اتحاد جمهوریخواهان وکالت دفاع از جنایتکاران اسلامی را پذیرفت

اخیراً نوشته ای از سوی فعالین اتحاد جمهوری خواهان منتشر شده  تحت عنوان   تاملاتی در باره اعدام‌های سال ۶۷ و میرحسین موسوی    که در آن تلاش میکند اپوزسیون انقلابی را بجای رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی با اعوان و انصارش بر سر صندلی متهم بنشاند. جالب اینجاست که این حضار بظاهر جمهوریخواه بارها سخن از قضاوت درست و عدالت و تعهد و مدرنیت میکنند. ولی با خواند مطالب ایشان به سادگی میتوان به انگیزه یکطرفه قضاوت کردنهای آنها مابین اپوزسیون و سران رنگارنگ  جمهوری اسلامی ، در انتخاب جایگاه متهم و شاکی پی برد. بیچاره کشور و مردمی که بورژواهایش و جمهوریخواهانش این افراد باشند. بگذارید من شما را دعوت کنم به خواندن مطلب این عالیجنابان مدرن و حقوق بشر دوست تا خودتان قضاوت را بر عهده بگیرید.من در جای جای برخی پارگرافها وارد مطلب میشوم و نگاه خود را متوجه نوشته و نظرات ایشان میکنم. مطلب جمهوریخواهان بدین ترتیب شروع میشود 

تاملاتی در باره اعدام‌های سال ۶۷ و میرحسین موسوی 

«نشان ندادن واکنش مناسب به اعدام‌ها یک شرمندگی تاریخی-ملی برای تک‌تک ایرانیان است و هیچ کس نمی‌تواند به راحتی انگشت سرزنش را به سوی دیگران نشانه رود»
خبرنگاران سبز/ سیاست:
از ۲۵ خرداد ماه سال ۸۸ که میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی تقاضای تجمع دادند و میلیونها نفر در ایران در بزرگترین تجمع سیاسی-اعتراضی تاریخ ایران پس از انقلاب اسلامی، شرکت کردند، نظام عملیات گسترده روانی-اطلاعاتی-رسانه‌ای برای کوبیدن میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی آغاز کرد. همزمان نگاه اپوزیسیون متفرق خارج از کشور به این جریان آمیخته‌ای از تردید،‌ تحسین و گاهی حسادت بود گرچه هر چه جنبش پیش‌تر رفت، کسانی که در جایگاه اپوزیسیون جز به ایران نمی‌‌اندیشیدند و به دنبال سهم‌خواهی نبودند خیلی زود همراه جنبش شدند و همچنان نیز با صداقت آن را پشتیبانی می‌کنند. به هر حال، دیدن میرحسین در میان میلیونها نفر که فریاد یا «حسین میرحسین» سرداده بودند چندان به مذاق برخی از اپوزیسیون خارج کشور که در طول ۳۰ سال و صرف هزینه‌های فراوان نتوانسته بودند هیچ حرکت اعتراضی موثری را سامان دهند خوش نمی‌آمد. این خوش نیامدن ابتدا آمیخته بود با تئوری توطئه که جنبش سبز را هم یکی از ترفندهای نظام معرفی می‌کرد. (البته گروهی هم که شعار «یاحسین، میرحسین» را نمی‌پسندیدند و هنوز هم نمی‌پسندند سوی نگاهشان سکولاریسم است و الزاما به اپوزیسیون خارج کشور مرتبط نیستند.) گروه دیگر کسانی‌‌اند که اعدام‌های سال ۶۷ را زیربنای مخالفتشان قرار داده‌اند. سئوال آنها این است: موسوی آن سال چه می‌کرد و نقش او در این اعدام‌ها چه بود؟ بی‌شک عده‌ای از این سئوال کنندگان دغدغه‌های پاک انسانی دارند ولی همچنین می‌توان دید که گروه دیگری نیز هستند که تنها به دنبال ایجاد جنگ روانی بر علیه میرحسین و شکستن جنبش سبز هستند و هدفشان حقیقت یابی نیست.
در این میان باید به چند نکته توجه کرد:‌ ارتباط با اعدام‌ها: وقایع ۶۷ در دستگاه قضایی وقت کشور و به دستور مستقیم رهبری صورت گرفت. تنها ارتباط این وقایع با دستگاه اجرایی، مرتبط بودن ری شهری وزیر اطلاعات وقت است اما چنانکه از استعفانامه موسوی بر می‌آید احتمال اینکه وی همچون مذاکرات پنهانی با آمریکا از این جریان نیز بی‌خبر نگاه داشته شده باشد هست 

پاسخ: آیا رهبران شما موسوی و کروبی و خاتمی مرتب در سخنانشان امام خمینی امام خمینی میکنند یا نه ؟ 

 اگر صرفاً این سیاست کشتار مربوط به شخص خمینی میشده و نه کل نظام اسلامی ، پس چرا بعد از مرگ خمینی هم ادامه یافت؟ آیا شخص خمینی جلاد نقطه اتکای نظری و اندیشه ای همین عالیجنابان سبز حکومتی نیست ؟ و اما در متدولوژی برخورد شما با مخالفینتان : آیا این همان زبان تاریخ مصرف گذشته فرهنگ توتالیتر و مشخصاً نظام جمهوری اسلامی نیست که هیچگونه اظهار نظر مخالفی را تحمل نمیکند و با عناوین مختلف و برچسب زنی به اسرائیل و آمریکا و غیرو سعی در به سکوت کشاندن مخالف خود و حذف سیاسی و فیزیکی آنها میکنند؟ از همینجا معلوم میشود که شما طرفداران جمهوریخواهان و میر حسین موسوی تا چه  حد  به آزادی بیان برای مخالفین خود قائل هستید. ایرانیان عزیز، لطفاً با دقت توجه کنید که این گرایش درون اتحاد جمهوریخواهان آقای فرخ نگهدار چگونه  با بی قراری اپوزسیون را به وزارت اطلاعاتیها همسو میکند  و  برچسب عملیات روانی اطلاعاتی را بر پیشانی  مخالفین موسوی و کروبی میکوبد ! دقیقا روشی که استالین برای مخالفینش بکار میگرفت و  نیز جمهوری اسلامی  هم از ابتدا تا کنون بکار گرفته است و میگوید: ” هر کس که با ما نیست با اسرائیل و آمریکاست ! یا هر کس که با ما نیست منافق و تروریست و دشمن اسلام و مردم است؟ ”   شما آقایان و خانمهای ” اتحاد جمهوریخواه اسلامی ”  لطفا بفرمائید  وارد پلاتفرم سیاسی خودتان و   رهبران عالیقدرتان آقایان فرخ نگهدار ومیر حسین موسوی و کروبی شوید و از منظر قانون اساسی جمهوری اسلامی که مورد قبول رهبرانتان  هست به مقایسه با مصوبات کنگره جمهوریخواهان بپردازید . من درباره شیوه برگزاری انتخابات کنگره اول جمهوریخواهان و  خارج شدن معترضانه  تعداد زیادی از شرکت کنندگان و از جمله آقای علی راسخ و گرایش مخالف کل نظام جمهوری اسلامی نمیپردازم. از تقلبهای شما  در آن انتخابات کذائی هم  که بیانگر وجه اشتراک میان انتخابات شما و جمهوری اسلامی هست نخواهم پرداخت . اما بد نیست که از آقایان موسوی و کروبی که بزعم شما ” ما بیچارگان را دچار حسادت کرده اند ” بپرسید که نظرشان در باره اعدام و قوانین اسلام چیست؟ آیا این رهبران عالیقدرتان اعدام را نفی میکنند یا نه؟ آیا طبق قوانین قرآن سنگسار را قبول دارند یا نکند کافر شده اند و خودشان هم خبر ندارند؟!  در کدام بیانات یا نوشته ها شان،  کلا در نفی اعدام یا ازدواج   دختران خردسال  طبق قوانین الهی و اسلامی مخالفت کردند؟ کجای پلاتفرمشان کشتارهای ۱۳۶۷ را محکوم کردند؟  

در ادامه نوشته جمهوریخواهان آقای  فرخ نگهدار مینویسند که 

آگاهی از وقایع:  وقایع ۶۷ و اعدامها در شرایطی صورت گرفت که افراد معدودی در داخل رژیم از این مسأله آگاه بودند. در خاطرات آیت‌الله منتظری حتی آقای خامنه‌ای از این وقایع اظهار بی اطلاعی کرده است و همچنین تاکنون سندی مبنی بر اطلاع میرحسین موسوی از این روند وجود نداشته است که اگر وجود می‌داشت احتمالا تاکنون توسط نظام و برای ترور شخصیت او بار‌ها افشاء شده بود. نمونه آن، نامه او در مورد عکس‌های آیت‌الله منتظری است که فوراً بر روی خروجی رجانیوز قرار گرفت. شاید اظهار موسوی که این قضیه در اختیار قوه قضاییه بود نیز در همین راستا قابل تامل باشد
خاموشی خبری: اول اینکه مردم از این اعدام‌ها بی‌خبر ماندند و اگر هم خبردار شدند با توجه به مبارزه مسلحانه مجاهدین اعتقاد داشتند که افراد بمب‌گذار و مسلح در میان بسیاری از افراد دستگیر شده و زندانی وجود دارد و در نتیجه به اعدام این افراد واکنش مناسبی نشان ندادند و تقریباً هیچ اعتراض مردمی در داخل کشور به موضوع انجام نشد. کلا این اعدام‌ها با چراغ خاموش صورت گرفت؛ آیت الله منتظری در خاطرات خود می‌نویسد که برای او کسی در این زمینه خبر آورده است. به هر حال این احتمال هست که اعتراضهای پشت پرده و محرمانه یکی از دلایل استعفای موسوی بوده است 

پاسخ: نیازی نیست که بدنبال مدرک شریک جرم بودن این آقایان در کشتار تابستان ۶۷ زندانیان سیاسی باشید آقایان به اصطلاح جمهوریخواه، سئوال ساده است آیا اینها از سال پنجاه و هشت تا حتی سال شصت و شش که چندین هزار نفر اعدام شدند ،رئیس مجلس خبرگان و شورای اسلامی  و نخست وزیر و عضو شورای تشخیص مصلحت بوده اند یا نه؟شما چگونه و بر اساس کدام اهداف سیاسی  و انگیزه مبنای قضاوت خود را بر اساس  بقول خودتان این احتمال هست که اعتراضهای پشت پرده و محرمانه یکی از دلایل استعفای موسوی بوده است قرار میدهید و انشالله گربه بود میکنید؟ از شما سئوال میکنم : آیا اینها انسانهای سکولار هستند یا قصدشان اینست که جمهوری اسلامی را با کمی بزک متناسب با سیاستهای بانک جهانی و امنیت سرمایه تا ۳۰ سال دیگر حفظ کنند؟ آیا قحطی رجال است و انسانی بهتر  و ذیصلاحتر در کشور ۷۵ میلیون نفری ایران بغیر از میر حسین جان شما و آخوند کروبی وجود ندارد که رهبر مردم شود و از شما دلربائی کند؟تا اینچنین دستپاچه  سینه چاک این  دونفرنشوید و به معترضین کل نظام  که خواهان آزادی و برابری مردم با یکدیگر هستند دشنام سیاسی ندهید  

اما در ادامه  نوشته اند که

 شرایط اجتماعی، جامعه جنگ زده آن زمان، که در آن دار و دسته رجوی متهم به خیانت و کمک به بزرگترین دشمن جنگی کشور یعنی صدام حسین بوده است و بسیاری از خویشاوندان مردم در این جنگ کشته شده‌اند ( نزدیک به یک میلیون کشته) از نظر ذهنی و جامعه شناسی شاید به آسانی قادر به پذیرش عدالت برای متهمان مجاهد نبوده است. مهمتر اینکه آن زمان مردم در باره جنبه‌های عدالت و حقوق بشر و حقوق مجرمین و متهمین همچون امروز آگاه و حساس نبودند. آگاهی امروز در طی سالیان و با پرداختن بهای سنگینی همچون همان اعدام‌ها بدست آمده و نمی‌شود توقع داشت مردم آن زمان حتی اگر از اعدام‌ها با خبر بودند واکنشی را نشان بدهند که امروز ممکن است رخ دهد.  ترور مسئولان:‌ چون هدف مستقیم ترور و کشتار مجاهدین بیشتر مسئولین ج.ا. در آن زمان بودند و اینکه آن‌ها نیز علاوه بر وسوسه‌های قدرت به هر حال انسانی ایرانی بودند و از لحاظ حقوق بشری شرایط مشابهی داشتند شاید بشود از این دریچه نیز به قضایا نگاه کرد بدون آنکه این نگاه بخواهد آنها را تطهیر کند و یا کارشان را درست بنمایاند. به طور کلی، جامعه آن زمان و شرایط فکری آن جامعه (از جمله مسئولان) به هیچ عنوان با معیارهای فعلی قابل سنجش نیست .مسلما امروز همه ما از نظر ملاحظات حقوق بشری رشد کرده‌ایم و سنجش قضاوت و واکنش افراد در آن زمان با معیارهای این زمان نه معقول است و نه عادلانه؛ البته به عنوان آگاهی‌بخشی و درس‌آموزی حتما مفید است. واقعیت این است که نشان ندادن واکنش مناسب به آن اعدام‌ها یک شرمندگی تاریخی-ملی برای تک‌تک ایرانیان است و هیچ کس به راحتی نمی‌تواند انگشت سرزنش را به سوی دیگران نشانه رود و خود را بری از این سرزنش نشان دهد؛ بویژه که گروهی از این هم پیشتر می‌روند و آن را اسباب تسویه‌ حساب‌های سیاسی-شخصی قرار می‌دهند و منافع امروز مردم ایران را قربانی این بازی‌ها می‌کنند. شرایط رسانه‌ای: مرحوم آیت الله منتظری اعتراض خود را به صورت نامه محرمانه به دفتر آیت الله خمینی فرستاد. این نامه طبق روایاتی توسط دفتر خود آقای خمینی و برای ترور شخصیت آقای منتظری به بی‌بی‌سی فرستاده شد و خود آیت الله منتظری چنین کاری را انجام نداد. (مرجع: خاطرات مرحوم آیت الله منتظری.) کلا در نبود اینترنت، ماهواره و روزنامه‌های مستقل جریان خبررسانی و آگاهی رسانی در دهه امنیتی شصت هیچگاه قابل مقایسه با بزرگ‌راه‌های اطلاع رسانی امروز نبود. به همان نسبت حتی حساسیت منطقه‌ای و جهانی نسبت به مسایل حقوق بشری و سطح آگاهی جهانی از وقایع نیز کمتر بود و توجه‌های حقوق بشری بیشتر متوجه بلوک شرق و کشورهای دوست با شوروی سابق بود. به عبارتی، در ایران در جنگ دهه‌ شصت نه تنها این اعدام‌ها با چراغ خاموش صورت گرفت که کلا چراغ حقوق بشر ایران و منطقه نیز چندان روشن نبود و باید تمام قضاوت‌ها با توجه به آن فضا و آن شرایط صورت بگیرد وووو  

پاسخ: من را بسیاری از فعالین سیاسی میشناسند،  انسانی کمونیست و طرفدار حکومت شورائی به معنای واقعی آن هستم و اساسا با قدرت حزبی و سازمانی مخالفم و مرزبندیهای سیاسی و ایدئولوژیک خود را ضمن احترام به مبارزات جریانات مردمی اپوزسیون و همچنین با سازمان مجاهدین خلق  همواره داشته  و دارم ، اما انتخاب واژه های شما  جمهوریخواهان در سطور فوق این نظر و سئوالات را در ذهن بوجود می آورد که الف: شما به شکل موذیانه ای حتی دارید ولی فقیه خامنه ای را هم مبرا از هر گونه جنایتی در کشتار زندانیان سیاسی میکنید . ب : به مسعود رجوی که همسر و بسیاری از یارانش را در راه مبارزه علیه جمهوری اسلامی از دست داده است و صدها مجاهد جانباخته را خارج از مردم مینامید ، اما آنهائیکه مسلحانه به دفاع از جمهوری اسلامی بسوی مجاهدین تیر شلیک میکردند را فرزندان و خویشاوندان مردم نام مینهید ! و کشتار مجاهدین خلق را بخشی از عدالت توصیف میکنید. !  سازمانیکه علیرغم برخی سیاستهای غلطش بهای سنگینی در مبارزه علیه حاکمیت جنایتکاران اسلامی پرداخته را به قول خودتان دارو دسته رجوی مینامید و نه سازمان مجاهدین خلق و یا یک گرایش سیاسی موجود در جامعه .  ج_  شما جنایت جمهوری اسلامی را به شیوه موذیانه ای  طبیعی و عادی ارزیابی میکنید و زیرکانه مقصر اصلی را شرایط جنگی و عملیات مسلحانه و قهر آمیز مجاهدین و سایر نیروهای چپ رزمنده قلمداد میکنید !  کاری که اگر امروز سران جنایتکار جمهوری اسلامی و امثال قاضی مرتضویها و شریعتمداریها را در یک  دادگاه مردمی بر روی صندلی متهم  بنشانند، دقیقا همین  دفاعیات و بیانات  را میکنند که شما از هم اکنون بنام جمهوریخواه و ظاهراً اپوزسیون دارید آنرا بخورد افکار عمومی میدهید!  شما که نقش و رسالت وکیل مدافع کل نظام را بعهده گرفته اید و آب تطهیر را کاملا بر سر هر دو جناج ریخته اید! بفرمائید ما بازمانده های اپوزسیون را هم تحت عنوان دفاع از منافع مردم ایران  اعدام کنید و بیخ دیوار بگذارید. گویا قرار است یک جناح از رژیم ما را با کهریزک فیزیکی و جناح دیگر با کهریزک سیاسی 

حذف نماید 

 

جمشید اطیابی۲۰۱۰۰۸۰۴  

www.irannewsreport.com