اتاق فکرموسوی و شریعتی و امام راحل دریازهمین سالگرد ۱۸ تیر !

منقول است که ” بونو ” خواننده گروه موسیقی یوتو که در فعالیتهای انسان دوستانه هم دستی داشته است اعتماد به نفس جالبی داشت . بونو در یکی از کنسرتهایش دراسکاتلند از همه تماشاچیان خواست تا کاملا سکوت کنند . سپس در حالیکه درسکوت سالن دستهایش را با ریتمی آرام و پیوسته به هم میکوبید درمیکروفون فریاد زد : هربارکه من دستهایم را به هم میکوبم کودکی در افریقا میمیرد ( هر۴ ثانیه ) . از ردیف جلوی تماشاچیان صدائی با لهجه غلیظ روستایی سکوت را شکست و گفت : خب ، دست نزن پدرسگ….مگه مرض داری !؟
ما درصحنه سیاسی هم با چنین صحنه ایی و یا حداقل مشابه آن مواجهیم . یعنی حرف و پیامی که زده میشود و ساده دلان و سوته دلان و حقه بازانی که نمی گیرند و یا نمیخواهند و خودشان را به خواب میزنند مثل خرس قطبی !
امیدوارم درآخر نگید چه ربطی داشت ؟ اگر هم ربطی ندیدید ، راحت باشید !
 
دو یا سه روزپیش و در آستانه یازدهمین سالگرد ۱۸ تیر و اعتصاب بازاریان و استمرار جنبش اعتراضی مردم ، ناگهان میرحسین موسوی در سایت رسمی خودش حرفهایی را که بارها گفته بود دوباره به شکل واضحتری و احتمالا به مناسبت ۱۸ تیر تکرار کرد و گفت :
 من به عنوان فرزند راستین انقلاب اسلامی و راهروی اصلی خط امام راحل نمیخواهم و نمیتوانم داعیه جدائی دین از سیاست را داشته باشم . وبعد نقل قولی هم ازبند میراث شریعتی کرده بود که باید تلاش کنیم که دین از صحنه سیاست خارج نشود .
 هرچند شریعتی مربوط به ۴ دهه قبل بود که هنوز از برکات اسلام ناب اتقلابی مردم چیزی نمیدانستند . ولی مهم نیست انقلابی گری از نظر موسوی همان شریعتی است . مبادا کسی فکرکند که فرقی بین انواع اسلامهای جیگری وجود ندارد . اشاره موسوی به شریعتی پیچیده ترین بخش این حماقت است چون موسوی نه به تجربه کاری دارد و نه به زمان . تلاش موسوی برای اینکه دین از صحنه سیاست خارج نشود اوج انقلابی گری اسلامی است .
 دین همان جنایت است وبا این تفکرموسوی و شریعتی و هرذوب شده ایی در ایدئولوژی آسمانی یا زمینی همان خمینی و استالین  با همان جنایتها و چه بسا بیشتر هم ، تنها محصول را خواهد داشت .  تنها فرق بین این انواع گونه های دینی و ایدئولوژیک در نزول قرآن درمکانهای مختلف است . قرآن امام راحل در پاریس و زیر درخت سیب نازل شد . قرآن شریعتی در حسینیه ارشاد نازل شد . قرآن موسوی هم همان قرآن عظما است که رنگش سبز شد و اسمش منشورسبز! قرآن رجوی هنوز تکمیل نیست و درغیبت نازل میشود ! بن لادن و سعودی و مشرف و بقیه مسلمین هم قرآن خودشان را دارند که محل نزول هر کدام درموزه های مختلف ثبت شده است . فعلا بگذریم !
 
این اظهارات موسوی عجیب نبود ولی جالب بود . جالب بود چون خیلی از سایتها و مدیای آنچنانی اصلا انعکاسی از این نظرات ندادند . آن دو سایتی هم که انعکاس دادند فردایش جمعش کردند و در عوض تا دلتان بخواهد نظر موسوی راجع به رفراندوم اتمی و همین بازیها را انعکاس دادند .
موسوی خودش هم میدانست که از ابتدای شروع اعتراضات مردمی وصله ناچسب رهبری جنبش به او نمی چسبد . خیلی ها به خصوص در خارج زور زدند ، بادش کردند ، فوتش کردند ولی نشد . به پاره تن امام مگربه سادگی از این وصله ها میچسبد ؟ و این را خود موسوی در هر فرصتی و بیانیه ایی واضحتر فریاد میزد تا دو روز پیش که تیرخلاصی زد به همه ! اعم از روستائیان ساده دلی که کاریکاتور موسوی را به شکل کاوه آهنگر کشیده بودند و منتظر معجزه نشسته بودند تا بقیه ایی که روشنفکر و اپوزسیون و سبز خارج از کشوری را یدک میکشیدند و جیک نزدند !
حساب مردم در داخل ایران از ابتدای شروع جنبش هم مشخص بود مردم ایران کارخودشان را کردند و میکنند چه با بازار تهران و چه با هر بهانه دیگری ! در اینجا روی سخن نه با موسوی و نه با سکولاریسم فلسفی و دینی و نه با شریعتی و امام آدمخوار ! بلکه روی سخن با سکولارهایی است که در خارج به شیپور سبز نظم نوین آگاهانه دمیدند . صداقت موسوی در این نقطه قابل درک است . انعکاس ندادن به مواضع موسوی از طرف مدیایی که طی یک سال گذشته آنقدر موسوی موسوی و میرحسین کردند که داد خود آقا هم درآمد ….حرف دیگری است !
موسوی از ابتدا هم نگفت من رهبرم . فقط گفت : سهم من کو ؟ پایبندی موسوی به ارزشهای امام راحل و قانون اساسی اسلام و حالا هم بند میراث شریعتی و اسلام سیاسی ،…. به ریش موسوی مربوط نیست به ریشه اش ربط دارد . طرف مغز خر نخورده که به خودش شلیک کند و فقط با اسم سکولاریسم خودش را نفی کند !
 ولی حداقل نیمی از کسانی که مدعی سیاست و فعالیت و اپوزسیون هستند  سکولاریسم سیاسی و فلسفی را مهندسی میکنند متخصص ساختن اتاق فکر یا همان اتاق ترزدن هم هستند….ققنوس وار از هر بیانیه و منشور موسوی بارها زاده شدند و کلا رابطه های خیلی مثبتی با همه دارند به جز جنبش مردم ایران …..در مورد آخرین مواضع موسوی مبنی بر جدائی ناپذیری دین و سیاست ، صدایشان در نیامد خودشان را به کوچه علی چپ زدند و ما فقط باید امیدوار باشیم که شاید ازشرم صدایشان در نیامد ! اصلا شتر دیدی ندیدی ! از ابتدا هم حرف موسوی واضح بود مشکل اصلی در سلیقه ها و منافع مشخص این اپوزسیون نماهای مشدی مندلی بود !
موسوی نه عنصرپیچیده ایی بود و نه حرفهایش غیرقابل فهم . کسی هم انتظار نداشت که موسوی به جای انقلابیون کار کند . ولی دیگربه چه زبانی بگوید که نبودم و نیستم ؟ اگر کسی از ابتدا انتظار داشت که موسوی به جای احمدی نژاد بنشیند و اسم این رنگ آمیزی و جابجایی مهره را میشود تغییر گذاشت اگر کسی هنوز زور میزند تا روزنه ایی برای تغییر در شکم این یادگار امام راحل ایجاد کند ، پس امیدوار باشیم این آخرین مواضع موسوی و تاکید بر حفظ اسلام سیاسی لااقل به متوهمین و نه پفیوزان آگاه ، کمکی کند تا از لایه خاکستری ذهنشان کمی استفاده کنند !
آخرین مواضع موسوی که فقط یک روز و آن هم در۲ یا ۳ سایت انعکاس داشت و روز بعد همانها هم جمع کردند و جمیعا تیتر زدند که موسوی معتقد به رفراندوم هسته ایی است مجموعه ایی از مدیای نظم نوین و پادوهایی سبزی که اگر دیدید به جای رفراندوم هسته ایی نوشتند کاندوم هسته ایی …اصلا تعجب نکنید ! کی به کیه ؟
مشکل حتی در فرد موسوی نیست بلکه در خط جالبی است که با درکی ابتدایی و البته همزمان ذاتی به غایت پفیوز از نظر سیاسی ، در خارج از ایران ، عمدتا جولان میلتون فریدمنی میدهند ودست برقضا در تاریخ سیاسی ایران هم جالب است و هم عجیب . مهم اشخاص و یا مشتی اسامی نیستند که مهاجرانی یا کدیور یا گنجی یا عبادی و یا سروش …کدامیک سبزترند و یا سکولارتر ؟ و یا جریاناتی که با وقاحت جیغ بنفش کشیدند برای آشتی دادن اسلام و سکولاریسم و تیترزدند که بازار تهران به مناسبت سقط شدن امام هفتم اعتصاب کرد ! فعلا که خرتوخره …
درآخر هم توجه شما را به ایمیلی جالبی از داخل ایران جلب میکنم که خطاب به موسوی نوشته بود . جوانی ساده که تا مدتی به قول خودش راجع به موسوی خیلی کاوه ایی فکر میکرد و لی بعد از تشکیل اتاق فکر موسوی و شریعتی و امام راحل چنین گفت :
آقای موسوی باتومهایی که خوردم نوش جانم . گلوله هایی که از کنارم گذشت و به قلب دوستانم نشست و از بابت تمامی وقایع گذشته پشیمان نیستیم . ما برای ازادی به خیابان آمدیم و خواهیم ماند . شما در اتاق فکرت با شریعتی و امام راحل خوش باش و راه خودت را برو و ما هم به راه خودمان ادامه میدهیم . من فقط نگران جوانانی هستم که هنوز در بندند و هدف همه آنها آزادی بود و نه ارزشهای امام راحل و بند میراث شریعتی و حفظ اسلام سیاسی !
 
 
اسماعیل هوشیار
ژنو
۱۸ تیر۱۳۸۹
www.tipf.info