فتوای خامنه ای و قطع امید از نجات نظام

خیزش انقلابی اخیر مردم ایران هنوز کار جمهوری اسلامی را تمام نکرده است اما فی الحال یکی از پایه ها و مقدسات اصلی این حکومت یعنی ولی فقیه را پایین آورده است. هیچگاه رهبر جمهوری اسلامی به این اندازه خوار و ذلیل نبوده است. بی اعتباری و موقعیت لرزان خامنه ای چنان است که او اخیرا در پاسخ به سئوالی معنای التزام به ولایت فقیه را اطاعت بی چون و چرا از دستورات خود قلمداد کرده است۔ او در پاسخ به یک استفتتا یا سوالی که معلوم نیست چه کسی مطرح کرده است جواب میدهد “ولایت فقیه به معنای حاکمیت مجتهد جامع‌الشرایط در عصر غیبت است و شعبه‌ای است از ولایت ائمه‌ اطهار که همان ولایت رسول الله می‌باشد و همین که از دستورات حکومتی ولی امر مسلمین اطاعت کنید، نشانگر التزام کامل به آن است” ( ایلنا- ۲۹ تیر ۱۳۸۹)  دیکتاتور تک و تنها به کمک خود شتافته است و بعنوان “ولی امر مسلمین” اطاعت از خودرا واجب دانسته است!. همه می دانند که در جریان خیزش انقلابی اخیر٬ خامنه اى و نفس ولایت فقیه آماج مستقیم حملات  مردم بوده است. مردم در خیابانهای شهرهای مختلف شعار مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر اصل ولایت فقیه سر دادند و آشکارا نفرت و بیزاری خود را از ولایت مطلقه مذهبی و دیکتاتوری اسلامی ابراز داشتند. خامنه ای نه فقط در انظار مردم ایران به عنوان یک جنایتکار و قاتل مورد نفرت و اعتراض قرار گرفت که در سطح جهانی نیزبعنوان دیکتاتور سال معرفی شد. در صفوف خود جمهوری اسلامی نیز نقش و موقیعت خامنه ای هر چه بیشتر مورد سئوال قرار گرفت است. عده ای او را فرد صالحی برای پست ولی فقیه نمی دانند و می گویند باید عزل شود. وضع اکنون به گونه ای است که پرووکاتورهاى راست  نیز نمی توانند با قیل و قالشان و حزب الله چرخانی های خیابانی کمکی برای “آقا” باشند و خامنه ای اینبار با صدور “حکم حکومتی”  مبنی بر اطاعت بی چون چرا از ولی فقیه به کمک خود شتافته است۔

عده ای نیز با تضعیف موقعیت ولی فقیه٬ فیلشان یاد هندوستان کرده و این را گامی در “اصلاح جمهوری اسلامی” قلمداد میکنند و از جمهوری اسلامی بدون ولایت فقیه حرف می زنند۔ منظورشان اینست که کار عقب راندن جمهوری اسلامی به همینجا خاتمه یابد و حکومت سرجایش بماند اما بدون ولی فقیه. حتی محمد خاتمی نیز که تاکنون از گل نازک تر به رهبر نگفته بود امروز لب به انتقاد گشوده است و  از جمهوریت نظام اسلامی و مشروعیت آن حرف زده است و گفته است که ” پیامبر و امامان هم بدون رضایت مردم حکومت نمی‌کردند”! اینها عادات دارند و فی الواقع نقششان این است که پشت سر مردم خود را پنهان می کنند تا راه حل جدیدی برای نجات نظام اسلامی بیابند۔ راه حلی که به زعم خودشان متضمن نوعی از سازش و کنار آمدن با مردم باشد تا مبادا بساط همه اینها توسط انقلاب مردم از بیخ و بن جارو شود. چه دست بردن خامنه اى به تمام سرمایه الهى ولایت مطلقه برای حفظ موقعیت جناحی خود و نجات نظام اسلامی و چه  ابراز نگرانی جناج رقیب از بی مصرف شدن نمایشات انتخابابی برای مشروع جلوه دادن رژیم٬ هر دو به یک واقعیت واحد اشاره دارند۔ این رژیم در مصاف با مردم و خیزش انقلابی آنها به نفس نفس افتاده است۔ زلزله اجتماعی و عظیم مردم در دوره اخیر چنان ترکهایی را بر پیکر این حکومت وارد آورده است که حکومتگران زیر پای خود را سست می بییند و به تقلا افتاده اند تا از ریزش جلوگیری کنند۔ یکی به ولایت فقیه دخیل بسته است و دیگری باز گشت به قانون اساسی را راه نجات می داند۔

اما آنچه غیر قابل انکار است اینستکه ضربات کاری انقلاب مردم به ولی فقیه گامی در جهت در هم کوبیدن کل ماشین جنایت حاکم است. زیر سوال رفتن و به ذلت افتادن خامنه ای پایان کار نیست بلکه آغاز کار  است. جامعه ایران تشنه تغییرات اساسی است۔ مردم نه با بگیر و ببند حکومت و خط و نشان کشیدنهای دستگاه ولایت مرعوب می شوند و نه خواهان بازگشت به دوره امام و التزام به قانون اساسی هستند۔ مسئله مردم کل نظام اسلامی است که ۳۱ سال است زندگی آنها را به یک جهنم واقعی تبدیل کرده است۔ مردمى که از اسلامیت و ارتجاع فرهنگى به تنگ آمده اند٬ مردمى که از استبداد و بى حقوقى و فعال مایشائى مذهب و مذهبیون به تنگ آمده اند٬ مردمى که از فقر و ناامنى و چپاول و افق تاریک جامعه در خشم اند٬ کارگران٬ زنان و جوانانی که حق و حقوق مسلم خود را طلب می کنند٬ اینها مترصدند کاری را که آغاز کرده اند به سرانجام نهایی آن برسانند۔ رژیم اسلامی راه پس و پیشی در مقابل خود ندارد و باید برود۔ این رژیم تا همین امروز نیز با اعتراضات و خیزش انقلابی مردم به لبه پرتگاه سرنگونی رانده شده است۔

دوره ما مردم شروع شده است۔ در پس دست و پازدنهای جناحهای مختلف رژیم برای بقا٬ صفیر جماعتى وحشت زده را میشود شنید که دیگر از نجات خویش قطع امید کرده است. این جنبش انقلابی مردم ایران است که امید تغییر در جامعه را شعله ور نگه داشته است. سرنگونی کامل جمهوری اسلامی و نظام ولایت بخشی از این تغییر است که توسط مردم رقم زده خواهد شد و بی گمان راه را برای پی افکندن یک جامعه آزاد و برابر و انسانی هموار خواهد کرد۔