دکترین شوک یا فاشیسم اقتصادی میلتون فریدمن (۱)

پشت نام دو واژه‌ی «صلح» و «آزادی» چه جنایت‌‌ها که صورت نگرفته است!«پیشبرد آزادی» و «صلح» نام رمز «دکترین شوک» یا به بیان انسان آزادیخواه  نائومی کلاین[ [۱]] «برآمد اقتصاد فاجعه»[ [۲]] است. پیشینه‌ی دکترین شوک به دکتر ایون کامرون [ [۳]] باز می‌‌گردد.
ایوِن کامرون از انگلستان به شهروندی آمریکا در آمد  و در کانادا به‌سان پژوهشگر روانگردانی در پروژه‌ی مک اولترا[ [۴]] در انستیتو مموریال آلان[ [۵]] در دانشگاه مَک گیل[ [۶]]زیر نظر سازمان مرکزی اطلاعت آمریکا (سیا) به خدمت گرفته شد. وی از سال ۱۹۵۷ تا ۱۹۶۴، ماهیانه با حقوقی ۶۹۰۰۰ دلار به استخدام  «سیا» در می‌آید تا  روش خویش را در خدمت  به سلطه‌ی سرمایه به کار گیرد. بنا به گزارشی که در سال ۱۹۷۷ علنی شد، دکتر کامرون، زیر نظارت سیا، هزاران نفر از جمله شهروندان آمریکای شمالی و سوسیالیست‌ها و فعالین سیاسی آمریکای لاتین را به داروهای روانگران همانند ال اس دی و پی سی پی و نیز شوک‌های برقی بیست  تا چهل برابر کاربرد نرمال برای بیماران روانی در روانکده  ‌ها، به شکنجه کشانید . هدف این پروژه، بررسی کاربرد این روش ضد انسانی برای روشنفکران و فعالین سیاسی و انقلابی بود. کامرون، با کاربرد مواد روانگردان و نیز شوک‌های گوناگون، اسیر نگونبخت را از پای در می‌آورد و در حالت کوما فرو می برد و ماهها در فلج مغزی،‌ ذهن وی را کاملاً از هرگونه مقاومت وحافظه‌ای پاک می‌کرد. کامرون پیش از این ماموریت، ازجمله عضو تیم پزشکی دادگاه نورنبرگ که محاکمه سران آلمان نازی را به عهده داشت بود. کامرون در مخالفت با  نگره‌ی بیولوژیکی، فیزیولوژیکی و گفتار درمانی فروید بر آن است که موضوع درمان بیماران روانی در میان نیست، بلکه بایستی نقش آسیب شناسی (پاتولوژیکی) گذشته افراد در هم شکسته شود[ [۷]] و از مغز و ذهن آنان صفحه‌ای سفید و پاک شده پدید آورد، تا پس از آن بتوان بر روی این لوح شسته شده، هر آنچه که دلخواه شماست بنویسید. از این پس، سیا بر این پروژه، سرمایه‌گذاری هنگفتی کرد. در دهه‌های هفتاد و هشتاد، روش کامرون به ویژه در آمریکای لاتین زیر نظر سیا وحکومت‌های فاشیستی همانند پینوشه، وارد مرحله کاربردی و عملی جدیدی گردید. در سال ١٩٨٨ نیویورک تایمز گوشه‌‌ای از جنایت«دکترین شوک» را از زبان  سر بازجوی[ [۸]]  کشور “هندوراس” (فلورنسیو کابالرو) و ٢۴ تن از همقطاران وی که در تگزاس نزد CIA  شیوه‌های کامرون را فرا گرفته‌اند فاش کرد. این شکجه‌گران، همانگونه که در اوین و قزل حصار و قفس‌ و قیامت و…جمهوری اسلامی[ [۹]] از سال ۶۰ خورشیدی معمول شد، زندانیان سیاسی را تا مرزدیوانگی شوک می‌دادند، آنان را به بی خوابی می‌‌کشانیدند، به جای غذا، جانوران مرده به آنها می خوراندند، در سلول‌های کوچک و تاریک پر از موش و سوسک و… برهنه و  شبانه روز به‌بی خوابی می‌کشاندند، به زندانیان ‌تجاوز می‌کردند و … تا قربانی با شکنجه گر «یکی»‌شود و همانند کودکی عقب مانده بدون هیچ اراده‌‌ای خود را در اختیار  قلم حکاکی شکنجه گر قرار دهد تا هرآنچه که  او می‌خواهد همانند رایانه‌‌ای فرمات شده بر لوح خالی ذهنش پر کند. با این روش، شخصیت فرد بایستی از میان برود و با شسشوی مغزی، دوباره از وی،‌شخصیتی به دلخواه و به فرمان ابزار فرمانروایی سرمایه‌داران، ساخته شود.
در قاموس روزنامه نویس کم‌مایه ی حکومت اسلامی [ [۱۰]] و اینک در کنف حمایت بنگاه فریدمن، این‌ جنایت‌ها که دست مایه فریدمن برای شوک درمانی اقتصادی واجتماعی به کارگرفته شد، نه تنها خشونت به شمار نمی‌‌آیند، بلکه ضرورت صلح، دمکراسی و آزادی  بوده، و این  زبان مارکس است که «خشن» و خشونت بار می‌شود تا جایزه  میلتون فریدمن[ [۱۱]] به یک روزنامه نگار اسلامی که اکنون مورد عنایت بیناد  دکترین شوک است قرار گیرد.[ [۱۲]]
هردو سوی این داد وستد، از اقدامات خویش، یکی زیر نام «صلح» و «آزادی» و دیگری «حقوق بشر» بر «دکترین‌های» یکدیگر مهر تایید می‌زنند.
در دهه‌ی ۷۰،  روش شکنجه و روانگردانی سیا  دست مایه‌ای برای میلتون فریدمن و مکتب شیکاگو می‌‌شود. دکترین شوک یا به بیان نائومی کلاین  یا برآمد اقتصاد فاجعه از چنین زمینه‌ای برمی‌خیزد.
میلتون فریدمن، در دهه ۱۹۷۰ پیش‌برنده‌ی و پرچمدار پروژه‌ی کامرون در عرصه اقتصادی- اجتماعی‌ می‌گردد. با برداشت از نگره‌ی کامرون، فریدمن درمی‌یابد که برای پیشبرد اهداف و سروری سرمایه‌، باید جامعه را در شوک و وحشت فرو رود و یا با استفاده از شوک موجود در اوج شوک وارده به وسیله‌ی رویدادهای طبیعی، پروژه دلخواه سرمایه‌ را عملی کرد. پس از فروبردن و یا فرورفتن در کوما و شوک مغزی با کاربرد شوک،‌ جامعه در حالت تسلیم محض و ازخویشتن غافل به تمام معنا، به اقتصادی دلخواه، یعنی بازار آزاد و قوانین جهانی گردانی بازار آزاد اسارت و چپاول، تن می‌سپارد. با افول روزافزون بلوک شرق و سوسیالیسم موجود، گلوبالیزاسیون و تبدیل شدن جهان به بازار «آزاد» سرمایه مالی و تجارت و اسپیکولاسیون، فریدمن نتیجه‌ی آزمایشگاه کوچک و اتاق شکنجه‌‌ی شوک پردازی سیا را به لابراتوار جهانی کشانید.
فریدمن با نقد کینزیسم[ [۱۳]] در اقتصاد، نگره‌ی مونتاریسم[ [۱۴]]را در برابر آن و به سان‌ آرام‌بخش بحران‌های سرمایه‌داری می‌‌نشاند. وی در کتاب کاپیتالیزم و آزادی[ [۱۵]] به آشکارا به ضرورت بحران به سان شوک اشاره دارد :
“تنها با بروز یک بحران، چه بحران بطور واقعی باشد و چه این گونه بنظر برسد،  می توان تغییرات واقعی را بوجود آورد. بنظر من وظیفه اصلی ما این است که آلترناتیوهایی را فراهم آوریم، آنها را زنده نگهداریم تا آنکه آنچه که به لحاظ سیاسی در ابتدا غیرممکن بنظر می رسد نهایتا به یک راه حل اجتناب ناپذیر بدل گردد.”
فریدمن، بحران را موقعیتی لازم برای پیشبرد دکترین شوک می داند که دولت‌ها بین ۸-۹ ماه مجالی برای پیشبرد اهداف خویش دارند. وی در دهه‌ی هفتاد مشاور ژنرال آگوستو پینوشه، ژنرال کودتاچی علیه  سالوادر آلنده بود. فریدمن در پی کودتای سال  ۱۹۷۳ به رهبری سیا و ارتش شیلی با کشتار هزاران نفر از کارگران،‌ فعالین کمونیست و سوسیالیست و هنرمندان انقلابی همانند ویکتورخارا، به پینوشه رهنمود داد که  اینک زمان وارد آوردن شوک به جامعه فرا رسیده است. تمامی مراکز اقتصادی و اجتماعی زمان آلنده بایستی به بخش خصوصی و سرمایه‌داران چند ملیتی سپرده می‌شد. مکتب شیکاگو در شیلی وارد شد و دولت تنها ، ناظر بر قانون سرمایه و حقوق سرمایه‌داران گردید. ‌دولت با تمامی ماشین دولتی و سرکوب، در چنین رویکردی، همانند ناتور دشت نقش گزمه و پلیس می‌یابد. دولت چه نوع اسلامی آن با ولایت فقیه یا مدل دلخواه لیبرالیسم اقتصادی و منتقدین و اپوزیسیون بورژوایی بیرونی حکومت اسلامی در ایران و چه نمونه‌ پینوشه  یا پارلمانتاریست‌های حاکم در غرب و آمریکا، نماینده شرکت‌های بزرگ مالی و مسئول دفاع از منافع حقوقی سرمایه هستند. ارتش سرکوب، پارلمان، زندان، قانون همه وهمه به سان پیوست‌های دولت، در برابر کارگران و تمامی کسانی است که رویاروی نابرابرهای جامعه طبقاتی، به اعتراض بر می‌خیزند. “دکترین شوک” در اقتصاد بازار آزاد از دهه هفتاد میلادی تا کنون چهار نعل، جهان را در می‌نوردد و میلیون‌ها انسان زیرزنجیره‌ی شنی‌های‌ تانک‌های سرمایه درهم لهیده می‌شوند.
بنیاد هریتیج[ [، انستیتوی کیتو[ ] و انستیتوی آمریکن اینترپرایز[ ] از جمله پیشبرندگان این راه‌کار سرمایه هستند. فریدمن حل بحران سیاسی -اقتصادی شیلی پس از کودتا را در کنار ‌ژنرال پینوشه‌ با شوک درمانی اقتصادی و سیاسی به پیش برد. انستیتوی کیتو در سال ۱۹۷۷ در واشنگتن دی سی زیر نام “آزادی‌های فردی و حکومت محدود و بازار آزاد و صلح”  برپا شد و ستادی نظریه پرداز برای خصوصی سازی و لغو بودجه‌های رفاهی، ‌مبلغ تجارت آزاد و سیاست‌های  نئولیبرالی است. هم اکنون ازجمله کارگزارانی که در کیتو به خدمت مشغولند، خوزه پنییرا از وزرای پینوشه است. درآمد سالیانه انستیتو کیتو ۲۹ میلیون دلار است که توسط صاحبان شرکت‌های غول اقتصادی همانند فورد، میکروسافت و ویزا و وال مارت وشرکت‌‌ها و مراکز نفتی آمریکا اسپانسور می‌شود. جایزه سال ۲۰۱۰ میلتون فریدمن از سوی این مرکز به اکبر گنجی بخشیده شد، زیرا گنجی به سان چاوشی‌خوان برآمده از حکومت اسلامی،‌ و ادعای نمایندگی از «جنبش سبز»، از جمله مبلغین ایرانی «دکترین شوک» است. اکبرگنجی برنده‌ی جایزه فریدمن، وظیفه مند است که به پیروی از دکترین فریدمن، دموکراسی و اقتصاد بازار آزاد را  دو ضرورت لازم وملزوم بشناساند.
برنامه‌ی میلتون فریدمن بر  موج رخدادهای طبیعی همانند سیل و زلزله، جنگ، کودتا، تروریسم و هر شوک بزرگ دیگری در جامعه  سوار می‌شود.
اقتصاد بازار آزاد یا جهانی سازی سیستم شرکت‌های چند ملیتی راه‌کاری است که از دهه‌ی هفتاد شتاب گرفت و فریدمن با کارنامه‌ی رهبری اتاق فکر پینوشه‌ی پس از کودتای خونین جایزه نوبل گرفت. پایان دهه‌ی ۲۰۰۰ سرمایه مالی در مرداب بازار گلوبال فروغلتید و این شتاب در گرداب بحران‌های ذاتی سرمایه، خود دچارکوما گردید. اصحاب تازه از غار کهف بیرون آمده‌ی جمهوری اسلامی، پیشبرد چنین روندی را پیش شرطی برای «دمکراسی» در ایران موعظه می‌کنند تا شرکت‌های نفتی در انحصار الیگارشی بورژوایی در قدرت سیاسی،‌ به بخش خصوصی و غول‌های مالی چند ملیتی درآید!
دماگوژیست‌های چنین تبلیغی، به همان اندازه عوام فریب هستند که  کارگزاران نظام طبقاتی همانند خمینی و الیگارشی مهدویت با هدایت اتاق فکری حسن عباسی‌ها. در بازار آزاد و دمکرات آنان، با پیش شرط واگذاری منابع نفت و گاز در مراکز بورس تهران، قرار است که کارگران و کسانی که با فروش کلیه و تن فروشی شب را به روز می‌رسانند، کودکان خیابانی، میلیون‌ها زن محروم از حقوق انسانی، میلیون‌ها انسان تهی دست شهر و روستا، میلیون‌ها جوان محروم از ابتدایی‌تری حقوق انسانی، میلیون‌های کارگر بیکار و گرسنه و… با کمپانی‌های غول نفتی حهان رقابت کنند و در یک جو و بازار دمکراتیک، هریک سهمی از دمکراسی سیاسی و اقتصادی را در آغوش گیرند!
فریدمن به عنوان مهندس اقتصاد نئولیبرال آمریکا، به هدف جهانی سازی فلاکت برای حکومت شوندگان و سروری برای طبقه حاکم و کارگزارانشان، اتاق شکنجه‌ی دکترکامرون را به گستره جهان کشانید. همانگونه جارچیان اقتصاد بازار آزاد در ایران، قیامت و قبر حاج داود در قزل حصار را همانند دکترین شوک کامرون، الگویی برای ایجاد شوک و سپس واگذاری نفت به بازار آزاد می‌خواهند تا دموکراسی اجتماعی دلخواهشان درگرو دموکراسی اقتصادی کواپراسیون های جهانی پیاده شود!
چاوشان این گونه دمکراسی، آموزش یافته‌ی حوزه با چرتکه در دست از رصد صدر اسلام تا کنون حوزه‌ی اقتصاد اسلامی یا اسلام اقتصادی با اصول عشیرتی تجارت و امور مالیه، «ربا» و «مضاربه»، و «بیع»، خود وامانده و درمانده  از رصد اسطرلابی اقتصاد جهانی دم می‌زنند. باید به نمونه‌های گنجی هشدار داد که با ابزار اسطرلاب و فال‌بینی، که به عصر اسکولاستیکی کیمیایی بازمی‌گردد، نمی‌توانند و نباید و حق ندارند که در عصر آنارکو امپریالیسم که آتلانتیس کاپیتالیسم هر آینه در گرداب تلاطم بحرا‌نهای سرمایه‌داری کج و به غرق نزدیک می‌شود، به میدان‌ی وارد شوند و نسخه‌ای بپیچند که که با زندگی میلیون‌ها انسان بستگی دارد. «نظریه‌پردازی»‌های ساده‌انگارانه (reductionism ) از گلوبالیسم و اقتصاد سرمایه‌داری و مخلوط کردن آن با چاشنی دمکراسی و دو سه نام از هایدگر و پوپر و فوکو و دیگران بردن، شیادی است. به همین اتهام، در همین بازار سرمایه می‌تواند و بایستی زیر پی گرد قانونی قرار گیرد که یک پزشک قلابی. کاپیتالیسم،‌ تنها یک نظام اقتصادی نیست، یک ایدئولوژی و فرهنگ نیز هست. مجموعه‌ای است از زیربنا روبنا. دمکراسی بورژوایی، بر پایه‌ی لیبرالیسم و سکولاریسم تاریخی استوار است که با تخمیر فرهنگی و سیاسی خود برتاریخی  چهارسده‌ای استوار است. بنیانگزاارن لیبرالیسم از پارادیم نیوتون گرفته تا جان لاک،‌ هیوم ووو نزدیک به چهار سده پیش در انگلستان پایه گذار نوعی فلسفه و ماتریالیسمی بودند که زمینه روشنگری انقلاب بورژوایی فرانسه سال ۱۷۸۹ را فراهم آورد. برابری و برادری  انقلاب بورژوایی و حقوق بشر و میثاق آن به ضرورت بقا سلطه‌س سرمایه با جهانی سازی بازار آزاد تجارت و سرمایه مالی زیر پا گذارده شد.
 اکبرگنجی «مردم سالاری» را حتا در کنار سکولاریسم صوری نیز نمی‌پذیرد و روی به قبله و مهدی و حقوق بشر اسلامی و سهم امام، «اکل میت»  بلغور می کند و چماق دینی را به مردم سالاری خود دنبالچه می‌سازد. لیبرالیسمی که خود برپایه پلورالیسم و تولرانس (تساهل) بورژوایی استوار است،‌ در برهه‌ی مناسبات رشد موزون سرمایه، دست کم  به چهارسده پیش غرب صنعتی بازمی گردد. باید پرسید که چگونه اسلام و اقتصاد توحیدی و اندیشه مراد کبیر گنجی (خمینی) را می‌توان با لیبرالیسم و دموکراسی برآمده از دمکراسی بورژوایی آشتی داد! دمکراسی و لیبرالیسم و جامعه‌ی ایده‌آل لیبرال‌های ایرانی، اکنون نولیبرالیسم به رهبری نئوکان‌های آمریکا را به نمایش می‌گذارد. سرانجام آن دمکراسی و لیبرالیسم هیچ چیز دیگری جز همین شبه فاشیسم موجود در جهان سرمایه نمی تواند باشد، زیرا که  مناسبات سرمایه‌‌داری در دمکرات ترین موجودیت خویش، استبداد ذاتی را در سرشت دارد.اکنون گلوبالیسم، به چاه چالش جدی فروافتاده است و راهی جز رویکرد فلاکت آفرینی و تروریسم و جنگ  و  ویرانگری نوع انسان و جامعه انسانی و بوم زیستی جهان نمی‌یابد. دمکراسی بازار آزاد، دست در دست دمکراسی اجتماعی  با فرض پاینبدی به شعارهای گنجی واگویه کردن دکترین شوک فرید من است.
پیشنهاد می‌شود تا به عنوان پیش پرداخت شوک دکتر کامرون- فریدمن، تمامی کانی‌ها، ‌نفت و گاز و هستی جامعه به حراج گذارده ‌شود تا در «ایران فردا» دمکراسی موعود برقرار گردد. نمونه‌های چین و روسیه واقعیت‌های تلخی را برای لیبرال‌ها به نمایش می گذارند. در این دو الگو، پس از بیست سال فقر و فلاکت اجتماعی و تشدید استثمار و شکاف طبقاتی به گونه‌‌ای بی سابقه افزایش یافته، اما کوچکترین اثری از همان دمکراسی دروغین غربی نیست. همان الیگارشی سابق، نخبه‌گان حکومتی در روسیه  مافیا گونه بی آنکه پشتوانه مالی و ثروتی داشته باشند، بر تمامی منابع مالی و نفت و گاز و ثروت جامعه چنگ افکندند. و در چین پس از مائو همان حزب طبقه حاکم زیر نام کمونیسم، بازار آزاد تجارت جهانی تا کلبه‌‌های روستایی گسترش دادند. دروغین بودن وعده‌‌های دمکراسی و صلح در این دو الگوی بورژوایی، امروزه چهره‌ نمای ماهیت سرمایه‌داری و نیز شارلاتانیزم مبلغین دکترین شوک است؛ دموکراسی اقتصادی یعنی بازار آزاد تجاری و حراج هستی جامعه، اسارت و بردگی به شدت مرگ آور نیروی کار و ویرانی و گرسنگی آنچنان حاکم،‌ بی آنکه کوچکترین نشانه‌ای از دموکراسی بورژایی اجازه خود نمایی نمی یابد. فرید من با نمونه روسی وی، «یگور گایدار»، مهندسین و مشاورین چنین نظام و سیاست فاشیستی هستند.
الیگارشی مهدویت  با قدرت تمام، تمامی منابع مالی و اقتصادی را با رویکرد اصل ۴۴ قانون اساسی حکومت اسلامی از مالکیت دولت، به «بخش خصوصی» یعنی جناح باندهای حکومتی در فرماندهی سپاه و نیروهای امنیتی واگذار کرده و می‌کند. فعالیت‌های‌ اصلی‌ اقتصادی‌ در انحصار دولت‌:«بخش‌ دولتی‌ شامل‌ کلیه‌ صنایع‌ بزرگ‌، صنایع‌ مادر، بازرگانی‌ خارجی‌، معادن‌ بزرگ‌، بانکداری‌، بیمه‌، تأمین‌ نیرو، سدها و شبکه‌های‌ بزرگ‌ آبرسانی‌، رادیو و تلویزیون‌، پست‌ و تلگراف‌ و تلفن‌، هواپیمایی‌، کشتیرانی‌، راه‌ و راه‌ آهن‌ و … که‌ به‌ صورت‌ مالکیت‌ عمومی‌ و در اختیار دولت‌ است‌»،‌ به بخش‌های غیر دولتی و شبه دولتی واگذار می‌کند. این روند از سال ۱۳۶۸ با  «دوران سازندگی» و همراهی بانک جهانی شدت گرفت. به توصیه بانک جهانی به دولت هاشمی رفسنجانی، قانون کار، نخستین سدی بود که بایستی شکسته می‌شد. در دولت اصلاح طلب، ‌محمد خاتمی، میلیون‌‌ها کارگر کارگاه های کمتراز ده کارگر زیر پوشش قانون کار به بیرون پرتاب شدند، اتیک و ارزش‌های  انسانی پایمال شد و «فقر و فحشا»ی حکومتی به عنوان یک نرم هم‌جا گیر گردید، کشتار ۶۷،  قتل‌های زنجیره‌ای، بی ارزش شدن پول، ووو بخش‌های گونگون دکترین شوک در ایران اسلامی‌ و اصلاح طلب بودند. شوک درمانی پس از جنگ آغاز شد و نسخه فریدمن در ایران با ویژگی جغرافیایی- سیاسی و قدرت سیاسی و ساخت و بافت‌های اقتصادی و اجتماعی و حکومتی خودویژه آن.
جارچی «اقتصاد فاجعه» فریدمن  در زندان اجازه می یابد تا مانیفست اقتصادی- سیاسی بنویسد و بگوید:
« آنچه‌ روشنفکران‌ ایرانی‌ اغلب‌ مورد غفلت‌ قرار داده‌اند همین‌ مسئله‌ آزادی‌ اقتصادی‌ و اهمیت‌ آن‌ است‌. در دنیای‌ مدرن‌ دولت‌ خادم‌ مردم‌ و مردم‌ صاحبان‌ حق‌اند زیرا مردم‌ نسبت‌ به‌ دولت‌ استقلال‌ اقتصادی‌ دارند و دولت‌ از این‌ لحاظ‌ وابسته‌ به‌ مردم‌ است‌… پس‌ برای‌ نیل‌ به‌ آزادی‌ باید دولت‌ را از لحاظ‌ اقتصادی‌ به‌ مردم‌ وابسته‌ کرد و دولت‌ مستخدم‌ را جایگزین‌ دولت‌ کارفرما نمود. برای‌ رسیدن‌ به‌ این‌ هدف‌ تنها یک‌ راه‌ وجود دارد و آن‌ اقتصاد آزاد رقابتی‌ است‌… تا زمانی‌ که‌ مالکیت‌ رانت‌ نفت‌ در دست‌ دولت‌ است‌ دولت‌ کارفرما باقی‌ می‌ماند و توزیع‌کننده‌ رانت‌. بنابراین‌ یکی‌ از پیش‌شرطهای‌ مهم‌ این‌  که‌ واقعاً به‌سوی‌ آزادی‌ اقتصادی‌ و سپس‌ آزادی‌ حرکت‌ کنیم‌ این‌ است‌ که‌ به‌نوعی‌ نقش‌ نفت‌ عوض‌ شود. یعنی‌ یا مثل‌ آمریکا انحصار نفت‌ از دست‌ دولت‌ خارج‌ شود و یا درآمد نفت‌ یکسان‌ توزیع‌ شود بین‌ کل‌ افراد ولی‌ دولت‌ مالیاتها را جدی‌ بگیرد…
 بنیاد دموکراسی‌های‌ مدرن‌ و آزاد، نظام‌ اقتصادی‌ آزاد (بازار رقابتی‌) است‌ که‌ خود مبتنی‌ بر حقوق‌ و آزادیهای‌ فردی‌ (حقوق‌ بشر) است‌. مانیفست‌ روشنفکران‌ اگر ناظر بر این‌ رویکرد نباشد، ره‌ به‌ جایی‌ نخواهد برد. نظام‌ سیاسی‌ مدرن‌ و آزاد حول‌ محور حقوق‌ و آزادی‌های‌ فردی‌ (حقوق‌ بشر) و اقتصاد بازار رقابتی‌ شکل‌ گرفته‌ و کل‌ یکپارچه‌ای‌ را تشکیل‌ داده‌ است‌. اقتصاد آزاد باید به‌ یکی‌ از اصلی‌ترین‌ مطالبات‌ جنبش‌ جمهوری‌خواهی‌ تبدیل‌ شود تا راهگشای‌ حوزه‌ مستقل‌ از دولت‌ (جامعه‌ مدنی‌) شود. بسیاری‌ از دموکراسی‌خواهان‌ ایران‌ با اقتصاد بازار مشکل‌ دارند و لذا از «سوسیال‌ دموکراسی‌» دفاع‌ می‌کنند.»[ [
بنا به این ادعا،‌ مدعیان دمکراسی در ایران باید اقتصاد بازار آزاد تجاری را پذیرفته و برای حسن نیت،  در آغازحراج نفت به کمپانی‌های چند ملیتی را  بپذیرند تا دمکرات بودن خویش را به اثبات برسانند. فراتر آنکه دمکراسی خواهان ایرانی باید با این اقتصاد بازار آزاد تجاری مشکلی نداشته باشند و از رویکرد به سوسیال دمکراسی که رنگ و بوی کینزیسم دارد رویگردان شوند. و تز فریدمن  اینگونه در دستور کار قرار می‌گیرد.
ادامه دارد
عباس منصوران
شنبه ۳۱ ژوئیه ۲۰۱۰ – ۰۹ مرداد ۱۳۸۹
a.mansouran@gmail.com
  نائومی کلاین
  دکتر ایون کامرون (۱۹۰۱-۱۹۶۷)
  میلتون فریدمن (۱۹۱۲-۲۰۰۶)
 [۱] نائومی کلاین (۱۹۷۰) روزنامه‌نگار و فعال سیاسی و آزادیخواه کانادایی‌ست.کلاین که در دانشگاه تورانتو در رشته ژورنالیستی آموزش دیده است، از فعالان برجسته و نامدارسیاسی ضد-جهانی‌سازی است. کتاب‌ دکترین شوک از  جمله اثر اوست.

 [۲] The Rise of Disaster Capitalism.
 [۳]  Donald Ewen Cameron(1901-1967)
 [۴] Project MKULTRA
 [۵] Allan Memorial Institute
 [۶] McGill University
 [۷] Break up old Pathological Pattern
 [۸] Florencio Caballero
 [۹] این روش در ترکیه به ویژه با مبارزین کرد و کمونیست‌‌ها از سوی «میت»، انجام می‌گرفت. فروبردن در حوضچه پراز مدفوع تا گردن، تجاوز در برابر نزدیکان و همرزمان، روشن کردن سیگار در مقعد، رها کردن سوسک و مار و موش روی بدن زن مبارزه برهنه، خوراندن پنیر سولفاتی و به تشنگی کشانیدن زندانی تا سر حد مرگ، بی خوابی‌های چندین شبانه روزی(همانند جمهوری اسلامی- به کتابهای چهار جلدی ایرج مصداقی، نه زیستن نه مرگ رجوع شود)ووو  نمونه‌هایی از این روش دکترین شوک است. در زندان‌های جمهوری اسلامی با روشن کردن شمع زیر بیضه‌ی زندانی سیاسی که نام «جشن تولد» به آن می‌دادند از جمله این روش شکنجه است. «جشن تولد» به ویژه در دادسرای ویژه روحانیت در مورد روحانیون مخالف حکومت  اسلامی انجام می‌گرفت.
 [۱۰]  اکبر گنجی، رژیم و زبان اپوزیسیون – بخش دوم  –  زبان مارکسی: زبان شمشیر.

 [۱۱] Milton Friedman
 [۱۲] به چهار نوشته پی در پی زیر نام «نظریه‌پرداز دکترین شوک و اقتصاد فاشیستی و راز ظهور یک زبان شناس» به آدرس زیر مراجعه شود communshoura.com & pezhvakeiran.com, didgah.net
 [۱۳] بحران اقتصادی سال ۱۳۲۹ و بازار آزاد در آمریکا در دهه ١۹٣۰ زمینه ساز راه کارهای اقتصادی جان مینارد کینز بود. در چارچوب کد عملیاتی New Deal  ، اقتصاد مختلط دولتی- خصوصی شکل گرفت که مبتکر آن جان مینارد کینز اقتصاددان انگلیسی بود که در آن نظارت دولتی ضروری بود. اقتصاد کلان زیرساختاری با اوراق قرضه و کاهش مالیات‌ها، وجذب نیروی کار به سوی سه بخش خصوسی،‌ دولتی،‌ و تعاونی  با کاهش بیکاری، تولید  و قدرت خرید را افزایش داده و در نتیجه مصرف را نیز در سطح ملی افزایش داده  و اقتصاد کلان از رکود اندک اندک مهار می‌شود.
  [۱۴]مونتاریسم تئوری اقتصادی فریدمن است که بر تاثیرهای تأمین پولی و بانک مرکزی اقتصاد کلان  متمرکز است و گسترش بیش از حد ذخیره پولی را تورم زا می‌شمارد، و  مدیران مالی را به تمرکز  روی تثبیت قیمت‌ها فرا می خواند.

 [۱۵] Capitalism and Freedom
 [۱۶] Heritage Foundation
 [۱۷] Cato Institute
 [۱۸] American Enterprise  Institute
 [۱۹] اکبر گنجی مانیفست جمهوری خواهی، http://redinblack.netfirms.com/manifest/4.htm