نقش منصور حکمت در مبارزه مسلحانه در کردستان ( بخش سوم )

ناصر اصغری: تأثیراتی را که منصور حکمت بر نگاه کومه له و تشکیلات کومه له به مسائل سیاسی گذاشت بسیار فراتر از یک مصاحبه در این سطح است. اما ما مجبوریم که در همین سطح “مبارزه مسلحانه” نگه داریم. سئوالی که در همین رابطه می خواهم بپرسم این است که منصور حکمت بالاخره از کومه له آمد بیرون. آیا بعد از جدا شدن منصور حکمت از تشکیلات کومه له، نگاه تشکیلات باقی مانده کومه له به مسائل به همان دوره قبل از منصور حکمت برگشت؟ آیا جریانات ناسیونالیست دیگر در کردستان مثل حزب دمکرات کردستان هم از نگرش منصور حکمت به مسئله و مقوله مبارزه مسلحانه تأثیر پذیرفتند؟

یدی محمودی: به نظر من دوره قبل از منصور حکمت و به عبارت دقیقتر، دوره قبل از تشکیل حزب کمونسیت ایران که کومه له و اتحاد مبارزان کمونیست جزء مهمترین سازمانهای تشکیل دهنده آن بودند دوره بسیار پر تلاطمی بود. در آن دوره همه احزاب سیاسی در کردستان با وجود اینکه بسیاری از شهرها و روستاهای کردستان را تحت کنترل خود داشتند، تمام هست و نیست و هم و غمشان مبارزه مسلحانه بود. آنهم نه مبارزه مسلحانه ای که قرار است با برنامه ای مشخص اهداف خاصی را متحقق کند، گرچه در این چهارچوب به نظر من باید حساب حزب دمکرات کردستان را جدا کرد. چرا که آنها با و یا بی مبارزه مسلحانه همیشه در طول تاریخشان دنبال راه و روشی برای ساخت و پاخت از بالا با دولت مرکزی بوده و هستند. اینها در اوج قدرتشان سعی می کردند به رژیم حالی کنند که اگر آنها را شریک قدرت نکند می توانند برایش ایجاد مزاحمت کنند. این تمام اهدافی بوده که حزب دمکرات کردستان لاقل در ٣١ سال گذشته دنبال آن بوده است. و این روش حزب دمکرات گرچه بارها شکستش اثبات شد و رژیم اسلامی آنها را به بازی گرفت ولی حتی امروز هم استراتژی این حزب در همین دایره می چرخد. البته امروز جریانات ناسیونالیست دیگری هم که در منطقه حضور دارند، از جمله جناح جدا شده از حزب دمکرات کردستان و سه چهار جریان دیگری که بعد از جدائی ما از کومه له، آنها هم از کومه له جدا شدند و هنوز اسم کومه له را یدک می کشند همین استراتژی را دنبال می کنند. با پیروی از همین استراتژی و مذاکرات در چهارچوب آن، رژیم اسلامی رهبران حزب دمکرات را قتل عام کرد. حزب دمکرات برای مقبول واقع شدن در بارگاه رژیم اسلامی رسم مبارزه مردم کردستان و خواسته هایشان را دور زد و در اوج قساوت و بی رحمی رژیم اسلامی در حمله به مردم کردستان شاهد بودیم که این حزب دمکرات ستونهای نظامی رژیم اسلامی را به شهرهای کردستان اسکورت و همراهی می کرد.
اما در مورد خود کومه له بعد از جدائی منصور حکمت قطعا اینطور نبود که اینها یکشبه به دوران قبلی برگردند، چرا که تاثیر نظرات و بحثهای منصور حکمت در کومه له و حتی به نوعی در منطقه اینقدر عمیق بود که یادم هست در همان دوره جدائیها یکی از تبلیغات کومه له و بخشی از رهبری آن این بوده که آنها مانده اند تا در کومه له و حزب کمونیست ایران نظرات منصور حکمت و یا به عبارت دقیقتری که می گفتند نظرات مشتکرکشان را پیش ببرند. اما این نه برای کسانی که در کومه له مانده بودند و نه برای منصور حکمت و صدهها کادر و کسانی که از کومه له جدا شده بودند بحثی جدی نبود و مدت زیادی طول نکشید تا اینها از بسیاری از سیاستهای رسمی تا آن موقع کومه له و حزب کمونیست ایران عقب نشینی بکنند. مثلا نگاه و سیاست کومه له در قبال احزاب ناسیونالیست در منطقه تا جدائی جریان کمونیزم کارگری بسیار روشن و شفاف بود. اما دیدیم که بعد از جدائی ما نه تنها قطعنامه های که عبداله مهتدی می خواست به کومه له و حزب کمونیست ایران آن دوره تحمیل کند که برود دوستان خود را نه در میان مردم آزادیخواه عراق، در میان کارگران آن کشور و در میان احزاب چپی که داشتند شکل میگرفت پیدا کند، بلکه مضمون یکی از قطعنامه های او که با مخالفت شدید منصور حکمت و کل جریان چپ در کومه له و حزب کمونسیت ایران روبرو شد این بود که برویم و در احزاب ناسیونالیست تازه بقدرت رسیده در کردستان عراق و بویژه در اتحادیه میهنی دنبال دوستان خودمان بگردیم، بلکه مضمون آن رسما سیاست کومه له بعد از جدائی ما شد. بهرحال دوره بعد از کمونیزم کارگری از کومه له و حزب کمونیست ایران گرچه خود مبارزه مسلحانه هم بدلیل شرایط جدید دچار تحولات مهمی شد و دیگر تقریبا امکان مبارزه مسلحانه به شیوه سابق از کلیه احزاب سلب شد، اما شاهد عقب گرد جدی کومه له از سیاستهای مصوب تا آنزمان بودیم. این سیاستها چه در رابطه با برخورد و نگاهش همانطوری که گفتم به جریانات ناسیونالیست و سیاستهای آنها، چه در رابطه با مسئله برابری زن و مرد، چه در رابطه با مذهب که ظاهرا برای کومه له سالها بود که دیگر تبلیغ علیه مذهب و خرافات مذهبی به امری عادی و روزمره تبدیل شده بود، اما به ناگاه دیدیم که سر و کله مقوله “مذهب خوب و بد” پیدا شد، دیدیم که “مذهب توده ها” داریم و ظاهرا هم این نوعش قابل احترام است!
و اما نکته آخر در مورد تاثیر پذیرفتن احزاب ناسیونالیست از جمله حزب دمکرات از نگاه منصور حکمت به مبارزه مسلحانه، در این مورد راستش من فکر نمی کنم که نگاه منصور حکمت به مبارزه مسلحانه تاثیری بر سیاستهای رهبری حزب دمکرات داشت، حتی اگر هم داشته بدلیل بی افقی سیاسی حزب دمکرات و نگاهشان به مبارزه مسلحانه حداقل در آن دوره بعنوان هم تاکتیک و هم استراتژی اینها نمی توانستند که سیاستشان را عوض کنند. اما کومه له با توجه به اینکه جریان بسیار اجتماعی و با نفوذی بود و همین حزب دمکرات سالها با تحمیل جنگ نتوانست جلو رشدش را بگیرد، خوب قطعا بحثهای منصور حکمت و نگاهش به مبارزه مسلحانه در صفوف این احزاب هم تاثیر گذاشت و این تاثیر را ما می توانستیم در دو شقه شدن آنزمان حزب دمکرات ببینیم. می توانستیم در جا انداختن متد و نگرشی ببینیم که تا آنزمان در حزب دمکرات بطور عادی پیش می رفت و آنهم ذهنیت اطاعت تمام صفوف این حزب به مبارزه مسلحانه بود، که در قاموس این حزب خسته شدن از این نوع مبارزه، یا رفتن به خارج همیشه تابوئی بوده که کسی جرات حتی مطرح کردن آن را هم نداشت ولی ما بعد از سال ٩١ شاهد بودیم که دسته دسته از افراد صفوف این حزب را و شاید به نوعی نشانه اعتراض، ترک می کردند و راه دیگری را بر می گزیدند. و یا تعداد زیادی از آنها با یا بی اجازه حزب دمکرات به کشورهای پناهنده پذیر رفتند. بهرحال نکته آخر این است که منصور حکمت با بحثهایش در زمینه مبارزه مسلحانه هم مثل تمام عرصه های دیگر بسیار انسانی و راهگشا بود که دیگر سیاست “جنگ جنگ تا پیروزی” به کنار رفت، برای دوره های طولانی واقعا پیشمرگ شدن دو راه بیشتر نداشت یا اینقدر می جنگیدید تا کشته شوید یا اینکه بالاخره در اثر همین فشارها و جنگ وادار به تسلیم شدن به رژیم اسلامی می شدید و در آن صورت برای این آدمها که تعدادشان هم کم نبود، چه رژیم اسلامی و چه سازمانهایی که شما صفوف آنرا ترک کرده بودید و حتی در میان مردم عادی هم زندگی برایشان نمی ماند. اینها به انسانهای تبدیل می شدند که از نظر رژیم اسلامی خنثی و در بهترین حالت همکار رژیم و از نظر مردم منفور و بی اعتبار و از نظر احزاب سیاسی هم که جمله خودش را داشت “ئاش بطالی” یا خائن محسوب می شدند. منصور حکمت راه سوم را در مقابل کومه له قرار داد و این راه دیگر فقط به کومه له محدود نماند بلکه کل اپوزیسیون مسلح جمهوری اسلامی را در بر گرفت. مگر کم بودند کسانی که چه آن زمان و چه امروز از سازمان مجاهدین جدا می شوند و فورا انگ خائن و رژیمی بر پیشانیشان می خورد. ما با افتخار در فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی که منصور حکمت از جمله طراحان و دست اندر کاران این تشکل هم بود جان صدها نفر از اینها را از تباهی مطلق نجات دادیم.

ناصر اصغری: در دوره ای که جنگ مسلحانه مشخصا در کردستان در اوج خود بود، دارای تعداد مشخصی نیروی مسلح بود. مثلا شما به هر شهر و دهی می رفتید مردم رسما از نیروهای سیاسی اپوزیسیون مثل کومه له و حزب دمکرات طرفداری می کردند و رژیم سر هر چهارراهی مزدوران انگشت بر ماشه تفنگشان را قرار داده بود. در هر روستائی یک پایگاه نظامی ای قرار داشت. منتها تعداد پیشمرگان احزاب سیاسی در هر دوره ای از تعداد مشخصی مثلا ٢ و یا ٣ هزار نفر تجاوز نمی کرد. این موضوع را چگونه می شود توضیح داد؟

یدی محمودی: ما داریم از دوره ای صحبت می کنیم که ظاهرا اوج قدرت جمهوری اسلامی بوده، از دهه شصت، ولی تنها چیزی که می تواند این مسئله را توضیح دهد به نظر من منفور بودن رژیم اسلامی از همان اوائل به قدرت رسیدنش در انظار مردم کردستان بود. مردم کردستان بعد از قیام ۵٧ در سطحی توده ای مسلح شدند. احزاب سیاسی رسما قدرت را به دست گرفتند و تا سالها رژیم اسلامی با تمام قساوت و وحشیگریش نتوانست شهرها و روستاهای کردستان را به اشغال خود در آورد. در همین دوره مردم توانستند ماهیت کثیف رژیم اسلامی را بشناسند و به همین خاطر رژیم با تمام تلاشش مطلقا پایگاهی در میان مردم نداشت. جالب است جریانی به اسم مفتی زاده در همان اوائل به قدرت رسیدن رژیم اسلامی برای قدرتمند شدن خودش به رژیم اسلامی متوسل شد، اما واقعا همین سیاست آنها این جریان را به منفورترین سازمان سیاسی در کردستان تبدیل کرد و در نهایت هم رژیم اسلامی بعد از استفاده خود از آنها رهبرانش را “چیزخور” کرد. این شناخت از جمهوری اسلامی و از طرفی هم سابقه مبارزه مسلحانه در کردستان و تلاش سازمانی چون کومه له در دفاعش از منافع مردم کردستان و خواسته هایشان باعث شده بود که مردم کردستان بصورت توده ای از سازمانهای سیاسی و نیروهای مسلحشان دفاع کنند. ببینید کومله که به نظر من با تمام کمبودهایش در مقایسه با احزاب ناسیونالسیت در هیچ عرصه ای اصلا قابل مقایسه نبود، اما همین سازمان که نیروهای مسلحش در بخشهای زیادی از مناطق کردستان مشغول فعالیت بودند کمترین نیرو را به امکان سازی، برای بدست آوردن اطلاعات از مراکز و تحرکات رژیم داشت. اما با این وجود چون سازمانی توده ای، و مورد اعتماد مردم بود، کمترین تحرک و و جابجایهای رژیم در اسرع وقت از طریق خود مردم به دست نیروهای کومه له می رسید و همین داشتن نفوذ و اطلاعات می توانست رژیم اسلامی را دچار شکست های سنگینی کند.
اما زندگی خود ماها هم که با وجود این حمایتهای بی دریغ و نفوذ اجتماعی خالی از کاستی نبود. من فکر می کنم در جواب به سوالات قبلی به درجه زیادی به آنها پرداخته ام اما اینجا جا دارد بار دیگر تاکید کنم که نگاه سازمانهای سیاسی و از جمله خود کومه له به عرصه مبارزه مسلحانه امروز که نگاه می کنیم بخصوص در زمینه حفظ نیرو، فراهم کردن امکانات و یا نکته آخری که منصور حکمت همیشه رویش تاکید داشت دورنمائی این نوع مبارزه برای پیشمرگی که در خط مقدم است واقعا هرچه بود سیاست نبود، بهرحال یک واکنش خود بخودی و اینکه باید به هر قیمت جنگید و مقاومت کرد و گرنه بطور مثال از سالهای ١٣۶٣ به بعد که دیگر بیشتر مناطق توسط رژیم اشغال شده بود، واحدهای نظامی برای ماهها در مناطق اشغالی فعالیت می کردند با کمترین امکانات بهداشتی، خوراکی، خوب این نوع مبارزه نظامی کردن بالاخره مقاومترین آدمها را هم از پا در می آورد. من چندی پیش خاطرات چگوارا را می خواندم. او که چه در زمان حیاتش و چه امروز بعد از نزدیک به چهار دهه از مرگش بعنوان سمبل مبارزه چریکی از او یاد می کنند، بالاخره از پا در آمد و در نهایت قساوت او را اعدام کردند.
در آخر راستش همانطوری که در مراسم هشتمین سالگرد منصور حکمت در تورنتو در فرصت کوتاهی که داشتم، هم گفتم که نقش و جایگاه منصور حکمت در بسیاری از زمینه ها بررسی شده اما متاسفانه ما در حزب کمونسیت کارگری ایران در عرصه نقش او در مبارزه مسلحانه تا هم اکنون بسیار کم به آن پرداخته ایم و راستش فکر می کنم این عرصه هم باید بطوری جدی بررسی شود و از نقش و جایگاه منصور حکمت بطور شفاف یاد کرد. قطعا تاثیر بحثها، جدلها، رهنمودها و نوشته های او حداقل برای کمونیستها در کردستان و حتی در مقیاسی سراسری و منطقه ای نقطه پایانی گذاشت بر مبارزه مسلحانه خود بخودی و شیوه ای که تا انزمان بکار می رفت.