جمهوری اسلامی و پدیده کودکان خیابانی

کودکان خیابانی محصول فقر و محرومیت، بی مسکنی، بیکاری و ناامنی اقتصادی و یکی از اجزاء لایتجزای و تفکیک ناپذیر جوامع سرمایه داری هستند. جمهوری اسلامی به طریق اولی در این کاتگوری قرار میگیرد و جزو بی رحم ترین کودک آزارن جهان سرمایه داری محسوب می شود و در روز خود به خاطر بیش از دو میلیون کودک کار، بی سر پناه، کارتن خواب که کودکان خیابانی نام گرفته اند و جنایت و کشتار بی سابقه علیه مردم ایران، تباهی روحی و جسمی تولید کنندگان ثروت جامعه و به زیر خط فقر کشاندن چند ده میلیون از کارگران و انسانهای فاقد سرمایه، رواج اعتیاد در ابعاد باور نکردنی، اعدام، شکنجه، تجاوز، زن آزاری، سنگسار و بی اختیار کردن انسان حتی از حق حیات شخصی ودخالت در امورات خصوصیشان و… در ردیف اول متهمان جنایات علیه بشریت قرار خواهد گرفت.
بستر اصلی پدیده کودکان خیابانی، فقر و بی کاری است. تنگ دستی و فقر ریشه بسیاری از آسیب ها، آلوده گی های اجتماعی و ناهنجاریهای زیادی است که در این منجلاب پدید می آید، پا میگرد و گسترش می یابد، که یکی از دلخراش ترین آنها کودکان فقر میباشد. اکثریت آنها در نتیجه در آمد ناکافی، زیر خط فقر زندگی کردن، بیکاری مزمن و عدم اشتغال خانواده، راهی خیابان ها میشوند تا با بکار گرفتن جسم نحیف شان هزینه معاش خانواده و یا بخشی از آن را تامین نمایند. کودکانی که بهره مندی از شادی ایام کودکی و نوجوانی و برخورداری از محبت و نوازش والدین و بزرگترها برایشان روئیای بیش نیست. روئیای که تنها با به گور سپردن نظام اسلامی سرمایه زمینه های تحقق آن فراهم خواهد شد. کودکانی که در قرن بیست و یکم و در شرایطی که هر ساله میلیون ها تن اضافه تولید از مواد خوراکی تا وسائلی دیگری که هر کدام میتواند در خدمت رفع بخشی از مشکلات انسان و ارتقاع مادی و معنوی آنها و… قرار گیرد، به دریا ریخته، سوزانده و اسقاط میشود، مجبورند هر روز با روشن شدن هوا وارد میادین و مراکز پر جمعیت شهرهای بزرگ شوند تا نانی به سفره خالی خانواده شان اضافه نمایند، بغییراز جنایت در حق بشریت آن هم معصوم ترین بخش آن، چیز دیگری نمی توان نام گذاشت. پدیده نان آوران کوچولو و کارتن خواب های بی سرپناه، اوج تناقض جامعه سرمایه داری و وارونگی نظام مبتنی به کار مزدی، سود و انباشت سرمایه را بر ملا میکند. جمهوری اسلامی گذشته از بعد اقتصادی در زمینه فرهنگی نیز به باز تولید آن همت گماشته است. حدود چهار صد هزار کودک خیاباتی که تقریبا یک پنجم کل آنرا شامل میشود، به محروم ترین بخش جامعه ایران، کارگران افغانی تعلق دارند که تعداد زیادی از آنها کودکان کارگرانی هستند که از ترس اخراج و برگرداندنشان توسط حکومت اسلامی دست ازکار و درآمد ناچیزشان کشیده اند و در محلات و مکان های از تهران و شهرستانهای دیگر در حالت نیمه مخفی بسر می برند. این نوباوگان، نشگفته پژمرده میشوند، و در جامعه تحت حاکمیت جنایتکاران رذیل و کثیف اسلامی سرمایه روزانه در معرض ده ها خطر قرار می گیرند.
در میان پنج کشور جهان که هنوز با پیروی از قوانین ارتجاعی اسلامی دست به اعدام کودکان میزنند، ایران با اعدام ۲۶ کودک از ۳۲ کودک طی چهار سال گذشته در صدر کشورهای جنایتکار عربستان، پاکستان و یمن قرار دارد. هم اکنون صد وهفت کودک در انتظار اعدام در زندان بسر می برند. هم چنین از زبان حقوق بشر مستقل افغانستان تا کنون دو کودک افغاتی به اتهام قاچاق مواد مخدر، اعدام و پانزده کودک دیگر در آستانه اعدام هستند. اعدام و کودک آزاری در کنار سایر جنایت و بی حقوقی در جق شهروندان جامعه جزو کارنامه سیاه جمهوری اسلامی است. امروز باهجوم وحشیانه به معیشت و هستی کارکران، که آواره شدن چند میلیون کودک خیابانی نیز یکی از نتایج آن است، بیش از هر زمانی چهره کریه رژیم اسلامی را به نمایش گذاشته است. 
کودکان کار به بیش از ده میلیون نفر از جمعیت زیر خط فقر مطلق وبیش از ۳۰ میلیون نفر زیر خط فقر نسبی که توسط عادل آذر رئیس آمار ایران درگفتگو با ایسنا اعلام شده است، تعلق دارند. پژوهشگران به جمعیتی معادل سه چهارم مردم ایران اشاره نموده اند، که جمعیتی بیش از این را در بر میگیرد. بخشی از این کودکان به دلیل شرایط ناهنجار خانوادگی، اختلافات شدید والدین، از هم پاشیدگی خانواده و مورد ضرب و شتم و تعدی جسمی قرار گرفتن توسط والدین، به پارک ها و میادین شهر، خانه های متروکه و زیر پل هاو… پناه میبرند وهنگام خوابیدن زیر و روی خود را با کارتون می پوشانند. این بخش حتی از سر پناهی برای رفع خستگی روزانه بر خوردار نیستند و نا امید و خسته، بدون کوچکترین روزنه ای که از طریق آن آینده دیگری را برای خود ترسیم نمایند، مجبورند از صبح تا شب جهت تامین معاش به کارهای متنوعی تن دهند. کودکانی که شبانه روز در معرض انواع  خطرات قرار می گیرند و آمادگی لازم جهت هر نوع آسیب پذیری را پیدا می نمایند.                                                                                                                                     اکثریت این کودکان دچار کاهش وزن، بیماریهای دهان و دندان، چشم، گوارشی، تنفسی، گوش و حلق و بینی و… هستند. مطالعات پژوهشگران در مورد کودکان خیابانی نشان دهنده بالا بودن شیوع آسیب های روانی در میان آنها است که نتیجه کودک آذاری، ناملایمات و محیط آشفته خانواده های است که از آن میآیند. بی سرپناهی و محیط خشنی که به آن وارد میشوند نیز به تشدید آن کمک می نماید. گذشته از ضایعات جسمی و روحی مذکور، هر روزه تعدادی از آنها به دام  باندهای توزیع مواد مخدر می افتند و به صف بذهکاران و مجریمین اجتماعی می پیوندند. مصرف سیگار و مواد مخدر، بهره‌کشی از آنان به صورت های مختلف، مشارکت در ارتکاب جرایم از جمله قتل، سرقت و توزیع مواد مخدر، فروش اعضای بدن، قرارگرفتن در باندهای فساد و قاچاق به سایر کشورها از پیامدهای حضور این کودکان معصوم در خیابان است.
گسترش بی سابقه فقر، بیکاری و مصائب ناشی از آن، پدیده کودکان خیابانی را آنچنان گسترش داده که حتی برای جانیان اسلامی نیز قابل لاپوشانی و تقلیل آن به رقم های که این فاجعه را از چشم مردم دور نگاه دارد، نیست. سالانه دها هزاز کودک در اثر فشار اقتصادی، به ناچار دست ار تحصیل می کشند و به خیل کودکان خیابانی می پیوندند. نوشته های متعددی  خبر از افزایش موج وار این کودکان در تهران، اصفهان، شیراز، مشهد و سایر شهرهای بزرگ ایران میدهند. در شرایط امروز که حکومتگران ایران هر روز به وخامت آن می افزایند، هر کودک خانواده کارگری و مردمان فاقد سرمایه بالقوه یک  کودک خیابانی محسوب می شود که دیر یا زود چنین سرنوشتی آنها را نیز به کام خود می کشد. کودکان آئینه تمام قد نمایش فقر وتنگدستی، بی حقوقی، ناعدالتی و تبعیض در جامعه تحت تسلط جنایتکاران اسلامی سرمایه و انعکاس وخامت اوضاع طبقه کارگر ایران است.                                                                                                            هنکام مشاهده عکسهای از کودکان در کارگاهای ماشین شویی و پنچرگیری و دختران و پسران خرد سال که با موجی از التماس در نگاهشان سد راه عابرین می شوند و سعی در فروش آدامس، بسته ای کبریت و یا دسته ای گل و… دارند و یا با سماجت به پاک کردن شیشه ماشین جهت سیر نمودن شکم خالیشان می پردازند، نفرت هر انسان شرفتمندی را از نظام سرمایداری و جنایت کارانی که در ایجاد چنین فاجعه دلخراشی که تنها گوشه کوچکی از سیاهی و تباهی جامعه را به نمایش می گذارد، صد چندان افزایش میدهد.
هیچ وقت وارونگی دنیای سرمایه داری با این وضوح نمایان نبوده است. جمهوری اسلامی ایران آئینه تمام قد تناقض و وارونگی جامعه سرمایه داری است. آفریننده گان ثروت و نعمت جامعه، نه تنها به بخش کوچکی از این ثروت دسترسی ندارند و  جزوه محروم ترین ها هستند، بلکه همین دستمزد ناچیز که دو سوم، زیر خط فقر محسوب میشود، توسط صاحبان سرمایه ماهها پرداخت نمی شود. جمهوری اسلامی با فشار سیاسی و اقتصادی که از هر سو به طبقه کارکر وارد نموده است و هر روز آنرا تشدید می کند، در صدد است که اراده آنها را در هم شکند و سکوت را در مقابل وضعیت موجود به آنها تحمیل نماید، و نه تنها قدرت تشکل یابی را از آنها سلب نماید، بلکه با تحمیل سیاه روزی هر چه بیشتری که یکی از مشتقاتش کودکان خیابانی و کارتن خواب می باشد، کارگران را به پراکندگی بیشتر سوق دهد و راه هر نوع مبارزه واعتراض را مسدود نماید. فاجعه بسیار دردناگ چند میلیون کودک خیابانی که مسبب اصلی آ ن جمهوری اسلامی است نباید بی جواب بماند. مردم نباید این پدیده را عادی بنگرند و از کنار آن بی تفاوت بگذرند، صف آزادی خواهی و برابری طلبی و هر انسانی که با مشاهده این  وضعیت و جدان انسانیش بیدار میشود، باید با تمام قوا به میدان آید و علیه وضع موجود اعتراض نماید. دفاع از حقوق کودکان بطور عام و مورد مشخص امروز کودکان خیابانی بطور خواص جزء لایتجزای مبارزه کمونیست ها است. بگور سپردن جمهوری اسلامی و بر چیدن بساط ننگین سرمایه داری، طوری که هرگز چنین پدیده آزار دهنده و غیر انسانی حتی در ابعاد چندنفره نیز امکان سر بلند نمودن پیدا نکند. و وجود پدیده کودکان خیابانی ننگ و توهین به بشریت محسوب شود، کار کمونیست ها و کارگران آکاه و متشکل است.      
۲۰۱۰/۰۷/۲۹