دخالت سیاسی در بزنگاه اجتماعی جامعه ایران

آزاد زمانى : نارضایتی های عمومی باید رهبری سیاسی شود باید به اعتراضاتی تحث یک پرچم متحد درآید.  نارضایتی ها در شکل خام و خود بخودی برای جمهوری اسلامی خطری جدی محسوب نمی شود. مادامیکه این نارضایتیها جهت دار نباشد تحت یک رهبری سیاسی با مطالبات و خواستهای مشترک درنیاید وهدفمند نشود، تجربه ها نشان میدهند نارضایتی های  عمومی بخودی خود ره به جایی نمی برند.

 به همین علت این نارضایتی ها واعتراضات  خیلی زود با تاکتیک ها وسیاست گذرایهای اقتضایی توسط حکومت مهار می شود و تا حدودی گردانندگان رژیم در مهار کردن برآمدگیهای عمومی موفق بوده اند همیشه با کمترین هزینه خیزشها ی توده ای را منحرف کرده و به ناکجا آباد هدایت کرده اند.

نزدیک به سه دهه ازحاکمیت  سیاسی جمهوری اسلامی میگذرد جمهوری اسلامی با حزب جمهوری اسلامی به سر کار آمد این حزب تشکیلات تمامی فعل وانفعالات سیاسی وسازماندهی برای کسب قدرت به رهبری خمینی و نظام اسلامیش شد. انقلاب ۵۷ با فرمانهای این حزب سرکوب شد وبه مراتب اسلام سیاسی برسریر قدرت نشست حزب جمهوری اسلامی نیروهایی سرکوبگرش را برای ارعاب سیاسی بسیج کرد مخالفین سیاسی را سرکوب و مبارزات سیاسی مردم را درهم کوبید ….. آزادیهای مردم رابا تشکیل دولت اسلامی محدودکرد،دیکتاتوری اسلامی مستقرشد، جمهوری اسلامی همه جانبه سرکوب کرد ولی هرگز دربرابر این سرکوب و توحش اسلامی ، یک جریان منسجم سیاسی  که بتواند مبارزه مردم را درتقابل با جمهوری اسلامی بطور جدی رهبری کند پا به میدان نگذاشت ، درطول حیات جمهوری اسلامی هیچوقت یک حزب سیاسی جدی ودخیل که بتواند مبارزات اجتماعی مردم را هدایت کند و جای اتکا و اعتماد مردم باشد درصحنه سیاسی اجتماعی ایران حضور پیدا نکرد. جمهوری اسلامی یکه تاز میدان شد مردم را از دست بردن به سیاست ودخالت جدی عقب زد.
شبهه جمله موهوم " سیاست پدرو مادر ندارد"معجون مسموم کننده افکارعمومی شد، بسیاری ازجریانات سیاسی ازاین مسمومیت جان سالم بدر نبردند و اتوماتیک وار پذیرفتند که مقوله سیاست به معنای دست بردن به قدرت سیاسی را کنار بگذراند این کج فهمی و سرخوردگی  سیاسی تاجایی پیش رفت طیف وسیعی از جریانات حتی فکر کردن به مبارزه سیاسی را کنارگذاشتند ومشغول آموزش  خط ومشق صنفی گرایی شدند و جنبش سیاسی جامعه را به طرف مطالبات صرفا اقتصادی سوق دادند، مبارزه سیاسی کارگران را ازمبارزه اقتصادی آنها منفک کرده و تئوری آب در هاون کوبیدن را تبلیغ نمودند. مبارزه مردم را به تقاضای نان وآب گرفتن از حکومت نزول دادند، مبارزه زنان را به دریافت مهریه و حقوق شرعیه تقلیل دادند، تلاش دانشجویان آزادیخواه را به گرفتن شهریه و مطالبات صنفی محدود کردند. گفتند سیاست پدرومادرندارد ونباید درسیاست دخالت کنید! سیاست مال خدایان زرو زور است سخن از گرفتن قدرت سیاسی کفر است برخی هم حزب و نهاد سیاسی را عزلت نشینی وعافیت طلبی یافتند واز مقوله حزب وجامعه ، حزب وقدرت سیاسی گریختند و حزب بدون دردسر را ترجیح دادند،
برخلاف این توهمات فریبنده و کسالت آور، من فکر میکنم سیاست هم پدرداردهم مادر دارد، حزب دارد، دولت دارد، گروه وفرقه دارد، زمین بازی دارد، ابزار تاثیر گزاری دارد، بی بی سی و سی ان ان دارد ، امروزه علم سیاست دنیا را مدیریت می کند نفوذ سیاسی حرف اول را میزند، دانش سیاسی مهر خودش را برهرتحولی درسطوح کلان و خرد همه مسایل جامعه بشری میزند، شکست ویا پیروزی هرپروژه سیاسی ، وابسته به دانش سیاسی وتجربه گردانندگان آن پروژه است، امروزه سیاستمداران پدرو مادر همه چیز این دنیا هستند!
من دراین نوشته سعی می کنم  درمورد دخالت سیاسی ، فعالیت سیاسی ، حزب سیاسی و قدرت سیاسی از دیدگاه یک فعال جنبش اجتماعی که تغییر وتحول سیاسی را دردستور کار ومبارزه اش  دارد به این مقوله بپردازم.
نقطه عزیمت این بحث جامعه ایران است، بحث برسرمبارزه سیاسی با جمهوری اسلامی است، نزدیک به سه دهه حاکمیت اسلام سیاسی، مبارزات اجتماعی مردم ایران، علل ناکامی مبارزات اجتماعی و تداوم حیات سیاسی جمهوری اسلامی ، نقاط ضعف و قوت جنبش های سیاسی اجتماعی مردم ایران برای سرنگونی جمهوری اسلامی ، بررسی وتحلیل ضرورت دخالت سیاسی منسجم وجدی درجامعه ، داشتن یک پلان سیاسی برای فایق آمدن بروضعیت موجود ورهبری کردن وهدفمند کردن مبارزات مردم برای کسب قدرت سیاسی اماج اصلی این بحث است.
مبارزات اجتماعی مردم برسرچیست؟ چرا مردم ناراضی هستند؟ آیا نارضایتی علی العموم برای جمهوری اسلامی خطری جدی دربردارد؟ برآمدگی های اجتماعی وخیزشهای توده ای چگونه مهار می شوند؟ چرا بعد از هر خیزش و اعتراضی مردم ونیروهای دخیل سرخورده و نا امید می شوند؟ چگونه می توان جنبش های اجتماعی  را از این توهم واستیصال رهانید ؟درمقابل گزینه های دخیل درسرنوشت جامعه، کدام شق سیاسی برای انتخاب مردم، امروز درزمین جامعه حضور دارد ؟
علی رغم یک تحول نسبی درتمامی ابعاد زندگی اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی وسیاسی درجامعه ایران  بعد از انقلاب ۵۷ وناتوانیهای حکومت اسلامی درتامین نیازهای اساسی وابتدایی مردم ،هنوز جمهوری اسلامی با بدترین روشها و شیوهای سرکوب واختناق برمردم ایران حکومت می کند ، هرروزکه میگذرد، فاصله طبقاتی بیشتر وبیشترمی شود،سیاستهای اقتصادی حکومت یکی پس از دیگری با شکست مواجه می شود، زندگی امروز وفردای مردم مورد تهدید است، اکثریت مردم از وضع موجود ناراضی هستند، کارگرچند شیفته کار میکند ، دستمزد کارگر ناچیزوکفاف معیشت و زندگی روزمره اش را نمی دهد، کارگر ازتشکل کارگری محروم است اعتصاب کارگری سرکوب می شود. دانشجو صدایش در گلو خفه می شود، تفتیش عقاید می شود اگر اعتراض کند اعتراضش را به خاک وخون می کشند، استبداد درکلاس درس ودانشگاه حکومت می کند. زنان را سنگسار می کنند، حقوقشان را دونیم می کنند، با ز
ور حجاب برسرشان می کنند . کودک زیر ۱۸ سال را دارمی زنند، شلاق می زنند، آزارمی دهند، تحقیر می کنند . هزاران انسان جوان و سالمند از هرگونه تامین زیستی واجتماعی محروم هستند. گرسنگی ، فقر وفلاکت وبیکاری فزاینده اکثریت مردم را عذاب میدهد. معلم و کارمند از حقوق کم می نالند، راننده تاکسی و بقال سرکوچه ازکاهش درآمد و مشکلات زندگی  ناراضی هستند. آخوند وآقازاده هم از دریافت سهم کم نسبت به بالاترهایشان نق می زنند . آیات عظام هم تحت فشار درویشانشان آیه یاس می خوانند عروج دولت سید خاتمی برای مهار مردم مردود ومجبور به خروج می شود، بخش دولتی کارایی ندارد مجلس وبازارعاجزند، جهت رفع مانع برای غارت مردم بخش خصوصی مجاز می شود!
اکبرگنجی ازبوی تعفن وزارت اطلاعات بیرون میزند ، ازعملکرد حاج آقا فلاحیان وعالی جناب خاکستری پوش ناراضی ازآب درمیآیدد،پاداش جنایتهایش راکمترداده اند،بسیجی های محلی ازنمک نشناسی حجاریان بجوش آمدند وازعصبانیت یک بیخ گوشی محکم پس گردنش خواباندند. احمدی نژاد هم از عالی جناب ماقبل خود ناراضی است ،همه ناراضی هستند . شصت میلیون واندی ناراضی هستند !؟
میلیونها نفرازمردم ایران زیرخط فقر بسرمی برند، ناراضی هستند ، معترض هستند وازجهنم جمهوری اسلامی به تنگ آمده اند ازکلیت این نظام نفرت دارند، سرنگونیش را آرزومی کنند،  صف شان ازناراضیان بارگاه امام و امام زاده های ریش دارو بی ریش ازاکبرگنجی گرفته تا خرد شده های ملی مذهبی و دوی خردادی جداست، مردم چیزی سواتراز گنجی ها ودرباریان بوش می خواهند سرنگونی جمهوری اسلامی سرآغاز این خواست بزرگ است.جنگ مردم بر سر سهم خواهی نیست مبارزه مردم برسراصلاح عبا وعمامه و ته ریش زدن نیست، سرنگونی جمهوری اسلامی یکی ازمزیتهایش برای مردم پایان این بازیهای بی مقدار سیاسی است. همه این دنبالچه های سیاسی که محل مانور غرب اند وبه اصلاحات چی ها و ملی مذهبی موسومند،فرافکنی شرایط حال جمهوری اسلامیند. به محض اینکه جمهوری اسلامی واژگون شود زوال همه اینها قطعی است .جنبش سرنگونی مردم یک صف متمایز وبنیان برافکن برای جمهوری اسلامی با همه پروپاگنده هایش است با همه بقایای متعفنش است.
درعالم سیاست ومنفعت هرکس راه خویش را می رود هرکس سرش به جایی بند است،خدا هم حزب دارد حزب خداهم پدردارد هم مادر دارد، سپا ه و شهادت طلب دارد فی سبیل الله شمشیر می کشند گردن می زنند و منهدم می کنند بلاد اسلامی تشکیل میدهند امت اسلامی رامتحد می کنند مجلس اسلامی و دولت اسلامی تشکیل می دهند قدرت اسلامی را به رخ دنیامی کشند حکومت موقت و دائم تشکیل میدهند عدالت را به جیش مهدی حواله می دهند مردم را به جنگ ودفاع می کشند به انتخابات می کشند درسیاست شرکت می کنند وقدرت سیاسی را به خدا متصل می کنند وتحصیلش را برای حزب خدا مشروع می دانند .حزب خدا ازکوچکترین مسایل فرد و جامعه تا عالی ترین سطوح آن  دخالت می کند  برای خود  وحکومتش مشروعیت پیدا می کند .همه این یکه تازی ازسر مشروعیت اجتماعی این جریانات مرتجع نیست ازعدم دخالت بازیگران اصلی میدان سیاست ناشی می شود، کمونیست ها وجریانات انقلابی و رادیکال میدان را به این جبهه عملا واگذار کرده اند.سیاست را به معنای دخالتگری ورفتن به طرف قدرت سیاسی رها کرده اند.
 درحالیکه سرنوشت سیاسی جامعه به تعیین تکلیف کردن برسرمقوله قدرت سیاسی گره خورده است عالم سیاست را نباید رها کرد، عدم دخالت درامرسیاسی یعنی ادامه وضعیت فلاکت بار موجود یعنی قدرت در دست حزب خدا و ماندن جمهوری اسلامی ها. بدیهی است که مردم  برای دست یابی به یک شرایط انسانی تر، برای دست یابی به یک جامعه آزاد، باید درامرسیاسی جامعه دخالت کنند. گرفتن قدرت سیاسی وتغییر این سرنوشت بدون متشکل شدن ودست بردن به سوی قدرت امکان پذیر نیست، امروز سیاست سرراه زندگی میلیونها نفر ازجامعه ایران قرارگرفته است که با هم دردی مشترک دارند وانتخاب سیاسی مردم دراین برهه از زمان پراهمیت وتعیین کننده است.
جامعه کاتالیزور جدال طبقات است صف آرایی ها و نارضایتی ها درنقطه ای وضعیت خودش را مشخص می کند، وقتی نارضایتی های مردم و توده های ستم کش بالا میگیرد، مردم به خیابانها میایند، مردم به اعتراض صف می کشند ، فرودستان در تقابل با فرادستان قرار می گیرند . در این هنگام است که از اکبرگنجی تاآیات عظام از بی بی سی تا اخوند زاده وحاجی بازاری همه به عبای  رهبرحکومت اسلامی می چسپند ، سکوت می کنند و اشک تمساح می ریزند و منافعشان یکی می شود ، تظاهرات دانشجویان در ۱۸ تیر ۷۸ یک مصداق بارز این صف آرایی بود به محض اینکه مردم به دانشجویان پیوستند رژیم برخود لرزید ، خامنه ای گریه کرد و خاتمی چی ها و دو خردادی ها زوزه کشان  پس کشیدند و سکوت کردند تا غائله را خواباندند.
واقعیت این است که جامعه بزنگاه اجتماعی این تعیین تکلیف است ، منافع برخی به ادامه حیات  نظام اسلامی گره خورده است. مردم نه طاقت وتحمل جمهوری اسلامی را دارند ونه طاقت عافیت طلبی وگوشه گزینی برخی جریانات غیر سیاسی را دارند و نه گوششان بدهکار لجن پراکنی پروغربی هاست ، مردم چیزی کمتر از آزادی ،برابری ، خوشبختی و آسایش نمی خواهند .
مسئله اساسی اینجاست دراین گیرودار وقهقرای سیاسی هیچکس منفعت مردم را نمایندگی نمی کند، مردم دراین جدال سیاسی بر سر منفعت سیاسی واقتصادی کلاهشان پس معرکه است هربار که برمی خیزند راحت سرکوب می شوند . هرگاه مردم کاسه صبرشان لبریز می شود یک آخوند بی ریش