تحریم، جنگ، اپوزیسیون و راز بقا بورژوازی

یکبار دیگر تحریم های اقتصادی بر علیه ایران شدت یافت و احتمال حمله نظامی بالا گرفت. باز هم به بهانه مساله اتمی، کشورهای بورژوا امپریالیست، کشور ایران با ۷۵ میلیون نفرجمعیت و با دولت و حاکمیتی قرون وسطایی اما سیستمی مشابه با بقیه دنیا را با تحریم اقتصادی و جنگ احتمالی روبرو کرده اند. قلدری آمریکا و حفظ موقعیت ترک برداشته اش در جهان باز هم به ایجاد وضعیتی شبیه جنگ خلیج در سال ۱۹۹۱ و جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ که منجر به ایجاد جهنمی بمراتب خانمانسوزتر برای مردم  شد نیاز دارد. بحران اقتصادی سرمایه داری برای آمریکا و هم پیمانان اروپایی، نیازمند جنگ و بدست آوردن بازارهای جدید مالی، صنعتی ، تجاری و تسلیحاتی است، جنگی که میتواند علاوه بر تحقق این اهداف دست مدعیان جدیدی همچون چین و روسیه و هند را هم از خاورمیانه تا حدودی کوتاه کند. جنگ های امپریالیستی  اول و دوم جای خود را به جنگ هایی شبیه جنگ خلیج و حمله به یوگسلاوی و فلسطین و لبنان و… داده است. در این دوره کشمکش های کشور های امپریالیستی از این طرق حل و فصل میشود و ایران کشوری مناسب از هر جهت برای تامین این نیاز استاسرائیل بعنوان کشوری که ظاهرا در معرض تهدید نظامی اتمی ایران است بالقوه آماده حمله به تاسیسات اتمی و توانایی های ساخت سلاح های اتمی ایران شده است. هم آمریکا و غرب و هم حاکمیت ایران و اسرائیل و افراطی ترین جناح های سرمایه داری در این کشورها دقیقا نیازمند این چنین شرایطی هستند. در جنگ و یا دیپلماسی باید اینها برنده شوند. 

تحریم های بیشتر زندگی  مردم  و بویژه زندگی کارگران در ایران را دشوار و نا امن تر کرده است. این تحریم ها و فضای جنگی از هم اکنون بر محرومیت بیشتر میلیونها کارگر و سرکوب و فریب آنها منجر شده است. این وضعیتی مضاعف برای طبقه کارگر و مردم زحمتکش در ایران است. سه سال گذشته جنگ تمام عیار بورژوا ها و کشورهای امپریالیستی بر علیه کارگران در ابعاد جهانی در جریان بوده است. با پول مردم سرمایه ها را یکی بعد از دیگری از بحران نجات میدهند تا آنها را باز هم به جان مردم بیندازند. دولت سرمایه د اری در ایران دقیقا و باز هم بمراتب وحشی تر و با اعدام ، زندان، قطع دست و سنگسار این شرایط را اداره کرده است.

دیدن این واقعیت که تحریم ها و جنگ احتمالی برای ادامه سلطه دسته های مختلف حاکمان سرمایه داری و برای حفظ نظم سرمایه داری است، برای کمونیستها و طبقه کارگر باید از بدیهیات باشد.
مساله اتمی صرفا یک بهانه است و زمانی این واقعیت بیشتر دیده می شود که متوجه باشیم که کشورهای غربی و شرقی و اساسا امپیریالیستها با شاه های ایران و عربستان  و دیگر سرسپردگان مستقیم شان برای در اختیار گذاشتن و راه اندازی تجهیزات لازم در فعالیتهای هسته ای مشکلی نداشته اند  بشرطی که در حوزه نفوذ و قدرت آنها باشند و بمانند. سرکشی حاکمان ایران در این خانواده بزرگ سرمایه داری مشکل ساز شده است. جنایتکاران حاکم بر ایران هم برای تحکیم موقعیتشان در برابر مخالفان داخلی ، طبقه کارگر و مردم ناراضی و همچنین مخالفان و رقبای خارجی در تلاش برای رسیدن به بمب هسته ای هستند. به گفته شورای بینالمللی خلع سلاح هستهای و عدم اشاعه تسلیحات هستهای: “ایالات متحده و روسیه در حال حاضر جمعاً دارای  ۲۲ هزار کلاهک هستهای هستند و کشورهای فرانسه، بریتانیا، چین، هند، پاکستان و اسرائیل نیز در مجموع حدود هزار کلاهک هستهای در اختیار دارند”.
جمهوری اسلامی و سرمایه داران ایرانی، برای بقا به بمب هسته ای،تحریم و جنگ نیاز دارند، همان چیزی که بقا همتایانشان را ممکن کرده است. شرایط جنگی، مصیبت و فلاکت ناشی از تحریم ها برای جامعه از نظر دولت کنونی ایران برکت است.

کوتاه کردن دست حاکمان کنونی جمهوری اسلامی از توان ساخت سلاح های اتمی بخشی از کشمکش و جنگ کشورها و حاکمان سرمایه دار است و نه تنها ربطی به کارگران و مردم محروم در ایران و کشورهای دیگر ندارد بلکه دقیقا به معنای کت بسته کردن  هر چه بیشتر کارگران در دفاع از زندگی بهتر و مبارزه برای آن است. در چنین فضایی از تحریم و جنگ در ایران باز هم این حاکمیت در ایران و سرمایه داران هستند که  به بهانه تحریم و جنگ، جامعه را  از آنچه هست بیشتر بر سر مردم خراب میکنند.  این بزرگترین خدمت  به جمهوری اسلامی برای بقا است. ادامه حیات جمهوری اسلامی  مساله و مشکل کشورهای غربی و امپریالیست نیست، نبوده و نخواهد بود. سربراه شدن و دست کشیدن ایران از موش دواندن در منطقه و ایجاد مزاحمت ها برای غرب و بقیه کشورهای سرمایه داری و ثبات و سلطه آنها بر مردم مساله است. استثمار شدید کارگران و نیروی کار بسیار ارزان، سرکوب و زندانی کردن و ربودن کارگران مبارز و آگاه و سرکوب زنان و ناامیدی دهها میلیون جوان و … مساله اینها نبوده و نیست. کارگران و مردم محروم در ایران، زنان و جوانان و  مبارزه آنان در رسیدن به کار و زندگی امن و مرفه و بگور سپردن جمهوری اسلامی به هیچ عنوانی مساله کشورهای امپریالیستی نبوده و نیست. عوامفریبی این کشورها حد و مرزی ندارد و ۳۱ سال است با همه توان جانیان حاکم بر ایران را کمک کرده اند تا هر آنچه در توان دارد برای بقا بازار و نظم سرمایه داری در ایران بکار برد.  ۳۱ سال است که بیشترین رابطه و امکانات سیاسی را برای حفظ و رام کردنش در “جامعه بین المللی” و بزبان ساده تر یعنی ماندگار کردن این حاکمیت در خانواده نظم سرمایه بکار برده اند.

اپوزیسیون هم به نسبت این وضعیت یکدست نیست ، قبلا هم یکدست نبوده است. اپوزیسیون و مخالفان جمهوری اسلامی در بسیاری مواقع همراه با موج ساخته شده از سوی امپریالیستها و رژیم روان بوده اند. از آنجا که هر کدام از نیروهای اپوزیسیون متعلق به جنبش و طبقه ای معین در جامعه هستند و منفعت و دورنمای این جنبش ها و طبقات اجتماعی را نمایندگی میکنند، هیچگاه نتوانسته اند در صف واحدی به تحریم های اقتصادی و احتمال جنگ و مصائب خانمان برانداز آن برای مردم در ایران اعتراض و اقدام هماهنگی داشته باشند.
توهم ایستادگی اپوزیسیون در برابر این شرایط تماما شیره مالیدن بر سر کارگران و مردم آزادیخواه در ایران است. مگر غیر از این است که این اپوزیسیون را این طیف و گروه ها تشکیل میدهند که پرونده بسیاری از آنها بسیار روشن است و دقیقا  همراه سیل جاری هستند و آب به آسیاب سازندگان این شرایط  میریزند از جمله اینها اپوزیسیون ملی  اعم از ناسیونالیستهای شاهی و غیر شاهی و ناسیونالیستهای کرد اعم از چپ و راست و تبعیدی و قانونی در رکاب امریکا بوده و هستند و یا برخی از آنها همچون داریوش همایون که امروز سبز هستند! میتوانند در این مساله همراه احمدی نژاد و خامنه ای باشد. سازمان مجاهدین و دفتر و دستکشان که مدتهاست دیگر با اجیر شدن و بکار گیری توان اجیر کردن چند هزار مسلح، آماده در این کارزار و در آرزوی بر باد رفته سرکار آوردن جمهوری اسلامی از نوع غربی آن هستند. چپ ها و دمکرات هایی که نظم کنونی دنیا و وارد شدن در دمکراسی اش را آرزو میکنند و آنچنان این فضای ضد کارگر و انسانهای محروم،  آنها را با خود برده که نمیتوانند و نمیخواهند واقعیت هایی را که میگذرد را دیده و بیان کنند. اینها کشمکش و مساله را در قلدری صرف و اتمی، حاکمان ایران میدانند و کوتاه کردن دست خامنه ای و احمدی نژاد را راه حل میدانند. باز هم هستند چپ هایی که از وجود فاجعه دهشتناک تحریم اقتصادی و جنگ، امکان متشکل شدن و قدرتمند شدن کارگران را نتیجه میگیرند!! و جنبش سبز و همه سران آن نیز بعنوان مخالفین رژیم در داخل که خود شریک و سازنده چنین فضا و وضعیتی هستند و تازه منتقد جناح احمدی نژاد و خامنه ای میباشند که  “سربلندی” ایران را تضمین نمیکنند. همه اینها از زاویه منفعت اربابان و سازندگان این شرایط وضعیت را میبینند و سیاست هایشان را بر این زمینه ردیف میکنند. اینها هیچکدام  نمیتوانند مصائب و فلاکت ناشی از این وضعیت برای جامعه را حتی حس کنند.  قادر به دیدن همه واقعیت نیستند و عملا و به طرق  گوناگون همراهان و دنباله روان طرفین این جدال هستند که عمیقا ضد مردم و ضد جامعه و زندگی ۷۵ میلیون نفر جمعیت آن هستند.

کمونیستها و طبقه کارگر  در جنگ و تحریم بورژواها بر علیه یکدیگر هیچ نفعی ندارند. جنگ و تحریم آنها مستقیما جنگ و خانه خرابی بیشتر  طبقه کارگر و مردم محروم است. این واقعیت را نمیتوان با هیچ آرزوی ساده لوحانه ای که گویا تحریم و حمله نظامی جامعه را به آزادی و رفاه نزدیک میکند مبادله کرد. این بزرگترین دروغ و بزرگترین شیادی و خودفریبی است، شیادی به همان اندازه بزرگ که جنبش سبز و رهبران تا غرغره مدافع نظم و قانون جمهوری اسلامی و شریک در سرپا نگاه داشتن آن و همه جنایتهایش بر علیه طبقه کارگر و مردم زحمتکش را میخواهند آزادیخواه و طرفدار رفاه جامعه معرفی کنند. امید و نا امیدی های اپوزیسیونی که آگاهانه با چنین موجی همراه است به مردم و آزادیخواهی  بی ربط است.
 
 کارگران آگاه و کمونیست با همه توان باید حقیقت را به طبقه کارگر و زنان و جوانان مبارز بگویند و صف آگاه خود را در مقابل چنین وضعیتی سازمان دهند.
۱۴ مرداد ۱۳۸۹
۵ اوت ۲۰۱۰