کارگران و اعتصاب بازار

در هفته اخیر بار دیگر ماجراى قوانین مالیاتى و جدال برسر آن بین دولت آدمکش جمهورى اسلامى و بخشهائى از تجار و سرمایه داران مرتجع در بازار تهران و تبریز با واکنشهاى متفاوتى روبرو شد. طرفین این جدال اساسا فراکسیونهاى مختلف جمهورى اسلامى است و ماهیت این جدال – اگرچه در چهارچوب قوانین مالیاتى و قلمرو اقتصادى خود را بروز میدهد- اساسا سیاسى است.

 

تردیدى نیست جناح هاى مختلف جمهورى اسلامى برسر موقعیت اقتصادى و سود و غارت و تصاحب اموال عمومى باهم در جدال اند و در هر دوره این فاکتور مهمى براى دورى و نزدیکى بخشهاى مختلف جمهورى اسلامى در هیئت جناح هاى اصلى حکومت بوده است. اما مسئله امروز این نیست که گویا سرمایه داران بازار از دست جمهورى اسلامى به تنگ آمدند و یا به شرایط بهتر سرمایه گذارى و وظیفه و نقش دولت در تسهیل آن فکر میکنند٬ و چون این شرایط وجود ندارد پس دست به اعتراض زده اند! این توصیف از موقعیت جمهورى اسلامى عمیقا گمراه کننده است. اولا بحران و فلج و بن بست اقتصادى رژیم اسلامى قدیمى است. نه این بحران به بازار تهران محدود بوده است و نه بحران اقتصادى حکومت اسلامى با سیاست این یا آن دولت تخفیف جدى یافته است. مشکل اقتصادى رژیم بقوت خود باقى است و تشدید هم شده است. ثانیا امروز بازار٬ علیرغم نقشى که در اقتصاد ورشکسته سرمایه دارى ایران بازى میکند٬ در ترکیب سرمایه داران و طبقات دارا همان نقش کلیدى دوره سابق و لذا همان اهمیت سیاسى را ندارد. ثالثا٬ دعواى مالیاتى هم در ایران قدیمى است و جدال بازاریها با آن و دور زدن سیستم مالیاتى تخصص و کار تعداد زیادى بوده است. و بالاخره بخشى از بازاریها حتما دل خوشى از باند احمدى نژاد ندارند اما با مردمى که آزادى و رفاه میخواهند همصدا نشده اند.     

 

لایحه هاى دولت احمدى نژاد گوشه هاى مختلف یک تعرض همه جانبه این جناح براى یکپارچه کردن قدرت در تمام سطوح است. این تهاجم اگر یک وجه وسیع آن علیه طبقه کارگر و مردم زحمتکش است٬ وجه دیگر آن درون طبقاتى و تعیین تکلیف درون حکومتى براى به کرسى نشاندن خط این جناح براى بقاى حکومت است. این اساسا جدالى سیاسى است که در هر قدم تلاش دارد حریف را از موقعیت خود عقب براند و به اعتبار سلب قدرت و نفوذ سیاسى و اقتصادى آن مجموعا آنها را حذف و یا تابع هژمونى سیاسى و اقتصادى خود کند. ماجراى دانشگاه آزاد که با باند رفسنجانى و شرکا ربط نزدیک دارد و دعوا به اعتراف شریعتمدارى “برسر بیست میلیارد” است٬ و اعتصاب بازاریها که اساسا از حزب موئتلفه اسلامى و سران اتاق بازرگانى متاثر است٬ و تقابل دولت احمدى نژاد با این بخش جناح راست حکومت٬ همه گوشه هائى از یک جدال وسیعتر و اساسا سیاسى برسر تحمیل هژمونى دولت اوباش احمدى نژاد به رقباى درون حکومتى است. روشن است این جنگ مانند هر جنگ دیگرى “دستاورد اقتصادى” هم دارد. 

 

اعتصاب بازاریها٬ واکنشها

بدنبال اعتصاب عمومى در کردستان در اعتراض به اعدام زندانیان سیاسى٬ عده اى این ایده را طرح کردند که باید تاکتیک اعتصاب عمومى را به شهرهاى دیگر تسرى داد. بویژه جناح موسوى و همینطور فعالین جنبش ملى اسلامى٬ بقا و گسترش جنبش سبز را در روآوردن کارگران٬ معلمان٬ پرستاران٬ بازاریها٬ آخوندهاى ناراضى به کمپ خود میدانند. تصویر آنها از تحولات سیاسى ایران نیز تصویرى ۵٧ اى است. گویا قرار است اعتصاب بازار که دعوائى بین سرمایه داران اساسا حکومتى و برسر سهم برى بیشتر از ارزش اضافه حاصل شده از استثمار طبقه کارگر است٬ بعنوان یک رکن اعتراض و اعمال فشار اقتصادى٬ اردوى موسوى و شرکا را بقدرت برساند. سناریوى بقدرت رسیدن خمینى سناریوى بقدرت رسیدن طرفداران آن در حکومت در مقابل خامنه اى و احمدى نژادها است.

 

متقابلا در میان نیروهاى حکومتى و خود جناح راست به احمدى نژاد سرکوفت زدند که چرا مرتبا در مقابل اعتراضات عقب مینشیند. البته اعتراضاتى که توسط خودیهایشان صورت گرفته و نه اعتراض مردم علیه حکومت. این جناح افراطى خواهان قاطعیت در همه موارد است و مانورها و عقب نشینى هاى دولت را در مقابل بازاریها و به تعویق انداختن طرحها و لایحه هاى مصوب را نشان ضعف دولت و سخت تر شدن تحمیل هژمونى این جناح به کل حکومت اسلامى میداند. در مقابل جناح موسوى و رفسنجانى و شرکا٬ تحرک نیروهاى بازار را تحرکى به نفع خود میدانند و تلاش دارند رنگى سیاسى و “سبز” به آن بدهند.

 

در این میان عده اى چپ نما و پوپولیست نیز هر حرکت را از فیلتر “انقلاب” میگذرانند. بزعم اینها اعتصاب بازار گسترش دامنه اعتراض جامعه به حکومت است که لایه هاى بازار را هم “زیر فشار انقلاب مردم” در بر گرفته است. این تحلیل فقط کور بودن سیاسى خود را بنمایش نمیگذارد بلکه آگاهانه سرمایه داران و تجارى را که خون مردم را در شیشه کرده اند جزو “نیروى انقلاب” موهوم خود میگذارد. آنها که آدرس اعتصاب امروز بازار را به اعتصاب بازار در انقلاب ۵٧ که به طرفدارى از خمینى صورت گرفت ربط میدهند٬ و آنها که به این تن کریه و نستالژیک اسلامى رداى “انقلاب” میپوشانند٬ خیلى روشن دارند اشتراک تمایلات سیاسى خود را با موسویها و جریانات ملى اسلامى بنمایش میگذارند.  

 

در دنیاى واقعى اما بقدرت رسیدن هر جناح حکومت اسلامى و بدست گرفتن نهادهاى تصمیم گیرى با درجه اى کوتاه کردن دست و پاى جناح مقابل از قدرت سیاسى و اقتصادى همراه بوده است. این بماند که همه این جماعت در هر شرایطى بعنوان “خانواده نظام” مثل زالو خون کارگران و مردم زحمتکش را میمکند و از امتیازات و حقوق ویژه برخودارند. اما چنگ انداختن به نهادهاى قدرت سیاسى و ادارى کشور٬ تسلط بر منابع و مراکز اقتصادى و یا تلاش براى ایجاد انحصار در آن٬ یک قاعده در میان جناح هاى حکومتى بوده است و ربطى به اعتراض آزادیخواهانه مردم علیه جمهورى اسلامى ندارد.

 

کدام اعتصاب؟

براى طبقه کارگر٬ براى کمونیسم کارگرى٬ براى مردم آزادیخواه و آزاد اندیش و انقلابى٬ هر اعتراض و اعتصابى درخود قابل حمایت نیست. براى جنبش کمونیستى طبقه کارگر که خواهان سرنگونى حکومت اسلامى و انحلال نظم سرمایه دارى و بردگى مزدى است٬ تنها اعتصابات و اعتراضاتى قابل حمایت و دفاع اند که به اهداف این جنبش خدمت کنند. کارگران از هر مبارزه اى که براى ذره اى بهبود٬ رفاه٬ برابرى٬ آزادى٬ تشکل٬ رفع تبعیض و حرمت است حمایت میکنند و خود پیشقراول قدیمى این مبارزه اند. کارگران هر نوع سرکوب و تعدى حکومتها را به شهروندان محکوم میکنند. اما کارگران از اعتصاب شکنجه گران٬ از قیام آخوندهاى متفرقه و اوباش علیه همدیگر حمایت نمیکنند. نه فقط حمایت نمیکنند بلکه ماهیت و اهداف ضد کارگرى طرفین دعوا را افشا میکنند. ما کارگران در اتحاد و صلح بازاریها و سرمایه داران و آخوندها قطعا نفعى نداریم. اگرچه ترجیح میدهیم که جنبش اسلامى به هزار فرقه که هیچکدام همدیگر را قبول ندارند تجزیه شده باشند٬ اما در عین حال آگاهانه کنار این یا آن جناح٬ کنار ارتجاع سرمایه داران سنتى بازار در تقابل با ارتجاع سرمایه داران میلیتاریست نمى ایستیم. جنگ و رقابت سرمایه داران برسر تصاحب کار اجتماعى و ثروتى که طبقه کارگر تولید کرده است هیچگونه حمایتى را از هیچ انسان شبه آزادیخواه هم الزامى نمیکند. این دعواى ارتجاع در متن یکدوره ملتهب سیاسى است. جنگى که به هر سمتى برود تماما علیه پلاتفرم سیاسى کارگران است. اعتصاب درخود هیچ قدوسیتى براى کارگران ندارد. اعتصاب میتواند عمیقا ارتجاعى باشد. کدام اعتصاب؟ سوال اول هر کارگر و انسان آزادیخواه است. بویژه چپ سنتى و ناسیونالیست که کلمات اعتصاب و انقلاب و توده در خود برایش مضمونى “رادیکال” و “وزنى” سنگین دارد٬ دقیقا بدلیل عدم تمایز افق اجتماعى و طبقاتى اش با سرمایه داران متفرقه٬ تلاش میکند با ادویه زدن به اعتصاب تعدادى بازارى آن را نتیجه “انقلاب” موهوم خود بداند و حساسیت و تمایز منافع طبقاتى کارگران را نسبت به آن کور کند.

 

کارگران کمونیست٬ فعالین کارگرى٬ جنبش طبقه کارگر نمیتواند و نباید سر سوزنى به اعتصاب بازاریها توهم داشته باشد و یا با دیده مثبت به آن بنگرد. همه باید بدانند و یادشان باشد که تیغ تیز دولت اسلامى و همین جماعت همواره روى گردن کارگران است. دولت اسلامى ابدا انعطافى در مقابل اعتصاب کارگران ندارد. اگر جاهائى عقب مینشیند زورش نمیرسد. اما همین دولت خدمتگزار٬ کمیته اجرائى و سگ پاسبان همین سرمایه داران است. حتى زمانى که رقابت جناح هاى سرمایه دارى به مرحله حذف همدیگر میکشد٬ همه شان در تقابل با طبقه کارگر و کمونیسم متحد اند. نه بازار حامى پیروزى کارگران و هر نوع تلاش براى بدست آوردن ذره اى آزادى و گشایش سیاسى است و نه کارگران پیروزى خود را در گرو کمک بازاریها و حمایت آنها میدانند. بویژه اگر قرار است به تجربه انقلاب ۵٧ رجوعى شود٬ بهتر است به تجربه اعتصاب کارگران نفت و شکست آنها توسط همین جماعت بازارى رجوع داده شود. در آن سالها بدستور خمینى بازرگانها و حاجى عراقیها اعتصاب نفت را خواباندند و با ورود به جمع مرکزى کارگران و دادن کمک مالى ابتکار عمل سیاسى را از دست آنها درآوردند و حکومت اسلامى خمینى را به همان کارگران و مردم ایران تحمیل کردند. در میان چپ نیز حمایت از بخشى از طبقه حاکم موجب فجایع و تراژدیهاى سیاسى شد.

 

اعتصاب کارگرى٬ اعتصاب مردم کارگر و زحمتکش در محلات و دانشگاهها و مدارس٬ اعتصاب سازندگان و گردانندگان چرخهاى جامعه٬ اعتصاب توده اى زیر پرچم کمونیستها و رهبران کارگرى٬ اینها اعتصاباتى هستند که با تاریخ جنبش سوسیالیستى کارگران پیوند دارند و گوشه اى از سنت مبارزه این طبقه براى اعاده آزادیخواهى  و حق و رفاه عموم مردم بوده است. اما اعتصاب سرمایه داران اگر براى طبقه ما میتواند خاصیتى داشته باشد اینست که از تشدید جدال و شکاف بالائى ها براى تهاجم گسترده تر از پائین به همه شان استفاده کنیم. کارگران کمونیست و پیشرو باید قاطعانه در مقابل هر نوع ایجاد توهم ناسیونالیستى میان توده کارگران در قبال این نوع اعتصابات بایستند. *

 

١۴ جون ٢٠١٠