حزب کمونیست ایران – م. ل. م
چندی قبل مطلبی تحت عنوان “کمونیسم بر سر ..” از طرف «حکا – م. ل. م – » منتشر گردیده که حاوی نکاتی ناروشن، ارزیابیهای ناصحیح، بیوظیفهگی و عدم جدیت پیرامون نقش آفرینی تئوری – پراتیکی میباشد. در حقیقت تعاریف مدافعین “کمونیسم بر سر دو راهی” را نمیتوان به حساب متد و اسلوب صحیح دستیابی به کشف حقایق گذاشت. به این دلیل که پای خود را در جای نادرست گذاشتهاند و قصد توضیح, جایگاه واقعی خود را ندارند. بر همین اساس و پیشاپیش میتوان گفت که نتایج آن روشن میباشد.
سایههای بسیار زیادی را میتوان از نوشتهی “کمونیسم ..” به بیرون کشید و مهمتر از همهی آنها میتوان به پای این بحث رفت که آیا “جنبش کمونیستی” ایران – منظور نیروهای موجود در خارج از کشور -، از خطر نمودن فاصله نگرفته و سیاست بقاء را جایگزین تعرض ننموده است؟ علاوه بر همهی اینها میتوان به پای این بحث رفت که آیا انقلاب ایران و یا فعالیتهای کمونیستی – از نقد کارکردهای خودی گرفته تا تسخیر قدرت سیاسی – را میتوان خارج از مبارزهی حاد طبقاتی سازمان داد و به پیش بُرد؟ یا اینکه نیازمند حضور و دخالتگریهای فعال سازمانهای انقلابی – کمونیستی در درون است؟
در هر صورت اینها، مفولههای کلیدی و اساسیست که پاسخ صحیح بدانها، باعث خواهد گردید تا هم ابهامات و ناروشنیها به کنار رود و هم اینکه مانعی گمراهی هر چه بیشتر نسل جوان امروزی گردد. کاری که مدافعین “کمونیسم …” از آنها فاصله گرفتهاند و دارند با برخوردهای بغایت عقبمانده و بدون ارائهی استدلال به نقد نظرات مخالفین خود مینشیند. اگر چه عکسالعملهای اینچنینی در میان نیروهای موجود در خارج از کشور تازگی ندارد و متأسفانه باید اذعان نمود که سازمانها و احزاب، نقد و مبارزهی درونی سالم را با فحاشی، توهین و افتراء عوضی گرفتهاند و بر خلاف ادعاهایشان، مدافعی روشهای ناسالم و تخریب کنندهاند. به هر حال به عادت تبدیل شده است و تغییر آن منوط به خودزنی رفتاری – افکاریست.
میگویند بر اهمیت کار تئوریک کاستهام و پراتیک را مقدم بر آن میشمارم و توجهای به تغییر و تحولات جهانی و اوضاع جنبش چپ ایران ندارم. سئوال میشود پراتیک بر مبنای کدام تئوری؟ کدام مشی باید پراتیک را رهبری کند؟ میگویند “صورت مسئله” را جابجا نمودهام و نمیخواهند به “افاضات بیپایه و عوامفریبانه” گوش فرا دهند و میخواهند راه پدر و مادر اعدام شدهی کمونیست خود را “ادامه” دهند که بذرهای کمونیست را با تمام وجود کاشتند – همهی اینها و مواردی از این دست در کامنت نوشتهی “تأملی بر راهکارهای پیشنهادی ..” آمده است -.
بگذارید قبل از هر چیز حساب آن پدران و مادرانی را که در میادین متفاوت و طی سالها مبارزه علیهی رژیم جمهوری اسلامی ایستادند و جان خود را در راه آرمانهای تودههای محروم از دست دادند، با حساب کسانیکه کمترین اعتقاد عملیای به راهِ پدران و مادرانشان ندارند، را از هم جدا نمائیم و بدانیم که راه آنان با راه “اینان” از زمین تا آسمان است. چرا که آنان در صحنهی عمل و در مبارزهی رو در روی طبقاتی با دشمنان مردم جنگیدند، ولی “فرزندان”شان راه عقب را بر گزیدهاند. این تفاوتها قابل کتمان نیست و بناحق و بی انصافیست تا خود را دنبالهروان راهِ آنان قلمداد نمائیم.
و امّا صورت مسئله چیست و چرا نوشتهی “تأملی بر راهکارهای پیشنهادی حزب کمونیست ایران – م. ل. م” بعضیها را آشفته نمود و باعث گردیده است تا به جای برخورد با اصل قضیه، حایشه را انتخاب نمایند و از پاسخگوئی صریح به سئوالات روشن و مشخص سر باز زنند؟ در آن نوشته سئوال شده استکه سازمان و یا حزبی که دارد خود را به عنوان سازمان و یا حزب “پرولتری” قلمداد مینماید، وظیفهی عملی خود را چگونه تعریف میکند و چه پاسخی به تعرضات رژیم جمهوری اسلامی دارد؟ سئوال شده استکه میخواهیم نقد سازنده و جامع را در بستر کدام شرایط مبارزاتی به پیش ببریم؟ سئوال شده استکه در کدام میدانایم و میدان کنونی چه وظایفی را در مقابلمان قرار میدهد؟ سئوال شده استکه آیا در چنین میدانی میتوان کار تأثیرگذار و سازمانده را به پیش بُرد؟ و ..
اگر موارد و سئوالات فوق را به عنوان بخشهایی از صورت مسئله به حساب آوریم، آنوقت موظفایم تا بدور از تنش و جار و جنجالها و فارغ از منفعت گروهی – حزبی و تعصبات کور تشکیلاتی، به پاسخگوئی آنها بر آئیم تا عایدی شود به نسل جوان امروزی.
در حقیقت «حزب کمونیست ایران – م. ل. م -» بر این اعتقاد است که میتوان در خارج از کشور و بدون حضور در درون و بدون شرکت عملی در مبارزات تودهها، به نقد زنده و جامع دست یافت. مضافاً اینکه بر این باور است تزهای “کهن”، فاقد کارائیست و پاسخگوی دنیای امروزی نیست!! – اگر چه مشخص ننموده است که منظور از تز “کهن” کدام است و یا اینکه چه بخشهایی از آنها حلال معضلات و مشکلات جامعهی ایران نیست؟ آیا منظور تز نبرد مسلحانه با رژیم سراپا مسلح است؟!! در بستر چنین چهارچوبه و کلی گوئیهاییست که، تیلهی دستیابی به “سنتز نوین” را به میدان پرتاب میکند؛ تیلهای که بزعم وی مارکس از در پاسخ آنها بر نیآمده است و «باب آواکیان» عهدهدار آن میباشد!! بدنبالهی آنهم میگوید: “امروزه هر کسی که بخواهد کمونیست باقی بماند و به درک علمیتر و صحیحتری از کمونیست دست یابد باید با نظرات وی آشنا و با آن درگیر شود”.
عجب زمانهای شده است و کاملاً واضح استکه جنبش ایران، “تولد”، مارکسهای عصر کنونی را بمانند این دوستان جشن نخواهد گرفت و به پایکوبی نخواهد پرداخت. امّا فارغ از شوخی بنابجا، یکدهه استکه از عمر «حزب کمونیست ایران – م. ل. م -» میگذرد و به جرأت میتوان گفت که انتخاب نام حزبِ بیمحتوا و بی ارتباط، نه تنها کمکی به تکان دادن مدافعین “کمونیسم بر سر دو راهی” نکرده است بلکه باعث ریزش هر چه بیشتر نیروهای درونی و افت گروهیشان شده است. این دوستان میخواستند با حزب و برنامههایشان طبقات و اقشار ستمدیده را در مقابل “سه کوه” – یعنی امپریالیسم، سرمایهداری بوروکراتیک و نیمه فئودالیسم – و آنهم با توسل جستن به قهر انقلابی بسیج نمایند و پایههای ارتش تودهای را بنا نهند؛ میخواستند با حزبشان، جنگ خلق را سازمان دهند و دست سرمایهداران و رمینداران بزرگ را از جان و مال تودههای محروم کوتاه نمایند. بر این امر اصرار داشتند که “سیاست از لوله تفنگ بیرون میآید” و در برنامهی مورخهی ۱۱ اردبیهشت ۱۳۸۰ اعلام نمودند که “بدون در هم شکستن قدرت طبقات حاکم از طریق جنگ مسلحانه، انقلاب دمکراتیک و سوسیالیستی میسر نیست”.
اینها چهارچوبههای فکری این دوستان را تشکیل میدهد و به واقع نمیدانیم که آیا امروزه مجازیم اینها را به حساب تئوریشان بگذاریم و این سئوال را در مقابلشان قرار دهیم که حزبِ “پرولتری” و “پیشقدم” مبارزات کارگری – تودهای در یکدهه تا چه اندازه در جهت سیاستی که از لوله تفنگ بیرون میآید، گام برداشته است و مهمتر از آن اینکه در کدام پروسهی فعالیتی به این نتایج دست یافته است که این تز، تزی “کهن” است و میبایست بدنبال “ستنزی نوین” بود؟ نمیدانیم که آیا میتوانیم این سئوال را طرح نمائیم که تا چه اندازه این “حزب” در میدان جنگ حصور یافته است و به تفنگ وفادار ماند و کار بست “بیش” از این را، به نفع انقلاب و رهائی تودهها نمیداند؟ اینها صورت مسئله است که متأسفانه مدافعین “کمونیسم بر سر دو ..” دارند از پاسخ صریح بدانها طفره میروند.
به بیانی دیگر، مگر “حزب” هدفاش کسب قدرت سیاسی نبوده و نیست؟ مگر آلترناتیوهای حکومتی و مرحلهای را در مقابل خود قرار نداد و معتقد به “محاصره شهرها از طریق دهات” نبوده و نیست؟ مگر چگونگی رهائی از زیر سلطهی امپریالیسم، رفع فحشاء، جدائی دین از دولت، آزادی بیان و مسئله مخالفت، صفبندیهای طبقاتی، تضادهای اجتماعی، خصلت و دورنمای انقلاب، گامهای فوری و راستای دگرگونیها و غیره و عیره را در برنامههای خود نگنجانده است و باوری بدانها نداشته و ندارد؟ آیا باز هم محق نیستیم تا اینها را به حساب تئوریشان بگذاریم و تاکید ورزیم که بحث اساسی این حزب و همه، نه در فقدان تئوری – فعلاً کاری به درستی و نادرستی آنها نداریم – بل در بیباوری عملیشان نهفته میباشد؟
این حزب از یکطرف تاکیدش بر آن استکه آن تئوری پاسخگو نیست و جنبش ایران نیازمند “قالب ریزی جدید”یست و از طرف دیگر همچنان دارد نام حزب “پرولتری” را یدک میکشد. نمیتوان خود را به عنوان حزب “پرولتری” قلمداد نمود و هم ندانمکار و کج فهم، نسبت به پایهایترین اصول کمونیستی بود. متأسفانه این دوستان با صراحت کمونیستی سخن نمیگویند و اعلام نمیکنند که در کدام کش و قوسهای مبارزاتی – عملی به رد تزهای کهن دست یافتهاند و مهمتر از آن اینکه توضیح نمیدهند که در کدام شرایط، قصد کشف نارسائیها و دستیابی به “سنتز نوین” را دارند.
سه دهه استکه احزاب و سازمانهای متفاوت مردم را در صحن جامعه و آنهم در مقابل رژیم جنایت پیشه و سرکوبگری همچون رژیم جمهوری اسلامی تنها گذاشتهاند. با تودهی خویش بی ارتباط اند و در میدانی دیگر و بدون توجه به حقایق و نیازهای درونی جامعه، به پاسخگوئی معضلات فکری خویش مشغولاند. توجهی لازمه و کافی از خود نشان نمیدهند که طبقهی کارگر در میدان است و کارفرما دارد در میادین تولیدی شیرهی جاناش را میمکد. به این نمیاندیشند که سرمایهداران دارند زنان را به انخای گوناگون مورد بیحرمتی و تعرض خویش قرار میدهند و اعتراضات مردمی را به خاک و خون میکشانند. عمیقاً این سئوال را در مقابل خود قرار نمیدهند که پاسخ یک سازمان و حزب “پرولتری” مسلح – و آنهم سازمان و حرب با برنامه – نسبت به وحشیگریهای رژیم مسلح چیست؟ واضح است هنگامیکه حزب و یا سازمانی، مدعی کسب قدرت سیاسیست و بر این باور استکه باید طبقات انقلابی را در مقابل طبقهی بورژوازی بسیج نماید و یا سازمانیکه قصد دارد تا در برابر نظم ظالمانانه، نظم نوین و انقلابی را در جامعه برقرار نماید، باید و میبایست با تودهی خویش ارتباط گیرد و آنانرا حول سیاستهای کمونیستی – انقلابی بسیج نماید. دوستان، درد شما بمانند همه، نه در نامعین و نامشحص بودن تئوریتان، بلکه در بیعملی تان نهفته میباشد. به آنچه که باور دارید عمل نمیکنید. اینجاست که گفته میشود. بدون عمل نمیتوان به صحت و سقم نظر پی بُرد. بنابراین اهمیت پراتیک در چنین چهارچوبهای قابل فهم است. در حقیقت پراتیک از تئوری تبعیت میکند و تئوری بدون پراتیک، تئوری بیثمر و مُرده است و جاذبهای نخواهد داشت.
براستی که بی دلیل نیست جنبش ایران به چنین وضعیت اسفباری دچار گردیده است. به دلیل اینکه جریانات و احزابی همچون «حزب کمونیست ایران – م. ل. م – » هیچگونه باوری به مصوبات و برنامههایتان ندارند و بدنبال رفع مشکلات عملی جنبشهای کارگری – تودهای نیستند و دارند برای آیندهی خود، زمان بیعملی بیش از این میخرند؟ دوستان صاف و پوست کنده و بدون چشمداشتهای سیاسی – تشکیلاتی به پای کشف و دستیابی حقایق نمیروید و به همین دلیل به آشفته فکری و ندانمکاری دچار گردیدهاید. واقعیت این استکه این حزب – بمانند دیگر سازمانها و احزاب – بیش از دو دهه استکه در خارج از کشور لنگر انداخته است و کمترین نقشی در اعتراضات مردمی ندارد و اصلاً و ابداً به گفتهها و مصوبات خود پایبند نیست. نمیخواهد یکبار و برای همیشه تکلیف خود را به عنوان “حزب” با تودههای ستمدیده روشن نماید و دروناً نمیخواهد بر اساس جایگاهِ فعلیاش، نوع, کاری خود را تعیین نماید. منافعی گروهیاش مانعی هرگونه بیان واقعیتهاست. اینها همان صورت مسئلهایست که مدافعین “کمونیسم بر سر دو راهی” نمیخواهند با مسئولیت پذیری هر چه بیشتر و بدور از فحاشی، اتهام و انگ زدن به این و آن و با حفظ و رعایت پرنسیبهای اولیهی کمونیستی از در پاسح آنها بر آیند. این جریان بعد از دههها فعالیت سیاسی و حدوداً یکدهه کار “حزبی” به این نتیجه رسیده استکه بعضاً نیروهای موجود در درون جنبش کمونیستی از فهم صحیح طبقه و دیکتاتوری پرولتاریا و غیره به کج اندیشی و رخوت تئوریکی دچار گردیدهاند و حاضر به برون رفت از موقعیت کنونی نیستند و بر این نظر اصرار دارد که: “اگر بخواهیم پراتیکهای انقلابیتر از گذشته سازمان دهیم در این زمینهها نیز به تئوریهای پیشرفتهتری نیازمندیم”.
این حزب در وحلهی نخست دارد فرمان عقب را صادر مینماید و طبق معمول هیچگونه وظیفهی عملیای برای خود قائل نیست و در ثانی وظیفهی خود نمیداند تا مضمون “پراتیک” سابق و تاکنونیاش را مورد نقد قرار دهد و روشن سازد که منظور، کدام پراتیک ناکارآمد میباشد؟ مگر این حزب، سازمانده پراتیک مبارزاتی در درون جامعه طی دو دههی اخیر بوده است و بر اساس “پراتیک” ناکارآمد گذشتهی خود به این جمعبند دست یافته استکه تئوری، تز و نبرد مسلحانه، بیش از این پاسخگوی جامعهی ایران نیست؟!
حلاصهی کلام و فارغ از همهی اینها چنانچه بخواهیم به عنوان یک سازمان و حزب مدعی هدایت مبارزات تودههای محروم، با ایدهی «حزب کمونیست ایران –م. ل. م – » همراه شویم و آنرا به حساب وظایف کمونیستی خود، در این دوره بر شماریم، آنوقت میبایست تکلیف مردم را هم در مقابل یورشهای روزانه و پی در پی رژیم روشن سازیم. باید روشن سازیم که چه پاسخی باید به کارگران اعتصابی داد و متعاقباً رهنمود به نسل امروزی چیست؟ به غیر از این استکه بر گردان وظایف تعریف «حزب کمونیست ایران – م. ل. م –» چیزی جز آن نیست که به مردم و جنبشهای اعتراضی اعلام نمائیم، دست به اعتصاب و اعتراض نزنید و بپا نخیزید؛ چرا که حزب و سازمان “پرولتری”تان، در فهم “طبقه” و “کمونیسم علم است یا ایدئولوژی” مانده و آمادهی پیشبرد انقلاب و رهائیتان از زیر سلطهی “سه کوه” نیست. آنوقت میدانید که باید با جسارت و با صراحت کمونیستی، حزبتانرا منحل نمائید و بر اساس وظایف تعیین شده و محل اسکان یافته و آنهم به اندازهی قد و قوارهیتان، فرمهای صحیح کار جمعی را پی ریزید.
مسلم استکه این کار بسیار بزرگیست که نه تنها در مقابل حزبتان بلکه در برابر همهی سازمانها و احزاب قرار گرفته است. شکی در آن نیست که وارد شدن خالصانه به این بحث، به معنای نفی تشکیلات با فرم کنونیست. میدانیم که کار بسیار بزرگیست و شهامت عظیمی را میطلبد و نیازمند پشت پا زدن به منفعت فردی – گروهیست. به عبارتی صحیحتر سئوال حقیقی و عینیای استکه روی میز همه قرار گرفته است و بدون پاسخگوئی صریح بدان، نمیتوان ادعای کار کمونیستی و تأثیرگذار را داشت. دوستان انتخاب با خودتان است.
۷ آگوست ۲۰۱۰
۱۶ مرداد ۱۳۸۹
لینک کامنتها
http://www.eteraaz.com/maghalat/3652-2r.html