خاطرات زندان تیف / قسمت آخر

ما ۶ نفر بودیم که در روز ۶ فوریه از مرز عراق گذشتیم و نزدیک ظهر وارد خاک ترکیه شدیم. کمتر از یک ساعت بعد، یک خودروی ژاندارمری ترکیه به تعقیب ما پرداخت که بالاخره حدود ساعت ۱۵ پس از تعقیب و گریز ، دستگیرمان کرد. برخوردها معمولی و خوب بود؛ البته بعد از این که مطمئن شدند ما از پ ، کا ، کا… نیستیم! همان روز در پاسگاه مرزی بازجویی شدیم و برایمان تشکیل پرونده دادند. فردای آن روز یعنی ۷ فوریه، ما را به شهر “شمزی” منتقل کردند و در آنجا هم بازجویی و پرسش و پاسخ انجام شد. روز ۸ فوریه، ما را به دادگاه بردند و در آنجا محکوم به ۲ ماه زندان شدیم . جرممان ورود غیر قانونی به خاک ترکیه بود. در جریان بازجویی ها و روند دادرسی کاملاٌ برایشان روشن شد که ما چه کسانی هستیم و از کجا آمده ایم. به هر حال قاضی اعلام کرد که ۲ ماه زندانی را می بخشد یا در واقع عفومان کرد به این شرط که هرچه زودتر به عراق برگردیم. با قاضی وارد بحث شدیم که ما پناهنده ی رسمی  هستیم  و به چه دلیل باید اخراج شویم؟ در پایان بحثها یک فرمانده ی ارشد شهر گفت: “ما با پدیده ی پناهندگی آشنا هستیم و روزانه هزاران پناهنده وارد ترکیه می شوند. مورد شما فرق دارد زیرا از اشرف آمده اید و باید اخراج شوید
 
در روز ۹ فوریه، ما را به پاسگاه مرزی و سپس با اسکورت نظامی از مرز به عراق بازگرداندند. پس از ۱۰ ساعت سرگردانی در کوهها، بالاخره برگشتیم به جای اول
 
چند روز بعد، دیداری با سرپرست سیاسی حزب دموکرات کردستان ایران؛ “کاک رستم”، در شهر “اربیل” داشتیم و آنها به آگاهی ما رساندند که دولت کردستان تسهیلاتی را برای استقرار موقت ما در کردستان در نظر گرفته است. بماند که ما بعدها متوجه شدیم که این اقدام با توصیه ی دولت آمریکا و  نظارت یو ان انجام شد . نمایندگان همه ارگانها همزمان و به روشنی به ما گفتند: ” شما در کردستان نمی توانید بمانید و خودتان به فکر خروج از عراق باشید. این شرایط ، موقتی است.” در جریان استقرار موقت ما در شهر “اربیل”، کسانی که در تیف برای ارتش آمریکا مزدوری می کردند حالا رسما مزدور ولی فقیه شده بودند و به مزدوری هایشان ادامه می دادند
 
خروج قاچاقی نفرات تیف از عراق به ترکیه، ادامه داشت و دستگیریها و دیپورت آنان به عراق از سوی دولت ترکیه نیز شدت یافته بود. “حسن میرزایی” توسط پلیس ترکیه بازداشت و به عنوان “دیپورت” به رودخانه ی مرزی “زاخو” پرت شده و غرق شد. “حسن نعمتی” هم در نگرانی از دیپورت شدن، قصد داشت تا خودش را با شنا به جزایر یونان برساند که ناپدید و به احتمال فراوان، غرق شده است.  مجاهدین و رژیم ایران همزمان اشک تمساح می ریختند و به فکر بهره برداریهای خودشان بودند و بقیه هم روزه ی سکوت گرفته بودند
.
در ۲۶ آوریل ۲۰۰۸ ، دولت آمریکا رسما” زندان تیف را تعطیل کرد و با هماهنگی دولت کردستان بقیه ی زندانیان تیف را به شهر “دهوک” در کردستان عراق منتقل کرد. پس از حدود یک ماه همه ی این پناهندگان از شهر “دهوک” به شهر “اربیل” و خانه های “حزب پارتی” منتقل شدند. چند روز پیش از این جابجائی هم نماینده یو ان از ژنو جهت نظارت بر این جابجایی به خانه ی “حزب پارتی” در “اربیل” آمد.
پرونده ی تیف ظاهرا” به این شکل تمام شده بود. دولت آمریکا با کمترین بها و بدترین شکل پرونده ی تیف را بست. اما این داستان در قلب و ضمیر و ذهن ما پایانی ندارد. تا این لحظه هنوز هم شماری از آزاد شدگان تیف ، در ترکیه و یونان و اربیل آواره هستند. اینکه این مثلث شوم (ولی فقیه، رهبر عقیدتی و “دکتر نظم نوین”) بر سر بقیه ی زندانیان غار اشرف چه خواهند آورد را خواهیم دید. اما تیف چه غم انگیز سرنوشتی
داشت
 
ما ازنظر ولی فقیه مرتد و منافق هستیم؛ از نظر رهبر عقیدتی خائن و مزدور هستیم؛ و از نظر دولت آمریکا تروریست! این جهانی است که در آن نفس می کشیم. بنگرید که چه کسانی و به چه جرمی ما را محکوم کردند و می کنند
 
حسن نعمتی در زندان تیف
 
زنده یاد حسن نعمتی ( صفار ) که درآبهای بین یونان و ترکیه بنا به گفته یک شاهد عینی غرق شد

اسماعیل هوشیار
(سهراب) ۱۰ آگوست ۲۰۰۸
 www.tipf.info