اوضاع سیاسى ایران؛ بحران تشدید میشود

سیر فروکش و پایان موقتى اعتراضات گسترده خیابانى علیه جمهورى اسلامى٬ برخلاف تحلیلهاى ژورنالیستى که خود را به افت و خیزهاى سیاست روز محدود میکنند٬ به معنى تغییر مولفه هاى پایه اى اوضاع سیاسى و مشخصا موقعیت وخیم حکومت اسلامى نیست. آنچه که قادر شده است فعلا اعتراضات در جامعه فروکش کند ماشین گسترده سرکوبى است که بیست و چهار ساعته کار میکند. ماشین سرکوبى که صرفا بعنوان حجابى برسر موجود گندیده و منفور حکومت اسلامى کشیده شده است. در دنیاى واقعى اما نه اپوزیسیون دربارى تسلیم خامنه اى شده است٬ نه مردم به حکومت اسلامى رضایت داده اند٬ نه شکست را در سیماى جامعه و توقعات مردم میتوان دید. 

 

مولفه هاى اساسى بحران جمهورى اسلامى نه فقط سرجایش است بلکه تشدید شده است:

 

١- بحران اقتصادى. موقعیت ورشکسته اقتصادى سرمایه دارى ایران بهبودى نیافته است بلکه با بحران اقتصادى جهانى٬ کاهش بهاى نفت بعنوان تنها منبع اساسى درآمد دولت٬ و تحریم اقتصادى تشدید هم شده است. حتى در دوره جنگ ایران و عراق و زمانى که جمعیت ایران نصف امروز بود٬ کارگران و مردم زحمتکش با این درجه فقر و تنگدستى روبرو نبودند. موقعیت معیشتى مردم محروم بیش از هر زمان به وخامت گرائیده است. نه تنها چشم انداز هیچ نوع گشایش اقتصادى وجود ندارد بلکه سیاستهاى دست راستى حکومت اسلامى براى گذاشتن بار بحران روى دوش نحیف طبقه کارگر٬ دورنماى مبارزه توده اى علیه فقر و گرسنگى را به واقعیتى ملموس تبدیل کرده است. سرمایه دارى ایران در متن تناقضات داخلى و بین المللى اش آنچنان در گل نشسته است که تداوم وضع کنونى فقط میتواند به یک تلاشى اقتصادى تمام عیار منجر شود. این وضعیت با هیچ معیار و استاندارد اقتصادى دنیاى امروز براى مدت طولانى قابل ادامه نیست.

 

٢- بحران سیاسى. وضعیت سیاسى کنونى جمهوى اسلامى بحرانى تر از تمام دوره حاکمیت منحوسش است. مردم در ابعاد میلیونى حکم “نمیخواهیم” را کف دست خامنه اى و سران جمهورى اسلامى گذاشته اند. حکومت اسلامى امروز بى اعتبارتر از هر زمانى است. مردم علنا به کلیه مقدسات و تابوهاى رژیم اسلامى حمله میکنند و آگاهانه نشان میدهند که از این حکومت بیزارند. تشدید جنگ جناح هاى حکومتى که اینبار تا حذف جناحى از حکومت پیش رفت٬ انعکاسى از موج نخواستن وسیع در پائین و تلاشى براى مقابله با سرنگونى و به سازش کشاندن مردم است. با حذف جناح اصلاح طلب حکومتى قرار بود حاکمیت “یکدست” شود اما چند پاره شد. دعواهاى درون حکومتى به اردوى راست منتقل شد و صفبندیهاى اخیر میان دولت و عمده جناح راست موسوم به اصولگرا نشان میدهد بحران سیاسى حکومت پایانى ندارد. قوائد بازى و رقابت تاکنونى جناح هاى رژیم دیگر بى مصرف شده اند. موج جدیدى از تصفیه درون حکومتى در راه است.   

 

٣- بحران فرهنگى و ایدئولوژیکى. از نظر فرهنگى بیش از هر زمان جمهورى اسلامى و ایدئولوژى اسلامى منفور است. مردم ایران هیچوقت این حکومت را قبول نکردند و علیرغم اینکه قانون و دولت راجع به حقوق و شان شهروندان چه میگفت مردم سعى کردند زندگى شان را بکنند. هم بى اعتبارى حکومت در داخل و هم خط مشى اسلام سیاسى موجب شد که جمهورى اسلامى قدرتش را در خارج مرزها با سازماندهى و تشدید تروریسم اسلامى تحکیم کند. اما هیچوقت پیشرویهاى سیاسى منطقه اى جمهورى اسلامى به قدرت و مشروعیت داخلى ترجمه نشد. این رژیم از ابتدا وصله ناجور بر پیکر جامعه بود و امروز به طوق لعنت تبدیل شده است. تکلیف بخشهاى مختلف مردم با جمهورى اسلامى روشن است اما وقتى دایناسور آیت الله هاى حکومتى از بى دینى مردم حرف میزنند و براى جدا کردن سفره اسلام از جمهورى اسلامى تلاش میکنند٬ وقتى تهاجم به اسلام و تابوهاى حکومتى به عمل رایج و روزمره تبدیل میشود٬ اینها یعنى حکومت اسلامى مرده است و صرفا با اتکا به اوباش سرکار است.

 

بحران و بن بست رژیم اسلامى همه جانبه است و با اوضاع جدید و خیزش توده اى علیه حکومت و مسائل و تنش هاى منطقه اى و بین المللى٬ جمهورى اسلامى از موقعیت دو سال پیش دهها مرتبه عقب رانده شده است. تصور ساده انگارنه اى است که وضعیت کنونى به همین شکل ادامه خواهد یافت. بارقه هاى تشدید بحران که بسیار خرد کننده تر از دور قبل خواهد بود قابل مشاهده اند. راههاى زیادى بروى حکومت اسلامى باز نیست:

 

١- خط زدن صورت مسئله داخلى

جمهورى اسلامى تاکنون قادر به جمع کردن اوضاع داخلى نبوده است. حکومت نظامى اعلام نشده قابل ادامه نیست. این حکومت حتى تحمل غرولندهاى اپوزیسیون دربارى خود را ندارد. کارگران و مردم منزجر از اسلام و حکومتش جاى خود دارند. دیر یا زود حکومت اسلامى ناچار است دست به تعرضى همه جانبه بزند. ما در همین نشریه در تحلیل اوضاع سیاسى تاکید کرده بودیم که هنوز یک کارت دیگر در آستین خامنه اى – احمدى نژاد هست و آن اینست که کل صورت مسئله داخلى را دور بزند. مسائلى مانند جنگ٬ آزمایش اتمى٬ دامن زدن به تروریسم کور و تحریک ملى و قومى از جمله نکات مورد اشاره ما بودند. امروز خامنه اى و احمدى نژاد و سرداران دست به ماشه بر طبل جنگ و “عملیات پیشگیرانه” و سیاست تروریستى میکوبند. آنها میدانند حتى اگر به ایران حمله نظامى شود قرار نیست جائى اشغال شود لذا تنش و درگیرى خارجى را بهترین وسیله براى تحکیم قدرت در قلمرو داخلى و تسویه حساب قطعى با عناصر و جریانات ناراضى درون حکومتى و سرکوب خونین مردم میدانند. بزعم آنها تنها مسئله اى بزرگ با ابعادى جهانى٬ که در عین حال میتواند بدرجه اى به بسیج ناسیونالیستى و اسلامى در ایران و منطقه کمک کند٬ میتواند صورت مسئله داخلى را براى دوره اى تمام کند.

 

٢- طرح پاکستانى کردن جمهورى اسلامى

طرح پاکستانى کردن جمهورى اسلامى که اولین بار منصور حکمت بعنوان یک احتمال به آن اشاره کرد٬ اینبود که جمهورى اسلامى زیر فشار تشدید بحران و نخواستن جامعه بدستور خامنه اى و براى حفظ نظام و “تامین امنیت ملى” حکومت را دست نظامیان بسپارد و آخوندها و لایه سنتى جمهورى اسلامى را پشت صحنه بفرستد. جمهورى اسلامى همیشه حکومت آخوندها و نظامیان بوده است ولى در این طرح ولى فقیه هنوز هست اما امور کشور را دیگر نه مجلس و دولت و نهادهاى تاکنونى بلکه حکومت و قوانین ویژه نظامى اداره خواهد کرد. در دوره احمدى نژاد جمهورى اسلامى گامهائى به این سمت برداشت. اصلاح طلبان حکومتى را پس راند و حذف کرد و بیش از هر زمان به قدرت سیاسى و اقتصادى نظامیان افزود. اخیرا احمدى نژاد گفته است که “حزب لازم نداریم و تنها حزب ما حزب ولایت” است. این اظهارات با برخورد تند مخالفین دربارى حکومت روبرو شد اما بلافاصله خود خامنه اى در متن “پاسخ به یک سوال” فتواى اطاعت از خود و ولى فقیه را صادر کرد. اظهارات احمدى نژاد و خامنه اى تصادفى نیستند. این اظهارات گوشه اى از یک مسیر سیاسى و راه بدون بازگشت در جمهورى اسلامى را بیان میکنند. دعواهاى ظاهرا اقتصادى برسر دانشگاه آزاد که مستقیما با باند رفسنجانى ارتباط دارد و یا اعتصاب بازاریها که با بخش دیگرى از جناح راست و مشخصا حزب موئتلفه و سران اتاق بازرگانى ربط دارد٬ بحثهاى شریعتمدارى و تهدید به بستن بازار و جایگزینى شعبه هاى توزیع و استفاده از “سیستم بارکدینگ”٬ همه گوشه هاى این مسیر سیاسى در جمهورى اسلامى را تبئین میکند. طرح پاکستانى جمهورى اسلامى رابطه مستقیمى با گسترش سیاست تروریسم اسلامى٬ اسلام سیاسى اتمى٬ جنگ و سازش تروریستها٬ و اعاده قدرت منطقه اى جمهورى اسلامى دارد. 

 

٣- سازش درون حکومتى

آیا سازشى درون حکومتى ممکن است؟ در روزهاى بعد از “انتخابات” اخیر یک راه جمع کردن موقت اوضاع قربانى کردن احمدى نژاد بود. اما با سیر اوضاع و گذشت زمان این راه حل اگر هم اتخاذ میشد دیگر فایده اى نداشت. امروز جناح اصلاح طلب حکومتى اگرچه عناصرش گاها چیزى میگویند اما جریانهاى اصلى آن یا حذف شدند و یا از بازى درون حکومتى بیرون افتاده اند. امروز جدالهاى جناحى در اردوى راست موسوم به اصولگرا متمرکز است. طیف وسیع راست حکومتى متشکل از باندهاى سیاسى و اقتصادى٬ احمدى نژاد را مستقیما مورد حمله قرار میدهند و خامنه اى را براى حمایت نکردن از سیاستهاى او تحت فشار گذاشته اند. یک راه خامنه اى اینست که سازشى در این اردو بکند و براساس طرح رفسنجانى تعادل جدیدى در میان نیروهاى حکومتى ایجاد کند. اما تغییر احمدى نژاد یا تغییر ترکیب دولت و راضى کردن بخشهاى متفرقه راست حکومتى٬ درد جمهورى اسلامى را دوا نمیکند. نه فقط چنین حرکتى خود خامنه اى را بى اعتبارتر میکند بلکه نمیتواند سر سوزنى از نفرت مردم علیه حکومت را کاهش دهد. وانگهى احمدى نژاد و اطرافیانش بسادگى از قدرت و منافع سیاسى و اقتصادى شان عقب نمیشینند. چنین راه حلى تنها زمانى احتمال دارد که خامنه اى موقعیت خود را تماما در خطر ببیند و جمهورى اسلامى زیر فشار داخلى و بین المللى در آستانه سقوط قرار گرفته باشد.  

 

همه اینها یعنى جمهورى اسلامى ناچار است تغییر کند. تغییرى از بالا که قرار است جمهورى اسلامى را با استحاله درونى حفظ کند. یعنى بقاى جمهورى اسلامى بطرق تاکنونى دیگر غیر ممکن شده است.  

 

۴- راه حل انقلابى

در تقابل با راه حلهاى ارتجاعى و ضد جامعه که قرار است روى دوش سرکوب خونین مردم و تحمیل فلاکت اقتصادى عملى شود٬ تنها سرنگونى انقلابى جمهورى اسلامى میتواند ورق را برگرداند و به کل راه حلهاى دست راستى مهر بطلان بکوبد. تمام راه حلهاى برون رفت از بحران در بالا امتحان شدند و جملگى شکست خوردند. در چنین اوضاعى علیرغم تمایل و عدم تمایل هر کسى٬ تغییر رادیکال وضع موجود به تنها پلاتفرم سیاسى تبدیل میشود. تمام اقدامات بالائى ها اعم از ترور و توحش تا “تساهل” و “اصلاحات” و “سبز” شدن براى اینبود که بحران در چهارچوبهاى جمهورى اسلامى مهار شود. اما نشد و شکست خورد. حال اگر تنها راه بالا وارد کردن جامعه ایران در یکدور اختناق و فقر شدید با ریختن خونهاى بیشمار است٬ راه آلترناتیو تنها میتواند راه حلى انقلابى براى جارو کردن کل بساط جمهورى اسلامى باشد.

 

این راه حل اشکال متنوعى میتواند بخود بگیرد: از مجموعه قیامهاى شهرى و توده اى براى خارج کردن قدرت از جمهورى اسلامى تا اعتصابات کارگرى و اعتراض علیه فقر و گرسنگى٬ بدست گرفتن ابتکار عمل سیاسى توسط کمونیسم کارگرى و طبقه کارگر و انقلاب علیه سرمایه دارى و حکومت اسلامى حافظ آن را شامل میشود. مهمترین مشخصه این راه حل اینست که سر سوزنى توهم به بالا و هیچ بخش جمهورى اسلامى و اپوزیسیون بورژوائى ندارد. معضلات و کمبودهاى راه حل انقلابى و کمونیستى را باید رفع کرد و این کار ما و پیشروان طبقه کارگر است. اما یک چیز مسلم است: اینبار نباید اجازه داد که جنبشهاى طبقات دارا و ترکیبات جدیدى از اسلام و ناسیونالیسم مانند صد سال گذشته مجددا اختناقى دیگر را به مردم و طبقه کارگر تحمیل کنند. شرط اینکار اینست که کمونیسم کارگرى و راه حل انقلابى با پرچم سیاسى و منافع متمایز طبقاتى خود بمیدان آید و خود را بعنوان تنها آلترناتیو معتبر تغییر وضع موجود به جامعه بشناساند. طبقه کارگر و مردم محروم ایران براى اجتناب از افتادن به سیاهچال جنگهاى قومى و مذهبى و بمباران و کشتار دستجمعى و تروریسم و فقر شدید٬ ناچارند نیرویشان را پشت راه حل انقلابى بحران بسیج کنند. تشدید بحران جمهورى اسلامى تنها چشم انداز است و این بحران را میتوان و باید به نفع کارگران و اکثریت مردم ایران حل کرد.

 

بحران آخر

مادام که جمهورى اسلامى نمیتواند به بحران همه جانبه و بن بست اقتصادى و سیاسى و فرهنگى و تناقضات خرد کننده اش پاسخ دهد٬ در بحران آخر خود دست و پا میزند. پله بعدى نفى جمهورى اسلامى است. بحران آخر یعنى اینکه جمهورى اسلامى وارد دور جدیدى از ثبات سیاسى و بازسازى اقتصادى نخواهد شد. یعنى اینکه جمهورى اسلامى ناتوان از راه اندازى اقتصاد و تبدیل شدن به حکومت متعارف و بسط سرمایه دارى ایران است. یعنى اینکه مردم این حکومت و اسلام و قوانین اش را قبول نمیکنند و به آن تن نخواهند داد. حتى اگر آمریکا و اروپا جمهورى اسلامى را قبول کنند طبقه کارگر و زنان و نسل جدید قبول نخواهد کرد. بحران آخر یعنى جمهورى اسلامى دیر یا زود باید برود و راهى برویش باز نیست. جمهورى اسلامى حتى اگر بتواند با ماجراجوئى سیاسى و مسائلى مانند جنگ خارجى و جنگ داخلى چند صباحى به عمر ننگین اش ادامه دهد٬ نهایتا باید جاى خود را به پدیده دیگرى بدهد. همه مولفه هاى پایه اى اوضاع سیاسى مستقل از افت و خیزها حکم بر صحت بحران آخر رژیم اسلامى و تشدید آن میدهند. تا به منافع آنى و آتى طبقه کارگر و اکثریت مردم زحمتکش مربوط است٬ حل این بحران تنها با یک راه حل انقلابى و کمونیستى کارگرى ممکن است. *

 

٢١ ژوئیه ٢٠١٠