شگفتیهای گشاد جام ٢٠١٠ !؟

سوت پایان بازی را که داورکشید راه افتادم ازمرکز شهر به سمت کمپ . تک گل آندرس اینی یستا دروقت اضافی تیم ملی اسپانیا را در رخت کن به ملاقات با ملکه اسپانیا کشاند . نمیدانم این کدام اسپانیا است ؟ اسپانیای فرانکو یا خوزه ماریای ازنار، انقلابی خواهرمریم رجوی ؟ سوال باید کرد و باید به خانم رجوی هم تبریک گفت . خانم رجوی هم صمیمانه ترین تبریکات را نثار ازنار، خواهد کرد !
 در راه با خود و یا همان همزاد خودم چیزهایی را زمزمه میکردم .
من : اینم از فینال جام چهانی ۲۰۱۰
همزاد : بردی یا باختی ؟
من : اهل بردوباخت نیستم ولی چنگی به دلم نزد . روزگاری خیلی به فوتبال علاقه داشتم ولی این روزها فوتبال هم به سیاست و بیزنس تبدیل شده . فقط فینال را دیدم . آن هم برای سرگرمی و فرصتی برای دیدار یک دوست .
همزاد : فعلا که همه پدیده ها به همین سرنوشت دچارشدند و فقط فوتبال به سیاست و پول آلوده نیست . ولی از هر طرف که بچرخی بالاخره جنبه سرگرمی قضیه غیرقابل انکار است . حالا به نظرت شگفتی های این جام چی بود ؟
من : شگفتی ؟ کدام شگفتی !؟
همزاد : هر جامی شگفتی های خودش را دارد . از قتلهای ناموسی فوتبال تا اتفاقات جالب دیگر !
من : نمیدانم جالب را چگونه باید دید ؟ ولی قتلهای ناموسی فوتبال درهر جامی تازگی ندارد و شگفتی هم نیست . جارو کردن پول با پارو و به نام فوتبال هم تبدیل به سنت شده و شگفتی نیست . گرفتن جام در هر دوره توسط هر تیمی هم به شگفتی ربطی ندارد بالاخره جام را نهایتا یک تیم میگیرد . قرار نیست هر اتفاق ریزو درشتی در هر جامی به شگفتی تعبیرشود .
همزاد : پس رابطه یا نامه مارادونا به احمدی نژاد چی ؟
من : دست بر قضا این هم به شگفتی جام ۲۰۱۰ ربطی ندارد . نه نامه نگاری جرم است و نه رابطه مارادونا با احمدی نژاد نوبر است . همه این کاره اند . انگیزه ها مهم است که یا منفعتی در آن است و یا بسوزه پدربیکاری !
نامه سرگشاده به اوباما….
نامه گشاده به اتحادیه اروپا…..
نامه گشاد گشاد به خامنه ایی….
نامه های سروته گشاد مبارزین امریکا و اروپا ( جان بولتون و ازنار) به رجوی…..
به احمدی نژاد…..
به موسوی…..
به روح استالین….
 
و بالاخره دیه گومارادونا فوتبالیست سابق و معروف آرژانتینی که درجام ۲۰۱۰ مربی تیم آرژانتین را به عهده داشت و دست بر قضا بعد از ترک مواد مخدر مذهبی شده با یه تپه ریش و حسابی دعا خوان شده است….طی رابطه ملوسی با احمدی نژاد پیراهن معروف شماره ۱۰ ( تریکوآرژانتینی ) را خیلی سرگشاده تقدیم به احمدی نژاد کرد . کجای این رابطه شگفتی دارد ؟ مارادونا هم یکی از بی شماران …..!
وقتی ورزشکاری در اوج شهرت به سمت کوکائین میرود چرا به سمت احمدی نژاد نرود ؟ رفتن چاوزبه آغوش احمدی نژاد هم نیازی به تشریح ندارد . نامه نگاری و رابطه داشتن با هر مهره یا خرمهره ایی درحکومت اسلام نه تازگی دارد و نه شگفتی است . ولی خود نوشتن به خصوص اگرسرگشاده باشد خیلی مهم است . مثل نامه های اوباما به خامنه ایی و یا نامه های سرگشاده سروش به خامنه ایی و یا نامه سرگشاده رجوی به خبرگان ویا نامه مشتی نویسنده نامدارجهانی به خامنه ایی و نامه پژوهشگرو محقق وطنی از پاریس به احمدی نژاد و الخ…..
وامروز دیه گومارادونا که عاشق کباب است حالا چه خر و چه کباب قناری، و یا هر انگیزه و دلیل دیگری با محمودی فامیل شده است . حتی اگر محمودی هم نبود و به جایش موسوی حکم تنفیذ ریاست جمهوری از همان دست سالم خامنه ایی میگرفت ، باز هم فامیل شده بود .
تفاوت در نوع رابطه یا نگارش نامه های سرگشاده است . و الا دیدگاه هر چه که باشد نمیتواند از این تفکر واحد رنگین کمان تولید کند . اگر مثل مسعود رجوی پیچیدگی به خرج بدهی اسم نامه سرگشاده را پیام میگذاری بعد هم آن را تقسیم به ۱۵ میکنی و بعد هم مخاطب را نسل جوان میخوانی . اگر هم سادگی کنی همان عمل را بدون هیچ رنگ آمیزی و تعبیرو تفسیری میبندی به تیرک خاطرات . کی به کیه ؟
ولی از قرائن و شواهد چنین پیداست که نوشتن نامه سرگشاده چندین شاخص دارد . اولا خیلی گشاد است و طولانی . دوما حتما باید دستی درکارداشته باشی . یا رهبر یا ورزشکار و یا رئیس جمهور یا استاد دانشگاه در اونجا یا چاوز یا کاسترو و یا محقق دلسوزاز پاریس و منتقدی رقیق ….! و بالاخره یک راز نامحسوس در نوشتن نامه ها و رابطه های سرگشاده و آن هم ارادت فکری و نهایتا قلبی است . چیزی هم که کم نداریم توجیه است هنری که شرط میبندم خود مارادونا ازآن غافل است .
من نوشتن نامه سرگشاده به خامنه ایی که سروش متخصص آن است را بهتر درک میکنم . و یا وقتی کاسترو بر سر قبرخمینی گل میگذارد و یا وقتی پژوهشگری نامه سرگشاده ازسردلسوزی به احمدی نژاد مینویسد فهمش مشکل نیست . همه اینها مثل یک فامیلی هستند . ولی نامه سرگشاده به احمدی نژاد منطقی تر به نظر میرسد چون احمدی نژاد در دهه خونین ۱۳۶۰ مهره کلیدی نبود و طبیعی است که با همین آی کیوی فعلی هنوز بی خبر باشد .
هرچند آنالیز کردن هر رابطه ایی و یاد آوری هرخاطره ایی ضرری ندارد ولی آنالیز کردن مخاطب بستگی به زمان و مکان دارد . شاید هم اصلا ربطی به آنالیز ندارد . بسوزه پدربیکاری . هرآدمی بالاخره به سرگرمی نیاز دارد . حتی اگر امروز موسوی به جای احمدی نژاد نشسته بود باز هم رابطه و نامه سرگشاده مد روز میشد و نه یک ضرورت . آن هم به دلیل تفاوت آی کیوهای موسوی و احمدی نژاد و اینکه  موسوی از روزی که تائید عظما برای ورود به بازی انتخابات را گرفت میدانست چه بوده ، چه شده و چرا و چگونه !
حتی اگر موسوی به جای احمدی نژاد مینشست امروز باز هم بازی تحریم و هسته …..و حتما احمدی نژاد از موسوی انتقاد میکرد که چرا قطعنامه ها را ورق پاره میبینی ؟  موسوی هم دفاع میکرد و جواب میداد : سوال وارد نیست . چون ازهمان دهه ۱۳۶۰ من به هر قطعنامه ایی گفتم ورق پاره ، چون واقعا ورق پاره است .
رابطه دیه گو مارادونا با احمدی نژاد میتواند هرآینه و بسته به منافع به پشت سرخود عظما و نماز خواندن هم ارتقاع پیدا کند مثل همون هنرمندانی که با عشق به دیدار عظما سکندری زدند چه از خارج کشور و در داخل ! و به جز این یعنی خارج از فامیلی آخوند و خون و جنون و الله ، فقط باید گفت : بسوزه پدر بیکاری !
 
 
 
اسماعیل هوشیار
۱۲٫۰۷٫۲۰۱۰
ژنو

www.tipf.info