سیاست یا پولتیک؟ دومی لطفاً

نقدی بردو مصاحبه از صلاح مازوجی

چندی پیش، بعد از اعدام ۵ فعال سیاسی و اعتصاب عمومی در کردستان،جریانات و نیروهای سیاسی مختلف سعی بر آن داشتند اهداف و تمایلات سیاسی خود را بر دوش آن حرکت اعتراضی سوار کنند.یکی از پیوستن کردها به جنبش سبز مثنوی می بافت و دیگری از اعتلای جنبش انقلابی کردستان حماسه می ساخت.در این میان مصاحبه صلاح مازوجی از رهبران سیاسی کومله با رادیو دویچه وله هم خواندنی است  و هم دیدنی. خواندنی از این نظر که “سیاست” یا پولتیک زدن های مکرر رهبری کومله را نشان می دهد و تماشایی است از این نظر که گویا رادیو دویچه وله به مثابه یک رسانه بورژوایی سخنان ایشان را با ترمینولوژی خاص خود تلخیص کرده است و صلاح مازوجی هم با اکتفا به همین توضیح کوتاه، بدون اعتراض به رادیو دویچه وله یا در دسترس قرار دادن اورجینال مصاحبه، همان “انحرافات رسانه های بورژوایی” را در دسترس خوانندگان خود گذاشته است. پیش از این نیز یک مصاحبه دیگر از مازوجی به زبان کردی با نام (نقش کومله و چپ در تظاهراتهای ایران) با فردی به نام هه لمه ت.س را خوانده و با شمه ای ازایده های سیاسی وی آشنا شده بودم.برای صرفه جویی در وقت خوانندگان تصمیم گرفتم نقدی کوتاه بر هر دو مصاحبه را داشته باشم.

 مهمترین مسأله در مصاحبه های مازوجی خصلت پراگماتیستی و دنباله روی است که از سالها قبل دامنگیر رهبری سیاسی کومله بوده و در چنین مواردی بیرون می زند. مازوجی با توجه به انتظارات مصاحبه گر به بیان دیدگاههای سیاسی خود پرداخته است، به بیان دیگر حرفش را آنجا می زند که خریدار دارد.وی در مصاحبه اش با هه لمه ت.س افق سیاسی خود را با مصاحبه گر که عمدتاً دغدغه های مسائل ملی کردستان را منعکس می کرده است تنظیم کرده است،به گونه ای که دشوار بتوان رگه هایی از افکار یک انسان کمونیست و نه یکی از رهبران یک حزب مدعی رهبری جنبش کمونیستی در کردستان را در آن یافت.در مصاحبه با دویچه وله نیز همان خصلت اپورتونیستی و البته در همراهی کردن با مهندسی افکار عمومی توسط رسانه های بورژوایی بیرون زده است که چکیده آن را در این جمله می توان دید.«ما عقیده داریم که هر گرایش سیاسی محترم است و فشار بر هر دگراندیش برای تغییر عقیده او محکوم است».روی دگر اندیش و تغییر عقیده اندکی مکث کنید! در ادامه به چند نمونه دیگر از این خط فکری می پردازم.

۱٫«بیست درصد مردم کردستان در انتخابات رئیس جمهوری شرکت کردند». اینجا بحث بر سر صحت و سقم آمار شرکت کنندگان مردم در انتخابات نیست.کل پروسه انتخابات در جمهوری اسلامی بی معنی، لوث شده و بی اعتبار است. صحبت بر سر غولی است که برخی از جریانات سیاسی و در رأس آن کومله از فضای سیاسی کردستان می سازند.در کردستان به دلیل تداوم مقاومت در مقابل جمهوری اسلامی و سنت سیاسی نسبتاً رادیکال و چپ شاهد تفاوتهای جزئی در مقایسه با سایر مناطق کشور هستیم اما غول ساختن از این پدیده تنها می تواند به جریان آقای مازوجی در جلا دادن اصطلاح سیاسی خودساخته ” جنبش انقلابی کردستان” کمکی کرده باشد. روی دیگر این “اعتلای انقلابی” تحقیر مردم سایر مناطق کشور است.مازوجی در مصاحبه با دویچه وله می گوید« در سفر خامنه ای به کردستان از ارومیه و کرمانشاه کلی آدم آوردند اما مردم کرد از آقای خامنه ای استقبال نکردند». چنین گزارشی از واقعیات سیاسی جامعه ایران خیلی دور از واقعیت و زمخت است.جهموری اسلامی همان اندازه با طبقه کارگر،انسانهای شریف و آزادیخواه جامعه کردستان بیگانه است که با طبقه کارگر،انسانهای شریف و آزادیخواه ارومیه، کرمانشاه، ایلام و یزد و به همان اندازه  دوستان طبقاتی وافراد مزدور و کاسه لیس در کردستان دارد که در همدان و مشهد و اهواز.در اینجا  شاهد ناسیونالیسم خوش خیم چپ مازوجی هستیم که قبلاً در بسته بندیهای شبه سوسیالیستی مانند “حق ملل در تعیین سرنوشت خویش” عرضه شده است.

 

۲٫عدم تفکیک جنبش های اجتماعی در کردستان ومرزبندی با ناسیونالیسم کرد.مصاحبه گر رادیو دویچه وله همیشه  در سؤالات خود از ترم ” کردها” استفاده کرده است و مازوجی هم همیشه از همین ترم در جواب به سؤالات استفاده کرده است.در جایی از همبستگی کردها با جنبش کارگری،زنان و دانشجویی استفاده می کند در جایی از همکاری کردن با حزب دمکرات تا تمام ظرفیت موجود برای رسیدن به مطالبات کردها بکار ببرند و در جایی از مسائل و مطالبات کردستان استفاده می کند.کسانی که با ادبیات سیاسی کمونیستها اندکی آشنایی دارند می دانند جامعه سرمایه داری در برگیرنده دو طبقه متخاصم سرمایه داری و طبقه کارگر است و احزاب کمونیست ناچارند این خصلت عینی جامعه را به آگاهی طبقه کارگر تبدیل کنند.مازوجی اما نخواسته است در قامت یک فعال کمونیست در برابر مصاحبه گر قرار گیرد از این رو ادبیات خود را تا سر حد امکان عاری از خصلت طبقاتی کرده است.

۳٫مصادره مبارزه در کردستان و ثبت آن به نام خود و حزب دمکرات.در مصاحبه با دویچه وله ادعا می کند ما در کردستان در رأس رهبری یک جنبش عمومی قرار داریم و در صفحه ۴۰ مصاحبه کردی بدون کمترین اشاره به جریانات و احزاب سیاسی دیگر می گوید جامعه کردستان ایران جامعه ای تحزب یافته است و هم ما و هم حزب دمکرات پایگاه اجتماعی داریم.ناگفته پیداست که حزب دمکرات و کومله زمانی دو جریان اصلی اپوزیسیون جمهوری اسلامی در کردستان ایران بودند که یکی نماینده بورژوازی کرد و دیگری نماینده طبقه کارگردر کردستان بود.در سی سال گذشته چرخهای این دو گاری بارها عوض شده به نحوی که امروز به سختی قابل شناسایی است.امروز بخشی از وظیفه حزب رسمی بورژوازی کرد در کردستان بر شانه شاخه هایی از کومله و حتی پاسدارـ ولترهای کرد قرار دارد که در انواع نهادهای حقوق بشری و انجمن ها و سازمانهای رنگارنگ جا خوش کرده اند. همین مصاحبه مازوجی نشان می دهد که کومله مازوجی هم این گاری را هل می دهد.از طرف دیگر وظیفه مبارزه طبقاتی در کردستان در بیست سال گذشته نه بر دوش کومله ها که در دستان جنبش کمونیسم کارگری رقم خورده است.

۴٫اذعان به همکاری و رابطه سیاسی با یکی ازارتجاعی ترین جریانات سیاسی در کردستان که از افتخارات آنها تجاوز به اسیران کمونیست و سوزاندن جسد آنها بوده و از هیچ فرصتی برای نابودی کمونیستها مضایقه نکرده اند.«هیچ مانع سیاسی و ایدئولوژیکی برای همکاری ما و حزب دمکرات وجود ندارد».(کردی) «و ما رابطه رسمی با هم داریم و هر چند وقت یکبار جلسات رسمی با یکدیگر داریم» ( دویچه وله )البته همکاری ورابطه کومله با جریانات اصلی ناسیونالیسم کرد در بیست سال گذشته در عمل هم بارها ثابت شده است اما طرفه اینجاست که مازوجی همکاری با شاخه های دیگر کومله را به علت ناسیونالیست بودن خط سیاسی آنها رد می کند.مازوجی در جای دیگر جریان پژاک را نه به خاطر خصلت ناسیونالیسم بد خیم  و فالانژیستی آن بلکه به دلیل چشم پوشی جمهوری اسلامی ازفعالیتهای پژاک رد می کند.معنی این بام و چندین هوا را باید در پیچیدگیهای روابط سیاسی کومله با احزاب و جریانات سیاسی منطقه فهمید که دیگر به یک ژنوم سیاسی در کومله تبدیل شده است.

۵٫ مازوجی دو بار از ادبیاتی استفاده می کند که ناآگاهانه زبان حال رهبران جمهوری اسلامی است. در مصاحبه کردی می گویدـ« ممکن است احزاب کرد از آمریکا کمک هم دریافت کرده باشند».صرفنظر از اینکه این ادعا می تواند در مورد سازمان مازوجی هم صحت داشته باشد(با توجه به سخنان مازوجی در صفحه ۱۶ مصاحبه کردی که از ارتباط جریان متبوعش با آمریکا خبر می دهد)این اظهارات تنها و تنها می تواند به جمهوری اسلامی سودی رسانده باشد.در حالی که جمهوری اسلامی مخالفان سیاسی خود را به جاسوسی و دریافت کمک از آمریکا متهم می کند و به گلوله می بندد،قبح چنین اظهاراتی آشکارتر از احتمالاتی است که آقای مازوجی می دهد.در جای دیگر نیز می گوید« لیبرالها می خواهند از طریق انقلاب نارنجی یا مخملی به قدرت برسند».انقلاب مخملی و نارنجی انعکاس زوزه خامنه ای و کیهان شریعتمداری در گوشهای مازوجی است که کمترین حقیقتی درباره خصلت نیروهای سیاسی جامعه ایران را در بر نمی گیرد.هدف خامنه ای و ایادی اش از کوبیدن بر طبل انقلاب مخملی،ایجاد زمینه برای سرکوب هر چه بیشتر به بهانه دخالت”خارجی ها” در مسائل ایران است تا هدف مازوجی چه باشد.

 ۶٫در ده سال اول حکومت جمهوری اسلامی و در دوران نخست وزیری موسوی حدود ۵ هزار نفر زندانی سیاسی اعدام شدند!(کردی)جمهوری اسلامی و شاید بیش از همه جناح لجنی اش یک تشکر رسمی به مازوجی بدهکار است که با قلم موی آمار سعی در میکاپ چهره زشت جمهوری اسلامی دارد.سالهاست رسوایی رژیم صد هزار اعدام توسط کمونیستها جاز زده می شود و مازوجی در کمال سخاوت آمار را به ۵ هزار نفر تقلیل می دهد.

 

سیاست حاکم بر کومله چیزی جز برآیند ذهنی رهبران این جریان نیست که در اینجا با نمونه های برجسته ای از آن آشنا شدیم.در ادبیات سیاسی روزانه این جریان،نمونه های دیگری نیز وجود دارداز جمله کودتا خواندن دولت احمدی نژاد و کوبیدن بر طبل تقلب در انتخابات که بیش از هر چیز شیوه برخورد احزاب بورژوایی وجنبش سبز را نمایندگی می کند. از نظر جنبش سبز و جریانات اصلاح طلب،کودتا با بیرون آمدن احمدی نژاد از صندوقهای ” رأی ” شروع می شود و تقلب انتخاباتی نیز فقط در همین انتخابات موضوعیت پیدا می کند در حالیکه از نظر ما کمونیستها کل موجودیت جمهوری اسلامی به یک معنی ” کودتا” و فاقد مشروعیت است و انتخابات در این سیستم کمترین وجاهتی ندارد.نمونه دیگر تأکید بیش از حد برمافیای قدرت سپاه پاسداران است که بازهم زبان حال مغضوبین بارگاه ولایت است و نه انسانهای شریف و زحمتکشی که بیرون از تمام جناحهای جمهوری اسلامی قربانی فقر و فلاکت وزندان و اعدام هستند.مشکل مازوجی و رهبری کومله معرفتی نیست،او به عنوان فردی که سه دهه از عمر خود را در سیاست صرف کرده است،وزن و حجم عبارات و اصطلاحات بکار برده را می داند.او آگاهانه تصمیم گرفته است در معادلات احتمالی تغییر سیاست در ایران و بیش از هر چیز در کردستان سهمی داشته باشد و برای سهم بری پیش از هر کس به سرقفلی دار جنبش ناسیونالیستی کرد یعنی حزب دمکرات و همراهی با موج سیاستهای بورژوایی اقتدا کرده است.

۲۰۱۰-۰۷-۰۶