در نقد یک نقد

پاسخی به اظهارات رفقای میلیتانت در دفاع از استحاله چپ دانشجویی در انجمن های اسلامی و دفاتر تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه!
در پاسخ به مقاله رفیق پریسا نصرآبادی “چپ دانشجویی، پای در گذشته و نگاهی به آینده” کامنت های بسیاری نوشته شده که مضمون تعدادی از آنها باعث تعجب می شود. بحث های زیادی در گرفته است که در میان آن ها دفاعیاتی عجیب و حیرت انگیز از ضرورت حضور چپ ها در انجمن های اسلامی و دفترهای تحکیم وحدت و نقد حضور مستقل چپ دانشجویی طی سال های اخیر در دانشگاه ها به چشم می خورد؛ آن هم به این بهانه که این تشکل ها دارای بدنه توده ای هستند و چپ ها می بایست برای انجام کار کمونیستی وارد این تشکلات می شدند! برخی از رفقای میلیتانتی انگار که جوابیه رفیق پریسا را یا نخوانده اند یا سعی دارند که پس از خواندن سریعا فراموش کنند. حرف های اصلی را رفیق در مقاله اش زده است و نیاز چندانی به باز گویی آنها نیست با این حال مناسب دیدم بعضی مسائل را که رفقا سعی دارند در مطالبشان بپوشانند و آنها را بی پاسخ گذارند در این جا مطرح کنم.

۱ –  اینکه تاکتیک لنین برای نفوذ بلشویک ها در اتحادیه های کارگری تحت نفوذ مثلا کلیسا را برای یک تشکل تاریخ دار ، دولتی و معین ( انجمن های اسلامی ) توصیه می کنید حقیقتا جالب توجه بود . تحت شرایطی که اولا جنبش دانشجویی چپ سرکوب های خونین دهه ۶۰ ، انقلاب فرهنگی و پاکسازی گسترده دانشجویان و اساتید مترقی ، افول افق انقلابی  پس از فروپاشی اردوگاه شرق و از دست رفتن بسیاری از دست آوردهای تاریخی را در گذشته خود می بیند و ثانیا هیچ حزب طبقه کارگری با یک انسجام نظری و استراتژی معین و پراتیک انقلابی در کنار ندارد، چگونه می توانیم از تاکتیک هایی دم بزنیم که ناظر بر شرایط مشخصی اتخاذ شده اند؟! درک دیالکتیک مبارزه درک توازن قوای طبقاتی نیز هست. این هنر نیست که با تکرار و تکرار اصول انتزاعی خاصی که بر مجموعه تجربیات و مسائل و مشکلات عینی قرار نگرفته اند بخواهیم رهنمود صادر کنیم.

رفقا علیرضا بیانی و سینا پازوکی در کامنت ها و یادداشتی با عنوان “در مورد آنتریزم و جنبش دانشجویی” اصرار عجیبی در منطبق کردن شرایط و خصوصیات تشکل های کارگری با سازمان های دانشجویی دارند و با این وجود هنوز جواب درستی به این سئوال که “چرا کمیته اقدام کارگری تک نفره را رها نکرده و به آگاه گری در خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار نپرداخته اید؟” نداده اند. باشد ، کمیته اقدام را نگاه می داشتید و هم در شورای همکاری حاضر می شدید هم در جلسات دارالقران خانه کارگر. آن وقت دیدنی می شد برخوردی که رفقای شورا با این موضع شما داشتند.

۲ – با این حال این را هم از تروتسکی داشته باشید : ”  دوران ارتجاعی ، مانند دوران فعلی ، نه تنها طبقه کارگر و پیشرو آن را تجزیه و تضعیف می کند، بلکه سطح کلی ایدئولوژیک جنبش را نیز تنزل داده ، طرز تفکر سیاسی را به مراحلی که مدت ها قبل پشت سر گذاشته است، رجعت می دهد. در چنین شرایطی، وظیفه پیشرو بیش از هر چیز ایستادگی در برابر این جریان قهقرایی است: می بایستی در جهتی خلاف جریان شنا کند. اگر تناسب مساعد قوا حفظ سنگرهای به چنگ آمده را نامیسر می سازد ، دست کم بایست برای حفظ مواضع ایدئولوژیک به دست آمده بکوشد ، زیرا خون بهای گرانی بابت این مواضع پرداخت شده است . هستند ابلهانی که این سیاست را ” سکتاریستی ” می پندارند. در حالی که تنها از این راه است که می توان خود را برای امواج مقاومت ناپذیر جنبش پیش رونده ای که با جزر و مد بعدی تاریخ فرا می رسد ، آماده ساخت . (لئون تروتسکی، استالینیزم و بلشویزم ، ۱۹۳۷) “

 

۳ – همانطور که رفیق پریسا نیز اشاره کرده بود در آن بازه زمانی مشخص یکی از سیاست های اصلی چپ های تازه برگشته به دانشگاه، دوری کردن از انجمن های اسلامی و هم زمان دخالتگری در نهادهای دانشجویی دیگری مثل شوراهای صنفی دانشجویان و جامعه فرهنگی بود. دانشجویان چپ خود نقش اساسی در بازگشایی و فعال سازی دوباره شوراهای صنفی داشته اند. یک پای اصلی شرکت و سازماندهی بسیاری از اعتراضات صنفی و دانشجویی ( به آکسیون های مناسبتی اشاره نمیکنم ) چه در دانشگاه و چه در خوابگاه ها، همین دانشجویان چپ و سوسیالیست ها بوده اند. البته رفقایی هم بودند و هستند که فعالیت در ظرف انجمن های اسلامی را مناسب تشخیص می دادند. مباحثات و نظرات مختلف در این باره و موارد مشابه بر قرار بود ولی با وجود این همیشه از این رفقا چه در موعد انتخابات و چه بعد از آن در جریان مباحثات و مجادلاتی که با لیبرال ها و رفرمیست ها در داخل انجمن داشتند  حمایت به عمل می آمد. اینکه رفیق سینا سعی دارد به ما اصول را بیاموزد باعث امتنان است، اما این نادیده گرفتن حقیقت خواهد بود ( در بهترین حالت البته ) که به دانشجویان چپ اتهام سکتاریزم ، افشا نکردن رهبران و نیروهای رسوای وابسته در انجمن های اسلامی، پیوند نخوردن با توده دانشجویان و امثالهم زده شود. دانشجویان چپ در دانشگاه علی رغم تمام ضعف نظری و سازمانی خود در زمانه سیطره نئو لیبرالیسم بسیار بهتر و موثر تر از خیلی از سکت ها و سازمان های چند ده ساله عمل کردند و می کنند.

  

۴ –  برای من که در آن مقطع دانش جوی دانشگاه یکی از شهرستان ها بودم هم قضیه متفاوت بود . در دانشگاه های تهران مسئله پولاریزه شدن نیروها کاملا جدی شده بود. گسست جنبش دانشجویی از اصلاحات دوم خردادی و مشاهده عملکرد تیم اصلاح طلبان حکومتی در دفتر تحکیم وحدت ، حاصلی نداشت جز تشکیل دو قطبی اصلی لیبرال ها و کمونیست ها که اتفاقا توانستند خیلی از نیروهای انجمن اسلامی را وارد جبهه های خود کنند. این شرایط در دانشگاه های شهر های کوچکتر وجود نداشت. تقریبا تمامی ناراضیان از سیاست های حکومت ، طرفداران براندازی و فعالان دانشجویی که به لحاظ سیاسی و نظری به مارکسیسم و لیبرالیسم و آنارشیسم و…تعلق خاطر داشتند فعالیت های خود را در ظرف انجمن تعریف می کردند. برای درک چرایی این مسئله میتوان دلائل زیادی را اقامه کنیم که به  ۴ مورد از آنها تیتر وار اشاره میکنم : الف- جو سیاسی بسته در شهرستان ها ب- نبود سنت مبارزاتی دانشجویی در این دانشگاه ها ج- جزیره ای بودن این دانشگاه ها و فشار مسئولین و حراست بر دانشجویان معترض بدون ترس از عواقب لااقل رسانه ای آن د- سرمایه گذاری کمتر دوم خردادی ها در بسیاری از انجمن های این دانشگاه ها و تمرکز آنها بر تهران و چند شهر بزرگ .  این مسئله در سال ۸۵ و ۸۶ به دنبال رشد و تحول کیفی چپ در تهران به ناگهان تغییر کرد و در بسیاری از شهرستان ها نیز شاهد ایجاد تشکل های مستقل چپ بودیم. جالب اینجاست که در همان موقع مباحثات زیادی بین ” دانشجویان سوسیالیست ” و نشریه میلیتانت به صورت مکتوب صورت گرفت که فایل های خیلی از آنها که بصورت علنی پیش می رفت در نشریه میلیتانت موجود است. سئوال ای جاست که این رفقا چرا در آن زمان نظر اخیرشان در مورد انجمن های اسلامی بعنوان تشکل های توده ای !!! دانشجویی را مطرح نمی کردند؟

۵ – بسیاری از رفقای چپ در دانشگاه از دل انجمن های اسلامی بیرون آمده اند. آیا این محملی خواهد شد که به دفاع از واقعیت این تشکل بپردازیم؟ آیا جنبش های آزادی بخش در آسیای جنوب شرقی نباید از دولت امپریالیست ژاپن متشکر باشند که با حمله به مستعمرات هلند و فرانسه و بریتانیا ، در نهایت یکی از عوامل استقلال این کشور ها شده است؟ آیا اعضای سازمان پیکار نباید به انجمن مبارزه با بهایی گری بدیده احترام بنگرند چون پایه ای شد برای پیدایش سازمان مجاهدین خلق و پس از آن مجاهدین میم. لام و در آخر سازمان مطبوعشان ؟

۶ –   و در آخر اینکه رفقا هنوز پیش فرض اصلی بحث خودشان را که معرفی انجمن های اسلامی و دفتر تحکیم وحدت حوزه و دانشکاه به مثابه تشکلات و سازمان های توده ای دانشجویان بوده است را اثبات نکرده اند. این که این تشکیلات از امکانات بیشماری در دانشگاه برخوردارند امری بدیهی است. اما چپ منسجم و آگاهی که در دانشگاه نشریه در می آورد ، بحث های تئوریک در دفاع از طبقه کارگر و افق طبقاتی آن دارد ، پلمیک های سطح بالایی که موجب رشک و تعجب حتی اساتید لیبرال دانشگاه است به راه می اندازد و سایر مواردی که در این مقال نمیگنجد ، ” لاف روشنفکری ” نیست. اینکه در روز خوب چپ در دانشگاه هیچکدام از این بحث را از این رفقا ندیده بودیم واقعا جای سئوال دارد. رفقا با ارائه مقدماتی صحیح و چسباندن آنها به ادعایشان ( که هیچ وقت هم صریحا نمی نویسند ) سعی دارند حرف در دهان ما بگذارند. رفقا ، چپ دانشجویی چه بلحاظ استراتژیک و چه تاکتیکی و سبک کار ضعف های زیادی داشته و دارد. اینها مورد کتمان قرار نمی گیرد. فقط لطف کنید نقطه قوت مان که گسست از تاریخی جنبش دانشجویی از انجمن های اسلامی حکومتی بود را به ضعف تعبیر نکنید که این سنت همیشگی دانشجویان سوسیالیست بوده است. فقط تصور کنید که در دهه ۴۰ سوسیالیست هایی که در پی گذار از تجربه حزب توده و شکست سال ۳۲ بودند در عوض سازماندهی دوباره در شوراهای صنفی و جلسات مطالعاتی و کوه پیمایی و غیره در پی نفوذ در سازمان های دانشجویی احزابی چون مردم و ایران نوین بر می آمدند. این رفقا حتی از سازمان های جبهه ملی که در آن موقع مشروعیت زیادی هم داشت گسست کردند. این گسست البته باعث انزوا و نابودی رفقا نشد و برای ما هم نمی شود. فرق همکاری با تشکلات و گروه های دانشجویی غیر چپ در اموری معلوم و مشخص و با حفظ خطوط قرمز و فعالیت در ظرف انجمن اسلامی کاملا واضح است. برای ما که تجربه بسیاری از این همکاری ها در قالب آکسیون های مشترک ، بیانیه های مشترک و مذاکرات و مباحثات مختلف را داشته ایم این مسئله جای بحث ندارد. رفقا باور کنید که فعالیت دانشجویی صرفا در دفاتر انجمن های اسلامی کلید نمی خورد. فقط کافی است تجربه ۳۰-۴۰ سال پیش خودتان را در دانشگاه بیاد آورید .

 

لینک های مرتبط:

دانشجویان چپ‌گرا و جنبش سبز در گفت‌وگوی دانشجونیوز با عابد توانچه

http://news.gooya.com/politics/archives/2010/06/106764.php

چپ دانشجویی، پای در گذشته و نگاهی به آینده (در پاسخ به برخی نکات در مصاحبه اخیر عابد توانچه با دانشجونیوز) پریسا نصرآبادی

http://www.roshangari.net/as/sitedata/20100701185143/20100701185143.html

در مورد آنتریزم و جنبش دانشجویی (به بهانه بحث های شکل گرفته در نتیجه مصاحبه عابد توانچه با دانشجو نیوز و انتقادات طرح شده به آن) سینا پازوکی

http://www.facebook.com/note.php?saved&&suggest&note_id=132609836773898

 

مجموعه کامنت های مرتبط با این پلمیک را هم می توانید در این لینک بخوانید:

http://www.facebook.com/home.php?#!/note.php?note_id=406319467311&comments