مصاحبه سعید ترکمان با کوروش اعتمادی در باره مسائل سیاسى روز

کوروش اعتمادی تحلیل گر سیاسی  واز نویسندگان برجسته ایرانی در خارج از کشور میباشد. مصاحبه ای با ایشان درباره مسائل روز سیاسی ترتیب داده ایم که نظر شما را به آن جلب میکنم.

 

۱. سعید ترکمان : آقای اعتمادی حدودا بیش از ۱ سال از عمر جنبش سبز میگذرد. در این ۱ سال فراز و نشیب ها و تحولات  زیادی در سطح سیاسی کشور دیده ایم. اکنون بعد از ۱ سال، سوالات زیادی درباره عملکرد جنبش و همچنین آینده جنبش و خط مشی آن وارد است. با توجه به اینکه آقای موسوی یکی از مهمترین سران این جنبش در داخل کشور بوده است. آیا فکر میکنید که ایشان کارنامه مثبتی در این زمینه باقی گذشته است؟ عملکرد ایشان رو چگونه ارزیابی میکنید ؟  آیا ایشان  به راستی بگفته بسیاری از تحلیل گران فاقد استراتژی لازم برای پیش برد این جنبش بوده است ؟

 

اجازه دهید در آغاز نقطه نظرات خودم را درباره ماهیت و ویژگیهای جنبش اعتراضی هموطنانم در داخل کشور که به ًجنبش سبز ً معروف شده است مطرح کنم و در ادامه نکاتی چند در خصوص کسانی که امروز بعنوان رهبران این جنبش شناخته شده اند بیان کنم. در طول ایّامی که جنبش اعتراضی مردم علیه تقلب بزرگ دور دهم انتخابات ریاست جمهوری رژیم اسلامی آغاز شد و ادامه داشت، من همیشه از این جنبش بزرگ مردمی تحت عناوینی چون  ًقیام ملی ً، ًرستاخیز ملی ً و یا همان ًجنبش اعتراضی مردم ایران ً یاد کردم و نام بردم. از نسبت دادن صفت  ً سبز ً به این جنبش مردمی به عمد خودداری ورزیدم. دلایل مشخصی را هم در این رابطه داشتم. نخست بدین خاطر که ترکیب بند واژگان  ًجنبش سبز ً بیشتر از سوی کسانی استفاده میشود که خود پیش از این از مهندسین و مدیران این نظام دینی غیرمردمی بودند، و تا بامروز هم علیرغم برملا شدن همهء جنایاتی که این حکومت در طی سه دهه علیه مردم ایران مرتکب شده است هنوز خود را ملزم به حفظ این نظام مذهبی میدانند و در صدد هستند تا جائیکه ممکن است از فروپاشی این نظام جلوگیری بعمل آورند. باز دلیل دیگری که موجب شد از بردن صفت  ًسبز ً برای این جنبش مردمی خودداری ورزم، مسئله ترکیب اصلی شرکت کنندگان در این اعتراض مردمی است که قریب باتفاق آنها جوانان و زنان هستند که پیش از هرچیز خواستار حاکمیتی ملی و غیر دینی میباشند. خوب بیاد دارم در برخی از اعتراضات خیابانی که مردم در طی یکسال اخیر علیه این حاکمیت استبدادی انجام دادن، خواستار حاکمیتی ملی و غیر دینی بودن که بی شک این خواست با مطالبات سیاسی آقایان موسوی و کروبی  که خود را رهبران این جنبش میدانند کاملا ً متفاوت است، چرا که این آقایان و دوستانشان در داخل و خارج از کشور هنوز خود را حافظ همین نظام اسلامی میدانند، البته با تعدیلاتی چند در اختیارات ًرهبری ً.

 

امّا در رابطه با عملکرد، کارنامه و شخصیت سیاسی آقای موسوی چند پرسش کرده اید که کوشش میکنم کوتاه و مختصر بدانها پاسخ دهم. پرسش کرده اید آیا آقای موسوی در رابطه با این جنبش کارنامه مثبتی را از خود بجای گذاشته است؟ و یا عملکرد ایشان در این کارزار بزرگ اجتماعی را چگونه ارزیابی میکنم؟ و یا در آخر مطرح کرده اید که  بزعم بسیاری از تحلیلگران سیاسی ایشان فاقد استراتژی سیاسی مشخصی برای رهبری این جنبش است. اجازه بدهید از پرسش آخر شروع کنم. من بر خلاف همه تحلیگران سیاسی معتقد نیستم که هر دوی آقایان موسوی و کروبی در رابطه با این قیام مردمی فاقد استراتژی سیاسی مشخص هستند. هم آقای موسوی و هم آقای کروبی بارها در اعلامیه ها، مصاحبه های مطبوعاتی و پیام های کتبی خود اعلام داشته اند آنها هرگز با اساس نظام جمهوری اسلامی مخالف نیستند و قصدشان هم در این میدانِ رقابت برانداختن نظام نیست. هر دوی این آقایان بارها صریحا ً اعلام کرده اند که آنها با اصل ولایت فقیه که اساس موجودیت جمهوری اسلامی است هرگز مخالف نبوده و نیستند، بلکه آنها با تعبیر جدیدی که آقای خامنه ای و یارانشان از این اصل میکنند مخالف هستند. مخالفت امروز این آقایان در رابطه با وقایع اخیر پیش از هر چیز با زیاده خواهی آقای خامنه ای از قدرت است که خود را ًولی فقیه مطلقه ً و حاکم مطلق ایران میداند. بارها هم آقای موسوی و هم آقای کروبی گفته اند آیده آل آنها همین نظام جمهوری اسلامی است، آنهم با ویژگیهایی که آقای خمینی آنرا تئوریزه کرده بود که بنظر من فرق اساسی هم با نظام ولایت فقیه آقای خامنه ای ندارد. پس این نتیجه گیری اشتباهی است که اگر مطرح کنیم آقای موسوی در پیشبرد این قیام مردمی فاقد استراتژی سیاسی مشخص است. استراتژی سیاسی ایشان همین جمهوری اسلامی است ًنه یک کلمه پیش و نه کلمه پسً. در عرصه گزینش تاکتیک مبارزاتی که ارتباط پیدا میکند با استراتژی سیاسی این آقایان، هم آقای موسوی وهم آقای کروبی حرف روشن و صریحی را میزنند. هر دوی این آقایان در همه حال مخالف سردادن شعارهای ً ساختارشکنانه ً  و روشهای مبارزاتی جدی از سوی مردم علیه نظام هستند. آقای موسوی همیشه مردم را از دادن شعارهای رادیکال علیه حکومت منع کرده اند و نسبت به این مسئله همیشه موضعی اعتراضی داشته اند.  چارچوب و شیوه مبارزاتی را که آقای موسوی همیشه از مردم در ستیزشان با جمهوری اسلامی انتظار داشتند، شیوه مبارزاتی بود که اصل و موجودیت نظام جمهوری اسلامی را به زیر سئوال نبرد. و بارها مشاهده شده است هربار ایشان حس کرده اند که قرار است مبارزات مردم در مرحله جدی تری علیه نظام سازمان یابی شود، آنرا به بهانه مسائل امنیتی لغو کرده اند. آنچه که میخواهم از این گفتار نتیجه گیری کنم این است که اندیشه و راهکارهای مبارزاتی آقایان موسوی و کروبی متناسب با مطالبات واقعی مردم و ماهیت این مبارزه اجتماعی گسترده نبوده و نیست. و یقینا ً این جنبش بزرگ اجتماعی برهبری این آقایان به مقاصد اصلی خود دست نخواهد یافت که آزادی و دمکراسی هدف نهائی است. در واقع من با پاسخ ام به این پرسش بدین گونه میخواهم نتیجه گیری کنم که این جنبش اجتماعی بزرگ از آغاز تا بامروز با یک ضعف اساسی مواجه بوده است و آنهم ضعف رهبری و یا خلاء یک رهبری سیاسی مستقل، مترقی و انسجام یافته است که پایبند به آرمانهای سیاسی دمکراتیک و انسانی باشد.  اگر از ضعف رهبری این جنبش بگذریم جا دارد کمی هم در باره کاستیهایی که خود این جنبش اعتراضی با آن دست به گریبان است نکاتی را گوشزد کنم. همانطور که در گذشته هم بدان اشاره کرده ام، جنبش اعتراضی کنونی مردم از ضعفهای اساسی دیگر برخوردار است. این ضعف ها اساسی باز بخشا ً باز میگردد به مسئله فقدان یک رهبری آگاه و منسجم که قادر باشد مبارزات مردم را در راستای صحیح و رهائیبخش سازماندهی و راهبری کند. متاسفانه بدلایل ضعفهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، جامعه امروز ایران فاقد ابزارهای لازم برای پیشبرد مبارزات دمکراتیک خود علیه یکی از سیاه ترین نظامهای استبدادی جهان است. به سبب این کاستی بزرگ است که در واقع تا بامروز ما موفق نشده ایم از همهء جانبازیها و فداکاریهای که جامعه شهروندی ایران برای رسیدن به آزادی و دمکراسی از خود بجایی گذاشته است به نتایج مطلوب برسیم. با تأسف بسیار هنوز مشاهده میکنیم پس از سه دهه سیادت استبداد دینی بر کشورمان، رهبران بزرگترین جنبش اجتماعی مردم ایران باز از بین حکومتیان میباشند که خود مدیران اصلی و هواداران این نظام مذهبی هستند. این در واقع ضعف بزرگ جنبش روشنفکری مستقل ایران است که هنوز نتوانسته است بر مشکلات خود چیره شود و در یک انسجام گسترده رهبری این جنبش عظیم اجتماعی را بدست گیرد. تا زمانیکه جامعه روشنفکری و سیاسی ایران به این درک واقعی نرسد که برای رسیدن به آزادی و دمکراسی میبایست یکدل و همصدا، همراه با مردم از این جمهوری تقلبی بگذرد، ما برای ادوار دیگر باز شاهد تداوم استیلای این استبداد مذهبی بر کشورمان خواهیم بود . 

 

 

 

۲. سعید ترکمان : اصلاحات را به عنوان یکی از راه های گذار به دموکراسی برشمرده اند، ولی با توجه به تجربه ۱ سال اخیر و حذف اصلاح طلبان از صحنه قدرت، آیا پا فشاری به اصلاح و اجرای  قانون اساسی و شعار تغیر در ساختار سیاسی عاقلانه است؟ آیا در آینده سیاسی ایران قدرت دوباره به دست اصلاح طلبان خواهد افتاد؟

 

 در رابطه با بکار گیری مقولاتی سیاسی و اجتماعی چون   ً اصلاحات ً و یا  ًاصلاح طلبی ً آنهم در چارچوب نظام جمهوری اسلامی، میبایست قدری واقع بین ومحتاط بود. برای من همیشه دشوار بوده است به این دسته از خانمها و آقایانی که از درون خود این حکومت برخاسته اند و در چارچوب همین حکومت قصد تغییرات سیاسی را داشته اند، عناوینی چون  ً اصلاح طلب ً و یا به تعبیر فرنگی اش  ًرفرمیست ً بکار برم. معیار سنجش هر سیاست اصلاح طلبی نتایج سیاسی عملکرد آن گروه اصلاح طلب است که در مدت زمان معینی کارنامه سیاسی مشخصی را از خود بجای میگذارد. از سال ۱۹۸۹ میلادی پس از حدود یک دهه که از عمر رژیم اسلامی گذشت، هاشمی با شعار ً اصلاحات ً آنهم بیشتر ً اصلاحات ً در حوزه اقتصادی به ریاست قوه مجریه جمهوری اسلامی دست یافت. پس از او خاتمی آمد با شعارهای  ً جامعه مدنی ً و ً اصلاحات سیاسی ً. و مشاهده کردیم نتیجه ۱۶ سال شعار ً اصلاح طلبی ً این آقایان شد احمدی نژاد که میتوان اذعان کرد دوران او تا بامروز سیاه ترین دوران حاکمیت سیاسی جمهوری اسلامی در این سه دهه بوده است. البته این بدین معنا نیست که بخواهم عنوان کنم دوران هاشمی و خاتمی بهتر از دوران احمدی نژاد بوده. بهیچوجه . در دوران آقایان هاشمی و خاتمی وضعیت حقوق بشر و امنیت اجتماعی در ایران بهتر از امروز نبود. زندان، بگیر و به بند و ترور مخالفین در داخل و خارج کشور  در دوران این دو رئیس جمهور ًاصلاح طلب ً همچنان برقرار بود و در صورت برملا شدن جنایات و سرکوب که حاکمیت علیه مردم انجام میداد، هردوی این آقایان که روسای قوه مجریه بودند اظهار بی اطلاعی از همه جنایات میکردند و قتل همه مخالفین و به بند کشیده شدن همه دگراندیشان را به محافل خود سر دستگاههای امنیتی رژیم نسبت میدادند. تنها بد شانسی که احمدی نژاد آورد،  پیشرفت شگرف سیستم ارتباطات جهانی در دوران او است که هر اقدام ضد بشری حکومت در فاصله زمانی کوتاه به سراسر جهان مخابره میشود  و در اختیار همهء وسایل ارتباط جمعی بین المللی قرار میگرد. در صورتیکه من معتقدم ابعاد سرکوب و جنایات در دوران هاشمی و خاتمی کمتر از دوران احمدی نژاد نبود.

 

بله، من با طرح این سئوال شما کاملا ً موافق هستم که اصلاحات یکی از ابزارهای مؤثر برای گذر به دمکراسی است. امّا با طرح مقدمه ایکه برای شما شرح دادم و تجارب شخصی ام معتقدم تحقق اصلاحات سیاسی و یا اصلاح طلبی بستگی مستقیم به ظرفیت ها و پتانسیل های سیاسی رژیم ها  و آکتورهای مدعی آن دارد که میل تغییر را در خود دارند. هرگز در هیچ کجای این جهان اتفاق نیافتده است یک استبداد سیاه سیاسی آنهم از نوع دینی و طالبانی اش تمایل داشته باشد از درون با طرح و اجرای اصلاحات سیاسی به دمکراسی گذر کند. نمونه بارز این تجربه هم همین جمهوری اسلامی است که حدود سی و یک سال است چون بختک سیاه سیادت خود را بر ایران اعمال کرده است، بی آنکه تاب تحمل کوچکترین انتقاد را داشته باشد. هشت سال ًسردار سازندگی ً آمد به مردم نوید اصلاحات داد و سپس دوست ایشان آقای خاتمی آمد با شعار ًاصلاحات سیاسی ً و ًجامعه مدنی ً که بعدها متوجه شدیم منظور ایشان از جامعه مدنی همان ًمدینه فاضله ً دوران محمد پیامبر مسلمانان بود که ماهیتا ً هیج تفاوت ماهوی با همین جمهوری اسلامی که علی خامنه ای مدّ نظرش است ندارد. نسبت دادن صفت ً اصلاح طلبی ً و یا ً اصلاح طلبان ً آنهم به عده ای از مدیران اسبق جمهوری اسلامی که امروز از دور رقابتهای سیاسی توسط جناح دیگر از حکومتیان حذف شده اند اساسا ً تفسیر و اطلاق اشتباهی است. این آقایان مدت دو دهه قدرت و همه امکانات را در اختیار داشتند و در راستای همهء آن ادعاهایی که داشتند برای جامعه چه کردند؟ اصلا ً قرار است این خانمها و آقایان چه چیزی را اصلاح کند که برای مردم ایران روزنه امیدی گشوده شود و مردم امیدوار شوند که بالاخره روزی از شر اینهمه رنج و مشقتی که جمهوری اسلامی برای آنها فراهم کرده است رها خواهند شد و جامعه به سمت یک دمکراسی مدرن و پیشرفته گذر خواهد کرد. این گروه موسوم به  اصلاح طلبان حکومتی اساسا ً قرار است چه بند و یا چه تبصره از قانون اساسی این جمهوری اسلامی را تغییر دهند که درهای بسته سیاسی گشوده شود و دیگر دگراندیشان و مردم معترض را در روز روشن و در پنهان به قتل نرسانند. مشکل اساسی این جمهوری اسلامی در خودش و قانون اساسی آن است که مبتنی است بر اصل ولایت فقیه. بدین معنی که شریان زندگی و سرنوشت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مردم و مملکت در ید اختیار یک مجتهد ًعالم ً و ًعادل ً گذاشته شده است که هر گونه صلاح دانست تصمیم بگیرد. مردم هم بر پایه این اصل قانونی  ًسفیه ً و ً رعیت ً این مجتهد ًعالم ً و ًعادل ً محسوب شده که نه حق انتخاب دارند و نه حق اعتراض و نه حق حرف زدن. نتیجه اعتراض هم میشود اعدام هزاران زندانی دگراندیش در تابستان سال ۶۷ بفرمان آقای خمینی و یا کشتار جوانان و فرزندان مردم در روز روشن در مقابل چشم همه جهانیان بدستور آقای خامنه ای. در واقع سی و یک سال است پاشنه  در بر همین منوال میچرخد و بیست سالی است عده ای هم به این مردم وعده ً اصلاحات ً میدهند که در این راستا هیچ اتفاق خاصی هم نیافتاده است جز ابعاد جنایت که هر روز در سطح جامعه گسترده تر شده است.

 

اینکه مطرح شده است در آینده قدرت دوباره به دست اصلاح طلبان خواهد افتاد میبایست پاسخ شما را بدین گونه بدهم. بسیار بعید میدانم چرا که روند تغییرات سیاسی در ساختارهای سیاسی جمهوری اسلامی طی این سه دهه یک روندِ رو به استبداد خشن تر بوده است و مشاهده میکنیم چگونه هر روز و هر دوره که از عمر این نظام میگذرد میل به خودکامگی در ساختار حکومت و در بین مدیران آن بیشتر میشود. استبداد خشن تر و عریان تر، گسترش اوهام و خرافات روندی طبیعی در درون این نظام  و ذاتی این نظام است. در این ایّام اخیرهم تلاش میشود این تفکر  در جامعه جا بیافتاد که خود علی خامنه ای همان امام زمان است و محمود احمدی نژاد هم همان سید خراسانی است که در رکاب آقا امام زمان قرار است شمشیر بزند. و در واقع چه انتظار اصلاحی از حکومتی میتوان داشت که اصلی ترین مشاور رئیس جمهور اش هر سه ماه یکبار راهی هند میشود تا با پیش داوریهای مرتاض هندی خطوط اصلی سیاستهای خارجی یک کشور بزرگی چون ایران تدوین گردد. آنچه که در پایان این پرسش شما میبایست اضافه کنم این است از آغاز این خطای بزرگی بود که میپنداشتیم با حمایت از دستجات سیاسی که خود را  ًاصلاح طلب ً مینامیدند خواهیم توانست از این جمهوری وحشت گذر کنیم و به دمکراسی دست یابیم. نتیجه آنکه روندی سیاسی را که جمهوری اسلامی در طی مدت این سه دهه از خود به نمایش گذاشته است روندی استبدادگرایانه بوده است و انتظار پا پس کشیدن این نظام از اعمال ضد بشری اش فقط یک توهم است. ًاصلاح طلبان ً هم کارنامه سیاسی معینی از خود باقی گذاشته اند که نمره های ردی آنها کمتر از احمدی نژاد نیست.    

 

 

۳. سعید ترکمان : در بسیاری از محافل سیاسی این سخن را میشنویم که ملت ایران هنوز آمادگی لازم  برای دموکراسی را ندارد. به همین خاطر آقای موسوی مجبور است بر روی حد اقل ها تکیه کند، مانند آگاهی رسانی و… با توجه به رویداد های ۱ سال اخیر  این سخن تا چه اندازه میتواند صحیح باشد؟

 

 روند مبارزات دورِ اخیر مردم علیه جمهوری اسلامی یک سری واقعیتها و ضعفهای اساسی این جنبش بزرگ اجتماعی را بیشتر عریان کرد. میل به تغییر و گذر به یک نظام سیاسی دموکراتیک و مردم سالار در بین مردم و اندیشه های آنان کاملا ً مشهود و موضوعی جا افتاده. این خواست واقعی مردم است که از این جمهوری دینی گذر کنند و مانند دیگر ملل جهان به آزادی و پیشرفت دست یابند. مردم ایران این خواست قلبی خود را در همهء مبارزات خیابانی که در یکسال اخیر در آنها شرکت جستند به وضوح اعلام کردند و در همین رابطه از جهانیان نیز استمداد طلبیدن. مردم در اکثر شعارهایی که در خیابانها علیه ستم گریهای رژیم ملایان سر دادند، آزادی و دموکراسی را سرآمد همهء خواستهای فوری خود مطرح کردند. گاه بانگ آزادیخواهی مردم در گذر از جمهوری اسلامی آنچنان واضح و رسا بود که موجب نگرانی سران موسوم به ًجنبش سبز ً، آقایان موسوی و کروبی میشد تا جائیکه آقای موسوی کرراً از مردم درخواست میکرد از دادن شعارهای ً ساختار شکنانه ً که اساس نظام را به زیر سئوال میبرد پرهیز کنند. البته ممکن است گفته شود ایشان در این رابطه بیشتر نگران عکس العمل شدید رژیم بودند که ممکن است بدین سبب نیروهای سرکوبگر رژیم دست به کشتارهای وسیع تر مردم بزنند، که این دلایل برای من قابل قبول نیست. همانگونه که اشاره کردم ظرفیت های تغییر و میل به دگرگونی سیاسی در مردم بطور گسترده وجود دارد ولی آنچه که موجب شده است این مبارزات به نتایج مطلوب خود دست نیابد، ضعف رهبری این جنبش است و نبود ابزارهای لازم دگرگونی در دستهای مردم. خلاء یک رهبری مستقل و نبود سازمانهای مدنی و صنفی انسجام یافته و بزرگ، از دلایل اصلی سیطره جریانات ًاصلاح طلب ً حکومتی بر جنبش و تداوم استبداد رژیم اسلامی در جامعه است. لازم است در همین جا این نکته را هم اشاره کنم تا زمانیکه رهبری جنبش اعتراضی مردم در انحصار هواداران جمهوری اسلامی باشد و مردم هم ناتوان از سازماندهی مبارزات  مستقل خود علیه رژیم باشند، شرایط اجتماعی و سیاسی مملکت به همین منوال خواهد بود که مشاهده میکنید. در حال حاضر معادله قدرت بین حاکمیت و مردم بسود حاکمیت است و بدین خاطر است حکومت با آسودگی خاطر بیشتر دست به سرکوب و کشتار میزند. آقای موسوی هم هرگز مجبور نشده اند با توجه به شرایط سیاسی حاکم بر کشور و ضعفهای جنبش بر روی حداقل های تکیه کنند. در واقع همین حداقل ها غایت خواستهای آقای موسوی و یارانشان در خارج و داخل کشور است. آنها تصور میکنند با رفتن احمدی نژاد و یا با محدود کردن برخی از مسئولیت های سیاسی ولی فقیه و یا اصلاحاتی در قانون اساسی جمهوری اسلامی، آزادی و دموکراسی در جامعه پا خواهد گرفت. لپ کلام این است نه این جمهوری اصلاح پذیر است و نه خواستهای اقای موسوی فراتر از موجودیت این استبداد دینی خواهد رفت. این جمهوری مشکل اش در خودش است و این مسئله دیگر امری است ذاتی. اگر آزادی واقعی مدّ نظر است میبایست از این جمهوری ضد بشر عبور کرد.   

 

 

۴. سعید ترکمان : آقای موسوی در بیانیه ها و سخنرانی های اخیر خود، آگاهی دادن به مردم  و اطلاع رسانی را راه موثر برای برون رفت از بحران فعلی میدانند. فکر میکنید با توجه با فضای بسته سیاسی و رسانه ای در ایران  این کار انجام پذیر است و اصلآ منظور ایشان از آگاهی چه نوع آگاهی هست ؟

آگاهی نسبت به وضعیت موجود سیاسی در کشور و ناتوانیهای رژیم در پاسخگویی به نیازهای مبرم جامعه در بین مردم بطور وسیع در سطح جامعه وجود دارد. این آگاهی را مردم از طریق سه دهه تجربه حاکمیت رژیم اسلامی و منابع خبری مدرن و الکترونیکی امروز در جهان کسب کرده اند. مردم، بویژه اکثریت غالب جمعیت ایران که بیشترشان جوانان هستند موفق شده اند با شناخت به مکانیزم کاربری تکنولوژی مدرن به آگاهیهای عمیقی نسبت به ماهیت رژیم اسلامی و کمبودهای این جنبش اعتراضی دست یابند، و حتی خود آنها در یکسال اخیر از منابع آگاهی دهنده خبر و روشنگری به همهء جهانیان در مورد رویدادهای دلخراش ایران بودند. امروز نه تنها قریب باتفاق مردم ایران بلکه جهانیان هم بواسطه این همت ملی از سوی شهروندان ایران نسبت به آنچه که تحت سیادت این حکومت دینی در ایران میگذرد آگاه شده اند که چگونه دولتمردان کنونی ایران بی رحمانه و ناجوانمردانه آدم میکشند و دگر اندیشان را در غُل و زنجیر مصلوب میکنند. همانطور که اشاره کردم منشاء همهء این پیشرفتها مدیون همت و ابتکار جوانان کشورمان است که خود امروز منبع آگاهی و خبررسانی هستند. پس در این رابطه نمی بایست نگران بود و تردید داشت.

 

امّا مشکل اصلی این جنبش اختلاف اساسی است که امروز بین مردم و رهبران ًجنبش سبز ً وجود دارد، آنهم پیرامون چشم اندازه سیاسی آینده ایران و روشهای مبارزاتی مردم برای رسیدن به دموکراسی. همانطور که پیشتر اشاره کردم مردم آگاهی یافته اند حتی در این فضای بسته سیاسی، که اگر میخواهند به آزادی واقعی دست یابند میبایست از جمهوری اسلامی عبور کند و نظم سیاسی دیگری را جایگرین آن کنند. روشهای مبارزاتی و شعارهای استراتژی مردم، البته با ابهاماتی چند، مشخص و روشن است. مردم علیرغم ناپیگیری رهبران ًجنبش سبز ً و در اختیار نداشتن ابزارهای لازم مبارزاتی، قاطعانه در مقابل این رژیم ایستاده اند. آنچه که در واقع سد راه پیشرفت این مبارزات شده است، نه آگاهی و شناخت از واقعیت ها، بلکه تزلزل رهبران ًجنبش سبز ً است که هرگاه مبارزات مردم به مرز بود و نبود حکومت میرسد پیکار اجتماعی را تعطیل کرده و از مردم میخواهند در خانه های خود باقی بمانید و هر زمان آنها ضروری تشخیص دادند به صحنه بیایند، البته با سر دادن شعارهایی که آنها مورد نظرشان است. بحران در سطح جامعه در همهء عرصه ها در خود این نظام و بستگی به این نظام دارد. آیا ًاصلاح طلبان ً این حکومت معترف به  این واقعیت هستند که بدون گذر از این رژیم، بحران در ایران هرگز پایانی نخواهد داشت؟ بنظر نمیرسد چنین تحولی نه در اندیشه آنها و نه در رفتارهای سیاسی آنها رخ دهد، چرا که این گروه کماکان بر روشها و شعارهای سیاسی اصرار میورزند که در دو دهه اخیر ناپیگیرانه به بقای رژیم کمک کرده است تا دمکراتیزه کردن ساختار سیاسی ایران، که البته نتیجه بارز این مماشات طلبی هم همین بحران های مهلکی است که امروز ایران را در بر گرفته است.

 

 

۵. سعید ترکمان : آیا فکر میکنید که با توجه به شرایط فعلی، جنبش سبز دچار رکود شده است؟ آیا جنبش سبز اصلآ هنوز وجود دارد ؟

 

 در رابطه با این پرسش میبایست اذعان دارم با مماشات طلبی رهبران ًجنبش سبز ً  و ناپیگیری آنان در رادیکالیزه کردن مطالبات و مبارزات مردم، این جنبش اعتراضی مردمی دچاررکود نشده است بلکه بطور یکجانبه با برنامه ریزی حساب شده تعطیل شد. خوب بخاطر میاوریم در آخرین زمزمه های اعتراضی که مردم در این اواخر قصد داشتن کارزار بزرگی را علیه رژیم براه بیاندازند از سوی آقایان موسوی و کروبی منع شدند و آنها از مردم خواستند در خانه های خود باقی بمانید و برای اعتراض به خیابان نیایند. در تدارک یرگزاری سالگرد تأسیس جمهوری اسلامی از سوی رژیم این دو یکبار دیگر به مردم پشت کردند، آنها را در خیابانها رها کردند و مردم متفرق و سرگردان در آن روز سیاه لشکر جماعات حزب الله و هواداران احمدی نژاد شدند. از همین رو باز نظر خود را تکرار میکنم تا این جنبش اعتراضی مردمی از یک رهبری مستقل بهره مند نشود قادر نیست حتی به خواستهای حداقل خود دست یابد چه برسد به آزادی واقعی. البته در این آشفته بازار هم فقط رهبران ًجنبش سبز ً مقصر نیستند، بلکه از یک سو گناه به گردن جامعه مستقل روشنفکری ایران است که بسیار مشتت است و راهکار برون رفت از این بحران را نیافته است. 

 

۶. سعید ترکمان : نقش فشار های خارجی از تحریم گرفته تا تهدید نظامی، چه نقشی در جنبش آزادی خواهانه ملت ایران دارد؟

 

تحریم و یا تهدید نظامی میتوانند تأثیرات چند سویه و مخربی بر مردم ، جامعه و جنبش آزادیخواهانه مردم داشته باشد. البته رژیم میتواند از این دو رویداد، تحریم و یا تهدید نظامی، بهره برداری سیاسی لازم را بکند و بارِ همهء مصائب اجتماعی و اقتصادی جامعه ایران را در طی این سه دهه بر دوش غرب بیاندازد و آنان را مسبب همهء بدبختیها و کمبودهای کشور معرفی کند. رژیم حتی میتوانید در این شرایط بحرانی، توجیهات لازم برای سرکوب بیشتر جنبش آزادیخواهان مردم را در دستور کار خود قرار دهد. تهدید نظامی غرب هم میتواند موجب رکود بیشتر مبارزات آزادیخواهانه مردم شود، چرا که مردم امید به رهائی را منوط  به حمله و اشغال نظامی کشور توسط قدرتهای خارجی ارزیابی میکنند، آنهم در شرایطی که  ًرهبران ً گوشه عزلت و مماشات را برگزیده اند. طبیعی است وقتی که وسعت قدرت سرکوب حکومت علیه مردم فزونی یابد و مردم مأیوس از ًرهبران ً خود برای سازماندهی یک مبارزه رهائیبخش علیه رژیم شوند، نگاه خود را برای رهائی به خارج از مرزهای ایران معطوف میدارند. در هر شکل ممکن بحث تحریم و یا حمله نظامی مردم را به کم کاری و عدم تحرک وامیدارد که گویی قرار است نیروی از بیرون کار رژیم را یکسره کند و آزادی را برای مردم ایران به ارمغان آورد. غافل از اینکه در طرح نظم جدید جهانی نقشه ً ژئو پلوتیک ً جدیدی برای ً خاورمیانه بزرگ ً تدوین و ترسیم کرده اند که در این رابطه تغییر نقشه جغرافیای جدید و مرزهای جدید برای کشورهای بزرگ منطقه در نظر گرفته شده است. جنگ جدید در خاورمیانه در واقع مقدمه تحقق این نقشه شوم برای کشورهای بزرگ منطقه است. و چه دردناک است که سران جمهوری اسلامی خود آتش بیار این توطئه شوم هستند. ملایان و همدستان بین المللی آنها خوب میدانند در راستای برافروختن شعله های جنگ چه مقاصدی را دنبال میکنند، نابودی کامل ایران. 

 

 

۷. سعید ترکمان : آینده سیاسی ایران را با توجه به مشکلات فعلی چگونه ارزیابی میکنید.

 

با توجه به همهء مشکلاتی که تا باینجا در این مصاحبه با شما برشمردم، آینده سیاسی ایران را روشن و امید بخش نمیبینم.  شرایط امروز سیاسی کشور، وضعیت کنونی اپوزیسیون، نا امیدی مردم از ًرهبران ً خود و بحرانهای گوناگون جهانی پیش از هر چیز تمامیت ارضی و استقلال ایران را بشدت تهدید میکنند و با این حساب جای هیچ امیدواری برای آینده سیاسی ایران باقی نمی ماند. امید برای رهائی در این سالها برای من و بسیاری دیگر از فعالین سیاسی میتوانست بیشتر شکل حقیقی بخود گیرد، اگر حداقل این اپوزیسیون درهم ریخته میتوانست خود را در یک نهاد اپوزیسیونال دمکراتیک با خواستهای مشترک دمکراتیک متشکل کند. متأسفانه این امر تا بامروز اتفاق نیافتد و دیدیم همیشه ًاپوزیسیون ً از درون خود رژیم سر بر آورد و در لحظات حساس بحرانی به جنبش اعتراضی مردمی پشت کردند و با مصلحت اندیشی همیشگی به دفاع از اساس و موجودیت رژیم اسلامی روی آورند تا دفاع از مبارزات حق طلبانه مردم. من به این موضوع کاملا ً واقف هستم که جامعه شهروندی و سیاسی ایران با توجه به کاستیهای سیاسی و تشکیلاتی که همیشه با آنها دست به گریبان بوده است فاقد آن ابزارهای لازم (احزاب مدرن سیاسی، جامعه مدنی مستقل) جهت ساختن یک دموکراسی مدرن و پیشرفته در ایرانِ پس از جمهوری اسلامی است. امّا باور دارم پس از سرنگونی این رژیم و گذار از یک دوره انتقالی این امکان برای جامعه شهروندی و روشنفکری ایران فراهم خواهد شد تا در مدت زمانی نه کوتاه زیرساختهای یک دموکراسی مدرن را در جامعه پدید آورد. مهم گذر از این رژیم قرون وسطائی و ایجاد شرایط آزاد، رشد و بالندگی در کشور است تا زیر ساختهای دموکراسی ساخته شوند. با وجود جمهوری اسلامی هرگز این آروزها تحقق نخواهند یافت. 

 

 سپاس از شما که وقت خود را در اختیار ما قرار دادید. 

 

برای آشنایی بیشتر با آثار کورش اعتمادی به قسمت آرشیو سایت زیر مراجعه کنید.

http://www.azadi-b.com/arshiw/