کروبی و موسوی مدافع “حفظ مال و جان مردم” یا حافظ نظام جمهوری اسلامی

با فرا رسیدن ۲۲ خرداد درست یکسال از انتخابات ریاست جمهوری در ایران می گذرد. در این روز و در پی تقلب بزرگ انتخاباتی، محمود احمدی نژاد با کمترین آرا، صاحب بیشترین رای انتخاباتی شد و برای بار دوم سر از صندوق های رای در آورد. معماران تقلب انتخاباتی بر عملکرد خود آگاه بودند، زیرا اعلام پیروزی احمدی نژاد و مهندسی انتخابات از جانب جناح حاکم، انعکاس نیاز جمهوری اسلامی به ادامه حیات خود و پیگیری پروژه هایی بود که توسط سپاه پاسدارن و بیت رهبری طراحی و هدایت می گردید و احمدی نژاد در آن مقطع بازوی اجرایی چنین طرح و برنامه ای به شمار می رفت.
مهندسین انتخابات بنا به تجربه انتخابات گذشته مشابه، بر بی رونقی این مضحکه و بی رغبتی مردم جهت شرکت در آن به خوبی آگاه بودند. آنان سعی کردند جبران این خلاء را با مناظره های تلویزیونی پر کنند. گرچه چنین مناظره های در طول حیات جمهوری اسلامی سابقه نداشت و عاملی برای تحریک و حضور بیشتر مردم در پای صندوق های رای گردید، اما مهمتر از نفس و نیت مناظره ها، افشاگری هایی بود که از خلال آنها کاندیدهای ریاست جمهوری علیه یکدیگر و به سخنی دیگر علیه رژیم شان انجام دادند و به گفته بسیاری پته خود و حکومت شان را روی آب ریختند تا مردم بیشتری را جهت شرکت در این نمایش تهییج و بسیج کنند.
مردم عاصی از ستم و استبداد احساس کردند فرجه ای پیش آمده است و باید از این امکان جهت طرح خواست ها و مطالبات خود بهره جویند. آنان با توجه به این که احمدی نژاد را نماینده جناح حاکم و به قول خودش “رابطه اش با (آقا) خامنه ای، رابطه پدر ـ فرزندی” است، رای ندان به او را در واقع رای ندادن به خامنه ای و ولایت فقیه می پنداشتند.
از سوی دیگر بخش عمده ای از واجدین شرکت در انتخابات، موسوی را اپوزیسیون و مخالف احمدی نژاد و خامنه ای به حساب می آوردند. حمایت صریح خامنه ای در نماز جمعه بعد از انتخابات از احمدی نژاد در مواجهه با یار ۵۰ ساله اش رفسنجانی که نردبان به قدرت رسیدن او بعد از مرگ خمینی بود، بر این باور بیشتر تاکید نمود. گرچه رژیم قصد سوء استفاده از حضور توده های مردم در پای صندوق های رای را به منظور نمایش به اصطلاح نفوذ مردمی خود به ویژه در نزد افکار جهانی و بر روی صفحه تلویزیون ها داشت، اما اقدام مردم و در نهایت اعتراض آنان به تشدید جنگ جناح ها و وخامت بیشتر اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی منجر گردید.
رای مردم به موسوی خواه از سر آگاهی و خواه توهم و هر چیز دیگر که بوده باشد، به تعمیق اختلاف جناح ها که خود ناشی از تعمیق شکاف میان مردم و رژیم بود در طول یکسال گذشته کمک نمود. حرکت اعتراضی که بعد از اعلام نتایج انتخابات تحت لوای “موسوی رای مرا پس بده” به شعار “مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنه ای، مرگ بر جمهوری اسلامی، موسوی بهانه است کل رژیم نشانه است” و پاره کردن تصاویر خمینی و خامنه ای منجر گردید، نشان داد که خواست و مطالبه مردم بسیار فراتر از رای سوخته و حمایت از موسوی یا طرفداران او است. تجمع وسیع مردم در روزهای پس از انتخابات و تظاهرات میلیونی متعاقب آن، به ویژه در روزهای ۱۳ آبان، ۱۶ آذر و روز عاشورا و “قدس” نشان داد که این حرکت و ریشه واقعی اعتراض و انزجار مردم نه در انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸، بلکه در شکست قیام  ۱۳۵۷ است.
از آن تاریخ تا انتخابات سال گذشته و تاکنون نیز جمهوری اسلامی با کل جناح های آن مسبب جنگ، سیه روزی، بیکاری، آوارگی، اعدام و ترور، اعتیاد، فحشا و دیگر مصائب تحمیلی بر مردم ایران بوده است و در این میان سهم اصلاح طلبان حکومتی رانده شده از قدرت کمتر از جناح حاکم نبوده و نیست.
جریان اصلاح طلب حکومتی سعی کرد و علاقمند است که جنبش اعتراضی دور اخیر مردم ایران، تحت کنترل و به نام آنان ثبت شود. اما این جنبش که ریشه در خواست و مطالبات سرکوب شده ۳۱ سال گذشته این مردم دارد نمی توانست و نمی تواند در چهارچوب اصلاح جمهوری اسلامی و یا جنگ قدرت جناح های آن با هدف ادامه بقای این رژیم باقی بماند. به همین دلیل شعارهای ساختارشکنانه آن توسط سران سبزپوش قابل تحمل نبود و بلافاصله از آن تبری جستند. سران اصلاح طلب حکومتی بارها و به کرات اعلام داشتند که آنان “خواهان جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر” هستند. در صورتی که اکثریت عظیم مردم ایران خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی می باشند.
سران اصلاح طلب حکومتی اعلام داشتند آنان “خواهان اجرای کامل قانون اساسی جمهوری اسلامی” هستند، در حالی که مردم ایران کل مصائب و معضلات ناشی از وجود ۳۱ سال حاکمیت سرکوب و ستم مذهبی را بر گرفته از همین قانون اساسی می دانند. اصلاح طلبان حکومتی با شال سبز بر گردن و دستبند سبز بر دست که به گفته آنان نشانه “قیام امام حسین و اسلام ناب محمدی است” از همان اوایل شروع اعتراضات توده ای، صف خود را از مردم ناراضی و سرنگونی طلب جدا کردند. در صورتی که حکومت اسلامی طی ۱۵۰۰ سال گذشته از صدر اسلام تا حکومت مذهبی حاکم بر ایران امتحان خود را به دفعات پس داده و نه تنها روزنه ای بر روشنایی و انسانیت در آن یافت نمی شود، بلکه دروازه ای گشوده شده بر خرافه، جنایت، توحش، انسان کشی و حاکمیت جهل علیه عقل و اندیشه انسان آگاه بر سرنوشت خویش است.
با این تفاوت های غیر قابل انکار، اصلاح طلبان حکومتی نمی خواهند و نمی توانند جنبش آزادیخواهانه مردم ایران را به اسم خود بنویسند.  آنان تنها بخش اقلیت و در همان حال مذهبی و ارتجاعی این حرکت اند. آنان بخشی از جمهوری اسلامی و تاریخ سرکوب و جنایت آن هستند. آنان روسای این حکومت، رئیس جمهور، نخست وزیر، رئیس مجلس، آستانبوسان خمینی بنیانگذار رژیم جهل و سرکوب، معممین و غیرمعممین دادگاه های شرع از اوایل شکست قیام ۵۷ تا امروز، بانیان سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات و تئوریسین های انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها  بودند. اینان همان کسانی هستند که حتی به فرزندان مجروح مردم ایران رحم نکردند و با حمل عزیزانمان بر بلانکارد در شهر سنندج آنان را به جوخه آتش سپردند. کشتارهای ۳۰ خرداد ۶۰ و تابستان و پاییز ۶۷ بوسیله آنان و دیگر یاران شان در رکاب خمینی انجام گرفت.  آنان بخش مهمی از آمران و عاملان ۳۰ سال سرکوب خونین مردم کردستان، مسئول مستقم کشتار مردم سنندج در ۲۷ اسفند ۷۷، سرکوب مردم ترکمن صحرا، دانشگاه ها، جنبش کارگری، اسید پاشان بر سر و صورت زنان آزادیخواه بدون حجاب و مقنعه و دهها جنایت و اعمال غیر انسانی دیگر بودند. واضح است اصلاح طلبان حکومتی چه در دوران خاتمی و چه اکنون، دل در گرو جمهوری اسلامی دارند. آنان نابودی این رژیم را نابودی خود و کل سیستم حکومت اسلامی در ایران می دانند.
مضحک آن که کروبی و موسوی در بیانیه ای مشترک در روز پنجشنبه ۲۰ خرداد (۱۰ ژوئن) اعلام کردند “به دلیل حفظ جان و مال مردم از برگزاری راهپیمایی در سالگرد دهمین دور انتخابات ریاست جمهوری این کشور صرف نظر کرده اند.”!
حقیقت این است که این حضرات نگران “جان و مال مردم” نیستند. اینان خود بیش از ۳۰ سال است که جان و مال و زندگی مردم ایران را در بارگاه حکومت مستبد اسلامی تباه و قربانی کرده اند. ۳۰ سال است فرزندان این مردم را چه در جبهه ها و چه در سیاهچال ها از دم تیغ جلادان گذرانده اند. سی سال است اموال این مردم را چپاول و به غارت می برند و ثروت های نجومی به هم زده اند. اکنون چه شده که به یکباره نگران جان و مال مردم هستند؟
واقعیت این است که آنان از ترس خشم فروخورده مردم و توفان کوبنده مبارزات آنان علیه حاکمیت استبداد دینی به تقلا افتاده و نگران سرنوشت محتوم به نابودی جمهوری اسلامی هستند. آنان نگران شعارهای ساختار شکنانه و براندازانه مردم خشمگین و معترض می باشند.
اگر اصلاح طلبان حکومتی در گذشته، آنگاه که در راس قدرت قرار داشتند مانع پیشروی جنبش آزادیخواهانه مردم ایران و عامل سرکوب آن بودند، اکنون در موضع اپوزیسیون و در بی قدرتی به ترمز پیشروی این جنبش تبدیل شده اند. عبور از اینان عامل مهمی در پیشروی جنبش انقلابی و سرنگونی خواهانه مردم ایران خواهد بود.

۲۲ خرداد ماه ۱۳۸۹