گزارشگران
یکسال از خروش حماسی مردم ایران علیه دیکتاتوری حاکم گذشت و پروسه عقب نشینی رهبران علنی آن را همگان شاهدیم.رفسنجانی و خاتمی درسکوت (کی بود کی بود ما نبودیم )بسر میبرند و موسوی و کروبی از هراس خروش بنیان برانداز دوباره مردم کشورمان گام بگام در حال عقب نشینی هستند و مردم را به کرنش در برابر حکومت دار و درفش اسلامی دعوت میکنند. ایا این نظریه را صحیح میپندارید؟
بهروز شادیمقدم :
جنبش یکسال اخیر برای لیبرالیسم و اصلاح طلبان قطعاً یک دستاورد و ابراز وجود سیاسی بود ، اما برای جنبش آزادخواهی و برابر طلبی دستاورد آنچنانی در برنداشت.در نتیجه حماسی نبود و بلکه یک بعد تراژدیک هم در خود داشت و آن اینکه بعد از عمری تحت حاکمیت این رژیم منفور و مبارزات و اعتراضات برحق مردمی که میبایست تحت رهبری یک جریان رادیکال و مترقی قرار بگیرند و در ادامه آن کار سرنگونی حکومت را به سرانجام رسانند، متأسفانه بدلیل ضعف و همین عدم رهبری انقلابی، بخشی از خود رژیم (موسوی و کروبی) سوار بر این به قول شما خروش و اعتراضات شدند و چهره ای مذهبی گونه و سبز به آن دادند و لیبرالها و راست های خارج کشور هم به گرمی پشت سبز ها رفتند و در بوق این جریان دمیدند که هنوز هم ادامه دارد.
علت سکوت امثال رفسنجانی در این واقعه را باید به حساب موقعیت فکری و جایگاه شان در جمهوری اسلامی دید و اینکه در برابر جناح اصلاح طلبان هم یک مخالف محسوب میشوند، در ضمن رفسنجانی ها وجود همچین اپوزیسیونی را که از خود رژیم است و میتواند جلو رشد مبارزات مردم را سد کند ، به نفع رژیم اسلامی میدادند تا اپوزیسیونی که کمر به نابودی آن بسته باشد.
اصلاح طلبان کاری با چارچوب نظام حاکم و ولایت فقیه هم ندارند و برعکس پشتیبان و نگه دارنده و محافظ آن هستند .(موسوی در هنگامه ای که جنبش جاری حاد شده بود و میرفت که مرز مبارزۀ مردم و محاسبه های دار و دستۀ حکومتیان ِ رفرمیست را در هم بریزد، با صدور قطعنامه ای پشتیبانی خود را از نظام اسلامی و ولایت فقیه مجدداً اعلام کرد.) اصلاح طلبی اینها حکومت را تهدید نمیکند هیچ بلکه یک سو پاپ اطمینان و سد راه مبارزه واقعی کارگر و زحمتکش بر علیه رژیم هم محسوب میشوند.
خاتمی هم شاید با موسوی و کروبی ازنظر شخصی اختلاف داشته باشد، ولی از نظر خطی همفکر آنهاست و سکوتش از رضایت است.
اما درمورد سیاست دعوت مردم به کرنش در برابر حکومت از جانب موسوی و کروبی هم باید گفت که این دو نفر به عنوان نمایندگان جریان رفرمیستی در درون حکومت حتماً آنجایی که جنبش رادیکال عمل کند و یا دست به بنیانهای اساسی رژیم بزند و مبارزه بر علیه حکومت،نابودی رژیم را در دستور کار داشته باشد،خود را از این رادیکالیسم دور کرده و مانع پیشروی آن خواهند شد.
گزارشگران:
از شواهد پیداست که معاملات پنهان در پشت پرده میان رهبران اولیه و حکومتیان موجود و بثمر رسیده است. آیا شما هم چنین میاندیشید؟
بهروز شادیمقدم :
بدون هماهنگی و معامله بین جناح حاکم و اصلاح طلبان درون حکومت در وضعیت سیاسی خاص ایران، سد راه پیشروی انقلاب و جنبش های حق طلبانه مردم شدن و مسیر مبارزۀ مردم تحت ستم را به کجراه بردن و سرکوب و به عقب انداختن سیر این مبارزات برای هر دو آنها غیر ممکن است.میبنیم در این راستا هم تا به حال موفق هم بوده اند.
گزارشگران:
جنبش اخیر اما در کالبد رهبرانی مانند کروبی و موسوی خلاصه نشد و اتکاء بر رادیکالیسم خودجوش و شعار مرگ بر دیکتاتور سمبل توده هائی بود که خود رهبری را مشخصه حضور خود در مناسبتها و تظاهرات پی در پی قرار داده بود. اشکال بروز علنی عبور از رهبری پس مانده را در حوادث اخیر سالروز برآمد جنبش مردمی و در آینده چگونه ارزیابی میکنید؟
بهروز شادیمقدم :
اشکال کار از همان ابتدا عدم حضور صف مستقل طبقۀ کارگر و دیگر اقشار زحمتکش جامعه با شعار ها و اهداف مبارزاتی خود و هم چنین نبود صف مبارزین سوسیالیست و حزب پیشرو رهبری کننده و مطرح نشدن اهداف کمونیستی و بدست نگرفتن رهبری این جنبش و پیش بردن تاکتیکها و استراتژی متناسب با آن که میبایست باشد، بود و هنوز هم هست.
گزارشگران:
با توجه به اعتراضات وسیع ایرانیان خارج کشور و گذر آنان از تمایلات رهبری اصلاح طلبان تلاشهای بسیاری انجام میگیرد تا صف سبزها را از ساختارشکنان جدا کنند. نمود بسیاری را از جمله گفتارها و مصاحبه های آنان در خارج و داخل کشور دیده و شنیده ایم. از جمله آنان اظهارات ابراهیم نبوی و اشکوری بوده است. اولی ساختارشکنان را عوضی نامید و دومی در مصاحبه اش گفت: کسانی که خواهان برانداری هستند خارج از جنبش سبز میباشند. چاره چیست؟ چگونه میتوان این تبلیغات گسترده مماشات طلبان را افشا و خنثی کرد؟
بهروز شادیمقدم :
خارج از طیف چپ رادیکال و مبارزین کمونیست که با اصلاح طلبان مخالف بودند،در مقابل طیف وسیعی در خارج کشور از سبز ها دفاع کردند و همین زمینه ای مساعد برای تبلیغات و برو بیای امثال نبوی ضد کمونیست و همکار رژیم شد.تنها راه مقابله با این وضعیت افشای سبزها و طرفداران رنگارنگش و به خصوص و در میان آنها احزاب و سازمان های به اصطلاح چپ که از این جریان فرصت طلبانه دفاع میکنند، میباشد.
گزارشگران:
شعار مرگ بر دیکتاتور و سرنگونی جمهوری اسلامی را چگونه تحلیل میکنید؟
بهروز شادیمقدم :
شعار های درست و بجا و ضروریی هستند. اما میدانیم که مشکل اینجاست که تنها با طرح شعار مرگ بر دیکتاتور و سرنگونی رژیم مسئله سیاسی جامعۀ ایران و معضلاتش تمام شده نخواهد بود .اگر در کنار این شعار ها آلترناتیو و بدیلی(برای کسب قدرت سیاسی) از طرف آزادیخواهان،طبقۀ کارگر و توده های مردم وجود نداشته باشد که بعد از سرنگونی این حکومت قدرت را بدست گیرند، روشن است که جریانی دیگر ، بورژوازی و اقمارش درشکل های دیگر ، راست ها و فرصت طلبان قدرت را قبضه خواهند کرد و تمام رنجها و تلاش طبقات ستمدیده و مبارزین آزادیخواه باز هم بر باد خواهد رفت و دو باره دور دیگری از سرکوب و سیاهی جامعه را فرا خواهد گرفت .چنانچه بعد از سقوط حکومت شاه و قیام ۵۷ این اتفاق افتاد.
گزارشگران:
نکته ای برای افزودن دارید؟
بهروز شادیمقدم :
بردوام بودن حاکمیت رژیم ایران و دور تسلسل مبارزه و اعتراضات در جامعه ، حضور و فعالیت چشمگیر اصلاح طلبان حکومتی و نقش منفی آنها در مبارزات و اعتراضات مردم و تحمیل شعارهای لیبرالی و رفرمیستی و اسلامیشان بر این جنبش ، همه از یک کمبود و ضعف اساسی نئشت میگیرد و آن جای خالی طبقۀ کارگر و جنبش های کارگری در این صف و نبودن یک حزب جدی سیاسی و کمونیستی است که بسیج کننده و رهبر مبارزات جاری باشد ،تا این اعتراضات را با الهام از اهداف مارکسیستی ،کمون پاریس و انقلاب اکتبر ،به هدف که برقراری جامعه ای آزاد و برابر برای انسانهای جامعه است، برساند .
به امید به میدان آمدن جنبش های مبارزاتی و مستقل طبقۀ کارگر و تشکیل حزب کمونیستی که رهبر مبارزۀ طبقاتی موجود در ایران باشد .
گزارشگران:
با تشکر از شما
بهروز شادیمقدم :
من هم از شما تشکر میکنم.
گزارشگران۲۰٫ ۰۶ . ۲۰۱۰