژاد وخامنه ای دستگیر شوندکسی حق ندارد حتی یک سیلی هم به صورت اینان وارد کند تا چه رسد به اعدام وشکنجه وحبس ابد. آیا شما فکر میکنید ما حذف مجازات اعدام را بخاطرگول زدن مردم میدهیم وبعد از انقلاب سوسیالیستی همان کار را میکنیم که لنین کرد؟خوشبختانه مردم ما ونه فقط سوسیالیست ها مخالف اعدام وشکنجه هستند وچپ سنتی نمیتواند سر شان را شیره بمالد برای همین است که اگر قرار باشد رهبری انقلاب بدست نماینده کارگرا ن بیافتدمردم میخواهند بدانند نظر آنان راجع به اعدام ولنین چیست. ما میگوییم اعدام نه بدون استثناء. شما در صفوف خیل چپ سنتی در شعار میگویید اعدام نه ، اما در موارد بعد از انقلاب وشرایط لنین، اعدام مخالف وضد انقلاب مجاز است، وبقول خودتان میخواهید به مردم کلک لنینی وسوسیالیستی بزنید. این مردم اگر سوسیالیسم را انتخاب کنند گول شما را نمیخورند. قبل تر از شما بورژوازی میتواند خیلی بهتر آنان را بفریبد. شما از نظر فریب مردم هنوذ به اندازه بورژوازی تجربه ندارید.دیر از راه رسیده اید. این صندلی قبلا پر شده.
مردم اگر سوسیالیسم را انتخاب کنند، یعنی دیگر از زندان وشکنجه واعدام وجرم سیاسی بیزارند، یعنی دنبال آزادی بی قید شرط سیاسی هستند. دیگر دنبال خفقان واعدام وسانسور نوع لنینی نیستند، که شما داری آنرا عرضه میکنی.مردم اگر سوسیالیسم بخواهند دنبال حزب کمونیست کارگری میگردند که در حرف وعمل به آن معتقد است.وهیچ چیز از انسان وآزادی برایش ارزشدار تر نیست.
اگر سوسیالیسم میخواهد، برای انسان وآزادی بی قید شرط انسان میخواهد.اگر لنین ومارکس وحکمت ودیگران را قبول دارد تا آنجا قبول دارد که منافع انسان را نمایندگی میکنند. وآنجا که نکنند هیچ بدهکاری به سوسیالیسم ومارکس ولنین وغیره ندارد. مارکسیست نیست- لنینیست نیست- حکمتیست وجوا دیسم  هم نیست.
مفهوم آزادی یک مفهوم مدرن ،علمی وانسانی،پویا ودینامیک است که با رشد جامعه باید مثل هر پدیده دیگربه آن برخورد علمی ودر اینمورد بخصوص انسانی شود. آزادی باید در هر مرحله تاریخی تعریف وباز تعریف شود.
آزادی قرن ۱۹ ویا اوایل قرن بیست نمیتواندظرف آزادی انسان قرن ۲۱ باشد.
فقط کسانی که از مارکس ولنین وحکمت خدا وپیغمبر ساخته اند هنوز طلب آمرزش آزادی از در گاه مارکسیسم-لنینسم- مائویسم-حکمیست میکنند.برای اینان سوسیالیسم وآزادی یعنی آنچه این رسولان در کتابشان عرضه کرده اند حجت است ونو آوری کفر است.
برای همین است که روز روشن مخالف حکومت انسانی هستند. ودلیلشان هم این است که مارکس گفته حکومت کارگری. لنین گفته حکومت شورایی. حکمت گفته سوسیالیست یعنی بازگرداندن قدرت بدست انسان. میبیند هیچ جا حکومت انسانی نیست. پس این جمله کفر است.

سوم:
رفیق حامد معتقد است که در سالهای بعد از انقلاب اکتبربورژوازی ونیروهای سفید روس با انقلاب در جنگ بودندوترور وبمبگذاری میکردند. شما فکر میکنید در فردای انقلاب ایران این آخوندهای ریز ودرشت واین آدمکشان بسیجی وپاسدار یک شبه  مارکسیست- لنینیست- حکمتیست و علی جوادیسم میشوند ودست از پا خطا نمیکنند. خیر عزیز اینان توطئه میکنند قتل عام میکنند جنگ بپا میکنند وغیره وظیفه نیروی انقلاب این است که از طریق شوراهای مردمی وبا آزادی کامل اکثریت خدمت این ارازل واوباش رسیده شودفقط مردم کاملا آزاد میتوانند مقاومت اینان در هم بشکنند.

چهارم:
فرمودید چون بورژوازی جهانی از لنین انتقاد میکند  ما هم چون میکنیم پس ما صدای بوژوازی هستیم. اولا قرار نیست چون بورژوازی هر حرفی میزند ما نزنیم. بورژوازی امروز برای کوبیدن کمونیست پل پوت را محکوم میکند. شما چکار میکنید؟ از پل پوت تعریف میکنی؟ ویا ساکت مینشینی؟
ما پول پوت وجنایاتش را محکوم میکنیم.ما استالین را وجنایاتش را محکوم میکنیم.ما ترور سرخ لنین واعدام ها وسانسورش را محکوم میکنیم.ما جزو اهل بیت سوسیالیسم نیستیم. ما به سوسیالیسم برخورد علمی وانسانی میکنیم وبه هیچ احدی از جمله به مارکس ولنین بدهکار نیستیم.
پنجم:
ما معتقدیم بعد از انقلاب باید ارتش مردمی غیر حرفه ای ساخت که از دستاوردهای انقلاب حمایت کند.
تروتسکی بفرمان لنین یک ارتش اجباری بعد از انقلاب بوجود آورد. وطبق قوانین این ارتش اگر سربازی در جبهه جنگ عقب نشینی میکرد دستور داده شده بود که به آن سرباز تیر اندازی کنند وبقتل برسانند.تروتسکی در دفاع از این عمل ارتشش که مورد انتقاد قرار گرفته بود ، اظهار داشت که فرقی نمیکند اگر زنده هم بماند وبه پشت جبهه برسد ما اورا تیر باران میکنیم.( ۱)
نظر شما چیست؟ آیا اینکار تروتسکی درست بود؟

لنین که به سربازانی که فرار میکردند هشدار داد: “بعد از انقضای ۷ روزاولتیماتوم برای فراریان از خدمت که خودشان را معرفی نکردند تنبیه باید اضاقه شودو برای این خائنین به منافع مردم، خانواده وهر کسی که به نحوی از انحاء به آنان کمک میکند بعنوان گروگان باید با آنان رفتار کرد”
ودر جای دیگردر تلگرافی متذکر میشود:
“رفقا،جنبش کولاک در ۵ منطقه شما باید بیرحمانه نابود شود…..شما باید از این مردم مثال بسازیدبرای عبرت۱-اعدام(منظورم اعدام در ملاء عام که مردم ببینند حداقل ۱۰۰ کولاک،این قحبه های پولدار وخونخوار۲- نامشان را منتشر کنید۳- تمام گندمشان را بگیرید۴- گروگان هارا تک به تک کنید…..اینکار را بکنیدبرای مسافت چند مایل که مردم همه اینان را ببینند، بفهمند وبلرزند وبخودشان بگویند…….در ضمن افراد خشن برای اجرای اینکار پیدا کنید” (۲)

زینویف یکی از رهبران انقلاب سوسیالیستی مینویسد: “برای پیروزی به دشمن ما باید میلیتاریست-سوسیالیست داشته باشیم. ما باید ۹۰ میلیون از ۱۰۰ میلیون جمعیت روسیه را داشته باشیم، برای بقیه ما هیچ چیز برایشان نداریم بجزء نابودی “(۳)

خلاصه اینکه یک دید علمی وانسانی از سوسیالیسم وآزادی ایجاب میکند که از برخورد دینی وایدئولوژیک وکیش شخصیتی در مورد سوسیالیسم بپرهیزیم وهمواره آماده باشیم که بتوانیم انسانیت را از همه این کثافات طبقاتی وضد بشری رها سازیم.

   زنده باد سوسیالیسم-   زنده باد آزادی-  زنده باد حکومت انسانی
   
               مجید  آذری
mjazari7@yahoo.com

۱-
rotsky’s managerial and organization-building skills with the Soviet military were soon tested. In May–June 1918, the Czechoslovak Legions en route from European Russia to Vladivostok rose against the Soviet government. This left the Bolsheviks with the loss of most of the country’s territory, an increasingly well organized resistance by Russian anti-Communist forces (usually referred to as the White Army after their best known component) and widespread defection by the military experts that Trotsky relied on.
Trotsky and the government responded with a full-fledged mobilization, which increased the size of the Red Army from less than 300,000 in May 1918 to one million in October, and an introduction of political commissars into the army. The latter were responsible for ensuring the loyalty of military experts (who were mostly former officers in the imperial army) and co-signing their orders.
Trotsky claimed that the Red Army’s organization was built on the ideas of the October Revolution. As he later wrote in his autobiography:[17]
An army cannot be built without reprisals. Masses of men cannot be led to death unless the army command has the death-penalty in its arsenal. So long as those malicious tailless apes that are so proud of their technical achievements—the animals that we call men—will build armies and wage wars, the command will always be obliged to place the soldiers between the possible death in the front and the inevitable one in the rear. And yet armies are not built on fear. The Tsar’s army fell to pieces not because of any lack of reprisals. In his attempt to save it by restoring the death-penalty, Kerensky only finished it. Upon the ashes of the great war, the Bolsheviks created a new army. These facts demand no explanation for any one who has even the slightest knowledge of the language of history. The strongest cement in the new army was the ideas of the October revolution, and the train supplied the front with this cement.
In dealing with deserters, Trotsky often appealed to them politically; arousing them with the ideas of the Revolution.
In the provinces of Kaluga, Voronezh, and
در اینجا مشخص میشود که بیشتررهبران ارتش سرخ عملا از افسران ارشد   وفرماندهان سابق تزار بودند که سربازان سرخ را در صورت سرپیچی به جوخه ها ی مرگ میسپاردند
۲-
نیکلاس ورث کتاب شماره  آی اس بی ان ۰-۶۷۴-۰۷۶۰۸-۷ یا از ویکیپیدیا در مورد ترور سرخ

۳-جورج لگت کتاب آی اس بی ان ۰-۱۹-۸۲۲۸۶۲-۷  صفحه ۱۱۴ یا ویکیپیدیا ترور سرخ