تراژدی در حزب کمونیست کارگری

محمد فتاحی : اطلاعیه و جدل های یکطرفه منتشره در "روزنه" وبسایت حککا خبر از کشف یک توطئه پلیسی در درون آنها میدهند. اطلاعیه اخیر این حزب اعلام کرد فرد مشکوکی که به امضای "نوید بشارت" مسائل درونی آنها را بازگو میکرده است، همان اسماعیل مولودی عضو کمیته مرکزی این حزب است. در اطلاعیه یازده دسامبر آنها آمده است که؛ "حزب کمونیست کارگری با هوشیاری به این مساله برخورد کرد و اجازه نداد  فضای ناامنی و بی اعتمادی در درون حزب ایجاد شود."

کادرها و اعضای این حزب میتوانند دل به اقدام خطیر رهبری شان خوش کنند که اجازه ایجاد فضای نا آمنی و بی اعتمادی در درون حزب را به فرد مزبور نداده است، مطمئن باشند که در برخورد به کادرهایی که علیرغم اینهمه فضای باز و آزادیهای درون حزبی از فرط بیکاری مبادرت به پخش شب نامه میکنند، حزب شان از این به بعد آبدیده تر و مجرب‌ تر شده است.
خود رهبری این حزب میتواند به تقلاهای خود برای شناسایی یک ضدکمونیست دیگر آنهم از نوع جنگ سردی به خود ببالد و آنرا به عنوان یک پیروزی دیگر برای منصور حکمت و کمونیسم کارگری محسوب کند. احتمالا کم بودن این دستاورد و از نظر آنها موقعیت ضعیف اجتماعی فرد مزبور ارزش صدور پیام تبریک به مناسبت این پیروزی به مردم ایران از طریق تلویزیون شان را نداشته است.
در صفوف هواداران این حزب بویژه آنجا که از فرد شناسائی شده شناختی ندارند، احتمالا چگونگی نفوذ یک عامل جنگ سردی به درون صفوف این حزب و کمیته مرکزی آن، چگونگی عملیات کشف و راههای تشخیص و شناسائی آی پی کامپیوتر، همه میتوانند موضوع داستان های جالب و شاید هم هیجانی مشابه نوع خود باشند.
کادر باتجربه و قدیمی تر این حزب که تصفیه های خونین مخالفین در صفوف چپ سنتی را شاهد بوده است، شناسایی افراد مشکوک و تصفیه حزب از عناصر ضدکمونیست و جنگ سردی از طریق ابزارهای پیشرفته از نوع کامپیوتر و اینترنت و آی پی و انجام بازجویی از طریق پالتاک بسیار مدرن، بسیار مسالمت آمیز، بسیار دور از فرهنگ خشن شرقی  و  احتمالا از این نظر مایه مباهات بسیارتر است.
در میان عوام که زدوبندهای درون راست اپوزیسیون، دزدی و پول خوری مسئولین سازمانهای قوم پرست و ملی زیر سایه هدایای آمریکا و پیوندهای ناگسستنی ملی مذهبی ها با مقامات حکومتی را شاهدند، شناسائی فقط یک فرد غیرخودی در میان صدها نفر حزبی را احتمالا نشان استحکام و اتحاد پولادین  در صفوف اینها میدانند.
 
برای مدافعین حکمت و انسانگرایی او که شاهد این واقعه به اسم او هستنند، تلخ و تاسف برانگیز است. این واقعه که  در درون یک سازمان چپ ظاهرا مدافع حقوق انسان کسی وادار شده تا علیه خود و شخصیت و کرامتش رای دهد، یک تراژدی است. آخریها میتوانند تا جایی که صدایشان میرسد بانگ برآرند که نه دادگاههای استالین به مارکس و لنین مربوط بود، نه این بازجوئیها به حکمت ربط دارد.
ما حکمتیست ها حدودا سه سال قبل ظرفیتهایی که در حال حاضر از صفوف شان قربانی بیرون میدهد را در رهبری به جا مانده  تجربه کردیم. به همین دلیل زمانی که حزب حکمتیست را ایجاد نمودیم در متمم اصول سازمانی گنجاندیم که:
هیچ فرد، ارگان و مرجعی مجاز نیست عضو و کادر حزب را به بهانه هایی مانند منافع حزب و یا هر توجیه و بهانه دیگری از این نوع تحت فشار بگذارد و وادار به سکوت در مورد بیعدالتی به خود و یا شهادت علیه وجدان خود کند. انجام چنین امری با همه مبانی سیاسی و انسانی حزب در تناقض است. اظهار نظر کردن یا سکوت در هر مورد تماما به تصمیم آگاهانه و آزادانه فرد بستگی دارد.
بحث طرف مقابل ما در آن زمان مسئله تناقض حقیقت  با منافع حزبی بود. رای ما ارجحیت حقیقت و حقوق انسان بر هر منفعتی و منجمله بالاتر از منفعت حزبی بود. متمم های اصول سازمانی ما سدی در مقابل این تفسیرهای غیرانسانی و دلبخواهی  از جایگاه حق و حقیقت در مناسبات حزبی است.
رهبری فعلی حککا مثل همیشه در ادعاهایش آزاد است. سیاستها و اعمال این حزب اما، سالهاست به منصور حکمت و انسانگرایی او بیربط است.