ریشخند آدم و عالم در پادشاهى سوئد!

دختر جوان پادشاه سوئد٬ خانم ویکتوریا اینگرید آلیس دزیریه٬ به خانه بخت رفت. نیمه شب ١٩ ژوئن در پایان مراسم عروسى٬ نه فقط یک صورت حساب چند صد میلیون کرونى٬ بلکه بعلاوه یک خیمه شب بازى سیاسى ـ اخلاقى  بپاى مردم سوئد نوشته شد. از شش ماه پیش نقشه و تدارک گسترده آغاز گردید٬ و دو هفته تمام زمین و زمان بهم دوخته شد تا از عروسى مربوطه یک جشن بزرگ ملّى ساخته شود. خانم شاهدخت ویکتوریا از مردم سوئد تشکر کردند که در تشریفاتى فراموش نشدنى٬ پرنس شوهر را به ایشان تقدیم داشتند! رضایت خاطر کامل را در عین حال میشد در نیشهاى تا بناگوش باز اسقف اعظم کلیساى سوئد٬ در سر تکاندادنهاى سخاوتمندانه سیاستمداران٬ و در عین حال  کف زدنهاى پرشور میهمانان برگزیده بوضوح مشاهده نمود. تجربه نشان داده است که مدیا و ژورنالیسم میتوانند در فروش هر آشغالى به افکار عمومى معجزه کنند. هر چه کردند٬ اما نفس اشرافیت٬ با تحقیر مردم عامى بطرز خیره کننده اى خود را تحمیل نمود.
کلیسا برنده اصلى این نمایش بود. بخش اصلى ماجرا زیر سقف کلیسا و توسط کشیش اعظم٬ مطابق نص صریح انجیل٬ و با اجازه و تایید ایشان پیش میرفت. بدین ترتیب با تقدیس حریم خانواده مذهبى٬ به گذشتگان و آیندگان تضمین داده شد که “حرامزاده اى” در کار نخواهد بود. ارزیابى از فرصت تبلیغى اینچنینى براى کلیسا غیر قابل تصور است. ملت و ملیت و ناسیونالیسم برنده بزرگ دیگر این معرکه بود. بنا به ذات همیشگى ناسیونالیستى ابواب جمعى کسانى که اصولا صاحب و ناجى این ملت هستند٬ از صاحبان سرمایه٬ مدیران٬  رده هاى بالاى سیاستمداران٬ کهنه فئودالها و نظامیان گرد آمدند. برق جواهرات گرانقیمت براى خانمها و النگ و دولنگ مدالها براى آقایان  بکار گرفته شد که احیانا شکاکیتى در شایستگى  مدعوین بوجود نیاید. این حضرات بنمایندگى ملت احساسات بخرج دادند٬ درود فرستادند٬ و در عین حال از تشریفات بیدریغ لذت بردند. دوباره  باز هم براى سعادت ملت رقصیدند٬ نوشیدند و  دولا و پهنا آروق زدند…  براى تکمیل این جشن ملى٬ البته براى مردم امکانات و امنیت لازم فراهم شده بود که در کنار خیابانها دنبال درشکه شاهزاده خوشبخت بدوند٬ دست تکان بدهند و افتخار نمایند!
مخارج این جشن از دویست میلیون کرون فراتر رفت. به این رقم باید مخارج بسیار هنگفت تدارکات پلیس٬ دستگاههاى خدمات شهرى٬ برنامه هاى شبانه روزى چندین کانال تلویزیونى٬ و بسیارى هزینه هاى فرعى را اضافه کرد. با فضایى که ساخته شد٬ با هوچى گرى٬ با دروغهاى شاخدار براى درآمدهاى مالى در حاشیه جشنها٬ همه و همه مراسم را به یک کلاه گشاد بر سر مردم و ملت عزیز تبدیل میساخت. این کلاه گشاد اما٬ اجبارى بود و بجز همراهى انتخاب دیگرى پیش روى ملت قرار نداشت. از میان “صاحبان” جامعه و دست اندرکاران فداکار٬ از وزرا و نظامیان و هنرمندان و ژورنالیستها و پلیس و درشکه چى و اسبهایش٬ هیچ کس حاضر نشد چند دقیقه از وقت و هنر و سلیقه خود را مجانا در اختیار قبله عالم و این جشن ملى قرار دهد. لیست بلند بالاى مخارج این همه “شور و شعف” را بحساب بخش اصلى جامعه٬ کارگر و مردم کارکن گذاشتند. این مردم البته در پرداخت این هزینه ها هم هیچ راه انتخاب دیگرى جز تسلیم ندارد.
جایگاه پادشاه سوئد در ساختار دولتى از یک نقش سمبلیک فراتر نمیرود. اما در زمینه سیاسى و اجتماعى از کارکرد مهمى  برخوردار است. این خاندان جزو مجموعه اى از عموزاده ها و خاله زاده هاى پادشاهى در یک دو جین کشورهاى اروپایى هستند که توسط بورژوازى حاکم ( و از جمله توسط سوسیال دمکراسى)  از تعرض طبقه کارگر مصون داشته شدند. این خاندان ها بعنوان سمبل وحدت ملى براى روز مبادا ترشى انداخته شده اند. ناسیونالیسمى که بورژوازى و شاهان عزیز دردانه شان نمایندگى میکنند بر یک رکن اساسى مشترک استوار است: طبقه کارگر را نه بعنوان عنصر خلقت و صاحب جامعه بلکه بعنوان شهروندان “عوام” میبیند و میشناساند که عزا و عروسى “ملى” را باید روى دوشها و جیبهاى او خراب کرد. مراسم دو هفته اى عروسى اخیر در سوئد٬ محل نمایش این داستان خفت آور بود.
روز دوشنبه٬ ٢١ ماه ژوئن داستان واقعى زندگى از سر گرفته شد. یکماه پیشتر به بهانه جبران  کسر بودجه چند صد میلیون کرونى ( چیزى حدود رقم معادل مخارج عروسى) در صندوق بیمه هاى اجتماعى هزار نفر از انسانها٬ عمدتا مبتلا به بیماریهاى درمان ناپذیر ناشى از فرسودگى سالهاى طولانى کار ٬ را با قساوتى باور نکردنى٬ با قطع پرداخت مستمرى بیمه٬ به اداره کار سپردند. صدها نفر از این بیماران چند ساختمان بیمه هاى اجتماعى را  به نشانه اعتراض به اشغال خود درآوردند …
٢٣ ژوئن ٢٠١٠