منصور حکمت ، دغدغه تغییر دنیا! در حاشیه هشتمین سالگرد منصور حکمت

مقدمه:

هشتمین سالگرد منصور حکمت است. جایش همچنان خالی است. بخصوص بخاطر اینکه انقلابی که او پیش بینی کرده بود و مختصاتش را می شناخت پا بجلو گذاشته و بساط لرزان رژیم اسلامی را هر روز بیشتر تهدید می کند. دوستان در تورنتو قرار دارند مراسمی برای منصور حکمت بگیرند بتاریخ ۱۷ جولای. اسمش را گذاشته اند: “گرامیداشت منصور حکمت، برجسته ترین متفکر مارکسیست تاریخ معاصر”. مثل هر آدم دیگر، منصور حکمت را می توان از زاویه های مختلف دید و در پرسپکتیو معینی تصویر کرد. من شخصا دوست ندارم منصور حکمت را متفکر مارکسیست بدانم. چرا که خود مارکس را هم مارکسیست نمی دانم. راجع به اندازه متفکر بودن منصور حکمت هم نگرانی ندارم. راستش نمی دانم چطور می شود اندازه متفکر بودن آدمها را اندازه گرفت! وقتی کلمه متفکر را می شنوم یاد “متفکرین مفسر” می افتم که کارشان فکر کردن بوده و نانشان را از این راه تامین می کرده اند. شاید اینها سلیقه من باشد اما شاید همین خوبست که آدمها با سلایق خودشان بیایند و بگویند که در منصور حکمت چه دیده اند.

قکر می کنم وجه مشخصه منصور حکمت این بود که دنیای وارونه را هم دید و هم باور داشت که می شود این دنیا را به نفع اکثریت انسانها و برای شادی و آزادیشان همین امروز تغییر داد. دور این باور ساده، صمیمی و انسانی رفت و رفت و بقیه را هم با خود برد و سازمان داد. دور حباب شهر گرداند خیلی ها را تا ببینند خورشیدشان کجاست تا باورش کنند. این دغدغه تغییر دنیا که از قضا مارکس را هم مشخص می کند، منصور حکمت را از بقیه آدمها جدا کرد. نه اندازه فکر کردنش و نه حتی عمق فکر کردنش و بخصوص نه دلبستگیش به تئوریهای مارکس، وجه مشخصه منصور حکمت، تغییر دنیاست به نظر من. اگر مارکس را انتخاب کرد هم بخاطر پیدا کردن وجه اشتراک با او بود . در مارکس متوقف نشد چرا می دانست که در دوران دیگری زندگی می کند و صحنه ها همان نیست. منصور حکمت روی پای خودش ایستاد و هرگز راوی و تکرار کننده هیچ آدمی نبود. اینها را در ادبیاتش و سخنرانیهایش می شد مکرر و مکرر دید.

آن “پنجره” که دغدغه منصور حکمت بود

منصور حکمت از پنجره ای و فرصتی حرف زد که اسمش امکان سازماندهی سوسیالیزم در جامعه ایران بود. او همه عمرش را گذاشت روی شناختن و شناساندن شرایطی که می شود با شکستن نظم ضد انسانی موجود، به جامعه این امکان را داد که روی سعادت جمعی ، آزادی را ببیند . او از “جنبش بازگرداندن اختیار به انسان” صحبت کرد که قرار است با سازماندهی سوسیالیزم به پیروزی برسد.

محل ایستادن منصور حکمت و منظر او کجا بود؟ خود زندگی واقعی، آدمهای توی خیابان،همسایه بغل دستی، آدمی که در بند زندگی مادی روزمره است اما اسیر جغرافی و فرهنگ معینی نیست. نچسبیده به ملیتی که بهش تحمیل کرده اند یا فرهنگی که با هزار تزویر بهش حقنه شده. منصور حکمت این تناقض بین ایستادن در زندگی هر روزه و دیدن همه تصویر بشریت را توانست حل کند. درختها را می دید اما جنگل را هم توانست ببیند. محل ایستادن منصور حکمت یک انتخاب بود. برای اکثر آدمها انتخاب نیست. آدمها اکثرا در شرایط ، “مفعول” واقع می شوند. فرزند محیط خود می مانند. منصور حکمت بلد بود که بندهای محیطش را تشخیص دهد و با شجاعت هر جا لازم دید بگسلد. او تضاد عمیق موجود در “کمونیزم” شرقی و در بند ناسیونالیزم و شعائر متعلقه اش را با مدرنیته و مارکس حاصل از آن توانست درک کند. همه هنرش همین بود که “کمونیزم ” توده ای و فدائی و مشتقاتش را نخواست ادامه بدهد و رفت سر اصل مسئله و توانست این اصل مسئله را بخوبی فرموله کند. اصل مسئله این بود و هست که کمونیزم با آزادی و مدرنیته معنی می شود. کمونیزم یعنی مداخله جوئی برای بهبود زندگی همین روز انسان و نه آئین و مذهبی دیگر! این بود که منصور حکمت ، ایدئولوژیک فکر نمی کرد. اگر قرار بود هر روز می توانست از خودش عبور کند. بلد بود اینکار را. برای تغییر واقعیت یاد گرفته بود که باید از واقعیت شروع کرد. بلد بود خودش را فریب ندهد، چیزی که خیلی متفکر تر از او، از آنها که مارکسیستهای بزرگی بودند ، درش ناتوان بودند.

طبقه کارگر و کلیت جامعه ایران، قبل از منصور حکمت، نماینده رادیکالی نداشت که باید حرف آخر را همان اول بزند. “چپ” این جامعه یا دنبال مصدقها و کاشانی ها و خمینی ها می دوید یا قرار داشت از طریق محاصره شهرها و کشتن پاسبانهای سر محله و خانه های تیمی ، “موتور بزرگ” جامعه را روشن کند! با منصور حکمت، جامعه ایران پرچم سوسیالیزم خواهی مستقل و سرپا و مدعی را بدست گرفت. این بود که دیدن “آن پنجره” ممکن گردید. رسیدن به آن پنجره و باز کردنش را هم منصور حکمت شروع کرد. سازماندهی حزبی که اسمش شد حزب کمونیست کارگری ایران. ابزاری که بتواند جامعه و انسانها را نمایندگی کند.

فرموله کردن مختصات انقلاب ضد رژیم اسلامی

به نظر من ، مهمترین کار منصور حکمت ، فرموله کردن انقلاب پیش روی جامعه ایران بود. همه رهبران مهم همینطور ، مهم می شوند. مارکس مهم شد چون توانست مختصات کلی انقلاب بر علیه فورماسیون سرمایه داری را فرموله کند. آنسوی دیوار سرمایه و فقر را دید و انسانیت را برای پائین کشیدن این دیوار فراخواند. لنین با دیدن انقلاب ضد تزار و پیوند دادن آن با سوسیالیزم، تبدیل شد به لنین، یعنی سازمانده انقلاب. منصور حکمت، کار مهمش دیدن این انقلابی است که در حال حاضر در ایران در جریانست. او توانست بروشنی ببیند که این انقلاب برای پیروزی باید از گفتمان پیش مدرن عبور کند. انسان محور باشد. سوسیالیستی باشد. آزادی را بجای “برای خلق” برای همه بخواهد. اعدام و حبس ابد نخواهد. برابری طلب باشد. کودک و زن را “دست دوم و سوم” ندادند. گفتمان ناسیونالیستی و مذهبی را بکشد پائین و انسان را هدف همه تلاشها قرار دهد. منصور حکمت، تئوریهای مرحله بندی انقلاب و “راه رشد غیر سرمایه داری” و “انقلاب دموکراتیک” و جبهه واحد خلقی را کنار زد و توضیح داد که جامعه برای پیشروی و پائین کشیدن رژیم اسلامی باید حول حزب کمونیست کارگری سازمان یاید. حزب را و اهمیتش را بعنوان حزب رهبر و سازمانده انقلاب دوباره شناساند.

منصور حکمت در عین حال نقش جنبش های اجتماعی را که حول خواستهای مشخص و بنا به خواست روزمره مردم شکل می گیرند برجسته کرد. همانقدر به مسئله پناهنده، کودک، مبارزه با اعدام یا آزادی حتی یک زندانی سیاسی اهمیت می داد که به متمرکز کردن همه جنبشها توسط حزب سیاسی پایان دهنده وضع موجود.

منصور حکمت به نظر من با این انقلاب موجود و پیروزیش گره خورده و تداعی می شود. پیروزی این انقلاب تازه منصور حکمت را در عرصه جهانی مطرح خواهد کرد.

“منصور حکمت” بعد از منصور حکمت

این شاید از خصلتهای انسانها باشد که از آدمهای مرده چیز دیگری بسازند. من مدتی فکر می کردم که منصور حکمت را شاید نشود “منصور حکمتش کرد”. باطل بود البته! می گویند حافظه تعریفش همین بازسازی نیمه کاره و دست بردن در خود واقعیت است. یادآوری هیچ خاطره ای باز کردن تصویر بالعینه همان واقعیت نیست. این می شود که “منصور حکمت” بنا به طبیعت بشر، بعد از مرگش شروع می کند جدا شدن از منصور حکمت ، آنطور که خودش بود. در وجود راویهایش و بنا به سلیقه هایشان، هر کدام “منصور حکمتی” می سازند. همان طور که مارکس و لنین و هر انسان دیگری بعد از مرگش، دچارش شدند! جنبشهای متفاوت ، وقتی گرایشی همه گیر می شود، دنبال مد می افتند و آن گرایش را “خودی” می کنند. این می شود که مارکس در دست مائو یا خمر سرخ یا استالین می شود “ترور سرخ و قهر انقلابی” و در دست تئوریسینهای توده ای می شود “حمایت از خط ضد امپریالیستی امام خمینی” یا در دست “چریکهای فدائی” می شود تئوریسین تئوری “قهر مسلحانه” ، “تدوری بقا” و غیره و غیره!

منصور حکمت را طبعا همین بلا را سرش آوردند! اول لازم بود آن “ایزم” معروف را که دنبال مارکس چسباندند بهش بچسبانند که چسباندند! وقتی شد “حکمتیزم” بهتر می شد بجایش حرف زد! که حرف زدند و ثابت کردند یکبار دیگر که از این بشر دوپا همه کار بر می آید! این شد که “هواداران حکمتیزم” با تکان دادن پرچم منصور حکمتی که از مداخله گری حرف می زد به راهبان معبد سرخ “منصور حکمت” عروج یافتند و مدتی طولانی است که “آن پنجره” باز شدنی را گذاشته اند روی طاقچه بخاطر اینکه “موقع انقلاب طبقه کارگر نرسیده”! و فضا هنوز پاستوریزه نیست!

ما و منصور حکمت

از منصور حکمت یک سنت و یک سازمان سیاسی بنام حزب کمونیست کارگری بجا مانده. این حزب از زمان مرگ منصور حکمت قدمها و قدمها به جلو برداشته. انقلاب از سوئی و حزب ما از سوئی دارند به پیش می روند و “آن پنجره” هر روز واضح تر در مقابل ماست. وعده ملاقاتی داریم ما و انقلاب و آن پنجره. پیروزی ما و انقلاب، پیروزی منصور حکمت است. منصور حکمت به ما یاد داد که هر جا دعوائی هست، ما یکطرفش باشیم. در ایران و همه دنیا هر روزه دعوا هست. بین اقلیتی که پلیس دارند و زندان و شکنجه و طناب دار و تفنگ و آن اکثریتی که هیچ ندارند و باید داشته باشند. دوری و نزدیکی “آن پنجره” منوط به ایتست که هیچ صحنه ای را به حریف واتگذاریم. جامعه باید ما را ببیند. همه جا و در هر دعوائی تا بتواند بما اعتماد کند. جامعه به “متفکران بزرگ مارکسیست” نیاز ندارد. دهها هزار نفر از آنها در دانشگاههای غرب پلاسند و روزی یک کتاب می نویسند! همانطور که منصور حکمت گفت باید بشود همین امروز چیزی را عوض کرد. زندگی را نجات داد! اینطور است که کمونیستهای کارگری منصور حکمت را پاس می دارند! اراده وعشق و شجاعت و دانش را در هم آمیختن و تمام کردن دوران دنیای وارونه!

زنده باد منصور حکمت!

 

منابع دیگر:

 

در حاشیه ششمین سالگرد منصور حکمت(جولای ۲۰۰۸): “ما با منصور حکمت جه کرده ایم؟”

http://www.rowzane.com/0000_2008/e_m07/7-said.htm

 

گرامیداشت منصور حکمت برجسته ترین متفکر مارکسیست تاریخ معاصر ۱۷ جولای تورونتو  http://rowzane.com/fa/annonce-archiev/68-agahi/3132-1389-04-09-14-26-13.html