یاس خانه ى پدری

تقدیم به تمام مادران مبارز

وقتی
 یاس پیر خانه ئ پدری
 برای آخرین بار
 به گل نشست
آنقدر گل داده بود
که تمام شاخه هایش
یک دست سپید وخم شده بود.
 به یاده حرف مادر افتادم
همیشه میگفت
وقتی تودنیا آمدی
یاس جوان ما هم
برای اولین بار غرق گل شد.
مادر میگفت
نهال یاس
 بهترین هدیه  ازدواجم
از طرف
 بهترین دوستم بود
او با من
وارد این خانه شد.
و قد می گشید
 گل میداد
من هم
 پنچ بار
به گل نشسته ام.
هر وقت
 از پشت پنجره
مادر را میدیدم
که چگونه
به او
آ ب میدهد
و برگهای خشگش را
 از او
 جدا میکند
چگونه
 با او
 درد دل میکند
اگر کسی
 آنها را نبیند
فکر میکند
زنی
 با معشوقه اش
 راز ونیاز میکند.
او
 سنگ صبور مادر بود
و رازهای او را
در تک تک
 شاخه هایش
 نهان کرده بود.

مادر
اعتقاد داشت
 کسی یا قدرتی هست
ولی
عقیده اش را
نه به ما
 پسرها تحمیل میکرد
نه به دخترهایش.
وقتی
 من وبرادرم بزرگتر شدیم
و ما رادعوت
 به
 جشن ختنه سوران 
کسی میکردند
همیشه
 مادر
 با شرمندگی خاص خود
 از ما مغذرت میخواست
می گفت
 آن موقع جوان بودم
من حق نداشتم
اجازه دهم
تا شما را ختنه کنند.
همانطور
که حق ندارم
عقیده ام
را به شما تحمیل کنم.
مادر
تا زنده بود
پیش همه کس
میگفت از این شرمندگی.

سالها سپری شد
برادر بزرگم
در زندان شاه
تیرباران شد.

مادر
ساعت ها
 با درخت یاس
درد دل میکرد.
موهایش
به یکباره
همرنگ گلهای یاس شد.

سالهای ۵۵ به بعد
مادر
همراه دیگر مادران
ماهها
 در صف اول هراعتراض شد
انقلاب شد
مادر
خوشحال
اما
خوشحالیش کوتاه بود.
باز هم
 زندان
شکنجه و
 آعدام
از نوع
 اسلامی ا ش
مادر
این بار
آواره
 شهرها شد
هر کدام
از بچه هایش
در شهری اسیر
داغ
 دختر همره داماد
طاقتش راطاق کرد.
در زمستانی سرد
مارا
تنها گذاشت.
یاس پیر
یکبار دیگر
آنچنان غرق در گل شد
اما
همراه با گلهایش خشگ شد.
عکس او
همراه
 عکس
مادر
خواهرو
 داماد
روی دیوارهای خانه
یاکه
برروی طاقچه های هر اطاق
 زنده هستند با ما هم زمان.

۲۰۱۰٫۷٫۱۳
اکبر یگانه