مارش هیجده تیر با شعار “حکومت اسلامى نمیخواهیم”

هیجده تیر سرآغاز جنبش توده ای برای سرنگونی جمهوری اسلامی است. وقتی یازده سال پیش بدنبال بستن روزنامه سلام و بعد حمله وحشیانه اوباش جمهوری اسلامی به خوابگاه دانشجویان ده ها هزار نفر از دانشجویان و مردم در تهران با فریاد “آزادی اندیشه با ریش و پشم نمیشه” و مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنه ای به خیابان ریختند٬ جهان به نحوی شوکه شد. دولتهای غربی در حال معاشقه با “آخوند خنده برلب” و “دیالوگ تمدنها” و “جنبش اصلاحات” بودند و تصور میکردند که معضلشان در رابطه با ایران حل شده و دارند به حکومت اسلامی اهلی شده نزدیک میشوند. اما خیلی از مردم دنیا که ایرانیان را از طریق رسانه های دولتی به شکل یک مشت ریشوی در حال نماز در صحن دانشگاه تصور میکردند٬ دیدند که اینجا خبرهایی هست که خبر نداشته اند. شش روز جنگ و گریز در خیابانهای تهران و برخی شهرهای بزرگ ایران ادامه داشت. همه تصاویر و محاسبات از اوضاع سیاسی در ایران به هم خورده بود. “شش روزی که جمهوری اسلامی” را لرزاند به سر تیتر بسیاری از روزنامه ها تبدیل شد. برای ما که از همان انتخابات کذایی و قبل از روی کار آمدن خاتمی گفته بودیم که این شکاف در حکومت انعکاس جنبشی است که در زیر جریان دارد و شروع سرنگونی جمهوری اسلامی است٬ هیجده تیر غرشی در آسمان بی ابر نبود. شعله کشیدن جنبشی عظیم بود که پیش از آن نیز در ابراز خشم و نفرت هرروزه مردم با چشمی واقع بین قابل مشاهده بود. هیجده تیر فقط جناح حاکم را به مصاف نطلبید٬ در واقع شکست “جنبش اصلاحات” کذایی را نیز اعلام کرد. هیجده تیر تنها شش روز ادامه نیافت. هیجده تیر پس از آن به تظاهرات در مقابل کنفرانس برلین پیوند یافت. یک سال بعد در کنفرانس برلین و تظاهرات فعالین حزب کمونیست کارگری و مخالفین حکومت و پژواک گسترده ای که شکست این کنفرانس داشت٬ پروژه اصلاح حکومت به شکست کامل رسید. هیجده تیر با  شکست کنفرانس برلین کل تصویر بورژوازی غرب از اوضاع سیاسی ایران را به هم ریخت. همه کس فهمید که داستان جمهوری اسلامی و بحران سیاسی در ایران از آنچه تصور میشده عمیق تر بوده است.  بورژوازی غرب و جریانات راستی که دل در گرو حکومت اسلامی داشتند و از خیزش مردم بیش از دیکتاتوری اسلامی میترسیدند٬ با سرکوب هیجده تیر و کمی آرام تر شدن فضای سیاسی٬ خودرا با گفتن اینکه این مساله دانشجویان و “جوانان ناراضی” بوده است دلخوش کردند. اما خیلی زود معلوم شد که عمیقا اشتباه میکنند و جنبشی که در پشت هیجده تیر بود یعنی جنبش سرنگونی پس از آن در شورشهای متعدد شهری٬ در تظاهراتهای گسترده دانشجویی در ۱۶ آذرها و هیجده تیر ها و برافراشتن پرچم سرخ آزادی و برابری بر سر دانشگاه تهران٬ در جنگ و گریز هرروزه جوانان با اوباش حکومتی٬ در “حسین پارتی های” جوانان و زیر پا گذاشتن مقدسات حکومت٬ در اول مه ها و هشت مارسها و جنبش معلمان و اعتصابات پرشور و گسترده کارگری و صدها بر آمد دیگر٬ موجودیت و پیشروی خودرا ابراز میکرد. براستی همانگونه که منصور حکمت در مورد هیجده تیر نوشت “جنبش توده ای برای سرنگونی جمهوری اسلامی” آغاز شده بود. این جنبش علیرغم انکار بخشهای زیادی از  اپوزیسیون کودن راست و چپ به پیش میرفت و هر بار در جایی خودرا نشان میداد.

و ده سال پس از هیجده تیر ۷۸ یعنی از خرداد سال ۸۸ جهانیان شاهد غرش عظیم انقلابی میلیونی با شعار مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنه ای شدند. اکنون همگان باور کرده اند که آتشفشانی در صحنه سیاست ایران به فوران در آمده است و خاموش شدنی نیست. هیج ناظر جدی اوضاع سیاسی ایران نمیتواند امروز انکار کند که جمهوری اسلامی با این نیروی عظیمی که برای سرنگونیش به حرکت در آمده است٬ در آینده ای نه چندان دور سرنگون خواهد شد و راه دیگری در برابر این حکومت نیست. تحلیل اوضاع سیاسی ایران به هرکسی این را میگوید که جمهوری اسلامی علیرغم در خدمت داشتن خیل عظیمی از نیروهای مزدور و مسلح و سرکوبگر٬ نمیتواند خودرا سر پا نگه دارد. روند اوضاع و پیشروی جنبش سرنگونی از هیجده تیر ۷۸ تاکنون٬ از برآمدهای چندین هزار نفره به انقلابی چندین میلیونی دارد این را بوضوح نشان میدهد.

هیجده تیر٬ جنبش سرنگونی٬ و خیزش میلیونی مردم در سال ۸۸ با هم پیوندی ناگسستنی دارند و هرکدام جنبه ای از یک واقعیت اساسی تر یعنی شروع انقلاب برای خلاص شدن جامعه از شرحکومت توحش اسلامی سرمایه داران را بیان میکنند. هم اکنون با افت دامنه تظاهراتها و خیزشها بازهم خیل جریانات وحشت زده از انقلاب مردم نغمه شکست و پایان این جنبش را سر میدهند. اما خیلی زود خواهند دید که این بار نیز اشتباه میکرده اند و تنها آرزوهای ناکام مانده شان را به جای واقعیت نشانده اند. علیرغم هر افت و خیزی٬ ۱۸ تیر و جنبش سرنگونی و خیزش انقلابی مردم زنده است و فوران قدرتمند تر آن قطعی است. امروز در فضای سیاسی ایران مساله فقدان رهبری به یک موضوع داغ تبدیل شده است. اما این خود بیش از آنکه بیان عقب نشینی باشد٬ عارضه و نشانه پیشروی است. برای مردم بحث این نیست که این حکومت باید سرنگون شود یا میتواند سرنگون شود یا نه. بلکه سوال اینست که با کدام افق و کدام تصویر از آینده باید برای سرنگون کردن این حکومت خیز برداشت. این خود بیان یک حقیقت دیگر است که ما بازهم بر آن تاکید گذاشته ایم. که سران جناح مغضوب حکومت رهبر مردم نیستند. “جنبش و انقلاب رهبری ندارد” به زبان دیگر بیان همین واقعیت است که اینها را هیچ کس رهبر مردم نمیداند. و از ابتدای این خیزش نیز بدیهی بود که مردمی که با از خود گذشتگی و فداکاری و جنگ و گریزی خونین به جدال حکومت اسلامی آمده اند٬ میخواهند از کل این حکومت عبور کنند نه از امروز آن. میخواهند سنت ارتجاع حاکم اسلامی را از بیخ و بن برچینند و آن را تماما به زباله دان بسپارند.  اگر از زبان مردم سخن از فقدان رهبری است در واقع سوال بر سر رهبری سرنگونی و انقلاب است. این رهبری نیز تنها با داشتن تصویری روشن از آینده پس از جمهوری اسلامی بدست می آید. هر چه خیزش مردم همه جانبه تر کلیت جمهوری اسلامی را در شعارها و خواستهای خود هدف قرار دهد٬ به رهبری واقعی خود نیز نزدیک تر شده است. شعار امروز خیزش مردم باید همان باشد که جوانان آریاشهر با زبانی رسا سر دادند “حکومت اسلامی نمیخوایم نمیخوایم”. این شعار باید به شعار دوره تازه خیزش مردم تبدیل شود. خواست آزادی همه زندانیان سیاسی٬ جدایی مذهب از دولت و آموزش و پرورش٬ برچیده شدن کامل آپارتاید جنسی علیه زنان٬ برابری همه مردم مستقل از زادگاه و نژاد و انتساب به ملیتهای مختلف٬ و آزادی اجتماع و تشکل و تظاهرات و آزادیهای بی قید و شرط سیاسی٬ و همچنین حق تک تک مردم جامعه برای برخورداری از رفاه و مسکن و آموزش و پرورش رایگان و همه ده خواستی که حزب کمونیست کارگری بعنوان “ده خواست فوری انقلاب مردم” اعلام کرده است٬ پاسخ روشنی به مساله رهبری است. با تحقق این خواستهاست که مردم به پایه ای ترین و فوری ترین خواستهای واقعی خود دست می یابند. و با ابراز آشکار این خواستهاست که در واقع رهبری رادیکال و چپ و کارگری را انتخاب میکنند. هیجده تیر امسال باید سر آغاز این چنین حرکتی برای خلاص شدن قطعی جامعه از شر حکومت توحش اسلامی و همه آفات و عوارض آن از فقر تا سرکوب و زندانها و توهین و تحقیر زنان و کشتار و بی حرمتی باشد. در هیجده تیر امسال باید با صدایی رسا فریاد “حکومت اسلامی نمیخواهیم” را سرداد و مارش عظیم انسانی برای برپایی جامعه ای انسانی را به جریان انداخت.*