علیه کدام خشونت؟ در حاشیه اعلام موجودیت “کمیته همبستگی زنان علیه خشونت های اجتماعی”

اخیرا جمعی از فعالین زنان از جنبش سبز طی بیانیه ای اعلام “کمیته همبستگی زنان علیه خشونت های اجتماعی” کرده اند. در این بیانیه چنین آمده که “همه ما در یک سرزمین با جغرافیایی واحد زندگی میکنیم٬ از اینرو باید فرا بگیریم که هر نوع منازعه٬ رقابت٬ پیشبرد منافع فردی و جمعی مان و هر نوع تغییری را در فضایی اخلاقی٬ انسانی و غیر خشونت بار پیش ببریم در غیر این صورت جامعه ای بیمار خواهیم داشت…”.
جالب است که این پیامبران “نکنید” و “دست نگه دارید” و “عشق بهتر از خشونت است” از بروز یک جامعه بیمار در ایران هشدار میدهند و تازه اخیرا؟! حقیقت این است که آنها کل ماجرای سی ساله خشونت در ایران را وارونه تحویل جامعه میدهند. این جامعه سالهاست که بیمارست٬ اما نه به خاطر خشونت انسانها باهم بر سر عدم تفاهم در نظرات و یا گم شدن حلقه پلمیک درست بین آدمهابلکه بدلایلی کاملا طبقاتی  چون اسارت میلیونها انسان در چنگ یک رژیم جنایتکار. جامعه ای که بخش اقلیت و کوچک آن از قبل استثمار شدید کارگران ثروتها به چنگ میزنند. در این جامعه کودکان هیچ حقی ندارند، زنان به شنیعترین شیوه مورد تحقیر و بیحرمتی قرار میگیرند، کارگر از ابتدائی ترین حق تشکل و اعتصاب محرومند و هر گونه صدای آزادیخواهانه ای از دم خفه میشود. خشونت در این جامعه بیمار قبل از هر چیز یک طرفه است. سی سال است رژیم از مردم یک طرفه سرکوب میکند و قربانی میگیرد. مردم برای مقابله با این توحش و بیحقوقی مطلق با سلاح اعتراض و اعتصاب به میدان میایند و طرف مقابل با گلوله٬ زندان٬ شکنجه و اعدام جواب میدهد. آیا اعتصاب کارگر برای نان شب جنایت است؟ آیا مبارزه علیه حجاب و لغو سنگسار و اعدام خشونت است؟ طی سی سال حاکمیت سیاه جمهوری اسلامی دو جبهه اصلی در مقابل هم صف بسته اند. یک جبهه جبهه زنان و مردان بیزار از این رژیم با هر دو جناح است که  سالهاست از طرف هر دو جناح رژیم سرکوب میگردد. و تماما در حساب این خانمها نیست. در حقیقت نویسندگان این کمیته منظورشان از “منازعه” و “رقابت” بین دو برادر ناخلف در حکومت بر سر سهم خواهی است که خود جانب یکی از دو جناح را گرفته اند. پرهیز از خشوینت پرهیز از اعمال خشونت علیه سبز است نه اعتراض به خشونت سی ساله علیه کل این جامعه، نه اعتراض و پرهیز از خشونت علایه جوانان به جرم شادی، به زن به جزم انسان بودن. تلاش این کمیته بسیج مردم علیه خشونت علیه سبز است. سوال این است که چرا مردم باید سپر بلای جنبش سبز گردند؟ چرا اگر روشن است که از آنها هیچ خیری به توده وسیع زنان٬ از کارگر تا خانه دار و زنان آزادیخواه نمیرسد٬ در جبهه آنها قربانی داد؟
در بخش دیگری از بیانیه چنین آمده است: “ما قصد داریم که با بهره گیری از دستاوردهای و عقاید و ایده های طیف ها٬ اقشار و اقوام و طبقات گوناگون جامعه در مناطق کشور٬ فضایی معتدل و چند صدایی٬ و زمینه ای مشترک در فضای سیاه و سفید و قطبی شده کنونی در جامعه بوجود آوریم”. پر کردن فرم عضویت در چنین کمیته ای به شرط تعهد به ” مهارخشونت” و”نفی خشونت” شاید اعضای خود کمپین را بجایی برساند اما سر سوزنی به “اقشار” آزادیخواه و برابری طلب و طبقه کارگر مربوط نیست.این کمیته یا نهادهای شبیه آنها کجا از حق زن کارگر دفاع کرده اند؟ کجا به آزادی پوشش٬ آزادی وسیع سیاسی و لغو قانون اساسی سراپا زن ستیز پرداخته اند؟ چه شد که الان همه با هم و از همه رنگ در جامعه باید به آنها بپیوندند و “از دستاوردهای اقشار دیگر برای فضایی معتدل” بهره جویند. حقیقت این است که این مدافعین “جنبش چند صدایی” و” فضای مدارا جویانه و مسالمت آمیز” به جای مبارزه بر سر حتی کوچکترین رفرم ها برای بهبود وضع زنان٬ مجریان با استعدادی در نیرو گرفتن از جنبش دفاع از حقوق زن و گوشت دم توپ کردن این جنبش در جنگ دو جناح هستند. مهمترین وظیفه فعالین آزادیخواه و برابری طلب این است که زنان را در سطح وسیع از وجود این سم آگاه سازند. بیگانگی این جنبش با خواست آزادی و برابری را نشان داد و  بجای قربانی شدن در جبهه آنها باید جبهه خود را سازمان داد. 
زنان برای رسیدن به خواسته هایشان به تشکلهایی بمراتب متمایز از این نوع کمیته های مغشوش نیاز دارند. در این امر مهم نباید درنگ کرد. میلیونها زن کارگر و اقشار فقیر و تنگدست جامعه٬ در کنار زنان مدرن و برابری طلب انتظارشان از آینده خود نه چاقچور گل منگلی و حجاب سبز بلکه برابری کامل زن ومرد و آزادیهای وسیع است. این رهائی با تقویت جنبش سبز به دست نخواهد آمد برعکس با متمایز کردن صف خودمان از هر نوع جنبش ارتجاعی منجمله سبز و سازمان دادن صف آزادیخواهی در مقابل کل ارتجاع حاکم است.
هلاله طاهری