بحران اتمى: خطر جدى تر میشود

بحران اتمی جمهوری اسلامی به مراحل حساس و خطرناکتری رسیده است. اظهارات مدودف رئیس جمهور روسیه در مورد اینکه ایران دارد به توانایی های لازم برای ساختن سلاح هسته ای نزدیک میشود٬ گرچه تنها نشانه خطیر تر شدن اوضاع در ماههای اخیر نیست٬ اما از اهمیت ویژه ای در این رابطه برخوردار است. مدودف در جمع سفرای روسیه در کشورهای مختلف گفت “ایران دارد به سمتی حرکت میکند که به داشتن توانایی لازم برای ساختن سلاح هسته ای نزدیک میشود”. روسیه یکی از تامین کنندگان اصلی تجهیزات اتمی جمهوری اسلامی است٬ در گذشته همیشه در این بحران جانب جمهوری اسلامی را گرفته است٬ یکی از طرفهای اصلی تجاری ایران در سالهای اخیر بوده است. بیان این که جمهوری اسلامی دارد به ساختن سلاح اتمی نزدیک میشود٬ از دو نظر حائز اهمیت است: اولا از نظر احتمال واقعی بودن خطر دست یابی نزدیک جمهوری اسلامی به سلاح هسته ای٬ و ثانیا از نظر وارد شدن سیاستهای بین المللی به مرحله ای کیفیتا متفاوت از قبل

در مورد اول به دلیل اینکه روسیه اطلاعات کاملی از فعالیتهای هسته ای جمهوری اسلامی دارد٬ چنین ادعایی از جانب رئیس جمهور این کشور زنگ خطر را باید برای همه به صدا در بیاورد. چنین ادعایی از جانب روسیه که روابط تنگاتنگی با جمهوری اسلامی داشته و سرانش مدام چشمشان به چشم سران جمهوری اسلامی می افتد٬ نمیتواند بی زمینه پرتاب شود چون این کشور را زیر فشار زیادی قرار میدهد. اگر روسیه اعلام میکند جمهوری اسلامی به ساختن سلاح اتمی نزدیک میشود به دلیل کل تاریخ رابطه این کشور با جمهوری اسلامی٬ بیش از هر کشور دیگری باید ادعای آنها را جدی گرفت. معمولا سران کشورها به دلیل مصالح سیاسی حقایق را وارونه جلوه میدهند و سران دولت روسیه نیز از این قاعده مستنثا نیستند. اما وقتی کشوری که خود مستقیما در ساختن پایگاههای اتمی نقش داشته این ادعا را میکند٬ هیچ دلیلی وجود ندارد که این کشور بخواهد مساله را بزرگ کند. چون عملا موضع خودرا که مدام بر اهداف غیر تسلیحاتی جمهوری اسلامی تاکید کرده و مقابل دولتهای غربی در این رابطه ایستاده٬ تضعیف میکند. اگر روسیه چنین ادعایی میکند قاعدتا باید چیزی بیش از آن که تاکنون کسی فکر میکرده وجود داشته باشد که روسیه را نیز علیرغم روابط و مناسبات دیپلماتیک نزدیکش با جمهوری اسلامی نگران کرده است.

جنبه دوم این مساله نیز بسیار جدی و هشدار دهنده است. در روزهای اخیر در روزنامه های مختلفی از حاد شدن بحران اتمی جمهوری اسلامی سخن گفته شده است. یک نمونه که مشخص تر بود تفسیر نیویورک تایمز بود که از طرح تازه ای برای حمله نظامی به ایران سخن گفت. در این تفسیر گفته شده است که طرح حمله نظامی به تاسیسات کلیدی و غیر هسته ای ایران در دستور غرب و مشخصا دولت اسرائیل قرار گرفته است. بنا به این روزنامه استراتژهای غربی حمله با تاسیسات هسته ای ایران را چندان موفقیت آمیز نمیدانند٬ اما حمله به مراکز کلیدی نظامی و اقتصادی میتواند جمهوری اسلامی را فلج کند. بنا به این طرح مراکزی مثل ستادهای فرماندهی پاسداران و مراکز دولتی و تاسیسات اصلی اقتصادی با بمباران شدید و قدرتمند میتواند نابود شود و جمهوری اسلامی را به فلج کامل بکشاند. بنا به این طرح با چنین حمله ای غرب و اسرائیل درگیر یک جنگ فرسایشی و زمینی با جمهوری اسلامی نمیشوند بلکه اسکادرانهای هوایی شان را برای حمله به ایران به حرکت در می آورند و در چند دور متوالی زیر بنای اقتصادی و مراکز کلیدی فرماندهی و تصمیم گیری در ایران را زیر ضربات خرد کننده میگیرند. در صورتی که ایران به این حملات پاسخ دهد نیز این حملات تا موقعی که جمهوری اسلامی تسلیم نشده ادامه خواهد یافت.

البته طرحهای مختلف حمله نظامی به ایران در سالهای اخیر بسیار مورد بحث قرار گرفته است و این تنها نمونه نیست. معمولا در تحلیل احتمال حمله نظامی به ایران گفته میشود که بن بست آشکار آمریکا در عراق و افغانستان باعث شده است که احتمال حمله نظامی به صفر برسد. قطعا وضعیت آمریکا در عراق و افغانستان تاثیر جدی ای در عدم اتخاذ سیاست نظامی در قبال جمهوری اسلامی داشته و دارد. اما اینکه احتمال آن صفر است٬ بنظر من اصلا واقعی نیست. چنین نوع تحلیلهایی در آستانه حمله آمریکا به عراق نیز به دلیل اینکه غرب آلترناتیو و جانشینی برای اوضاع بعد از صدام نداشت٬ و بعلاوه حزب بعث ظرفیت همکاری و همراهی با سیاستهای غرب را بیش از هر جانشین احتمالی ای برخوردار بود٬ وسیعا طرح میشد.  اما عملا واقعیت به نحو دیگری پیش رفت و فاجعه ای را برای مردم عراق ببار آورد. این واقعیتی است که در مورد حمله نظامی به ایران به دلایل متعدد سیاسی و استراتژیکی این احتمال نسبت به عراق دوره صدام بسیار کمتر است. نکته اصلی اینست که همان احمتال کم را هم باید جدی گرفت. در جبهه غرب یک سیاست و استراتژی یک دست و کارشده پیش نمیرود. برای نمونه اینکه در اسرائیل یک ائتلاف حکومتی دست راستی و فوق دست راستی قدرت را دردست دارد که بارها به ماجراجویی های خطرناک دست زده غیر قابل انکار است. این دولت آشکارا کشاندن پای آمریکا به جنگ و تخاصم نظامی با جمهوری اسلامی را به نفع خود میداند و قبلا هم طرح کاملی از یک حمله نظامی به ایران از جانب اسرائیل افشا شد که بنا به اخبار از جانب دولت وقت آمریکا از آن پیشگیری شد. در خود آمریکا نیروهایی وجود دارند که میتوانند با اتخاذ سیاستهایی ماجراجویانه دولت اوباما را در مقابل عمل انجام شده قرار دهند.

یک نقطه عطف
جدا از حمله نظامی آنچه که قطعی بنظر میرسد اینست که ما با نقطه عطفی در مساله کشاکش بین المللی با جمهوری اسلامی مواجه هستیم. حکومت اسلامی زیر فشار بسیار شدید تری نسبت به قبل قرار دارد. خود سران این حکومت نیز خطر را کاملا می بینند و برگزاری سریع کنفرانس تهران و رضایت دادن به مبادله سوخت اتمی در پیمان با ترکیه و برزیل که به شکستی مفتضحانه برای حکومت انجامید تلاشی برای فرار از این فشارها بود. هم اکنون نیز به اشکال مختلف جمهوری اسلامی دارد مساله مذاکره با گروه ۵+۱ را مطرح میکند. این سیاستها یک سال پیش برای جمهوری اسلامی تابو  و حرام بود. اما امروز کسی از آنها قبول نمیکند. روسیه و چین نیز که جای پایی در ایران دارند٬ در عین حال مسلح شدن جمهوری اسلامی به سلاح اتمی را از نظر استراتژیک به نفع خود نمیدانند و در عین حال از نظر اقتصادی و استراتژیکی و دیپلماتیک به صلاح خویش نمی بینند که با آمریکا و غرب بر سر دفاع از جمهوری اسلامی وارد تنشهای استراتژیک شوند. از نظر این دو دولت نیز در عین حال مسلح شدن جمهوری اسلامی به سلاح اتمی رویداد مطلوبی نیست. چون جمهوری اسلامی دولت قابل اعتماد و قابل اتکایی برای آنها نیز نیست. اینکه جمهوری اسلامی پایگاه اصلی تروریسم اسلامی است که این دولتها نیز از آن دل خوشی ندارند٬ خود یک مساله جدی است که دست یابی این حکومت به سلاح اتمی را به نفع خویش نمی دانند. پیش از این یعنی حدود دو ماه پیش روسیه و چین قطعنامه تحریم جمهوری اسلامی در شورای امنیت سازمان ملل را تایید کرده اند. اما آن تایید بنظر میرسید با تردیدهای جدی ای از جانب این دو دولت همراه بود. اما اعلام اینکه جمهوری اسلامی دارد به ساختن سلاح اتمی نزدیک میشود بیانگر اینست که بویژه روسیه به نحو استراتژیک تری در مقابل جمهوری اسلامی قرار گرفته است و این یک ضربه کاری و مهم به جمهوری اسلامی است که یک پشتیبان مهم و قدرتمند خود در سطح بین المللی را بطور جدی از دست داده است. دولت روسیه میداند که نمیتواند از اعلام خطر صریح نزدیک شدن جمهوری اسلامی به ساخت سلاح اتمی٬ به سادگی به پشتیبانی از این حکومت باز گردد و بنابرین تصمیم خودرا برای دوره ای دراز مدت گرفته است. چین نیز چندان از این سیاست نمیتواند فاصله داشته باشد. همانگونه که قبلا بارها تاکید کرده ایم پشت بحران اتمی جمهوری اسلامی و کشاکشهایی که جریان دارد٬ مصالح و معضلات دیگری خفته است که بطور خلاصه میتوان آنرا اینگونه بیان کرد که در ایران یک بحران حاکمیت بوژوایی جریان دارد و راه حل کوتاه مدتی بر آن متصور نیست. در واقع تا زمانی که جمهوری اسلامی سر کار است راه حلی برای این بحران نیز در چشم انداز وجود ندارد. اساس مساله اینست که قدرتهای بزرگ جهانی بیش از آنکه در پی حل مساله اتمی جمهوری اسلامی باشند در پی این هستند که ایران را که در یک چهار راه مهم استراتژیک قرار دارد٬ به چارچوبی قابل کنترل برای خود بکشانند که هم سرمایه ها در آن در امنیت حرکت کنند و از نظر سیاسی کانون تنشها و بحران آفرینی ها نباشد. مساله اقتصاد و سرمایه گذاری در ایران و همچنین مساله تروریسم اسلامی و اینکه این منطقه به کدام یک از قطبهای بورژوایی جهانی در پیوند نزدیک تری باشد٬ همه اینها بر آنچه بحران اتمی نامیده میشود تاثیر مستقیم دارد. اما در هر صورت اکنون حل کل این بحران به نتایجی که از کشاکش بر سر مساله اتمی جمهوری اسلامی حاصل میشود گره خورده است. اکنون بیش از هر زمانی جبهه مقابل جمهوری اسلامی وسعت گرفته و متحد تر از همیشه است. تحریمهای اقتصادی از همیشه شدیدتر و همه جانبه تر است و بطور جدی تری به اجرا گذاشته شده است. بنا به ارزیابی های مختلف این تحریمهای کنونی به فلج اقتصادی جمهوری اسلامی خواهد انجامید. هم اکنون روال صادرات و واردات کالاهای اساسی و مراودات بانکی و پولی با ایران با معضلات جدی ای مواجه شده است. همینکه ایران امروز باید بنزین و فراورده های نفتی دیگر و برخی کالاهای اساسی دیگر را با قاچاق از مرزهای کردستان عراق وارد کند٬ گوشه ای از وضع اقتصادی در هم ریخته جمهوری اسلامی را بازگو میکند. بطور خلاصه آنچه باید توجه کرد اینست که بحران اتمی جمهوری اسلامی ادامه دارد و ادامه خواهد داشت. بعید بنظر میرسد که این بحران قبل از سرنگونی جمهوری اسلامی به راه حلی برسد. بلکه با توجه به صف آرایی دو جبهه بسیار ضد انسانی در مقابل هم٬ این خطر همیشه وجود دارد که این کشاکش در یکی از تند پیچهای خود به حملات و درگیریهای خطرناکتر و نظامی بکشد. و در این رابطه و مستقل از اینکه بر سر جمهوری اسلامی چه بیاید و بتواند در انتهای یک کشاکش نظامی بر سر پا بماند یا نماند٬ قطعا مردم و انقلاب و آینده جامعه ایران بازنده اصلی و قطعی یک درگیری نظامی خواهند بود. و اگر بخواهیم در یک جمله راه مقابله با چنین وضعیتی را بیان کنیم باید بگوییم که تنها عاملی که میتواند خطر جنگ و کشتار٬ و فشارهای مختلف را از بالای سر جامعه بردارد انقلاب مردم و به زیر کشیدن جمهوری اسلامی به نیروی خود مردم است. در شرایط کنونی جمهوری اسلامی به شدت در سطح بین المللی منزوی است و میتوان از این انزوای حکومت برای تضعیف بیشتر آن و ایجاد فضایی برای پیشروی مبارزه مردم و جنبش رادیکال و آزادیخواهی در ایران استفاده کرد. هرچه این تلاش بیشتر صورت گیرد و صدای مردم و سرنگونی طلبی و آزادیخواهی بیشتر در سطح بین المللی انعکاس پیدا کند٬ سناریوهای فاجعه آفرینی نظیر جنگ و حمله نظامی و توطئه های قدرتهای بورژوایی جا و امکان بروز کمتری پیدا میکند.*