از «ضدفرهنگ» تا انقلاب ٬ نگاهی مختصر به «جنبش جوانان» در ایران

«۷۰ درصد جامعه‌ی ایران زیر ۳۰ سال سن دارند».

این از آن فاکت‌هایی است که در انواع و اقسام مقالات و تحلیل‌های سیاسی راجع به ایران پیدا می‌شود و هر کس٬ به ظن خود٬ از آن نتیجه‌ای برای خود می‌گیرد.

نکته‌ای که تقریبا همه می‌توانند با آن توافق داشته باشند این است که این جمعیت عظیم جوان نقش مهمی در آغاز و شکل‌گیری جنبش انقلابی کنونی داشته‌اند و همچنین در چند سال گذشته در صف اول پیش آمدن جنبشی سیاسی و اجتماعی علیه جمهوری اسلامی بوده‌اند. این بخصوص در مورد دانشجویان و آن‌چه به عنوان «جنبش دانشجویی» شناخته می‌شود٬ صدق می‌کند. گرچه «جوانان» تعدادی بسیار فراتر و ناهمگون‌تر از دانشجویان را تشکیل می‌دهند اما در سال‌های اخیر٬‌و بخصوص پس از آغاز جنبش جاری٬‌حتی صحبت از «جنبش جوانان» را شنیده‌ایم.

اما مختصات این «جنبش» کدام است؟ اهمیت سیاسی جوانان در ایران چیست و آن‌ها چه نقشی را می‌توانند بازی کنند؟ و در این میان وظیفه جوانان کمونیست و باصطلاح «پیشرو» چیست؟ این سوالاتی است که این مقاله کوتاه سعی می‌کند طرح نظراتی در رابطه با آن داشته باشد.

جوانان ایران٬ معدن نیروی انقلابی

یک مشاهده کلی در جامعه ایران هر ناظری را به این نتیجه می‌رساند که جمهوری اسلامی مدت‌ها است درگیر جنگی علیه «جوانان»‌٬ و در واقع علیه نسل جدیدی که در دهه گذشته پا به سن گذاشته٬ است.

نسل جوان ایران در سال‌های آخر قرن بیستم به دنیا آمده اما از یک طرف به علت فقر و محرومیت و بیکاری و از طرف دیگر به علت جو خفقان‌آمیزی که جمهوری اسلامی ایجاد کرده٬ مجبور بوده از آخرین محصولات علم و فرهنگ و هنر جهان و از ساده‌ترین حقوق انسانی دور باشد. در چنین شرایطی است که جوانان ایران به پا خواسته‌اند و «جنبش» آنان  مختصات جنبش‌های مشابه در کشورهای باصطلاح «جهان سومی» را دارد: جنبشی برای پایان دادن به محرومیت‌های اقتصادی که نظام سرمایه‌داری بر آن‌ها تحمیل می‌کند٬ جنبشی برای پایان دادن به عقب‌ماندگی فرهنگی که توسط نیروهایی چون پدرسالاری و مذهب در جامعه به آن‌ها تحمیل می‌شود٬ جنبشی برای دسترسی به عقاید رهایی‌بخشی که دولت جلوی ورودشان را می‌گیرد. و البته طبیعی است که ابعاد جنبش جوانان ایران در مقابله با رژیمی قرون وسطایی مثل جمهوری اسلامی از دامنه‌های بسیار وسیع‌تری برخوردار بوده است و ویژگی‌های خودش را داشته باشد٬ مثل حضور پررنگ زنان که باید با ستم مضاعف مبارزه کنند.

مقاومت جوانان در دهه گذشته اشکال مختلفی داشته و همیشه موضوع بحث‌های مختلف بوده است اما آن‌چه قطعا می‌توان گفت این است که این مقاومت و این «جنبش» بیش از یک دهه است که ادامه دارد٬ یعنی از زمان پا به سن گذاشتن همین نسلی که امروز بیست و چند ساله است. گیرم این «مقاومت» همیشه اشکال سیاسی و حتی مثبت نداشته است.

یکی از اشکال بارز این مقاومت عروج نوعی «ضدفرهنگ» (counterculture) در میان جوانان ایران بوده است. چیزی مشابه آن‌چه در دهه ۱۹۶۰ در غرب شاهد بودیم: جوانانی که می‌خواهند هر کاری بکنند٬ مگر آن‌چه حکومت به آن‌ها می‌گویند. جوانانی که می‌خواهند هر سنتی را بشکنند. هجوم آوردن به سوی آخرین محصولات فرهنگی و هنری غربی (که همیشه در جمهوری اسلامی ممنوع بوده)٬ که نمودش محبوبیت شدید آخرین فیلم‌ها و موسیقی‌ها در ایران و رشد گروه‌های موسیقی زیرزمینی به شکلی باورنکردنی است٬ دست زدن به تمام کارهای «خلاف» (از اینترنت و ماهواره تا مشروبات الکلی)٬ عروج انقلابی جنسی در روابط بین جوان‌ها که در جامعه‌ای با سرکوب شدید جنسی بزرگ می‌شوند و … از اشکال اولیه بروز این مقاومت بوده‌اند. اما ابعاد آن بلافاصله فراتر رفته است و مثلا شامل جستجوی افکار رهایی‌بخش و مدرن توسط جوانان بوده است. بیخود نیست که جمهوری اسلامی گلایه می‌کند که «علوم انسانی» جوانان را فاسد کرده است و از رواج «ایسم‌های» مضر یاد می‌کند.

این جنبش مقاومت به واکنش‌های جالبی انجامیده٬ نگاه‌هایی که قادر به درک ویژگی‌های این جوانان نیستند و یا با نخوت علیه آنان می‌شورند و یا با خیالات خام خود هندوانه‌هایی زیر بغل ما جوانان می‌گذارند که نیازی به آن‌ها نیازی نداریم.

یکی نگاهی است از بالا و حاکی از نخوت به جوانان که در طول سال‌های گذشته همیشه گلایه می‌کرده که چرا این جوانان «سیاسی» نیستند. این روایت٬ که به طرز شگفت‌انگیزی در نمونه‌های مشابه در سایر کشورها هم یافت ‌شده٬ همیشه گله می‌کرد که «نسل قبل٬ انقلاب کرد و این نسل فقط دنبال پارتی و مشروب و پسر و دختربازی است». از آن طرف البته شکل وارونه همین نگاه هم موجود است که در وصف این جنبش مدایحی سر می‌دادند که «به به٬‌ببینید جوانان ایران دیگر کاری به سیاست ندارند و عقل‌شان بیشتر از این است که خود را درگیر چنین چیزهایی کنند».

آغاز جنبش انقلابی ایران در خرداد ۸۸٬ وقتی میلیون‌ها نفر از همین جوانان در صف اول مبارزه‌ای خونین علیه جمهوری اسلامی و مزدورانش به میدان آمد٬ و در در روزهایی مثل عاشورا٬ این مقابله بالاتر هم گرفت٬ باید مثل آب سردی روی این دسته از «منتقدین» باشد و آن‌ها را از خواب خرگوشی بیدار کرده باشد. آنان امروز باید ببینید همان جوانان «اهل پارتی» یکی از عظیم‌ترین و رزمنده‌ترین جنبش‌های آزادیخواهانه در تاریخ جهان را آغاز کرده‌اند و ابایی از شرکت در جنبشی سیاسی برای اعاده حقوق‌شان ندارند.

البته نگاه درستی نیست اگر فکر کنیم٬ جوانان ایران تنها پس از آغاز جنبش در سال گذشته٬ «سیاسی» شدند.

واقعیت اینجاست که همان جوانانی که درگیر شکل دادن به آن‌»ضدفرهنگ» و در واقع انفلاب فرهنگی مذکور بودند پیش از آن نیز نقشی مهم در حیات سیاسی جامعه‌شان داشتند. آن‌ها همان‌گونه وارد عرصه سیاست شدند که توده‌های مردم می‌شوند:‌قدم به قدم و پراگماتیک. از رای دادن به خاتمی و امید بستن به اصلاحات درون رژیم شروع کردند و امروز «مرگ بر دیکتاتور» و مبارزه انقلابی برای سرنگونی جمهوری اسلامی٬ شعار روزشان است.

و البته چنانکه در بالا گفتیم ابعاد آن عروج ضدسنتی جوانان به هیچ وجه محدود به مسائل فرهنگی و هنری نبود و به سرعت ابعادی سیاسی و اجتماعی می‌یافت. گواه این رشد بیشمار سازمان‌های غیردولتی فعال در عرصه‌های اجتماعی٬‌وبلاگ‌هایی که به مسائل سیاسی می‌پرداختند و البته گروه‌های سیاسی دانشجویی بود که گرچه بخش کوچکتری از جنبش کلی جوانان را تشکیل می‌دادند اما به هر حال بخشی از آن بودند.

گروهی دیگر٬ چه از زاویه چپ و چه از زاویه راست٬ به این کشف بدیع رسیده‌اند که جوانان ایران از «طبقه متوسط» هستند و ویژگی‌های جنبش‌شان خرده‌بورژوایی است. این نگاه هم البته دو زاویه دارد: چه کسانی که «از چپ» به این علت این جنبش را مردود شمرده و مخالف با خواست‌های زحمتکشان می‌دانند و چه کسانی که باز به «به به و چه چه» می‌افتند که این جنبش دغدغه‌هایش دیگر نه عدالت اجتماعی که مفاهیم مبهمی همچون «جامعه مدنی» است و گفتمانش دیگر نه انقلاب و برابری که «حقوق بشر» خواهد بود.

این نوع نگاه به جوانان ایران نه تنها نشان از عدم داشتن ساده‌ترین اطلاع از جامعه ایران است (این چطور جامعه‌ای است که ۷۰ درصد آن «طبقه متوسط» است؟) که نشان می‌دهد این منتقدین٬‌ چه «چپ» باشند و چه «بورژوا»٬ نگاه عقب‌مانده و حاکی از تحقیری به کارگران و زحمتکشان دارند.

پاسخ این‌ها را اخیرا کارگری در وبلاگ خود٬ خوب داده بود (در ضمن ملاحظه می‌کنید که کارگران هم اینترنت می‌آیند و وبلاگ می‌نویسند!): «این مردم انتظار دارند کارگران با یقه‌های روغنی و زحمتکشان با سر و روی سیاه در تظاهرات حاضر شوند؟»

از آن‌جا که این‌ها با نگاه معمول حاکی از تحقیر خرده‌بورژواها و بورژواها به کارگران و توده‌ها نگاه می‌کنند٬ ظاهرا به نظرشان ممکن نیست که آن‌ها دنبال آخرین فیلم‌های مارتین اسکورسیزی و آخرین ترانه‌های فلان خواننده و کلا درگیر آخرین دستاوردهای فرهنگی جهان باشند. تا چه برسد به این‌که با ولع صفحات روزنامه‌ها را ورق بزنند تا آخرین بحث‌های فیلسوف‌های فرانسوی را هم دنبال کنند و اندیشه‌های سیاسی را به طور جدی دنبال کنند.

واقعیت اما این‌جا است که به هیچ وجه نمی‌توان جوانان و دانشجویان ایران را‌عضو «طبقه متوسط» و خرده‌بورژوازی خواند. البته دانشجویان٬ به نفس حضور در دانشگاه و اختصاص اکثر وقت‌شان به تحصیل (حتی اگر در کنار آن برای امرار معاش کار کنند که بسیاری می‌کنند) ویژگی‌های خاصی از خرده‌بورژوازی را در خود دارند و بخصوص با کارگران متفاوتند٬ اما در کشوری مثل ایران آن‌ها چیزی نیستند مگر کارگران (و یا بیکاران) فردا و پس‌فردا. در ایران بخش اعظم از دانشجویان از اقشار محروم کشور می‌آیند.

آمار مختلف نشان می‌دهد که نرخ بیکاری میان جوانان چیزی حدود ۳۵ تا ۵۰ درصد است. حتی دانشجویان در واقع به شدت احساس ناامنی می‌کنند و برای خود هیچ آینده‌ای را متصور نمی‌بینند. ایران پر از فارغ‌التحصیلان با لیسانس و فوق لیسانس است که هیچ شغلی ندارند.

نکته مهم دیگر این‌که آن «ضدفرهنگ» و انقلاب ضدسنتی که از وجود آن در جوانان ایران یاد کردیم٬ بر خلاف ادعاها٬ به هیچ وجه محدود به محلات شمال تهران و جوانان متممول نیست٬ گرچه مسلما اشکال بروز آن در طبقات و سطوح مختلف جامعه متفاوت است. هرگونه تحقیق میدانی در ایران نشان می‌دهد که این میل عظیم به خلاصی فرهنگی و برخواستن علیه سنت‌و علیه جمهوری اسلامی در سراسر ایران و در میان محروم‌ترین اقشار هم در جریان است.

هر کس که مدتی در ایران زندگی کرده می‌تواند داستان‌هایی در این مورد نقل کند. نویسنده حاضر خود به یاد دارد که چطور در میدان انقلابِ تهران٬‌این مرکز پیدا کردن آخرین محصولات فرهنگی٬ جوانانی از دورافتاده‌ترین شهرستان‌ها را می‌دید که بیش از بسیاری از «بچه پولدارها» (و احتمالا بیش از منتقدین محترم که در بالا ذکرشان رفت!) از جهان پیرامون خود مطلع بودند.

خلاصه کنیم: خفقان سیاسی٬ فرهنگی و اجتماعی در ایران٬ که همگام با فقر و محرومیت و بیکاری عظیم توده‌های مردم است٬ به برخواستن جنبشی در میان جوانان انجامیده که از هر گوشه‌اش بوی انقلاب می‌آید. از لئون تروتسکی نقل می‌کنند که «مسلم‌ترین ویژگی انقلاب دخالت مستقیم توده‌ها در رویدادهای تاریخی است» و در هنگام انقلاب است که «(توده‌ها) بندهایی که آن‌ها را از حیطه سیاسی بیرون گذشته می‌گسلند٬ نمایندگان سنتی خود را کنار می‌زنند و با دخالت خود زمینه‌ی آغازین برای نظامی جدید را ایجاد می‌کنند». این‌را می‌توان به شکل وسیعی در عرصه جنبش جوانان ایران هم مشاهده کرد که همگان به دنبال افکار جدید هستند و می‌خواهند مستقیما نقشی در تعیین تکلیف زندگی خود بازی کنند.

راه پیروزی: لزوم کار تودهای و حرکت کارگری

معروف است که دانشجویان٬ بارومتر جامعه هستند و از حرکات آنان می‌توان در مورد اوضاع کلی جامعه نظر داد. باید البته گفت که «جنبش جوانانی» که موضوع این مقاله است بسیار وسیع‌تر از دانشجویان است و ویژگی‌های آن در تمامی اقشار جامعه٬ و منجمله بخش‌های وسیعی از کارگران٬ یافت می‌شود. به همین سیاق شاید خیلی دقیق نباشد اگر صحبت از رابطه این «جوانان» با «کارگران» کنیم.

اما آن‌چه بی‌گمان می‌توان از آن صحبت کرد٬ لزوم حرکت کارگری و شیوه‌های کارگری و در ضمن لزوم فعالیت جوانان پیشرو در میان قشرهای وسیع‌تر کارگران و زحمتکشان است.

یکی از آن «افکار جدیدی» که در بالا گفتیم در دهه اخیر جوانان ایران به سوی آن حرکت کرده‌اند٬ مارکسیسم است. در میان تعجب بسیار حاکمین و سرمایه‌داران که خیال می‌کردند با اعدام ده‌ها هزار نفر از کمونیست‌ها٬ افکار رهایی‌بخش مارکسیسم را یک بار برای همیشه از میان برده‌اند٬ علاقه بسیار به آثار مارکس و لنین (که چاپ‌های «قانونی» بسیار پرفروشی در ایران داشته‌اند) و به افکار مارکسیستی به طور کلی در میان جوانان باب شده است. گروه‌های «مارکسیست» نیز در جای جای دانشگاه‌های ایران ظهور کردند و در چند سال گذشته فعالیت‌های بسیاری داشتند و در ضمن با پستی بلندی‌های بسیاری روبرو بودند که پرداختن به آن در فرصت این مقاله نیست. همینقدر می‌توان گفت که این گروه‌ها در نوزادی خود دچار اشتباهات بسیاری شده‌اند که اکنون باید به اصلاح آن پرداخت. تعجب‌آور نیست که بیشتر این اشتباهات از زاویه ماورای چپی بوده است٬ همان گرایشاتی که لنین بیش از ۱۰۰ سال پیش نام «بیماری کودکی» بر  آن‌ها گذاشت و از مشخصات هر چپ نوپایی هستند. از رئوس این اشتباهات عدم توجه کافی به سازمان‌های موجود توده‌ای و فعالیت در آن‌ها بوده است. می‌توان گفت کار بسیار طولانی‌تر و منظم‌تر در میان «اسلامی‌ترین» انجمن‌های دانشجویی و در ضمن در میان کمپین‌های انتخاباتی اصلاح‌طلبان رژیم باید در دستور مارکسیست‌های جوان قرار می‌گرفت و اکنون باید قرار بگیرد.

جوانان مارکسیست جدید در ایران در دوره‌ی عظیم‌ترین تهاجم ضدانقلابی به اندیشه‌های برابری‌طلبانه و عدالت‌خواهانه (و در صدر آن‌ها٬ مارکسیسم و کمونیسم) پا به صحنه سیاست گذاشتند و از این رو کار سخت‌تری را پیش رو داشتند. دوره‌ی پیش رو٬ گرچه همچنان در سطح جهانی با غلبه بسیاری اندیشه‌های بورژوایی همراه است٬‌بیش از پیش مجال مطرح کردن بدیل سوسیالیستی را به ما خواهد داد و جوانان ایران که تشنه‌ی افکار جدید هستند٬ روی بسیار گشاده‌تری به عقاید مارکسیستی خواهند داشت٬ به شرط آن‌که از سطح آگاهی آن‌ها شروع کنیم و به دور از گرایشات ماورا چپ٬ درون «جنبش سبز» برویم٬ پا به پای توده‌ها مبارزه کنیم و خواسته‌هایی انتقالی را پیش بگذاریم که آن‌ها بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.

کلیدی ترین مساله مطرح کردن راه حل کارگری است. چنان‌که پیش از این نوشته‌ایم:‌»اگر جوانان خواسته‌های کارگران را مثل حقوق کافی٬ ۳۵ ساعت کار هفتگی٬ مزایای بیکاری مناسب٬ حق سازماندهی و مهمتر از همه خلع ید از کارخانه‌ها با کنترل دموکراتیک کارگری٬‌اتخاذ کنند٬ صدای آن‌ها بازتابی پیدا می‌کند که خود هرگز خوابش را هم نمی‌دیدند. در واقع اتحاد جوانان پیشرفته با کارگران موضوع تازه‌ای نیست. حزب توده در ابتدای تشکیل خود بیشتر متشکل از روشنفکران٬‌دانشجویان و جوانان بود. تنها وقتی که چند تا از رهبران قدیمی حزب کمونیست این نیروها را به کارگران متصل ساختند بود که رشد سریع حزب آغاز شد. دانشجویان اگر تنها به خود اتکا کنند به زودی دچار نوعی تسلیم بدبینانه می‌شوند. یا به چپ و یا به راست. اما اگر موفق به رسیدن به درکی پایدار از نقش کلیدی طبقه کارگر شوند آن وقت می‌توانند نقش بسیار مهمی بازی کنند کارگران نیز باید از منابع این لایه برای گسترش و تحکیم سازمان‌های خود استفاده کنند. این درک باید وجود داشته باشد که تنها قدرت طبقه‌ی کارگر ایران٬ خالق تمام تولید در جامعه٬ است که می‌تواند نیرویی قاطع در تغییر ایران باشد.»

جوانان ایران نشان داده‌اند که نه فقط تشنه تغییر و افکار جدید که آماده مبارزه و فداکاری برای گسستن بندهای بی‌شمار بر خود هستند. پتانسیل انقلابی نیروی آنان بی‌حد و حصر است. «مبارزه طبقاتی» می‌کوشد بهترین عناصر این جوانان را به برنامه‌ای کارگری و کمونیستی جذب کند که تنها راه پیروزی جنبش را در اختیار می‌گذارند. اینگونه است که نه فقط بندهای سنت و خرافه و عقب‌ماندگی که بندهای «مدرن‌ترین» استثمار یعنی نظام سرمایه‌داری را نیز از هم می‌گسلیم و به سمت جهانی بهتر حرکت می‌کنیم.

اولین انتشار در نشریه فارسی «مبارزه طبقاتی» (http://www.mobareze.org)