در جواب به نظرات شادیمقدم راجع به حزب کمونیست کارگری

از مجید  آذری ( ویا بقول خانم سارا نیکو  م-ا )
مقدمه : آقای شادیمقدم در جوابی به نظرات من در مورد مسائل بحث شده با خانم سارا نیکو عضو یکی از شاخه های جریان فدایی خلق ایران ، من را عضو کمیته مرکزی حزب خطاب کردند وبا کوبیدن نظرات من سعی داشتند در طول مقاله به استناد مقاله من که بنظر ایشان نظرات رهبری حزب هم هست حزب کمونیست کارگری را محکوم کنند. غافل از اینکه این مطالب نظرات شخصی من بعنوان یک عضو ساده حزب میباشد واصلا خط رسمی حزب را در این گفتمان نمایندگی نمیکردم ونمیکنم اگر چه ممکن است بیشتر نظرات من با نظرات رسمی حزب همخوانی داشته باشد ویا احیانا نداشته باشد. شما دارید با مجید  آذری بعنوان یک عضو حزب مناظره میکنید. وتا اینجای کار معلوم شد چقدر در گفتارتان صداقت دارید ورعایت انصاف میکنید ومحقق هستید بشما تبریک میگویم.
شما نسبت به این اشتباه لپی خود از حزب معذرت خواستید که خیلی کار بجایی بود، اما آیا با استناد به نوشته من که به غلط آنرا خط رهبری حزب انگاشتید وهم از این منظر به حزب کمونیست کارگری فحاشی کردید معذرت  میخواهید؟.باید قبول کنید که ناشیانه به کاهدان زدید.از این بابت برای شما متاسفم. شما اولین کس از این قشر بی منطق چپ سنتی نیستید که تا وقتی مناسب گیر مباورند باید عقده های ” سوسیالیستی” خودرا بر سر حزب ما خالی کنند. دیگر کار مهمتر از این ندارند. مبارزه با حزب ما به اینان هویت میدهدوعقده هایشان خالی میشود. خانم سارا نیکو هم یک نمونه دیگر از این عقده ای های سیاسی است.
خیلی خوب میشد که حداقل شما هم  مثل من وخانم سارا نیکو مواضع سیاسی خود وتعلق ویا گرایشات خود به حزب ویا جریانی را که به آن نزدیک هستید، روشن میکردید تا من هم بتوانم از روی نظرات خطی شما با شما وارد بحث شوم. خوشبختانه شما حداقل نظراتی را ارایه دادید که قابل جواب دادن است ومن به آنها برخورد خواهم کرد. اما آنچه من از خانم سارا نیکو دیدم به جزء فحاشی و وافتراء وتهمت چیز دیگری ارایه ندادند. ایشان مدعی ۴۰ سال مبارزه چریکی فدایی خلق هستند. همان چریکی که معتقد بود  در ایران دونوع انسان است یکی خلق که خانم سارا به آن تعلق دارد ودیگری ضد خلق که باید اعدام انقلابی شود. که شامل من واعضای حزب ما ومثلا سلطنت طلبان و آن پاسبان سرگذر بود که با هفت تیر خلق به سزای اعمال ضد خلقیش میرسید وگویا با چند ترور پاسبان وچند مستشار ویک افسر ویک ویا چند کارمند مزدور بانک که در موقع حمله به بانک به چریک خلق خیانت کردند ، میخواستند موتور بزرگ را روشن کنند. البته موتور بزرگ توسط اینان روشن نشد وخوشبختانه اینان دیگر در هیچ کجای انقلاب وجنبش مردم جایی ندارند. اکثریتشان توده ای وسبز واسلامی شده ویک سریشان با مجاهد خلق همکاری میکنند تازه اینان واقع بین ترانشان بودند که زود فهمیدند فدایی جایی در جنبش مردم ندارند. اما بیچاره این خانم سارا هنوذ معتقد است  که اسلحه فدایی نباید از دستش بزمین گذاشته شود منتها تصمیم گرفته قبل از اینکه پاسبان دیگری را به سزای اعمالش برساند باید روابط حزب ضد خلقی ما با ضد خلقیان سلطنت طلب را افشای خلقی انقلابی کند ودر صورت لزوم وبموقع ما را به سزای اعمالمان در واشنگتن ولندن برساند تا انشا الله موتور بزرگ دوباره راه به افتد. خانم سارا نیکو در آمریکا منتظر روشن شدن موتور بزرگ توسط موتور کوچک شخصی خودشان میباشد. امیدوارم این بار خانم سارا نیکو به آرزوی چریک خلقی خود برسد.
آقای شادیمقدم ودرک عقب افتاده از سوسیالیسم وآزادی
آقای شادیمقدم معتقد است  ” که حزب کمونیست کارگری جنب وجوش های جاری در جامعه ایران را انقلاب ارزیابی کرده وهوای سرنگونی رژیم وبدست گیری قدرت سیاسی …..را دارد  ….”
آقای شادیمقدم معتقد است که در یکسال اخیر جنب وجوشی در ایران بوده.
از نظر ایشان آمدن چند میلیون نفر فقط در روز های اولیه تظاهرات یک جنب وجوش است. شعارهای مرگ بر دیکتاتور- مرگ بر اصل ولایت فقیه- مرگ برخامنه ای واحمدی نژاد- مرگ بر بسیجی ودهها شعار ساختارشکن فقط یک جب وجوش است.
اینکه مردم قصد حمله به تلویزیون جام جم کردند ومیخواستند به زندان اوین حمله کنند. وبه گفته خود رژیم اگر تظاهراتهای مختلف در طهران بهم وصل میشدند رژیم سقوط میکرد. وباز اینکه در روز عاشورا بنا بروایت خود رژیمیها پرواز هواپیمای یکسره سران رژیم در آن روزهای بحرانی به کشور سوریه  مستند شد
اینکه امروز در ایران یک حکومت نظامی اعلام واعلام نشده برقرار شده ورژیم حتی از سایه اش در خیابان میترسد وشلیک میکند وصدها نفر را کشته تا این انقلاب را خاموش کند وهنوز نتوانسته
اینکه خود رژیم وآپسوزیون طرفدارش بار ها اعلام کرده اند که این یک جنبش انقلابی وساختار شکن است. ودهها موارد این نوع
ولی باز از نظر اقای شادیمقدم این یک جنب وجوش هایی است. شما بهتر بود بجای جواب به مقاله من با همین حرفها قدری رژیم جمهوری اسلامی را دلداری میدادید. هم احمدی نژاد وهم خامنه ای وهم دولتهای آمریکا وغرب وهم موسوی وگنجی وداریوش همایون بی جهت نگران یک انقلاب هستند وهمواره از خطر انقلاب اخیر به مردم ویکدیگر هشدار میدهند.
 شما بهتر است که این ضد انقلابیون را از نگرانی در بیاورید. کافی است که صادقانه به آنان گوشزد کنی که در یکساله اخیر فقط یک جنب جوش بوده. وحزب کمونیست کارگری بیخود انقلاب انقلاب میکند. بیچاره ضد انقلابیون خیلی بیخودی تر سیده اند. راهنمائیشان کنید که از تشویش در آیند.
میلیونها نفر به خیایان آمده وخواهان سرنگونی جمهوری اسلامی هستند .فقر وبدبختی بیدادمیکند ومردم میدانند که به جز سرنگونی این رژیم امکان هیچ بهبودی در زندگیشان نخواهد بود.اگر تا بحال این رژیم سرنگون نشده بخاطر این است که این جنبش عظیم انقلابی فاقد یک رهبری انقلابی وسرنگون کننده است. مردم هنوز انتخاب نکرده اند که چه حزب وجریانی میتواند رهبریشان کند. همه انقلابات همینطور است. مردم تا ندانند که کدام رهبری عنان انقلاب را بدست خواهد گرفت کار را یکسره نمیکنند. در زمان شاه سابق هم همینطور بود وقتی مردم خمینی را بعنوان رهبر انقلاب ونماینده نه به شاه انتخاب کردند انقلاب پیروز شد.
ما میگوییم این مردمی که به خیابان آمده وخواهان سرنگونی رژیم هستند. اینان اکثرا مزد بگیران ( پرولتاریا) هستند. یا کارگرند یا دانشجو یا پرستار یا معلم وبیکار وزن وجوان که دنبال نان ومسکن وآزادی میگردند. برخلاف ادعای شما این مردم سرمایه دار نیستند سرمایه داران به کمک ضد انقلاب از احمدی نژاد وموسوی ودخالت امریکا در حمله به ایران حمایت میکنند
ما میگوییم اگر قرار باشد این انقلاب پیروز شود باید رهبری حزب کمونیست کارگری را انتخاب کند، هر انتخاب دیگری موجب پیروزی ضد انقلاب خواهد شد. برخلاف ادعای شما من هرگز نگفتم که حزب انقلاب میکند. اما شما اصلا انقلابی نمیبینید میگویید حزب میخواهد انقلاب کند
 مردم دارند انقلاب میکنند اما چون رهبرانقلابی ندارند این انقلاب پیروز نمیشود. حتی اگر رژیم سرنگون شود وهر جربانی غیر از حکک بقدرت برسد انقلاب شکست خورده ومانند انقلاب ۵۷ مردم شکست میخورند.
شما میفرمایید طبقه کارگر قدرت را میگیرد. بفرمایید طبقه کارگر چطوری قدرت را میگیرد؟ یک روز صبح کارگران همگی از خواب بیدار میشوند وچکش وداس خودرا سرکولشان میگذارند ومیگویند امروز چهارشنبه است وما قدرت را گرفتیم.
اینطور نیست دوست عزیز. وقتی ما میگوییم انقلاب کارگری در شوروی پیروز شد یعنی مردم به خیابان آمدند ودر یک روز معین لنین دستور داد که به کاخ زمستانی حمله کنند  وپارلمان کرنسکی را تسخیرکنند انروز را سالگرد انقلاب سوسیالیستی اکتبر نام مینهند-
اگر دهها برابر آن مردم وهمه اشان هم کارگر ناب به خیابان میامدند هنوز انقلاب نمیشد مثل امروز ایران. واگر مردم بجای اینکه لنین را انتخاب کنند کس دیگر از حزب دیگری را انتخاب میکردند من وشما امروز نمیگفتیم انقلاب سوسیالیستی اکتبر میگفتیم انقلاب ۱۹۰۵ وبا انقلاب ۱۹۱۷ فوریه واکتبر روسیه .به این دلیل انقلاب سوسیالیستی شد چون خط لنین رهبر انقلاب بود.وفقط خط لنین وشاید خط چند بلشویک دیگر انقلاب را سوسیالیستی کرد. وامروز فقط خط حزب کمونیست کارگری است که میتواند این انقلاب را به یک انقلاب سوسیالیستی مبدل کند. نه رهبری موسوی – نه رهبری داریوش همایون- ونه رهبری حکمتیستها ونه دیگران که البته خوشبختانه هیچکس هم ادعایی ندارد. وفقط کارشان این است که انقلاب نشود ویا اگر شد بدست ما نیفتد. در یک کلام ضد انقلاب پیروز شود. وبرای همین است که شما داری مارا مسخره میکنی. مثل شما هم در زمان لنین، لنین را مسخره میکردند که میخواهد رهبر انقلاب شود. بالاخره باید یکی این انقلاب را بثمر برساند. شما ها که ادعایی ندارید. بیخود  عز خود میبری وزحمت ما میداری.
اما راجع به کمونیست وآزادی در جامعه کمونیستی:

اولا اینکه شما فرمودید که لنین خیلی طرفدار داشت وحتما انقلاب بدون کمک خارجی ودیگر شرایط پیروز میشد نشان از بیمایگی شما نسبت به انقلاب وبخصوص انقلاب سوسیالیستی است. انقلاب یک شرکت بیمه همراه ندارد باید همه شرایط واز جمله مردم در صحنه باشند. یک جنگ است که برد وباختش نامعلوم است وبسته به شرایط وامکانات درونی وبیرونی دارد. مثلا اگر جنگ جهانی اول نمیشد ممکن بود انقلاب نشود. ممکن بود اگر لنین سوار قطار آلمانها به روسیه نمیامد انقلاب پیروز نشود. ممگن بود اگر لنین به حرف همه کمیته مرکزی که مخالف حمله به کاخ زمستانی بودند گوش میکرد انقلاب پیروز نمیشد. ودهها وصدها شرایط دیگر باید باشد تا انقلاب پیروز شود. ودیدیم که انقلاب در ایران ودر خیلی جاهای دیگر پیروز نشد. ودر خود شوروی هم شکست خورد ویک دیکتاتوری استالینی –سرمایه داری دولتی بقدرت رسید.چون بیمه نبود.
ثانیا راجع به آزادی وجامعه سوسیالیستی. شما درکتان از سوسیالیست همان درک ارتجاعی وضد انسانی ودیکتاتوری استالینی- مائویی –پول پوتی است.
شما دارید با من مجادله میکنید که من در فردای ایران سوسیالیستی میخواهم همه مردم ازاد باشند وفعالیت سیاسی کنند. بله من معتقدم در جامعه سوسیالیستی از نوع کمونیست کارگری ( نه بورژوازی مثل کمونیست استالین وغیره) همه مردم آزادند که حرف بزنند وفعالیت سیاسی کنند ونظرات خودرا از هر نوع نظری ( چه گمونیستی- چه سلطنتی- چه اسلامی-چه فاشیستی- وچه چریک فدایی خلقی-وچه پول پوتی وچه استالینی- و…) تبلیغ وترویج کنند. من این اتهام شمارا صد درصد میپذیرم.
شما خودتان در یک کشور سرمایه داری زندگی میکنید. این کشور به شما اجازه داده که یک سایت ازادی بیان بزند ودر این سایت هرکسی با هر نظری ( چه چریکی-چه سلطنتی وچه غیره) بتواند از این آزادی بیان استفاده کند ونظراتش را به دیگران وهمه جامعه برساند. وخود شماهم داری از این ازادی بیان استفاده میکنی ونظرات عقب افتاده خود ورفیق چریک فدایی خلقت را تبلیغ میکنی. اما میخواهی در جامعه سوسیالیستی مورد نظر خودت هیچ ضد خلقی از جمله سلطنت طلبان وحزب کمونیست کارگری واین لیست استالینی رایگیر برو تا آخر، حق حرف زدن وفعالیت سیاسی مثل خود شما که الان داری  نداشته باشند.
میبینید که چقدر درک عقب افتاده از آزادی وسوسیالیسم داری. شما از بورژوازی وسلطنت طلبان هم عقب افتاده تر وضد آزادی تر هستید. شما میخواهید همین آزادی که در غرب وجود دارد وحاصل صدها سال جنگ ومبارزه ودهها انقلاب وصدها میلیون کشته بدست مردم رسیده وشما داری از ان استفاده میکنی را در جامعه استالینی-گمونیستیت از ضد خلق دریغ بداری. این درک شما از آزادی است. وداری سلطنت طلبان را محکوم میکنی. خودت با این افکار عقب افتاده ات باید پادوی سیاسی رضاشای قلدر باشی.۱۰۰ سال از رضا شاه عقب افتاده تری.
ما همین امروز به سلطنت طلبان  وبه همه آحاد مردم میگوییم شما انسان هستید وحق دارید نظر خودرا در جامعه چه حالا وچه در جامعه کمونیستی آینده ارایه دهید وترسی هم نداشته باشید. ما نه با شما ونه با سلطنت طلبان هیچ اتحادی نکرده ایم .ما معتقدیم که اتحاد بین نظرات متضاد امکان پذیر نیست. اما سلطنت طلبان وهر آپوزسیون جمهوری اسلامی حق دارد که با ما یا هر جریان دیگری خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی باشد. ما در هر تظاهرات ضد رژیم با پرچم وشعارهای خودمان شرکت میکنیم. ما معتقدیم ما خواستهای اکثریت مردم را نماینگی میکنیم هواداران سلطنت وهواداران همه جریانات عقب افتاده وارتجاعی از جمله جریانات چپ سنتی اگر صادق باشند در نهایت به کمپ ما متوسل خواهند شد.
فرمودید در جامعه سوسیالیستی ما که از آزادی بی قبد وشرط حرف میزنیم چه جامعه ای است؟ بورژوازی است یا پرولتری؟ فرمودید بالاخره در جامعه قید وشرطی برای یک بخشی وجود دارد واین یک اصل جامعه طبقاتی است.
این هم باز یک درک استالینی از آزادی وسوسیالیست. آزادی برای خلق ودیکتاتوری برای ضد خلق.
اگر استالین این افکار را ۸۰ سال پیش تئوریزه کرد شما حداقل ۸۰ سال از او عقب ترید.
دوست عزیز در جامعه سوسیالیستی طبقه کارگر قدرت را میگیرد  .ودر شوراها ی مردمی (نه فقط کارگری) تمام مردم حق رای دارند که در شورا انتخاب شوند ویا انتخاب کنند. اگر رهبری شورا بدست نیروهایی بیافتد که بخواهند استثمار انسان از انسان را ملغی کنند، وکار مزدی را ملغی کنند وآزادی وبرابری را به همه آحاد مردم اعطاع کنند ومردم در تمام اموراقتصادی، سیاسی واجتماعی وفرهنگی مستقیم وغیر مستقیم مداخله کنند این یک جامعه سوسیالیستی است.
وقتی میگوییم جامعه سوسیالیستی یعنی که دیگر در این جامعه طبقه بورژوازی وجود ندارد. بعبارت دیگر یک طبقه ای بنام بورژوازی در این جامعه وجود ندارد که حالا با ید طبقه کارگر از او انتقام بگیرد- استثمارش کند- بگوید حالا نوبت ما است که پدرتان را در بیاوریم. طبقه دیگری وجود ندارد که طبقه کارگر بخواهد از او انتقام بگیرد.
البته مقاومت برای احیای وضع طبقاتی قدیم وجود دارد. عواملی که بهر دلیل وضع موجود بنفعشان نیست وخواهان اعاده وضع طبقاتی گذشته هستند.
حالا سوال اینجاست که چگونه میتوان مقاومت این ضد انقلاب داخل وخارج را در هم شکست؟ ما میگوییم با آزادی کامل فعالیت سیاسی همه گروهها.  فرض کنید یک سلطنت طلب بیاید بمردم بگوید این چه وضعی است شما مردم دارید. حکومت شورایی خوب نیست آن دهقان زاده ای که در زمان رضا شای کبیر خایه اسب شاه را میشسته حالا رئیس جمهور شده من میخواهم رضا شای دوم را بیاورم که او نوکر کاخش بشود. شما فکر میکنید مردم میگویند شاه برگردد تا ما دوباره رعیت شویم ودوباره ساواک برگردد.
 ویا آن آخوند چها ر پایه بگذارد ودر میدان انقلاب تبلیغ کند که این چه وضعی است ؟ چرا اینجا زنان با مردان برابرند وکسی را بخاطر دوست پسر داشتن سنگسار نمیکنند ؟ مردم من میخواهم حکومت اسلامی را اعاذه کنم . شما فکر میکنید چند نفر اورا جدی میگیرند. ممکن است برای تاتر کمدی از سلطنت طلبان واسلامیون بشود در جامعه سوسیالیستی استفاده کرد.
فرمودید مردم در جامعه سوسیالیستی چه کسانی هستند؟ مردم یعنی  شهروند ان جامعه  کارگرند ، معلم اند ،دکتر اند،روی زمین کار میکنندوغیره . در این جامعه، ما طبقه استثمارگر بورژوازی وخرده بورژوازی نداریم که به کارگر حقوق بیشتر بدهد وبگوید بگو زنده باد شاه وگرنه حقوقت را قطع میکنم. مردم آزاد خودشان از منافع ودستاوردهایشان حفاظت میکنند ، احتیاج به استالین وچریک فدایی خلق ندارند.
در این جامعه هرکس حق دارد نظرش را تبلیغ کند ولی کسی حق ندارد کسی را استثمار کند. مزد بدهد. کارخانه باز کند. تمام زمینهای دم ساحل را بنام خود سند بزند.
اما در جامعه سوسیالیستی شما اول رهبران حزب کمونیست کارگری وبعد هواداران آنان را بجرم خیانت به انقلاب بعد از شکنجه انقلابی توسط چریک خلق رفیق سارا نیکو اعدام انقلابی میکنند. وبعد نوبت خانواده های ما میرسد وبعد نوبت سلطنت طلبان. البته من خیالم راحت است که دیگر در ایران استالین بقدرت نمیرسد مردم آن فدایی وآن جنبشش را پس زده اند.
من برای اعتقادات چریک فدایی ومصدق السلطنه ای  وچپ سنتی وسلطنت طلب هیچ ارزشی قائل نیستم اما زمانی که برعلیه رژیم جمهوری اسلامی تظاهرات بگذارند در آن ئشرکت خواهم کرد با پرچم وشعار خودم. اما همه اینان از نظر من انسان هستند ومن به انسانیت آنان احترام میگذارم ولی نه بعقیده ارتجاعی سارا نیکو ، شما وآن سلطنت طلب.

درخاتمه با این سند که لنین مجبور شد بیشتر خاک اروپا را که بیچاره حکومت تزار در ظرف بیش از ۳۰۰ سال از پطر کبیر گرفته تا اکساندر ونیکلا را دودستی تحویل امپر یالیست آلمان دهد .درست ۳ماه بعد از انقلاب دستاورد ۳۰۰ ساله تزار از بین رفت. واقعا چه خیانت بزرگی
لنین بین انسان و زمین انسان را انتخاب کرد.تزار وخانم سارا نیکو البته زمین را
خانم سارا فرمودند این یک اتهام به لنین است که اکثر اروپارا به آلمانها داد برای انسان
البته خیلی از طرفداران
 روسیه بزرک هنوز لنین را مزدور آلمانها میدانند اما شما نمیدانید اما شما حکک کارگری را مزدور اجنبی میدانی الحق که شما ناردونیک وتزار ایران هستی سارا جان

Treaty of Brest-Litovsk
The war was going poorly for the Allies in 1917. Germany and Austria knocked Russia out of the war. A liberal democratic government was established in Russia, deposed the Czar but it proved too weak to keep the Russian army from mutiny and group of revolutionary Bolshevicks, led by Vladmir Lenin, seized power and established a communist government in Russia. The communists pulled Russia out of the war and reluctantly signed the Treaty of Brest-Litovsk, which Germany forced upon Russia. The Treaty convinced the Allies that Russia had not been the power they thought it was and it convinced many Americans that entry into the war was correct and necessary in order to stop the German conquest of Europe. However, the treaty also freed the German army to throw more troops into France.
MrV
Broader Significance of the Treaty
The key provision of the Treaty of Brest-Litovsk was the removal of the following territories from the Russian Empire:
• Russian Poland
• The Baltic Republics
• Finland
• The Ukraine and the Crimea
• Parts of Belarus
• Some areas in the Caucasus were handed over to the Ottoman Empire.
In a supplementary treaty, signed five months later, Russia agreed to pay US$6 billion in reparations to Germany.
The aim was that these territories should become German (or Austrian) satellite countries.
Of course, with the defeat of Germany and Austria-Hungary, the treaty became irrelevant, but for many German nationalists it seemed that they had been cruelly awoken from a dream – that of boundless expansion in Eastern Europe. This notion was, for example, absolutely central to Hitler’s
 
 
 
On the 3rd December 1917 a conference between a Russian delegation, headed by Leon Trotsky and German and Austrian representatives began at Brest-Litovsk. Trotsky had the difficult task of trying to end Russian participation in the First World War without having to grant territory to the Central Powers. By employing delaying tactics Trotsky hoped that socialist revolutions would spread from Russia to Germany and Austria-Hungary before he had to sign the treaty.

After nine weeks of discussions without agreement, the German Army was ordered to resume its advance into Russia. On 3rd March 1918, with German troops moving towards Petrograd, Vladimir Lenin ordered Trotsky to accept the German terms. The Brest-Litovsk Treaty resulted in the Russians surrendering the Ukraine, Finland, the Baltic provinces, the Caucasus and Poland.
 
(۱) In November, 1917, Vladimir Lenin sent Leon Trotsky to negotiate with the Central Powers at Brest-Livosk. Trotsky wrote about these negotiations in his autobiography, My Life.
It was obvious that going on with the war was impossible. On this point there was not even a shadow of disagreement between Lenin and me. But there was another question. How had the February revolution, and, later on, the October revolution, affected the German army? How soon would any effect show itself? To these questions no answer could as yet be given. We had to try and find it in the course of the negotiations as long as we could. It was necessary to give the European workers time to absorb properly the very fact of the Soviet revolution.
 
(۲) In his autobiography Leon Trotsky explained why he signed the Brest-Litovsk Treaty.
On 21st February, we received new terms from Germany, framed, apparently, with the direct object of making the signing of peace impossible. By the time our delegation returned to Brest-Litovsk, these terms, as is well known, had been made even harsher. All of us, including Lenin, were of the impression that the Germans had come to an agreement with the Allies about crushing the Soviets, and that a peace on the western front was to be built on the bones of the Russian revolution.

On 3rd March our delegation signed the peace treaty without even reading it. Forestalling many of the ideas of Clemenceau, the Brest-Litovsk peace was like the hangman’s noose. On 22nd March the treaty was ratified by the German Reichstag. The German Social Democrats gave their approval in advance to the future principles of Versailles.
 
(۳) Herbert Sulzbach, diary entry (3rd March, 1918)

The final peace treaty has been signed with Russia. Our conditions are hard and severe, but our quite exceptional victories entitle us to demand these, since our troops are nearly in Petersburg, and further over on the southern front, Kiev has been occupied, while in the last week we have captured the following men and items of equipment: 6,800 officers, 54,000 men, 2,400 guns, 5,000 machine-guns, 8,000 railway trucks, 8,000 locomotives, 128,000 rifles and 2 million rounds of artillery ammunition. Yes, there is still some justice left, and the state which was first to start mass murder in 1914 has now, with all its missions, been finally overthrow
 
سارای عزیز
حالا که شما داری من را در واشینگتن افشاء چریک فدایی میکنی. این لنین هم را افشاء کن.
این ۲ مقاله راجع به صلحی است که لنین درست بعد از ۳ ماه از انقلاب سوسیالیستی نگذشته بود با امپریالیست المان کرد
طبق این قرار داد خفت آور با امپریالیست آلمان لنین مجبور شد بیش از چندین برابر خاک ایران را دودستی تقدیم امپریالیست آلمان کند وتازه مبلغ ۲۰ میلیارد دلار هم به آن امپریالیست خسارت به پردازد.که با حساب امروز پول ما یعنی چند صد میلیارد دلار.
البته من میدانم شما از لنین چریک تر هستی واحتمالا به ما ولنین یاد میدهی که هیچوقت نبایست با دشمن خلق دست داد وقرارداد بست و تازه آنهم آن قرارداد خفت بار.
 ما که تا بحال با هیچ امپریالیست وضد خلقی قرارداد نبستیم وحتی مذاکره هم نکردیم. لطف کن بما یاد بده که در آینده  اگر مجبور شدیم راه لنین را نرویم وراه خیلی خیلی خلقی شمارا انتخاب کنیم. بیچاره لنین که شمارا نمیشناخت وگرنه آنهمه پول بی زبان وکشور عزیز را دودستی تقدیم امپریالیست آلمان نمیکرد. تقریبا بیش از یک چهارم خاک شوروی سوسیالیستی را به آنان داد.
با تشکر فراوان از  روحیه خلقی انقلابیت