من از محمود صالحی دفاع می کنم!

محمود صالحی یکی از فعالین شناخته شده جنبش کارگری ایران است. سالهای زیادی را در زندانها و زیر شکنجه شکنجه گران جمهوری اسلامی سپری کرده است. زیر همین شکنجه ها متحمل بیماری های زیادی از جمله بیماری کلیوی شده و اکنون مرگ و زندگی اش به بود و نبود یک کلیه بند است. خانواده و دوستان محمود صالحی چندی پیش در اطلاعیه ای از وضعیت بد جسمی ایشان خبر داده و دست کمک به دوستان جنبش کارگری دراز کرده اند که برای جلوگیری از تلف شدن ایشان هر کسی به هر ترتیبی که توانست به این امر بکند. آدمهای زیادی چه در خود ایران و چه در خارج از مرزهای آن کشور اقداماتی را در دستور گذاشتند.

فعالین سیاسی چپ و کمونیست با هر درجه دوری و نزدیکی سیاسی به فعالین کارگری در ایران، که زیر سرنیزه های جمهوری اسلامی امر سازماندهی و متحد کردن کارگران را به پیش می برند، قدر این فعالین را می دانند. در غیاب تشکل‌های توده ای کارگری، در قریب به اتفاق مواقع امر پیش بردن اعتراضات و اعتصابات کارگری بر دوش همین فعالین است. حتی اگر با خطوط سیاسی آنها مخالف هم باشند، آرزوی مرگشان را نمی کنند. اتفاقا تمام زوری را هم که جمهوری اسلامی می زند همین است که هزینه فعالیت سیاسی را برای این کارگران بالا ببرد. جلوگیری از مداوای به موقع محمود صالحی، جلوگیری از مداوای به موقع منصور اسانلو، اذیت و آزار مادر سالخورده سعید ترابیان، اذیت و آزار و شکنجه عروس منصور اسانلو، شکنجه دختر ١٢ ساله یعقوب سلیمی، بستن قرار وثیقه های نجومی برای فعالین کارگری و دهها نمونه دیگر از این اذیت و آزارها، برای دست کشیدن از فعالیت سیاسی و سازماندهی کارگران صورت می گیرد. یک بخش از فعالیت فعالین سیاسی اپوزیسیون جمهوری اسلامی در خارج کشور، دفاع از جان و خانواده همین فعالین کارگری بوده است.
اما در این بین یکی از روشنفکرانی که خیلی باسمه ای خودش را به کارگران می چسپاند، با انتشار انزجارنامه ای بر علیه فراخوان دوستان و خانواده محمود صالحی و حتی خود محمود صالحی برای جلوگیری از زجر کشیدن و احتمال مرگ وی شمشیر کشیده است. نویسنده آن انزجارنامه که هنوز نوشته هایش از شوق “شکست” جنبش جاری بر صفحات سایتهای اینترنتی به بخش آرشیو نرفته اند، اینبار از این شوق زده شده است که “دوستداران محمود صاحلی امیدی به همت دوستدران” وی ندارند. از فراخوان “برای نجات جان محمود صالحی بشتابیم” نتیجه گرفته است که دوستان و خانواده محمود صالحی دارند یک “الیت طبقاتی” جا می اندازند و ایشان از “فقر و گرسنگی خانواده فروشنده کلیه” در آن جامعه خبر ندارند! پیچیده کردن مسائل در جهت اهداف مشخصی قرار دارد که حوصله پرداختن به آنها را در اینجا ندارم. دو دوتا چهارتا است. محمود صالحی با هزار و یک مشکل برای معالجه روبرو است. پول ندارد. گروه خون ایشان با اهدا کنندگان نمی خورد. با جمهوری اسلامی طرف است. دارد می میرد. انتظار کمک از هم جنبشی ها برای نجات وی چرا باید مستمسکی برای طرح یکسری مسائل دیگر بشود؟! واقعا جا برای راحت کردن وجدان روشنفکری خیلی زیاد است.
٢۵ ژوئن ٢٠١٠