نگاهی به امپریالیسم (١)

پیمان پیران : ایران به همراه دیگر جوامع توسعه نیافته اطراف ما از چچنستان گرفته تا عراق و افغانستان جلوه گاه مهمترین واقعیات عصر ما هستند : امروز دیگر بر کسی پوشیده نیست که موجودیت نظام سرمایه داری انحصاری و امپریالیسم  با عقب ماندگی اقتصادی و اجتماعی جوامع توسعه نیافته رابطه ای تنگاتنگ دارد .

 و آشکارا مانع از آن می شود که شرایط طبیعی و کلاسیک رشد اقتصادی _ اجتماعی جوامع عقب مانده تحقق پذیرد . به سخن دیگر بنیان مناسبات بین المللی قدرتهای امپریالیستی چنان است که برتری همه جانبه نظامی و اقتصادی ، آنها را قادر ساخته که جهت و ترکیب تجارت و دیگر مناسبات حیاتی اقتصادی _ اجتماعی کشورهای توسعه نیافته را تعیین نمایند . بی شک سود حاصل از این مناسبات استثمار گونه حاکم بر دنیای ما ، موضع زور گویی قدرتهای امپریالیستی را هر چه مستحکمتر ساخته است . برای آنکه به درک روشن تری ازنقش سیاه امپریالیسم در روند تکامل اجتماعی جوامع مختلف برسیم لازم است که ابتدا به معروفترین و موثرترین تحلیل اقتصادی _ سیاسی لنین ( رهبر اولین انقلاب سوسیالیستی جهان ) اشاره ای کنیم :
مهمترین خصوصیت اصلی امپریالیسم این است که در این مرحله از تکامل اجتماعی ، جوامع سرمایه داری تحت تسلط کامل انحصارها قرار می گیرند؛ تحولی که مارکس نیز به درستی پیش بینی کرده بود . منظور لنین از انحصار ها صنایعی نیستند که فعالیت تولیدی اشان تنها به یک  بنگاه اقتصادی منحصر باشد ، بلکه منظور او صنایعی بود که تراست ها ، کارتل ها ، شرکت های مجتمع یا معدود بنگاهای بازرگانی بزرگ بر آنها تسلط داشته باشند. لنین در کتاب ( امپریالیسم : بالاترین مرحله سرمایه داری ) متاثر از تجربه آلمان دلیل می آورد که توسعه انحصارها پیوندی نزدیک با تغییرات عمده در نظام بانکی دارد . بانک ها نقشی اساسی در گرایش به کارتل سازی بازی می کنند و کنترل قابل توجهی بر بسیاری از مهمترین کارتل های صنعتی جهان به دست آورده اند . شدت این کنترل به گفته وی تا آن حدی است که لنین مرحله امپریالیستی سرمایه داری را عصر سرمایه مالی می خواند.
برای توضیح بیشتر باید گفت : بانک ها مقادیر زیادی پول برای سرمایه گذاری در سود آورترین منابع به جریان می اندازند ، لیکن فشار دائم از سوی مردم برای کاهش میزان سود در داخل کشورجستجو برای یافتن راهی برای سرمایه گذاری در خارج از کشور را ضروری می سازد .لنین بارها در کتاب مورد نظر ، عمده ترین دلیل اقتصادی امپریالیسم را ضرورت صدور سرمایه اعلام کرده است .مناطق عقب افتاده ، نیروی کار فراوان و ارزانی دارند و به این دلیل امید بسیاری به سود آوری سرمایه آن مناطق وجود دارد .در مرحله امپریالیستی سرمایه داری ، حکومت های مختلف سخت تلاش می کنند تا برای شرکت های مجتمع و کارتل هایی که در محدوده سیاسی آنها قرار دارند ، بازارهای برتر و حمایت شده ای به دست آورند . در عین حال شرکت های مجتمع و کارتل های ملی کشورهای مترقی تلاش می کنند تا با ایجاد کارتل های بین المللی بازارهای جهان را برای خود تقسیم کنند . همین کشمکش ها و جنگ های امپریالیستی مداوم که هر روز با آن سر و کار داریم نتیجه اجتناب ناپذیر این وضع اسفبار هستند . به گفته لنین عصر جدید سرمایه داری به ما نشان می دهد که پیوندهایی بر اساس تقسیم بندی اقتصادی جهان بین کارتل های سرمایه داری در حال تکوین است . در حالی که همراه با آن و در رابطه با آن ، پیوندهایی میان متحدان سیاسی و بین دولتها ، بر اساس تقسیم کار جهانی ، مبارزه برای به دست آوردن مستعمرات و مبارزه برای به دست آوردن قلمرو اقتصادی ، در حال شکل گرفتن است.
همچنین در ادامه لنین چنین می گوید : « در غرب متمدن و پیشرو ، با تکنیک مترقی و درخشانش ، با فرهنگ غنی و همه جانبه و مشروطیتش ، آن لحظه تاریخی فرا رسیده که در آن بورژازی فرمانروا ، از خوف مردمان زحمتکش که بطور روز افزونی در حال رشد و استحکام اند ، از کلیه نظامات عقب مانده و ، زوال یابنده و قرون وسطایی پشتیبانی می کند . بورژوازی در حال زوال، برای حفظ بردگی مزدوری که درحال تزلزل است، باتمام نیروهای زوال یافته و زوال یابنده از ناسیونالیست گرفته تا سلطنت طلب متحد می گردد .» 
این پشتیبانی از کلیه نظامهای عقب مانده ، زوال یابنده و قرون وسطایی را در همه جا می توان مشاهده کرد از مالزی و اندونزی گرفته تا خاور نزدیک و چچنستان مذهبی و اکراین، و تا ایتالیا و اسپانیا و پرتقال . روشن است که هدف امپریالیسم از یک سو پیشگیری از انقلاب اجتماعی و از سویی دیگر ممانعت از تحقق و تکامل شرایط طبیعی اجتماعی _ اقتصادی جوامع است . همینطور نباید و نمی توانیم جنبه نظامی و خشونت آمیز این نظام را که جزء لاینفک موجودیت نظام سرمایه داری پیش رفته است را فراموش کنیم.
بقایای بشر دوستی واقعی ای که از روزگار پرشکوه بالندگی بورژوازی ، در شعور این طبقه به جا مانده بود ، در پی مبارزه حاد طبقاتی هر روزه ، از میان رفته است . در قرن نوزدهم و چندی بعد ازقرن بیستم هنوزیک سری موافقت نامه ها برای انسانی تر کردن جنگ ها ، بسته می شد . ولی در خشونت امپریالیستی ای که امروز این چنین لجام گسیخته می تازد و بر علیه آزادی ملی و اجتماعی خلقهای کشورهای توسعه نیافته  اقدام می کند،دیگر هیچ گونه سد و مانعی وجود ندارد . دیگر سازمان ملل و حقوق بشر و … که دست ساخته های همین نظام سرمایه داری اند نقش مترسک های خیالی را هم بازی نمی کنند . ( طرح کشتار) همانقدر مشروع به شمار می رود که ( طرح سرکوب)، و سوزاندن شهرها و دهات . چنین است واقعیت موضع گیری بوش و مرکل و بلر و شیراک :
( استفاده از حمله نظامی به پاسخ این پرسش بستگی دارد که آیا برای ما سودمند است یا نه ؟ اگر فکر کنیم که استفاده از این شیوه ، در مجموع به نفع ماست ، بی درنگ آن را به کار خواهیم برد…) مطمئنا این جملات را بارها از تریبون د