شکستن توازن شکننده بین رژیم اسلامی و ارتباط آن با کسب هژمونی حزب کمونیست کارگری ایران بعد از روز سالگرد خرداد ٨٨

مقدمه:
مسعود ده نمکی (۱) از اراذل شناحته شده رژیم اسلامی ،چند روز بعد از سالگرد خرداد ۸۸ می گوید که” فتنه خطرناک و پیچیده ای در جریانست”. می گوید “.. امروز آقا (یعنی خامنه ای)، علمدار است و بقیه اگر پا جای آقا نگذارند؛ نفله می شوند”. هشدار می دهد که “چپ و راست” و حتی “آنها که از سجده پینه بر پیشانی دارند” قرار است قرآن بر نیزه کنند… رادن (۲)خبر می دهد که “حادثه خاصی در ۲۵ خرداد گزارش نشد”. بقیه البته خبر می دهند که در ۲۲ خرداد خیلی خبرها بود و بعدش در ۲۴ خرداد و ۲۵ خرداد و هنوز هم هر دعوای دستفروشی با مامورین انتظامی کابوس شعله ورشدن خشم مردم است برای این جانیان !  توازن شکننده ای که براستی هر روز ادامه اش برای هیچ کارشناسی قابل پیش بینی نیست. انبار باروتی که درش آتش انداخته اند و هر دم امکان انفجار دارد. این وضعیتی است که انقلاب مردم برای رژیم ساخته و روزهای در پیش هم این موش کور نقب زن تاریخ بکارش ادامه می دهد و امر انقلاب با فرازها و فرودهای طبیعی خودش همچنان به پیش می رود.
اگر رژیم مانده بخاظر سازمان دهی بهترش و قدرت سرکوبش هست و اگر مردم همچنان پابپا می کنند و روزهای تلخ تداوم وضع موجود را می شمارند بخاطر نداشتن سلاحی است که دیر یا زود باید در دست بگیرند تا به آزادی برسند. شبها روی پشت بام رفتن و شعار دادن، روزها اینجا و آنجا با مامورین رژیم به دست و پنجه نرم کردن و تظاهرات موضعی در میادین شهرها و دانشگاهها، در مقابل اوین و زندانها جمع شدن، اعتصابهای محلی در کارخانه ها و تجمعات در مقابل نهادهای حکومتی برای خواستهای صنفی….اینها در بلند مدت دارد توان رژیم را از جهت مادی و خصوصا روانی تحلیل می رود. درگیری ملیونها فعال ضد رژیم هر روزه و هر روزه، از رژیمیها دارد می کند. هر روز بیشتر اینها دچار تعلل می شوند و به بازی مرگ چند گانه گاز گرفتن هم و دوری گزیدن از مرکز قدرت یعنی خامنه ای ادامه می دهند. اینها همه صحنه هائی است که ده نمکی را هم وا داشته که هشدار بدهد و پاگذاشتن جای پای خامنه ای را “تنها راه نجات” اعلام کند! دیگر برای هر ناظر با انصافی مسلم است که جنبشی که از خرداد شروع شده قرار ندارد به خانه ها برگردد. رژیم توان سرکوب این جنبش را ندارد . تنها  راه حل عبارتست از شکستن رژیم اسلامی از طریق انقلاب.
حلقه مفقوده پایان دهنده به توازن شکننده موجود؟
همیشه گفته ایم و باید صبورانه تکرار کنیم که شکستن موازنه شکننده موجود تنها از طریق  ایجاد سازمان سراسری انقلاب ممکن است. حزب این انقلاب، حزبی که آرمانهای این انقلاب را بخوبی فرموله کرده ، یعنی حزب کمونیست کارگری ایران از بدو عروج جنبش انقلابی اخیر تکرار کرده و خواهد کرد که آماده در دست گرفتن پرچم رهبری این انقلاب است. حلقه مفقوده  همینجاست. چه پروسه ای جنبش سرنگونی طلب و انقلابی را به حزب نماینده انقلاب پیوند خواهد داد و چه لوازم و تلاشهائی این روند را تسریع خواهد کرد؟
محورهای مهم فعالیت حزب کمونیست کارگری ایران برای ساختن حلقه مفقوده:
اینکه انتظار داشته باشیم که حزب بطور یکجانبه توان پیوند خوردن به انقلاب را دارد به نظر من خطائی بزرگ است. ذهنی گرائی است اگر چنین انتظاری داشته باشیم. انقلاب دینامیزمهای خودش را هم دارد. زمان و تجربه جمعی یک جامعه معادل تصمیم عده ای پیشرو یا تصویب بهترین برنامه ها هم نیست! ما محورهائی را تعیین می کنیم و نقش خودمان را پیدا می کنیم و صبورانه و هشیارانه منتظر حرکتهای جامعه می شویم  تا در دینامیزم آن بیشتر درگیر شویم تا مردم در تجربه شان ما را پیدا کنند و به پیش برانند:
الف- از خارج کردن سایر “آلترناتیوهای وضع موجود”
در وضعیت انقلابی، طبعا سروکله ضد انقلاب راست از درون و بیرون حاکمیت پیدا می شود. اینها تلاش می کنند ادای “اپوزسیون” در بیاورند و مردم را در ایستگاههای میان راه پیاده کنند. راه حلهای “ساده تر” و “بدون خونریزی” جلوی مردم می گذارند و مردم را از خطرات انقلاب بر حذر می دارند. یک محور مهم مبارزه حزب ما افشای مداوم ناکارآئیهای این “اپوزسیون” بی بخار بوده است که در از بدور ورود مردم به خیابانها با ساختن “پرچم سبز” به صحنه آمده و تلاش دارد با سازماندهی طبقه متوسط بورژوا و فریب سایر طبقات جامعه پروژه “رفرمیستی “خود را به پیش ببرد که عبارتست از ارائه “آلتزناتیو لیبرال با ملغمه ای از ناسیونالیزم و مذهب گرائی” جهت جذب حداکثر نیرو. یکی از محورهای تبلیغاتی حزب ما برای پیشروی به مرکز قدرت همین زدن مداوم آلترناتیو های راست بوده و باید باشد. اینکه مردم در تجربه روزمره خودشان ببینند که اینها پاسخی جدی به وضع موجود نیستند و کارشان حداکثر جابجائی چهره های حاکمیت و حفظ نظم موجود است.
ب- نقد مداوم و سازماندهی رادیکال بر علیه کلیت رژیم اسلامی، نظام سرمایه و حکومت مذهب و ایدئولوژی
تداوم اصولی برخورد صلبی و انقلابی به وضع موجود. اصل مهمی که تکرار کرده ایم: هر نیروی سیاسی به اندازه و عمقی که وضع موجود را نقد می کند، خواهان تغییر آنست.
ج- ارائه راه حلهای عملی، مشخص و عینی در مقابل وضع موجود. تبدیل راه حل سوسیالیستی از سطح آبستراکت و تئوریک به ابزاری عملی برای تغییر زندگی انسان. ایستادن و ترویج انسانگرائی مدرن و سوسیالیستی بعنوان راه حل بلافصل برای رهائی تمامی انسانیت (و نه فقط طبقه کارگر). باز کردن جبهه نبرد نظری و گفتمان کمونیستی کارگری از طریق مدیا بروی جامعه.
د- نقد مداوم افکار و نطریات و ایدئولوژیهای عقب افتاده سخت جان در جامعه:
عقب افتادگی و ارتجاع فقط در “اپوزسیون راست” سیاسی متمرکز نیست. جامعه و حتی طبقه کارگر زیر باران فرهنگ سازی طی دهه ها دچار انواع ذهنیتهای عقب افتاده، ضد انقلابی، راست، ناسیونالیستی ، مذهبی و ضد کمونیستی است. دوران انقلابی این افکار را بخودی خود پس نمی زند، بلکه دوره ای معین حتی به پیش می راند. انقلاب وقتی شروع می شود معمولا همین افکار ابتدا بالا می آیند . در جوامع مدرن معمولا مبارزه با این افکار کار روشنفکران جامعه است. متاسفانه جامعه ایران فقط با حکومتی ارتجاعی طرف نیست. در عین حال در حال گذار دردآوری است بسوی مدرنیته. نیروی انقلابی جامعه ما نقش چندگانه باید بازی کند. هدفش نمی تواند فقط حاکمیت باشد بلکه مخاطب نقدش باید خود جامعه هم باشد. عرصه نبرد تئوریک از نقد حکومت گسترش می یابد و خود جامعه را هم باید بپوشاند.
ه- سازماندهی تشکیلاتی فعالین سیاسی و فعالین جنبشهای مطالباتی
فعال جنبش مطالباتی لزوما فعال جنبش سیاسی سرنگونی طلب نیست. اکثریت جامعه فقط در دوران کوتاهی ممکنست بخاطر برآورده نشدن خواستهایش برود پشت جنبش سیاسی سرنگونی طلب. بعدش بنا به طبیعتش برمی گردد و متمرکز می شود روی مطالبات روزمره اش. فعالیت تشکیلاتی دوگانه در جنبش مطالباتی و سیاسی ضرباهنگهای متفاوتی دارد. برای رسیدن به مرکز قدرت سیاسی باید این دینامیکها و فرمولها را شناخت و شناساند.
و- حزب بعد از سرنگونی رژیم اسلامی
هر قدر افق وسیعتر را ببینیم بهتر امروز را سازمان می دهیم. اینکه مردم به ما نه بعنوان منتقدین وضع موجود بلکه بعنوان مدیران قابل اعتماد فردا نگاه کنند نیاز به ارائه افق فعالیت بعد از سرنگونی را پیش روی ما قرار می دهد. این حزب همیشه باید “درک انتقادی و اپوزسیونی” به وضع موجود را نمایندگی کند. حتی وقتی خودش به حکومت رسید. “نهادینه شدن” خطری است برای تغییر. به حکومت رسیدن در تاریخ تداعی شده با ایجاد اینرسی بر علیه تغییر در حالیکه تغییر اصل نهائی پایداری واقعی است. برای رسیدن به مرکز قدرت سیاسی، مردم باید در تجربه خودشان این خصلت مهم را در ما تشخیص دهند و انتخاب کنند.
عوامل عینی مورد نیاز از سوی جامعه
چه عواملی در جامعه و خارج از تلاشهای حزب ما ، زمینه ساز پیوستن ما به مکان رهبری انقلاب است؟ تضادهای طبقاتی و نبرد روزمره مردم با رژیم، تجارب شکستها و موفقیتها، عملکرد سایر نیروهای “آلترناتیو”، تاکتیکهای حکومت و جناح هایش، و هزاران عامل عینی دیگر در قرار گرفتن یا قرار نگرفتن حزب ما در مرکز سازمان رهبری انقلاب موثر هستند. اینطور نیست که ما فقط برنامه رادیکال ارائه دهیم و توقع داشته باشیم مردم ما را روی دست ها بگیرند. رهبر در دینامیک مادی معینی توسط جامعه “انتخاب” می شود. تاریخ معینی و تجربه معینی باید در حافظه جمعی مردمی نقش ببندد تا حزب از سوی مردم انتخاب شود. معجزه ای هم قابل انتظار نیست. ارتباطی حسی و تجربی باید بین فعالین سیاسی و اجتماعی با حزب انقلاب ایجاد شود. ساختن اعتماد متقابل میوه ای است که زمان می طلبد و یک روزه به عمل نمی آید. اینست که نباید در راه خسته شد . تلاش برای اقناع مردم چه در صحنه های کوچک و چه در عرصه های وسیعتر، کلافه شدن بر نمی دارد. اعضاء، کادرها و رهبری نیاز داریم که به هنر پیوند خوردن به مردم مجهز باشند. این اعضاء و کادرها و رهبران با یک قطعنامه حزبی حاصل نمی شوند. خودشان حاصل روند پیشروی انقلاب هستند. لزوما رهبران دوران ماقبل انقلاب هم رهبران خوبی برای انقلاب نیستند. تئوریسنها ممکنست بدترین رهبران عملی انقلاب باشند! توان ارتباط گیری با مردم گاها ربطی به استدلالهای درخشان هم ندارد. گاها مردم دنبال آدمهائی می روند که حرف دلشان را می زنند و نه آنها که منطق قوی ارائه می دهند! انسان یعنی همین!
کانالهای گیرنده جامعه همیشه روی فرستنده های “منطق انقلابی و درخشان” کار نمی کند و اینها رموز پیروزی انقلابیونی بوده که تاریخ را عوض کردند که وظیفه امروز ماست!
خلاصه کنیم:
ماههای آینده هم رژیم اسلامی بیشتر و بیشتر تحلیل خواهد رفت. نبردهای بزرگی در راهست. صدهای بزرگی را انقلاب باید از پیش رو بردارد. راه طولانی را مردم در این یکساله طی کرده اند. چیزی کیفی لازم است تا انقلاب به اهداف خود نائل شود و به پیروزی برسد. این چیز کیفی ، حلقه مفقوده ای است بین انقلاب و رهبری سیاسیش که باید کامل شود. مردم برای پائین کشیدن رژیم اسلامی یک سلاح برنده دارند و آن سازمانده متمرکز آنهاست. عوامل عینی و ذهنی پیوند دادن انقلاب به حزبش را باید شناخت و شناساند. صبر و بردباری، هنر راه رفتن در کنار مردم و فرصت ها را شناختن و بکار گرفتن. رهبر انقلاب شدن از ما فاصله دارد بخاطر اینکه این عوامل عینی و ذهنی حادث نشده اند. بیشتر باید فعالیت کنیم و در ساختن لحظات تاریخ بکوشیم. انقلابی بودن را باید بیاموزیم!

منابع:
(۱)شکل گیری فتنه ای خطرناک و پیچیده(ده نمکی)
http://zamannews.ir/Print.aspx?ID=890328007
(۲)رادان:حادثه خاصی در۲۵خرداد گزارش نشد
http://www.jahannews.com/prtdsz0f9yt0xo6.2a2y.html
تجمع وسیع مردم بر مزار قربانیان تظاهرات سال گذشته در بهشت زهرا
http://www.persian.rfi.fr/print/24940?print=now
صدها تن از دانشجویان دانشگاه تهران در سالگرد فاجعه ی کوی دانشگاه تجمع اعتراضی برگزار کردند
http://gogorow.com/e-m6.2010/14-axkoutah.htm
بازداشت صدها تن در درگیریهای ۲۲ خرداد
http://www.persian.rfi.fr/print/24768?print=now
تجمع خانواده بازداشت شدگان امروز در پلیس پیشگیری/ تعداد بازداشت شدگان به ۲۰۰ نفر رسید
http://gogorow.com/e-m6.2010/12.dastgiri.htm
مرگ بر دیکتاتور(۲۲ خرداد)
http://www.youtube.com/watch?v=iv9Rj2wILj8&feature=player_embedded
مجموعهگزارشها از فضای امنیتی تهران و تصاویر مربوط به ۲۲ خرداد ۱۳۸۹
http://balatarin.com/topic/2010/6/12/1005243
اعتراضهای شبانه(مرگ بر اصل ولایت فقیه)
http://www.youtube.com/watch?v=Zx3x8Mt7QZ0&feature=player_embedded
(۳)سه گزارش از فعالین نشریه دانشجویی بذر:دانشگاه شریف و فریاد مرگ بر دیکتاتور
http://rowzane.com/fa/annonce-archiev/61-javanan/2978-1389-03-28-22-21-28.html