”زمانی برای کشتن اسبها”

شامگاه جمعه، چهارم تیرماه نیروهای انتظامی در منطقه “دولی درماناوی” از توابع “هومل” سردشت، گروهی از کارگران مرزی را به رگبار بستند. بر اثر این حمله نوجوانی ۱۴ ساله به نام زانیار ابراهیمی، فرزند محمد، اهل روستای “فقیه خدریان” منطقه‌ی “باسکی کوله سه” هدف گلوله قرار گرفت و جان خود را از دست داد. در این حمله همچنین ۶۰ رأس از چهارپایان نیز تلف شده و ۲۰ رأس نیز به غنیمت نیروهای رژیم درآمدند.

یورش و تیرباران کاروانچیان و از بین بردن و مصادره لوازم اولیه زندگی خانواده این زحمتکشان در مرزها سابقه طولانی دارد: قند، چایی، روغن، تخم مرغ، لیوان و قوری و پارچه و اسباب بازی، از سوی قاتلان و چپاول گران حکومت اسلامی “کالای قاچاق” نام نهاده می شود و فروشنده و خریدار را با جریمه و کتک و زندان و شکنجه و اعدام روبرو می کنند. بارها حمل کننده “کالای قاچاق” هم مجرم شناخته می شود و هم مورد تیراندازی مزدواران رژیم قرار گرفته اند.این توحش رژیم اسلامی در جهان بی سابقه است. سبعیت و توحش پاسداران سرمایه در باغ وحش حکومت اسلامی را تصویری جز دریدن و پاره کردن نیست. سنگسار، اعدام، شکنجه،، ترور و تیرباران مردم معترض و انسانهایی که در تلاش برای بدست آوردن لقمه نانی برای خانواده هایشان هستند و ادامه این حشیگری تا گلوله باران اسبهای زحمتکشان مرزی، نشان از گوری دارد که جمهوری اسلامی سی و یک سال است برای مردم ایران کنده است و مردم باید خود رژیم را در آن دفن کنند.
در حالیکه پاسداران جمهوری اسلامی ترانزیت مواد مخدر آسیا به اروپا را در کنترل دارند، و نصف واردات یک مملکت را بصورت قاچاق وارد می کنند، میلیونها جوان را به اعتیاد کشانیده اند و به قاچاق تن فروشی دختران در منطقه خلیج مبادرت می کنند، آنگاه زحمتکشان مناطق مرزی را که در تلاش برای تامین لقمه نانی شرافتمندانه هستند در نهایت قساوت و وحشیگری به رگبار می بندد تا جائیکه به اسبها هم رحم نکرده و نزدیک به ۶۰ راس از آنها را از بین برده و ۲۰ راس دیگر را مصادره کرده اند.
واقعیت این است که جمهوری اسلامی در حال سقوط و سرنگونی است. و راز بقا داستان حیات این حکومت منفور و جنایت پیشه است. این حکومت بحران زده که در سراشیب سقوط قرار دارد، تلاش دارد بحران خودش را به جامعه منتقل کند و خود را از هلاکت نجات دهد. به همین دلیل دست به ایجاد فظای نظامی و بحرانی چه در داخل و لب مرز و چه در خارج از مرزهایش می زند تا بلکه بتواند فضای رعب و خفقان را بر جامعه حاکم و فرصتی برای بقای خود بدست آورد. این فرصت را باید از جمهوری اسلامی گرفت..
اهالی شهرهای سردشت، بانه، سقز و مریوان و دیگر مناطق نوار مرزی سی سال است مورد تهاجم نظامی اذیت و آزار و کشتار مزدوران رژیم اسلامی قرار دارند و جنگی نابرابر بر آنها تحمیل شده و سایه اسلحه همواره بر سرشان بوده است. این جنگ را باید خاتمه داد. سبعیت حکومت اسلامی گویای وحشت از سرنگونی اش است. مرگ جمهوری اسلامی پایان این جنگ است. امروز که جمهوری اسلامی غرق در فساد و بحران سیاسی و اقتصادی است و جامعه بر سر نبود آن عزم جزم کرده و انقلابی برای سرنگونی آن در جریان است، روز به میدان آمدن است، می شود و باید این حکومت فاشیستی را سرنگون کرد. این تنها راه خاتمه دادن به تمام جنایات و فلاکت موجود است. هرچه حلقه محاصره  کردن رژیم توسط مردم تنگتر شود لحظه مرگ رژیم نزدیکتر می شود. برای خاتمه دادن به سی سال جنایت و کشتار، سی سال فقر و فلاکت، باید متشکل و متحدانه به میدان آمد.جمهوری اسلامی نمی تواند یک اعتراض سراسری از کارخانه تا خیابان از مدرسه تا دانشگاه و از سردشت تا تبریز را سرکوب کند. لازم است برای مبارزه همزمان و سراسری آماده بود.
۴ ژوئیه ۲۰۱۰