دانشگاهها و کارهای ناتمام جمهوری اسلامی

به گزارش خبرگزاری ایلنا، صادق لاریجانی، رئیس قوه قضاییه جمهوری اسلامی در مراسم اختتامیه مسابقات بین‌المللی قرآن اظهار داشت: “مسلماً قرآن حقایقی دارد که اگر بر کوه نازل شود کوه خاضع و خاشع می‌شود و مرده‌ ها به سخن در می‌آیند. اگر کسی به این معارف دست پیدا کند این امور برای او میسر می‌شود. . .  قرآن را نمی‌شود با معارف جدید تعبیر کرد. . . چه معنی دارد در کشور خود تئوری‌هایی در باب روان‌شناسی و جامعه‌شناسی ترویج کنیم که بر پیش‌فرض‌هایی استوار است که به هیچ وجه با پیش‌فرض‌های دینی ما هماهنگی و هم‌خوانی ندارد”؟

وقتی حکومتی وجودش با زمین و زمان ناسازگار باشد طبعا هرآنچه در روی زمین است را علیه خود می بیند. حملات اخیر سران جمهوری اسلامی به دانشگاه و تدریس علوم با هر مضمونی٬ سابقه ای به درازای عمر کثیف این حکومت دارد. سابقه یورش حکومت اسلامی به دانشگاه و به خاک و خون کشیدن آن٬ دستگیری و اخراج هزاران استاد و دانشجو به نام “انقلاب فرهنگی” و بعد تلاش ناموفق برای ایجاد وحدت حوزه و دانشگاه٬ با هدف خنثی کردن دانشگاه نه بعنوان کانونی صرفا علمی که با این نظام ناسازگار است٬ بلکه بعنوان یکی از کانونهای فعال سیاسی علیه نظام اسلامی انجام گرفت. بعد از دوسال بستن دانشگاهها و سرکوب و تصفیه های خونین و انتصاب قصابان و جلادان حکومتی در راس امور دانشگاه٬ به خیال اینکه این کانون گرم سیاسی را خاموش ساخته اند٬ دانشگاه باز گشایی شد. پس از سه دهه جنگ و گریز آشکار نه فقط سران جمهوری اسلامی بر دانشگاه و دانشجو فایق نیامدند بلکه خیلی زود دانشگاه با صدایی رسا فریاد آزادی سر داد و به کانونی پرخروش و رادیکال علیه حکومت تبدیل شد. با فضای سرنگونی طلبی در کل جامعه دانشگاه هرچه بیشتر به  یک کانون پر طپش اعتراض و حق خواهی مردم تبدیل شد.

خامنه ای در شهریور سال هشتاد وهشت٬ یعنی سال گذشته در پی اوجگیری خیزش قهرنانه مردم٬ شیپور حمله مجدد به دانشگاهها را به صدا در آورد.  وی تصریح کرد: “بسیاری از علوم انسانی مبتنی بر فلسفه هایی است که مبانی آنها مادیگری و بی اعتقادی به تعالیم الهی و اسلامی است و آموزش این علوم موجب بی اعتقادی به تعالیم الهی و اسلامی می شود و آموزش این علوم انسانی در دانشگاه ها منجر به ترویج شکاکیت و تردید در مبانی دینی و اعتقادی خواهد شد.” سپس از مجلس٬ دولت و شورای عالی انقلاب فرهنگی خواست به این موضوع رسیدگی کنند.
محمد تقی مصباح یزدی، از مهره های اصلی حفظ نظام اسلامی٬ عضو مجلس خبرگان و رئیس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی‌ اما موضوع را روشنتر کرد وی گفت: “بسیاری از کسانی که در فتنه‌ها نقش کلیدی داشتند، از تربیت‌شدگان همین اساتید فاسد دانشکده‌های حقوق و علوم سیاسی بودند”. 
وزیر پیشین علوم٬ محمد مهدی زاهدی، در دولت محمود احمدی‌نژاد، اما پا را فرار گذاشت و در اظهار نظری که مرده را هم به خنده می اندازد گفته بود: “سرنخ‌های انقلاب مخملی در پایان نامه‌های دانشگاهی یافت شده!” واقعا که این حکومت در چه وحشتی شب و روز میگذراند.
وزیر کنونی علوم، کامران دانشجو، اما خبر از طرحی برای برخورد با اساتید سکولارداد و گفت “اساتیدی باید جذب هیات علمی شوند که قائل به مسیری باشند که مردم در ۹ دی و ۲۲ بهمن ترسیم کرده‌اند.” وی اعلام کرد که دو میلیون و دویست هزار دانشجوی علوم انسانی در دانشگاه‌های ایران مشغول تحصیل هستند و وزارت علوم به بیست و دو هزار استاد معتقد به مبانی اسلامی نیاز دارد. وی در فراخوانی از “استادان و متفکران اسلامی” خواست برای تدریس در دانشگاه‌ها، خود را به وزارت علوم معرفی کنند.
حقیقت این است که این فقط علوم انسانی نیستند که جمهوری اسلامی چنین در برابرشان جبهه گیری می کند. طی سی سال سلطه جاهلانه جمهوری اسلامی بر دانشگاهها در ایران٬ دانشگاهها از نظر آموزشی از ظرفیت علمی معتبری برخوردار نیستند٬ علوم انسانی مورد نظر سران جمهوری اسلامی در عمل و به واسطه همین حملات ضد علمی و دخالت مذهبی و ترویج جهالت٬ فاقد استانداردهای شناخته شده بین المللی است. اینها همان رشته هایی هستند که سران جمهوری اسلامی یکی پس از دیگری با اخذ درجه دکترا٬ از آنها فارق التحصیل شده اند!
مخالفت با تدریس علوم انسانی دقیقا در ضد انسانی بودن خود این حکومت نهفته است. حقیقتت عریان درسخنان خامنه ای و بعدا اعوان و انصار و چاقو کشان حکومتی اش اعتراض به وجود سنگری عظیم و آشکار به نام سکولاریسم و دین ستیزی است که نه فقط دانشگاهها که کل جامعه را در بر گرفته است. نتیجه سی سال تبهکاری یک حکومت مذهبی است که با کل ذات بشر منافات دارد. جمهوری اسلامی بیش از سی سال است برای تثبیت جهل و خرافه٬ کهنه پرستی٬ زن ستیزی و کودک آزاری به جامعه خون می پاشد. تا به دانشگاه برگردد٬ پرونده خونینی از جنایات تکان دهنده در هیجده تیر٬ سرکوب وحشیانه مقاومتهای دلیرانه در سیزده آذر و شانزده آذرها را دارد که علیرغم همه اینها با پرچم “یا سوسیالیسم یا بربریت” مواجه شده است. با اعتراض  و طغیان یک پارچه هزاران دانشجویی که دیگر نسل دوم وسوم پس از حکومت اسلامی بودند مواجه شده است. نه قبرستانی کردن٬ نه پادگانی کردن دانشگاه٬ نه ستاره دار کردن٬ نه کهریزکی کردن دانشجو٬ هیچکدام از این ترفندها و خونریزی ها این نسل شورشگر و این سیل بی تردید خروشان را از مبارزه باز نداشته و نخواهد داشت. اعلام جنگ علیه دانشگاهها و علوم٬ اعلام جنگی علیه مردم است. و این جنگ تا سرنگونی حکومت تحجر و رذالت و چپاول ادامه دارد.