پس لرزه های اعتصاب عمومی در کردستان، رسوایی بیشتر رژیم

بعد از جنگ جهانی دوم و سر آغاز دوران “جنگ سرد” آخرین انقلاب توها ی و رادیکال در سال  ۱۳۵۷ خورشیدی در ایران به وقوع پیوست. می توان گفت این آخرین انقلاب تودهای و رادیکال قرن بیستم بود. از آن زمان تا به امروز هر تحرک انقلابی و رهایی بخش را اقدامات و کار تروریستی و فعالین و پیشروان آزادیخواه و سوسیالیست را تروریست و خائن نام گذاشته اند. نظام مورد نظر نظریه پردازان بازار آزاد و  برداشت سود کلان در اقصی نقاط دنیا بر اریکه قدرت تکیه دادند و روا می دیدند این چنین فرهنگ و تبلیغی را ترویج کنند که هر کس تسلیم این سرنوشت و حاکمیت که گویا پایان تاریخ است نشود، علیه “امنیت ملی و تمامیت ارضی” است و “تروریست “می باشد!

ایدئولوگ های بی شرم نئولیبرال ادعا کردند که تا زمانی که خورشید و ماه در حال طلوع و غروب هستند نظام سرمایه داری با مدل های مختلف خود بر سر کار خواهد بود و دیگر تغییر بنیادینی در این شکل حاکمیت هرگز پدید نخواهد آمد!؟ اما بحران شکننده و خطرآفرین ٢٠٠٨، پوچی این ادعا را اثبات کرد و می بینیم که این زنجیر پوسیده امپریالیسم در آستانه از هم پاشیدن خشن ترین حلقه هایش قرار گرفته است و هر افتخاری هم داشته باشد و هر مدالی به گردن خود آویزان کند، باز هم در هیچ دوره ای از تاریخ بشر نمی توان بی رحم تر و ویران گرتر از این نوع سرمایه داری بیابیم.

سه دهه پس از این رویداد تاریخی، باز هم اولین کشوری که در آستانه یک انقلاب بزرگ عمومی دیگر قرار گرفته است و می رود تا سر مشق تاریخ پس از جنگ ها و کشتارهای قرن حاضر شود و راه رهایی بشریت حق طلب امروز را نشان بدهد، همان ایران است. شواهد عینی و فاکتورهای که در دست است این را  به ما می گوید که مردم ایران دوره جدیدی از انقلابات رهایی بخش را آغاز خواهند کرد.

 

کردستان کانون انقلاب

۳۰ سال پیش زمانی که رژیم اسلامی یک ضلع ماشین کشتار و سرکوب گسترده و خونین خود را به فرمان خمینی مجنون به کردستان گستراند، مردم کردستان به فراخوان کومه له و با درس گرفتن از تاریخ مبارزات گذشته خود در جنگ با دیکتاتوری پهلوی و با اتکاء به نیروی خود شهر و روستاهای کردستان را به سنگر تبدیل کردند و با تمام قوا در برابر یورش مغول وار کلید داران بهشت و سربازان امام زمان قد علم کردند و کردستان را به سنگر آزادگی و مقاومت نفس گیر تبدیل کردند. این شکل از مقاومت و جنگیدن در راه حقوق و خواست های انسانی خود یکی از اشکال انقلابی مردم کردستان و در راس آن کومه له بوده است. به درازا کشیده شدن ایستادگی علیه زورگویی رژیم اسلامی به گنجینه تجربیات مبارزاتی جنبش مقاومت مردم افزود و در ادامه راه، عرصه ها و روش های جدیدی را از اعتراض و مبارره در پیش گرفت.

 

سه دهه پس از این رویدادها

روزی که خبر اعدام معلم دلسوز و فداکار، فرزاد کمانگر و رفقایش همه را در غم سنگینی فرو برد، مردم کردستان در آتش خشم و سوگ این ضایعه، آماده یک واکنش سریع شدند. کومه له طی یک فراخوان به موقع و با طرح خواست های روشن در این فراخوان از مردم کردستان خواست که در محکومیت این جنایت هولناک رژیم اسلامی دست به اعتصاب سراسری بزنند. این فراخوان چنانچه دیدیم با پشتیبانی وسیع نیروهای چپ و کمونیست مواجه شد و  اکثریت مطلق مردم کردستان به این شکل از اعتراض توده ای پیوستند و روز ۲۳ اردیبهشت در سوگ و احترام به معلم جانباخته و همراهانش همه در خانه های خود ماندند و از رفتن به سر کار و فعالیته ای روزانه خویش خودداری نمودند.

اما رژیم بعداز این جنایت و متعاقبا واکنش جسورانه مردم کردستان و نیروهای چپ و سوسیالیست چه کرد؟

رژیم انتظار نداشت که مردم انقلابی کردستان در فاصله کوتاه چند روزه چنین متحدانه و در ابعاد میلیونی پوزه اش را به زمین  بمالند. به همین خاطر سراسیمه و آشتفته بعد از جلسات و نشست های مخفی نیروهای اطلاعاتی و امنیتی ، “هیئتی” متشکل از سرویس های ترور و سرکوب و اطلاعاتی را به شهرهای کردستان روانه کرد تا مردم را  از تصمیمی که گرفته اند  “منصرف” کنند!

رژیم زبون تر از آن بود که بتواند در عزم راسخ و اراده محکم این مردم متشکل خللی وارد کند. به همین خاطر وقتی دید که هیچ کس در این مملکت به جز عوامل و مزدوران تحقیر شده خود، تره هم برایش خورد نمی کنند، راه همیشگی خود یعنی تهدید و ارعاب را در پیش گرفت. مقامات رژیم اسلامی خاطره خوبی از چنین اعتراضات و  واکنش های مردم کردستان و نیروی هوشیار و پیشرو آن یعنی کومه له ندارند.  رژیم فکر می کرد که با گسیل نمودن آدمکهای جانی و ضد شورش اش به این کانون انقلاب و مقاومت، می تواند رسوایی و درماندگی خود را کم هزینه کند.  عوامل سرویس های امنیتی و ارعاب پس از ورود به سنندج  افرادی را در همه شهرهای دیگر کردستان جهت پیشبرد این برنامه و سیاست انتخاب کردند، که می توان به امام جمعه ها، فرمانداران و نیروهای سپاه و اطلاعات و مزدوران مسلح اش در محل اشاره کرد.  وظیفه اصلی  این  دستگاه های جانی و  آدمک هایشان اول التماس و بعد تهدید مردم به شرکت نکردن در این اعتصاب عمومی بوده است. 

دوستی این چنین برایم تعریف کرد: روز بعد از فراخوان کومه له برای اعتصاب، تقریبا اکثریت مردم شهر ربط در جریان قرار گرفته بودند. بحث و سئوالات متعددی حول این عمل جنایت کارانه رژیم و جواب دندان شکنانه کومه له  با اعلام اعتصاب عمومی در گرفت.  کمتر کسی پیدا می شد که موافق و پشتیبان این فراخوان  نباشد. اولین سوالی که همه از هم می پرسیدند این بود: “نظرت در مورد اعتصاب چیه، شما هم اعتصاب می کنی؟». مردم خودشان مستقیما مسئول گسترش و پخش فراخوان شده بودند. خیلی ها را هرگز این طوری جدی ندیده بودم. می گفتند هر کس اعتصاب شکنی بکند باید بایکوت و تحریم شود و یا از این شهر برود. روز قبل از اعتصاب شایعه شد که رژیم اعلام حکومت نظامی کرده و نیروی زیادی را تحت نام گارد ضد شورش از مناطق دیگر  ایران به شهر سردشت و ربط  آورده است و گفته اند با زور مغازه ها، مراکز خدماتی و کاری را باز نگه می دارند. فردای آن روز دو نفر لباس شخصی وارد دفتر کار من شدند و گفتند که از طرف فرماندار و اطلاعات آمده اند و کار واجبی به من دارند. شروع کردند به صحبت های بی سر و ته و داستان های بی ربط  به هم! گفتم ببخشید، من چیزی از حرف های شما را  نمی فهمم، می شه بروید سر اصل مطلب؟ گفتند، “بله ما آمده ایم که سلام رهبر و فرماندار را به شما برسانیم و ازتان خواهش کنیم که محل کارتان را در روز ٢٣ اردیبهشت که کومه له فراخوان  اعتصابش را داده است تعطیل نکنید! ما برایتان جبران می کنیم!» در جواب گفتم چرا فقط من، تنها من نیستم که؟ گفتند، درست ما به بقیه هم گفتیم و همه را در جریان می گذاریم”. گفتم آقا، من تعطیل کنم یا نه، مردم تصمیم خود را  گرفته اند و از خانه هایشان بیرون نمی آیند. اگر هم باز باشد کسی نمی آید ازمان خرید کند و منبعد بایکوت مان می کنند . من از خود مردم شنیده ام که هیچ کس حق ندارد از این فروشگاهها و دکان ها خرید کند. گفتند فکری برای این هم کرده ایم. ما به شما قول می دهیم، خودمان همراه خانواده ها و نیروهای سپاه و نیروی انتظامی با لباس شخصی محلی (لباس کردی) در طول روز چندین بار به اینجا می آئیم ازتان خرید می کنیم و از این به بعد  هم مشتری دائمی شما خواهیم شد. در ضمن فرماندار هدیه ای را هم برایتان در نظر گرفته است که انشاالڵه بعد از شکست ضد انقلاب و اعتصابشان تقدیم می گردد”! گفتم من به حرفهای شما فکر می کنم، اما این را بدانید که مردم سخت خشمگین هستند از اعدام فرزاد کمانگر. هر کس از این اعتصاب سرپیچی کند، هرگز عذاب وجدان رهایش نمی کند. یکی از این دو که خود را نماینده فرماندار معرفی کرده بود گفت: « ما،هم خواهش کردیم و هم قول جبران خسارات ناشی از این همکاری را به شما دادیم، اما این را بدان اگر عکس آنچه گفتیم بشود، خودت پشیمان می شوی از کارت. ما نه آمده ایم که نصیحت مان بکنی، با کسی هم شوخی نداریم، ما رفتیم و فردا همدیگر را در همینجا در محل کارت می بینیم! بعدها با خبر شدم که همین تیم با “پیام” مشابهی و به غایت تندتر از این ،عدەء دیگری از همکاران و کسبه شهر را در صورت عدم همکاری با آنها، تهدید به پلمپ محل کار و جریمه نقدی و زندان کرده اند. روز ۲۳ اردیبهشت ما و صدها محل دیگر کار و فعالیت روزانه مردم و تقریبا کل شهر در اعتصاب مطلق به سر بردیم. اما بعد از پایان این اعتصاب روحیه بخش، دو بار تهدید به پلمپ محل کاسبی و زندان شده ام. البته نه من و نه دیگران که این احکام و تهدیدهای جدی در انتظارشان است، هرگز از اقدامی که کرده ایم پشیمان نیستیم و مطمئن هم باشند که از این هم ویران تر و رسواترشان خواهیم کرد!

دوست دیگری از شهر سردشت هم شاهد یک چنین ماجرایی بوده است. در جهت منصرف کردنش قول و پیشنهادهای مشابهی به ایشان شده است. ولی چنانچه می بینند که بی نتیجه بوده، چند روز پس از اعتصاب سراغ او را می گیرند و شدیدا تهدید می شود و یادآور می شوند: ما تو را به یک شرط  می بخشیم !؟ اگر نزد مردم بگویی که تو به خواست خودت تعطیل نکرده ای، بلکه کومه له تهدید به کشتن ات کرده است و ناچار شده ای “!

اینها نمونه های کوچکی از این سیاست و استراتژی جبونانه ارعاب و سخت شکست خورده این جلادان رژیم سرمایه داری اسلامی هستند. اوضاع در  شهرهای دیگر کردستان به همین روال است. در این مدت(پس از اعتصاب) چندین فروشگاه و مغازه و محل کار و کسب مردم مبارز و زحمتکش را پلمپ کرده، جریمه های نقدی، تهدید و شکنجه و برای بسیاری زندان تکمیل کننده این وحشیگری شده است.

سیاست به غایت ضد انسانی در این خصوص این است که برای هر فرد مبارز و معترض جامعه، یک پاپوش و یک پرونده سیاسی ـ امنیتی  تشکیل شود تا در فردای هر نوع نافرمانی و مخالفتی با این جانیان، این پرونده سنگین و سر آخر تکمیل شود. در نتیجه این سیاست خشن و ارتجاعی، فرد فرد اعضای اجتماع یک پرونده آماده برای رفتن به زندان یا حداقل یکسری محرومیت و محدودیت و مجرمیت در یکی از اتاق های این زندان بزرگ منتظر چکش یک آدمک علیل الفکر به اسم قاضی است تا در یک چشم به هم زدن یک حکم سنگین و ضد انسانی را زیر بغل بگذارند!

چند نوع از شگردهای خبیث رژیم سرمایه دارهای اسلامی

کارگری را به جرم شرکت در اول ماه مه یا شرکت در گلگشت به مناسبت آزادی یکی دیگر از همکاران و هم طبقه ای هایش بازداشت و شکنجه می کنند که چرا برای کارگران اعتصاب کننده کوره پزخانه های شبستر و یا کارگران شرکت هفت تپه کمک مالی فرستاده اید؟! تو که از نظر مالی امور زندگی خود را به سختی اداره می کنی پس هدف سیاسی و طبقاتی در پشت این کار شما است!، این یک پرونده. این دیگر به ماری تبدیل می شود که تا این رژیم هست دور گردن کارگر حلقه زده و هر لحظه امکان گزیدن آن می رود. قدم دوم ،اتهام به خطر انداختن امنیت کشور و تبانی  با ضد انقلاب و بیگانه است. کار که به اینجا کشیده شد، تفهیم اتهام و جرم و حکم همزمان با هم ابلاغ می گردند! دنیای غریبی است نازنین! در هیچ جای دنیا چنین نظم و قانونی یافت نمی شود جز در ولایت خدا. پس از اعتصاب شکوهمند ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۹ دهها پرونده از این قماش را برای زهر چشم گرفتن و مرعوب کردن فعالین سیاسی و مدنی کردستان به خیال خام تسلیم کردن آنها، زنده کرده اند و یا برای آنهایی که هیچ پرونده ای تاکنون نداشته اند، یک پرونده سیاسی و امنیتی باز کرده اند! کمتر پرونده ای یافت می شود که مختومه و تمام شده باشد در قوانین این نظام.( البته اینجا منظور از پرونده مبارزین و مخالفین رژیم سرمایه دارهاست نه افراد خود نظام که مردم شاکی آنها بوده اند. این نوع پرونده ها که مسئولین و جنایتکاران حاکم را زیر سئوال می برند به امر ولی مسلمین و همت سربازان گمنام در اسرع وقت مختومه می گردد) این روند و پرونده ساختگی چون یک مار سمی تا روزی که این نظام بر قدرت جنایت پیشگی خود تکیه زده است، در حال فشردن گلوی معترض و حق طلب این فعالین، تهدید به گزیدن می کند.

اما ببینیم این شاخ و شانه کشیدن و آشفتگی و زبونی در افکار و کردار این سربازان آدمکش سرمایه ناشی از سیطره و داشتن کنترل امور است یا بر عکس ؟

 

نتیجه  و واکنش مردم به پلمپ کردن ها

از سوی “دادگاههای” رژیم به صاحبان تعدادی از این مراکز و محل کار مردم که برای مدت طولانی پلمپ شده بودند و بعضا خودشان هم بازداشت و زندانی شدند، علاوه بر جریمه نقدی، ابلاغیه یا حکم فرستاده شده است. در حکم مذکور آمده است که” محل کار شما به دلیل تخلف و سرپیچی از قوانین جمهوری اسلامی و دستورات اسلام “و غیره پلمپ شدە است! مردم آگاه و جسور کردستان این حکم ها را با هزینه شخصی در سایزهای بزرگ چاپ و بر دیوار و در و پنجره رستواران ها و دکان های خود نصب کردند تا مردم در جریان دلایل پلمپ شدن این مراکز قرار بگیرند.  منتهی رژیم وقتی متوجه واکنش مردم شد، جویای دلیل علنی کردن این احکام  بی شرمانه خویش گردید اما جوابی که گرفت این بود که مردم باید بدانند که خلاف عرف و نظام بهداشتی عمل نکرده ایم و دلیل اصلی این قضیه شرکت در اعتصاب عمومی بوده است و بس. مقامات رژیم جبونانه از حکم گرفته ها خواسته است که این ابلاغیه و حکم ها را از دید عموم بردارند چون اینها شخصی و امنیتی می باشند! واقعیت این است که بنا به گزارشات تائید شده از جانب  خود مردم منزجر از این رژیم، صاحبان تمام مراکز خرید پوشاک و خوراک و غیره که در جریان اعتصاب بسته بودند، هم بسیار محبوب شده اند و هم مردم با دیده احترام به آنان نگاه می کنند. در عوض افرادی که اعتصاب شکنی کردند و یا از عوامل رژیم هستند و در آن روز مغازه هایشان باز بود، به شدت منزوی شده و مشتریان خود را از دست داده اند و از جانب اکثریت قریب به اتفاق مردم بایکوت شده اند. مردم آنان را از خود نمی دانند. این واکنش، برخورد مسئولانه مردمی است که بیش از سه دهه است با هارترین و ارتجاعی ترین نظام های عصر موجود در مبارزه و جنگ است. رهبران و پیشروان این جنبش انقلابی و آزادیخواه  طی این ۳۰ به تجربه دریافته اند که نباید هیچ فرصت مناسب و امکان کوچکی را برای کوبیدن و پس زدن رژیم قرون وسطایی اسلامی سرمایه دارن درنده خو از کف داد و در هر دوره و شرایط معین بر اساس توازن قوا و با مطالعه دقیق فاکتورها و موقعیت مبارزه، باید بهترین  و در حین حال کم هزینه ترین تاکتیک را اتخاذ کرد.

عموم مردم کردستان و بالاخص فعالین و پیشروان جنبش مقاومت و انقلابی این جامعه هوشیارتر و مسئول تر از آنند که مرعوب و یا فریب سیاست های شل کن و تند کن و یا جناحهای رنگارنگ ادامه دهنده راه خمینی و قوانین ضد انسانی آنها را بخورند. این جامعه هر روز سازمان یافته تر و باورمندتر به نیروی متحد خود می شود. در راس این جنبش فعالین و نیروی سوسیالیست و انقلابی وجود دارد که طبقه کارگر و زحمتکش و جوانان روشنفکر اقشار مختلف جامعه اکثریت این رهبری را تشکیل می دهند. مردم کردستان سالهاست که خودشان را اداره می کنند و ذره ای تسلیم طلبی در دامن شان پا گرفته است. تجربیات و قدرت نیروی فکری و انسانی دو نسل در کردستان دست به دست هم داده است و مسیر جنبش های انقلابی و رادیکال را در سراسر ایران در راستای سرنگونی این رژیم نسل کش هموار نموده اند.

 

جمعبندی

آیا رژیم فاشیستی تهران بعد از این ضربه ها و شکست های مفتضح، از  سیاست و تلاش برای خاموش نگهداشتن مردم و امتحان پس دادن نیروهای آدم کش خود در درست کردن جو خوف و وحشت عقب نشینی کامل یا طولانی مدت در پیش خواهد گرفت؟

رژیم های دیکتاتور از روشنی روز  و آگاهی مردم به اندازه گرگ می ترسند و تا روزی که بر سر قدرت هستند از هیچگونه خشونت و کشتار و آزار مخالفان و مردم معترض و طالب حق پرهیز نمی کنند. اساس دیکتاتوری و انباشت سود، استثمار  طبقه مزد بگیر، ایجاد فضای خفقان و سرکوب خونین است. پس نتیجه می گیریم که پس زدن این نظام در کلیت خود و رژیم جمهوری اسلامی به عنوان جزی از آن با مبارزه مستمر مسیر است و با اتحاد و به میدان آمدن نیرو و طبقه انقلابی و اتخاذ سیاست و استراتژی سوسیالیستی می توان آن را برای همیشه از لیست رژیم های توتالیتر و جنایتکار پاک کرد.

 

١. البته برای همه روشن است که انقلاب از راه و اهداف اصلی و استراتژیک خود منحرف شد و یک عده آدمک بورژوا لیبرال و آخوندهای پوسیده عقل با سرکوب خونین انقلابیون، حاکمیت سیاه خود را سوار بر گرده جامعه ایران کردند.

۲۸ جولای ۲۰۱۰