مبارزه ی قهر آمیز،عرصه ی بازیابی انسانیت برای ستمدیدگان

کورش عرفانی : در حالیکه جنبش های اجتماعی از نوع کارگری، دانشجویی و زنان در ایران رو به رشد است تفاله ها و پس مانده های جریان های ضد خلقی اصلاح طلبان و همدستان ورشکسته ی خارج از کشوری آنها تلاش دارند باردیگر دل مردم را به هرزه نمایش انتخابات خبرگان و یا شوراهای شهر خوش کنند.

تلاش مضحک آنها نمودی است از نگرانی عمیقشان نسبت به طغیان خونینی که در بطن جامعه آماده می شود. از سوی دیگر چشم انداز اضمحلال رژیم می تواند هوس های شوم استعماری را برای آینده ی ایران برانگیزد. سخنان بی سابقه بلر، نخست وزیر کشور ارباب استعماری آیت الله های تهران که پس از دیدار حساس خود با ریس جمهور آمریکا رژیم را «وصله ای ناجور» و «مشکل آفرین» منطقه خطاب کرده بود حکایت از تصمیم غرب برای تغییراتی در ایران دارد. 
به همین خاطر نیز باید در چنین شرایطی راه را برهر گونه دجال منشی سیاسی داخلی یا دست درازی استعماری بست و چشم جامعه را به سوی این حقیقت گشود که عصیانگری مسلحانه یگانه راه رهایی از چنگ مثلث شوم آخوند-بازاری-سپاهی  و بستن راه برای سناریویی ضد ایرانی می باشد.

جایگاه طبقه ی کارگر

هر روز خبرهای مربوط به اعتراضات کارگری در سراسر کشور گسترش می یابد. برخورد نیروهای رژیم با آنان هر چه وحشیانه تر و بی رحمانه تر می شود.  این رفتار از جانب رژیم به بن بست کشیده شده، ناتوان در رفع مشکلات اقتصادی و اجتماعی و دارای بحران های عمیق سیاسی طبیعی به نظر می رسد. این درحالیست که جنبش کارگری در داخل کشور با پرداخت بهایی سنگین به نخستین محور مبارزات اجتماعی تبدیل شده است. در حال حاضر تنها بخشی از اخبار اعتراضات کارگری در رسانه ها منتشر می شود. اما همین میزان نیز مبارزات این طبقه را در راس حرکت های اعتراضی در جامعه قرار می دهد.
انعکاس منظم این اخبار و پی گیری قابل توجه آنها از جانب فعالان و حامیان مبارزات کارگری در خارج از کشور سبب شده است که در حال حاضر در سطح بین المللی وضعیت کارگران ایرانی مورد توجه قرار گرفته و شرایط برای تبدیل آن به یک موضوع پی گیری دائم در نهادهایی مانند سازمان جهانی کار یا اتحادیه ی اروپا فراهم شده است. فراخوان امروز اتحادیه ی اروپا در حمایت از منصور اسانلو و درخواست آزادی وی نمودی است از پیشرفت فعالیت های تبلیغاتی و اطلاع رسانی و پی گیری آنها در اروپا. 
بی شک طبقه ی کارگر در ایران از پتانسیل لازم برای ایجاد تغییرات بنیادی در ایران  برخورداراست. اما شرط آن اینست که مبارزات این طبقه مورد حمایت عملی و جدی باورمندان به جایگاه تاریخی طبقه ی کارگر قرار گیرد. برای این منظور نیز نیروهای چپ و انقلابی داخل و خارج از کشور باید به وظایف طبقاتی خویش پاسخ دهند. این وظایف به طور مشخص عبارتند از : تلاش برای گسترش آگاهی رسانی در زمنیه مبارزات کارگری، تلاش منظم برای اطلاع رسانی نزد نهادهای بین المللی و سندیکاهای کارگری، تجمع و تظاهرات در حمایت از مبارزات کارگران در ایران، تهیه و تامین نیازهای مالی کارگران بیکار شده و فعالان سندیکایی، انتقال تجارب و شناخت مبارزات سندیکایی و کارگری به نسل جوان کارگر و نیز کوشش برای نزدیک ساختن نیروهای متعلق به طبقه ی کارگر و قشرهای زحمتکش با هدف اقدامات فراگیرتر و موثرتر.
باید دانست بحران های عمیق اجتماعی در انتظار رژیم نشسته اند. طبق برآورد کارشناسان، اقتصاد ایران که بیش از ۷۵ درصد آن همچنان دولتی محسوب می شود برای پاسخ دادن به رسیدن نسل دهه شصت به بازار کار می بایست سالانه حدود یک میلیون فرصت شغلی ایجاد کند. و این در حالیست که چرخ لنگ اقتصاد رژیم تنها ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار شغل و آن هم در سالهای فعال خود می تواند بوجود آورد. هر سال حدود ۶۰۰ هزار نفر به ارتش بیکاران افزوده می شود. ارتشی که در کمین فرصتی است تا تور سرکوب پاره شود و خشم طبقاتی خویش را پیکره ی نظام فرو ببارد. جامعه ی ایران آبستن آن نوع انفجاری است که بی شک این بار به جابجایی قدرت از بالا تن نداده  شاهد بروز آتشفشان خشم توده ها خواهد بود. این شاید بالاترین و قویترین نقطه ی امید در حال حاضر می باشد.

ارزش طغیان طبقاتی

این خشم طبقاتی تنها نیاز به مجهز شدن به دو عنصر آگاهی و سازماندهی دارد تا دگرگونی آینده در ایران را به دگرگونی سرخ، اما بنیادین و مداوم، تبدیل سازد. هرعنصر آزادیخواه و محروم گرایی در این شرایط بر روی این خشم حساب باز کرده و در جهت سازماندهی آن به سوی رها سازی کل جامعه تلاش می کند. چنین مبارزه ی رهایی بخشی تنها از نوع قهر آمیز می تواند باشد. هر شکل دیگری از مبارزه یا به رهایی بنیادین خلق ره نمی برد و یا محرومان را از بندهای ناپیدا اما واقعی درون خویش نجات نخواهد داد. رها شدن فیزیکی محرومان بدون رهایی فکری آنها راه را برای ظهور استبدادها و استثمارسالاری های نوین هموار خواهد کرد. مبارزه قهر آمیز دوای این درد تاریخی است.
 ستمدیده در مبارزه ی قهر آمیز انسانیت خویش را باز می جوید. مظلومان در کنش مسلحانه حرمت انسانی خویش را از نو پیدا می کنند. برای یک انسان ستمدیده، هیچ کنشی انسانی تر از مقاومت قهرآمیز نیست. انرژی نهفته در مبارزه ی قهر آمیز یگانه شکل بازسازی ضعف های تاریخی محرومین است. چرک روحی ناشی از تحقیرهای تاریخی و اجتماعی تنها از لوله ی تفنگ است که بیرون می ریزد و انسان رها شده از بند استثمار و استبداد را با خویش و جامعه آشتی داده و اعتماد به نفس و آرامش روحی را به همه ستمدیدگان و رنجبران باز می گرداند. به گونه ای استعاره وار می توان گفت که یخ های قطور جهل فرد استثمار شده با آتش مسلسل است که آب می شود. به این معنی که مبارزه ی مسلحانه ی توده ای مدرسه ی آموزش توده ها برای  بدست گرفتن سرنوشت خویش است. میدان آموزش توده ها برای فراگیری مدیریت خو