بدرود رفیق زندانى! بیاد شمس الدین مولانائى

خبر درگذشت شمس الدین مولانائى باور نکردنى و تکان دهنده بود. از آخرین دیدارمان سالها گذشته بود. دوستى قدیمى زنگ زد و پرسید؛ “شنیده اى؟ کاک شمى درگذشته است”! و ناگهان همه چیز دگرگون میشود. انسان در میان شوک و ناباورى و واقعیت به گذشته سفر میکند و خاطرات تلخ و شیرین یکجا در مقابلت رژه میروند. همرزمى دیگر رفت٬ به همین سادگى! و ما ناچاریم با این واقعیت تلخ کنار بیائیم.

مرگ٬ دستکم در دنیاى امروز٬ تنها مسئله اى است که با آن نمیتوان درافتاد. مرگ ظاهرا ایستگاه آخر و یکطرفه اى است که باید دیر یا زود به آن وارد شوى. فلسفه مرگ هرچه باشد و هر کسى هر توصیفى از آن داشته باشد٬ در این واقعیت تغییرى نمیدهد که نهایتا انسانها چگونه زیسته اند و چه تصویرى از خود بجا گذاشته اند. زندگى اما٬ بازهم دستکم در دنیاى امروز٬ منطق بیرحم ترى دارد. تداوم زندگى٬ زمان٬ حلقه زدن دور زندگان٬ امید به زندگى٬ حتى اجبار به زیستن در دنیائى که نمیخواهیدش٬ مسئولیت اجتماعى٬ و عوامل دیگرى همه ما را وادار میکند که با مرگ عموما و مرگ عزیزانمان خصوصا کنار بیائیم.

حقیقت اما اینست مرگ هر انسان عزیز و دوست داشتنى٬ هر انسان مبارز و پیشرو٬ حفره اى در اعماق وجود و قلب دوستان و نزدیکانش ایجاد میکند که براى ابد باقى خواهد ماند. نه فقط مرگ بلکه خاطره مرگ عزیزان و همرزمان به جزئى از “زندگى” تبدیل خواهد شد. براى اعضاى خانواده محترم مولانائى و دوستان قدیمى و کسانى که شمى را میشناختند٬ این فقدان و این احساس تلخ غیر قابل اجتناب است.

شمس الدین مولانائى از کمونیست هاى قدیمى و براى دوره کوتاهى هم زندانى من بود. شمى انسانى شاد و بذله گو بود که محیط زندان را براى همرزمانش راحت میکرد. او انسانى فهیم و باهوش بود و تلاش داشت بین ماجراجوئى و تسلیم راهى پیدا کند. او بقول زندانیان آندوران جزو باشرف هاى زندان بود. در عین حال او انسانى آگاه و با مسئولیت و در صورت نیاز فداکار بود. شمى٬ عزیز خیلى ها بود و فکر میکنم شخصیت دوست داشتنى و شیطنت ها و بذله گوئى هایش براى همیشه در ذهن و خاطره زندانیان جان بدر برده و بستگانش باقى خواهد ماند.

درگذشت رفیق شمس الدین مولانائى را به اعضاى خانواده٬ بستگان٬ همرزمان قدیمى اش٬ و هم بندى هاى سالهاى دورش صمیمانه تسلیت میگویم. جاى شمى براى همیشه خالى است اما یادش تا ابد همراه ماست.

شمى عزیز! حیف و صد افسوس که رفیقان ندیده همدیگر را ترک میکنند. بدرود عزیزم! من تو را با لبخندهایت در قلبم نگهدارى میکنم. بدرود رفیق زندانى!  

سیاوش دانشور
١٨ جولاى ٢٠١٠