حکایت«ما» و جنبش های اجتماعی , گفتگو با تنی چند از فعالان «جنبش سبز» در انگلستان

از دیرباز خواستها، نیازها و نیز اعتقادها و باورهای سیاسی خود را به کل جامعه تعمیم دادیم، اما کمتر نیروی اجتماعی با این رویکرد استبدادی مقابله استدلالی کرده است؟

عادت مزبور به قشر و لایه معینی محدود نمی شده و همه ی بخش ها و گروه بندی های جامعه، اعم از مردم کوچه بازار؛ جامعه فرهنگی؛ سیاسی و ادبی کشور را نیز شامل می شده است: آنچه من می انگارم، انگاره مردم ایران است!

 

به این عادتِ پلشت خراشی می دهم: «من با حمله نظامی به ایران مخالف ام…»

این جمله در پیوند با دیدگاه سیاسی اول شخص مفرد، می تواند عبارتی معقول و منطقی باشد. اما عبارت «مردم ایران [کارگران، زنان، جوانان، دانشجویان و..] با حمله نظامی به ایران مخالف اند…» عبارتی فاقد ارزش و اعتبار از زبان اول شخص مفرد است؛ مگر این ادعا با آمار و ارقام (فعالیت میدانی و پژوهش علمی) توأم شده باشد. 

این دست اظهارنظرها و ادعاهای «اخلاقی» که در جامعه سیاسی ایران (داخل و خارج؛ پوزسیون و اپوزسیون؛ راست و چپ و میانه) به وفور یافت می شود، عادتی نهادینه شده است و مورد پذیرش بخش های مختلف جامعه. عادت مزبور، که وجه مشخه اش فرار از واقعیتها و نیز طرح «خود» خواهانه صورت مسئله های اجتماعی است، زمانی در یک جامعه مابه ازای اجتماعی پیدا می کند که آحاد و اقشار جامعه به کنشگری اجتماعی وادار شوند و «ماهیت» خود را به نمایش بگذارند. در این دوران، جوامع از هم منفکِ استبدادی تا مرحله سقوط پیش می روند؛ شیرازه جامعه از هم می پاشد و «مردم» برای در میدان بودن ِ خود هزینه ها پرداخت می کنند. 

این بخش را گرد می کنم تا سپس پوشه اصلی این مجموعه را باز کنم:

من (مجید خوشدل) با فرضیه حمله نظامی به ایران مخالف ام. با این حال در دو نظرخواهی که در دو دوره مختلف در این زمینه انجام دادم، [متأسفانه] اکثریت نظردهندگان (۷۵ درصد و ۵۵ درصد) با این سناریو سیاه موافق بودند.

در آن دوره و در دوره های مختلف نیز این پرسش برای ام مطرح بوده است: آیا برای جامعه سیاسی ما آمار و ارقام مفهومی دارد؟ آیا این جامعه چندوجهی جداافتاده از هم توان رویارویی و پذیرش با واقعیت های هرچند تلخ اجتماعی را دارد؟ آیا بخش هایی از این جامعه روزی با کار روشمند علمی آشتی خواهد کرد و به استقبال آمار و ارقام خواهد رفت؟

آیا قشر اندیشمند جامعه ایران روزی به این صرافت خواهد افتاد که برای دانستن «نظر مردم» باید به «مردم» مراجعه کرد؛ خصوصاً در جوامعی که استبداد سیاسی بخش های مختلف جامعه را از هم جدا کرده است؟ 

 

*    *    *

 

طرح این پرسش به دوباره آوردن اش می ارزد: چرا ایرانیان از دیرباز خواستها، نیازها و باورهای سیاسی خود را به کلّ جامعه تعمیم داده اند، اما کمتر نیروی اجتماعی با این رویکرد استبدادی مقابله استدلالی کرده است؟

عادتِ مزبور در پیوند با کلیه ی حرکتهای اعتراضی، قیام ها و جنبش های صد سال اخیر، از جمله «جنبش سبز» نیز عملکردی مشابه داشته است: افراد و گروههای مختلف جامعه؛ موافقان و مخالفان با پیشداوری های ذهنی و آنکادره شده خود نشسته اند و عینیتی را «تحلیل» کرده و سپس از ظنّ خود یار یا دشمن آن شده اند.

در پیوند با مبارزات اخیر در ایران به کرّات دیده ایم که هویت «استدلال»ها و «تحلیل» ها از پدیده بی شکل و موهومی به نام «مردم» گرفته می شود، بی آنکه افراد یا بخش های موجود پیوندی ارگانیک با «مردم» داشته باشند، و یا داده ها و ادعاهای آنان مستند به آمار و ارقام واقعی باشد.

 

عمیقاً بر این باورم که دانسته های واقعی ایرانیان مقیم خارج کشور در پیوند با جامعه ایران و نیز نسبت به مبارزات اخیر بسیار اندک و ناقص است، هرچند بخشی از ویژگی های خیزش اخیر روشن و شفاف است: این خیزش فاقد افق و برنامه مدوّن است؛ رهبریتی آنرا نمایندگی و «رهبری» نمی کند و به زبان دیگر خواسته های بخش های مختلف این«جنبش»، بخصوص خواستهای زنان و جوانان جامعه شهری، از زبان و قلم رهبران نمادین طرح و نمایندگی نمی شود. با این حال در داخل و خارج افراد و جریانهای مختلفی خود را نماینده و سخنگوی آن معرفی کرده و گفته ها، برنامه ها و توصیفاتی را به آن منتسب کرده اند.

 

*    *    *

 

به باور من با ابزار و امکانات محدودی که جامعه تبعیدی در اختیار دارد، اگر در توضیح و تبیین ماهیت خیزش اخیر و نیروهای درگیر در آن بخواهد از محدوده های معینی فراتر رود، یا در عادت و فرهنگِ پیشتر گفته شده سقوط کرده است و یا می بایستی حرفها و ادعاهای خود را به استنادهای مستند آراسته کرده باشد. این مهم شدنی نیست، مگر با فعالیتهای میدانی و نظرخواهی از عناصر تشکیل دهنده خیزش اخیر، و سپس تجزیه و تحلیل یافته های موجود.

 

با استدلال و جمع بندی در بالا ارائه شده به سراغ تعدادی از نیروهای درگیر در «جنبش سبز» در انگلستان می روم و گفتگوهای کوتاهی را با آنان انجام می دهم.

هدف از این کار تلاش برای ارائه تصویر واقعی تری از عناصر حامی و تشکیل دهنده خیزش اخیر در ایران است، و نیز«مقابله استدلالی با رویکرد استبدادی موجود در جامعه ایرانی».

 

در این باره، اشاره به این نکته ضروری است که از تمام گفتگو شوندگان قویاً خواسته شده تا اظهارنظرشان کوتاه و فشرده باشد. 

اولین پرسش، به تعداد شرکت کنندگان در راهپیمایی ۲۲ خرداد ۸۹ در ایران نظر دارد.

 

 

– اسم ام ندا است. انتظار داشتم خیلی بیشتر در سالگرد جنبش سبز [در ایران] به خیابان بیایند. ولی تعداد شرکت کننده‌ ها کم بود.

* به نظرت چرا؟

– دلیل زیادی داشت (مکث)… سرکوب بالا بود و برای این مردم کمتر به خیابانها آمدند.

* مگر در حرکتهای اعتراضی قبلی سرکوب پایین بود؟

– نه، اما مردم خسته شده اند… (اجازه بدهید فکر کنم) به نظر من مردم درست رهبری نشدند. اگر جنبش سبز ایران رهبران باشهامتی [می] داشت، الأن این جنبش دستاوردهای بیشتری پیدا کرده بود. من این موضوع را…

* راجع به بیانیه موسوی و کروبی در لغو راهپیمایی ۲۲ خرداد امسال چه نظری داری؟

– به نظر من این بیانیه نشانه ضعف آنها بود. من به توجیهات این و آن [در این رابطه] کاری ندارم. به عقیده من آنها راه خودشان را از مردم جدا کردند و  من مخالف آن بیانیه ام.

* دو نفری که نام بردی‌ را آیا «رهبران جنبش سبز» یا «رهبران نمادین جنبش سبز» می دانی؟

– به نظر من آقای موسوی و آقای کروبی حتماً طرفدارانی در جنبش سبز دارند، اما آنها رهبران من نیستند. جنبشی که من عضوی از آن هستم و به آن افتخار می کنم، خواست آنها با خواسته های من یکی نیست.

* یک سال از مبارزات بخشی از مردم ایران می گذرد. مبارزاتی که هزینه دار بوده و «مردم» هنوز دارند برای آن هزینه می دهند. خواسته ی تو بعد از گذشت یکسال از این «جنبش» چی هست؟

– خواسته من آزادی کامل مردم ِ؛ آزادی عقیده و بیان ِ؛ آزادی پوشش ِ. خواسته من از بین رفتن ولایت فقیه ِ؛ جدایی دین از سیاستِ. من دل ام می خواد در ایرانی که من دوست اش دارم زندانی سیاسی نباشد و آدمها برای عقایدشان شکنجه و کشته نشوند. خواسته من آزادی زن و مرد ِ…

* برآورده شدن این خواسته ها را در این نظام ممکن می بینی؟

– تا قبل از تظاهرات عاشورا فکر می کردم می شه؛ بعد از آن نمی دانم.

* ممنون ام از وقت ات.

 

*    *    *

 

 

 

– اسم ام را براتون نمی گم، اما به پرسش تون جواب می دم. به نظر من در ۲۲ خرداد خیلی ها در تظاهرات شرکت کردند و به خیابانها آمدند، اما تعدادشون را کم اعلام کردند.

* کی تعدادشان را کم اعلام کرد؟

– تمام رسانه های ایرانی و خارجی.

* رسانه هایی که خودشان را به «جنبش سبز» منتسب می کنند هم تعداد شرکت کنندگان را کم اعلام کردند.

– اگر آنها هم اینکار را کرده باشند، اشتباه کردند.

* بسیار خوب، اولاً به من اجازه بده جنسیت ات را مشخص کنم: مرد هستی. به نظرت چه تعدادی در ۲۲ خرداد امسال برای مخالفت با رژیم از خانه بیرون آمدند؟

– اولاً خیلی ها مخالف رژیم نیستند و با ولایت فقیه مخالف اند. دوماً حساب دقیق کسانی که بیرون آمدند را نمی دانم، ولی [شرکت کنندگان] خیلی بیشتر از تعدادی که گفتند، بوده.

* نظرت راجع به بیانیه موسوی و کروبی برای لغو راهپیمایی ۲۲ خرداد چیه؟

– آقای موسوی و کروبی برای جلوگیری از کشتار و خونریزی این بیانیه را دادند. به نظر من برای جلوگیری از خونریزی، این کار درستی بود. چون کوتادچیان و […] برای دستگیری مردم خودشان را آماده کرده بودند.

* اولاً تا همین الان چندصد نفری در رابطه با ۲۲ خرداد امسال دستگیر شدند و خدا می داند چه سرنوشتی در انتظار آنهاست. در ثانی مگر این آقایان از روز اول از مردم نخواستند برای اعتراض به رأی به سرقت رفته شده شان بیرون بیایند؛ حالا چه چیزی عوض شده؟

– آن وقت موضوع فرق می کرد. رأی مردم دستکاری شده بود، واسه همین مردم به خیابانها آمدند. این جنبش برای اعتراض به نتیجه انتخابات است و هدف دیگری ندارد و نداشته. الان هم خواسته مردم [انجام] انتخابات آزاده. اینکه می گویید مردم مخالف نظام هستند، درست نیست. مردم می خواهند در همین نظام انتخابات آزاد باشد…

* چطور می توانی از طرف همه مردم صحبت کنی؟ در همین لندن طرفداران «جنبش سبز» به دلیل اختلافات دیدگاهی به چند دسته تقسیم شدند.

– آنهایی که عقیده دیگری دارند، یک اقلیت کم اند. اما جنبش سبز مخالف نظام نیست و برای انتخابات آزاد مبارزه می کند.

* برای چند لحظه حرف ات را قبول می کنم: خواسته‌ مردم از مبارزه یک ساله شان انجام انتخابات آزاد است. فکر می کنی در این نظام این خواسته برآورده می شود؟ با وجود ولی فقیه؛ شورای نگهبان؛ قانون اساسی و سی و یک سال سرکوب خواستهای مردم؟

– اولاً پرسش تان جهت دار است. درثانی ما مخالف نظام نیستیم و مطمئنیم در همین نظام می شود انتخابات آزاد داشت. چرا که نه؟ اگر قدرت ولی فقیه محدود شود، ما می توانیم انتخابات آزاد داشته باشیم.

* گفتی سوألم جهت داره. از بی طرفی سوألم دفاع می کنم: نظام ایده ال میرحسین موسوی و مهدی کروبی بازگشت به دوران «امام» هست. این دو آن دوران را دوران طلایی نام بردند. آیا تو اطلاع داری که در «دوران امام» و نخست وزیری موسوی (یعنی در یک دوره ده ساله) بیش از صد هزار نفر دستگیر و شکنجه و هزاران نفر اعدام شدند؟

– آمارتان درست نیست. تازه آن، اول انقلاب بود. در هر انقلابی، اولش خیلی ها کشته می شوند. اما بعد از چند سال جامعه به روال طبیعی برمی گردد. تازه خیلی ها که کشته شدن، دست به اسلحه برده بودند و بر ضد نظام بلند شده بودند. هر نظامی مخالفین مسلح خودش را از بین می برد.

* چون در انگلستان زندگی می کنی و جوان هستی این را می گویم: اگر خواستی به حرفهایی که می زنی فکر کن. در اینجا امکاناتی برای مطالعه و فکر کردن داری.

یک سوأل دیگر: راجع به هیتلر چی فکر می کنی؟

– (مکث)… اون قاتل و جنایتکار بود، خب که چی؟

* با استدلال تو هیتلر جنایتکار نبود. چون او فقط مخالفانش را کشت. به هر حال از وقتی که به من دادی سپاسگزارم.  

 

*    *    *

 

– اسم ام ندا هست…

* (با خنده) لطفاً اسم دیگری انتخاب کن. یک نفر دیگر هم همین اسم را انتخاب کرده.

– (با خنده) ندا شماره دو هستم! من فکر می کنم دلیل بیرون نیامدن مردم [در ۲۲ خرداد] این بود که بهشون خیانت شد. رهبران جنبش به مردم خیانت کردند.

* کدام رهبران؟

– موسوی، کروبی و دیگران.

* فکر می کنی چرا؟

– چون خواسته‌ مردم؛ خواسته ی ما زنها خیلی بیشتر از خواستهای آنهاست. برای همین آنها به وحشت افتادند و مبارزات مردم را محدود کردند. البته مردم خیلی وقت است که از اینها گذشتند.

* اگر مردم از موسوی و کروبی گذشته باشند، دلیلی نداره به حرف شان گوش بدهند. باید به خیابانها می آمدند و اعتراض شان را ادامه می دادند. اینطور نیست؟

– ببینید، هر جنبشی رهبری می خواهد. هشت ماهِ مردم بدون رهبری مبارزه کردند؛ کتک خوردند؛ تجاوز شدند؛ زندانی شدند. یک عده جان شان را برای جنبش گذاشتند. اما صدای این آقایون در نیامد که نیامد…

* پس قبول می کنی حداقل برای طیفی از «مردم» این دو [موسوی و کروبی] نقش رهبری «جنبش» را دارند؟

– تا حدی آره. اما حرف من به شما این بود که خواسته های مردم مدتهاست از این آقایان جلوتر رفته. حالا آقای موسوی و کروبی می خواهند خواستهای مردم را تقلیل بدهند به اعتراض آنها به نتیجه انتخابات.

* مگر مردم برای همین به خیابانها نیامدند؟

– یکسال قبل بله، اما در این یک سال خیلی چیزها عوض شد. «خیابان» خیلی چیزها را عوض کرد؛ زدن و کشتن و تجاوز کردن خیلی چیزها را عوض کرد. می دانید چه می گویم؟

* راجع به اظهارنظر موسوی و کروبی نسبت به خمینی و «دوران طلایی» او چی فکر می کنی؟

– من تا چند ماه قبل چیز زیادی در این باره نمی دانستم. حالا می دانم در آن سالها چقدر از آدمهای بی گناه اعدام شدند. حرف آنها راجع به خمینی […] است و من قبول اش ندارم…

* با حرفهایی که زدی، تا حدی می توانم خواسته تو را از «جنبش» حدس بزنم. فکر می کنی خواسته تو در این نظام برآورده می شود؟

– به هیچ وجه، به هیچ وجه (خنده ممتد)… به هیچ وجه!

* یک سال قبل همین نظر را داشتی؟

– (با خنده) به هیچ وجه!

* ممنونم از شرکت ات در این گفتگو.

 

*    *    *

 

* راجع به بیانیه موسوی و کروبی در لغو راهپیمایی ۲۲ خرداد چه نظری داری؟

– شما راجع به آن [بیانیه] چی فکر می کنی؟  

* موافقت یا مخالفتِ من ارتباطی به این نظرخواهی ندارد. اگر مایلی نظرت را راجع به آن بیانیه بگو.

– به نظر من آن بیانیه اشتباه بود در سالگرد جنبش سبز؛ نشانه ضعف بود.

* چرا؟

– چون دولت کودتا و […] را جریح تر کرد برای سرکوب بیشتر. این […] از این به بعد از موضع بالاتر با مردم حرف می زند و برای آنها خط و نشان می کشد.

* عده ای معتقدند اگر آن بیانیه را موسوی و کروبی نمی دادند، حمام خون برپا می شد.

– این حرفها بازی با کلمات است. جنبش سبز که یک جنبش ضدخشونت است، تا بحال خشونتی نبوده که در موردش بکار نبسته باشند. مگر همین الان دانشجویان را دستگیر نمی کنند؟ مگر بعد از ۲۲ خرداد [امسال] مردم را به حال خودشان گذاشتند و به مردم گیر ندادند؟

* راجع به تعداد شرکت کنندگان در ۲۲ خرداد امسال چه نظری داری؟

– یعنی چه تعدادی آمده بودند؟

* آره.

– خیلی کم، خیلی کمتر از انتظارم بود…

* فکر می کنی چرا؟

– چون از تظاهرات عاشورا به بعد جنبش خیلی بد رهبری شد و تعداد زیادی دستگیر شدند؛ رهبری جا زد. برای همین مردم سرخورده شدند. خیلی چیزهای دیگر هم هست که…

* به «رهبری» اشاره کردی. آیا از موسوی و کروبی صحبت می کنی؟

– آره.

* بنابراین معتقدی که این دو رهبران «جنبش سبز» هستند؟

– آنها رهبر قسمتی از جنبش اند؛ آنهایی که مخالف نظام نیستند و اصلاحات در [درون] همین نظام را می خواهند.

* خودت موافق این نظام هستی یا مخالف اش؟

– به این پرسش جواب نمی دهم.

* چرا؟

شانه بالا می اندازد.

* به نظرت امکان اصلاحات در این نظام هست؛ اصلاحات ساختاری؟

– راستش نمی دانم. خدا کند در همین نظام اصلاحات بشود. وگرنه آینده خوبی برای ایران نیست.

* منظورت را واضح تر بگو؟

– چون اینها تا مخالفین خودشان را نابود نکنند، دست بردار نیستند. اینها کینه قدیمی دارند؛ عقده ای اند؛ حالا که در قدرت اند، به راحتی از آن دل نمی کنند.

* اگر چیزهایی که می گویی درست باشد، پس رفتن اینها بهتر از ماندن شان است؛ اینطور نیست؟

– آره، اما به چه قیمتی؟

* در تمام نظام های دیکتاتوری بالاخره «مردم» باید هزینه بدهند.

– درست می گوئید، اما مردم برنامه و رهبری می خواهند. اینطوری نمی شود با اینها طرف شد. یکسال گذشته درس خوبی به مردم داد.

 * بسیار خوب. لطفاً اسم ات را بگو.

– (مکث)… سهراب.

* ممنون ام از وقتی که به من دادی.

 

*    *    *

 

راجع به بیانیه موسوی و کروبی در لغو راهپیمایی ۲۲ بهمن چه نظری داری؟

– آنها آزادند نظرشان را راجع به هر چیزی بگویند. شما مخالف اظهارنظر آنها هستی؟

* آیا آنها به عنوان دو نفر آدم معمولی این بیانیه را دادند؟

– خودشان که همین را گفتند.

* تو چی فکر می کنی؟

– من فکر می کنم آنها این بیانیه را دادند تا از سرکوب جلوگیری کنند.

* لطفاً پرسش را عوض نکن. آیا موسوی و کروبی به عنوان یک شهروند معمولی آن بیانیه را دادند؟ اگر جواب ات مثبت است، مگر شهروند معمولی می تواند از مردم بخواهد در سالگرد سرکوب و تقلب «انتخاباتی» در تظاهرات شرکت نکنند؟

– آقای موسوی و کروبی به عنوان رهبران جنبش سبز آن بیانیه را دادند و به نظر من آن بیانیه درست بود. اگر در آن روز مردم به خیابانها می آمدند، حتماً عده زیادی دستگیر و کشته می شدند.

آن بیانیه…

* در چند اظهارنظر، هم موسوی و هم کروبی پس از انتقاد از دوره ی فعلی، از دوران خمینی یاد و قدردانی کردند. در این باره چه نظری داری؟

– آیت الله خمینی رهبر انقلاب بودند و روح شان شاد. ایشان پدر معنوی ما هستند و احترام شان واجبِ.

* آیا می دانی در دوران خمینی که هم موسوی و هم کروبی مناصب بالایی داشتند، هزاران زن و مرد دستگیر، شکنجه و اعدام شدند؟

– چیزی که به کشور ما همیشه آسیب زده، حسّ انتقام کشی [انتقام جویی] بوده. انسان باید گذشت داشته باشد و گذشته را فراموش کند. ما از اشتباهات پدران و مادران مان باید درس بگیریم و اشتباهات آنها را مرتکب نشویم. ما باید گذشت داشته باشیم و تخم کینه نکاریم.

* اولاً «مادران» ما هیچوقت در صحنه نبودند تا مرتکب اشتباه شوند. در ثانی، تو در تعدادی از حرکتهای اعتراضی اخیر شرکت داشتی. چرا؟

– به خاطر [اعتراض به] تقلبی که در انتخابات شد و رأی مردم [را] دزدیدند. من برای این حق کشی در تظاهرات شرکت کردم.

* این تقلب «انتخاباتی» که مال ِ پارسال بود؛ مال ِ گذشته است. چرا از آن گذشت نکردی؟

– (مکث)… شما داری مغلطه می کنی و من دیگر به پرسش تان جواب نمی دهم.

* مختار هستی. در انتها لطفاً اسم ات را بگو.

– اسم ام مَهدی است.

* ممنون از شرکت ات در این گفتگو.

 

*    *    *

 

گفتگوی زیر تلفنی انجام شده است.

* سودابه، ممنون از شرکت ات در این گفتگو. لطفاً بگو چرا در ماههای اخیر در حرکتهای  اعتراضی در لندن غایب بودی؟

– گرفتاری بود آقا مجید.

* (با خنده) لطفاً جدی باش.

– (با خنده) به خدا جدی ام. در سالگرد جنبش جلو سفارت [در لندن] آمدم، اما چون کار داشتم، زود رفتم.

* راجع به تعداد شرکت کنندگان در تظاهرات ۲۲ بهمن در ایران چه نظری داری؟

– شرکت کننده ها خیلی کم بودند. چون می دانم می پرسید: چرا؟ می گویم یک جای کار لنگ می زند؛ مردم دیگر آن مردم سابق نیستند و یک جورهایی خسته شدند.

* در گفتگویی که مدتی قبل با تو داشتم، گفتی در «انتخابات» به موسوی رأی دادی. الآن راجع به این موضوع چی فکر می کنی؟

– قبلاً که به شما گفتم اشتباه کردم. به نظر من در این نظام به هیچ کاندیدایی نمی شود اعتماد کرد و همشان سر و ته یک کرباس اند.

* آیا فکر می کنی شعله مبارزات مردم خاموش شده؟

– صد درصد نه. همه کوتاه بیایند، زنها کوتاه نمی آیند. دشمن آخوندها و [….] زنها و خواسته هاشان هستند. اینها که نمی توانند همه ی ما را دستگیر کنند. ما اگر همین طوری در خیابان راه برویم، گور آنها کنده شده.

* می توانی به زبان ساده بگویی که چرا با بخشی از «بچه های سبز» در لندن مشکل پیدا کردی و خودت را کنار کشیدی؟

– خودم را کنار نکشیدم. با بعضی از آنها کار کردن خیلی سخته؛ آخر از آخوندها بدترند و همه چیز را یکدست می خواهند؛ همه را مثل خودشان می خواهند.

* از تو خواهش کردم، حرف ات را به زبان ساده بزنی، نه با زبان گوشه و کنایه.

– واقعاً گوشه نزدم. حرف من این است که اینها همان چیزهایی را می گویند که موسوی و کروبی می گویند. شعارهایی که می دهند؛ حرفهایی که می زنند، عین آنهاست. خب نمی شود باهاشون کار کرد دیگر.

* بچه های سبز در لندن از چند گرایش مختلف هستند. آیا با آنها همکاری داری؟ مراوده می کنی؟

– با بعضی از خانم ها رابطه دارم و همدیگر را می بینیم.

* (با خنده) من از تو خواستم خیلی کوتاه به پرسش ها جواب بدهی. اما تو جواب همه پرسش ها را تلگرافی دادی.

– (خنده ممتد) شرمنده شمایم. خب حرف تان را گوش کردم.

* از وقتی که به من دادی سپاسگزارم.

 

*    *    *

 

* یکی از گفتگو شونده ها درخواست کرد، گفتگوی انجام شده با او را منتشر نشود.

تاریخ انتشار: ۲ جولای ۲۰۱۰