مصاحبه ایسکرا با محمد آسنگران در مورد ٢٢ خرداد ٬ اعتصاب عمومى در کردستان و اوضاع سیاسى

ایسکرا: به سالگرد خیزش انقلابی مردم نزدیک میشویم به نظر شما با توجه به نزدیک شدن ۲۲ خرداد و اینکه مردم شهرهای کردستان اعتصاب موفقی را پشت سر گذاشته اند چگونه می توان این دور از اعتراضات مردم در کردستان را در سطح سراسری هماهنگ کرد؟

 

محمد آسنگران: در اینجا منظور شما از کلمه هماهنگ را خوب متوجه نیستم. اگر منظورتان گسترش مبارزات به همه استانها و شهرهای ایران از جمله کردستان است٬ این موضوع مشکلات خاص خود را داشته و و پدیده تازه ای هم نیست.

در دوران انقلاب ۵۷ هم با تفاوتهایی تقریبا چنین روالی طی شد. ابتدا اعتراضات خیابانی ازشهرهای بزرگ و بعدا به گوشه و کنار ایران گسترش یافت. تا جایی که من به یاد دارم همان دوران هم شهرهای کردستان پیشقدم اعتراضات نبودند. زیرا در شهرهای بزرگ امکان گسترش این اعتراضات بیشتر از شهرهای کوچک است. در عین حال حساسیتهای معینی به مناطقی مثل کردستان بیشتر از بقیه شهرها هست و این موضوع مردم را محتاط میکند.

 

اما طرح این سوال نشان میدهد که توقع مردم ایران از کردستان بیشتر از آنچیزی است که در این مدت مشاهده کرده اند. توقع بیشتر است زیرا همین سوال را در مورد دیگر شهرهای ایران که به این اعتراضات وصل نشده است نمیشنویم. طرح این سوال خودبخود ما را متوجه یک واقعیت سیاسی- تاریخی میکند: مردم کردستان از ابتدا توهمی به رژیم اسلامی نداشته اند در شرایط انقلابی فعلی باید نقش بیشتری را بعهده میگرفتند. این توقع به جا و درست است. اما پاسخ من به سوال کننده این است که مردم و بویژه قشر پیشرو و انقلابی کردستان متوجه حساسیت اوضاع و توقعات به جای شما و امثال شما هستند. منتها واقعیت سیاسی نظامی حاکم بر کردستان امکان اینرا نمیدهد که توده مردم با درجه ای از اطمینان به موفقیت کارشان به خیابان بریزند.

چرا که اولا تعادل قوای کنونی هنوز این امکان را به رژیم میدهد که بتواند در کردستان سرکوب خونینی علیه مردم به خیابان آمده راه بیندازد و آنرا تحت عنوان مقابله با جنگ مسلحانه توجیه کند. دوما بخشی از مردم هنوز واقعیت تحولات امروز و همبستگی عمیق میان مردم معترض در همه بخشهای جامعه را درک نکرده اند. تعدادی هنوز فکر میکنند که ممکن است کردستان تنها بماند. اتفاقا مقامات جمهوری اسلامی در تصمیم گیری برای اعدام پنج فعال سیاسی که چهار نفرشان از جمله فرزاد کمانگر از افراد شاخص کردستان بودند همین محاسبه را کرده بودند. که کردستان تنها میماند. بر همین اساس فکر میکردند که مردم ایران عکس العملی در مقابل اعدام این پنج فعال سیاسی نشان نخواهند داد.

من همان روز که خبر اعدام این فعالین سیاسی منتشر شد در یک مصاحبه با کانل جدید گفتم که جمهوری اسلامی دچار اشتباه محاسبه شده است. جوابی دریافت خواهد کرد که از عملکرد خود پشیمان شود. اکنون با اعتراضات وسیع و رادیکالی که علیه اعدامها دیدیم فکر میکنم جمهوری اسلامی متوجه اشتباه محاسبه خود شده باشد. قبلا به دلیل حس ناسیونالیستی و مذهبی هردو رژیم توانسته بود در میان مردم تفرقه ایجاد کند. و کشتن فعالین سیاسی در کردستان حساسیت چندانی را به دنبال نداشت. اما اکنون و در یک سال گذشته این فضا کلا متحول شده است. مردم میدانند که در کردستان نه یک جنبش برای جدایی از ایران و یا به قول رژیم اسلامی “وابسته به امریالیسم  و…” که یک جنبش برای احقاق حقوق اولیه مردم این منطقه در جریان بوده است.

 

اما در این دوره معین دو عامل باعث اختلاف فاز اعتراضات کردستان و بقیه شهرهای ایران شده است. یکی اینکه کردستان بشدت میلیتاریزه است و دوم اینکه رژیم اسلامی به اعتراضات مردم در کردستان بسیار بیشتر حساس است و خیلی زود آنرا به مسایل امنیتی مربوط میکند. علاوه بر این اعتراضات خیابانی در کردستان خیلی سریع به جنگ نهایی و تعیین تکلیف با نیروهای مسلح حاکم رژیم اسلامی منجر میشود. این هم یک فاکتور جدی است زیرا در کردستان نیروهای مسلح حکومت میکنند نه یک دولت یا رژیم سیاسی معین که پایگاهی در میان قشر یا اقشاری از مردم دارد.

اما این واقعیت ساده بعضی از جریانات سیاسی را دچار توهم کرده است. توهمی از این نوع که گویا اگر مردم کردستان همراه مردم تهران به خیابان نیامده اند جنبش سراسری علیه جمهوری اسلامی را مربوط به خود نمیدانند. این یک توهم ناسیونالیستی است. که میخواهد مردم کردستان را تافته جدابافته ای معرفی کند که چنین نیست. زیرا مردم کردستان همانند مردم بقیه ایران از رژیم اسلامی متنفر هستند و مترصد فرصتی میباشند که بتوانند با حد اقل هزینه بیشترین ضربه را به دشمن بزنند. در دنیای واقعی این توهمات از ذهنیت بیمار گویندگان آن ناشی میشود نه از واقعیت جامعه. اما در پایان باید تاکید کنم که همراهی همه شهرها برای به خیابان آمدن علیه رژیم اسلامی روندی قطعی و اجتناب ناپذیر است. تعادل قوا و پیشروی جنبش انقلابی مردم در مسیر خود همه شهرها از جمله مردم کردستان را به خیابان خواهد کشید. به قول معروف دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد.

 

ایسکرا: در ۲۳ اردیبهشت و در اعتراض به اعدام ۵ فعال سیاسی مردم در سراسر شهرهای کردستان به فراخوان احزاب چپ دست به یک اعتصاب سراسری زدند که نه تنها در کردستان بلکه پشتیبانی از این اعتصاب ابعادی فراتر از ایران را به خود گرفت. سئوال این است چگونه می توان گامهای فراتری از این اعتصاب برداشت ؟ نه تنها در محدوده کردستان بلکه در هماهنگی با مبارزات این دوره و در هماهنگی با مردم سراسر کشور؟

 

محمد آسنگران: اعتصاب عمومی کردستان امکان عروج یک رهبری چپ و رادیکال را تقویت کرد. به هر نسبتی که این رهبری در ابعاد سراسری بتواند نقش بازی کند و جریانات اصلاح طلب حکومتی حاشیه ای شوند به همان اندازه امکان حرکتی یک پارچه و متحد در سراسر ایران و در میان همه اقشار اجتماعی ممکن میشود. به درست یا غلط واقعیت این است که بخشی از مردم معترض هنوز به طور جدی پا به میدان نگذاشته اند. زیرا نگران تقویت جناح اصلاح طلبان حکومتی هستند. اما تضعیف اصلاح طلبان حکومتی و تقویت اتحاد و همبستگی مردم به این گره خورده است که یک رهبری چپ و کمونیست بتواند هژمونی پیدا کند. در چنین شرایطی هماهنگی و اتحاد و اقدامات قدرتمند امری ممکن و عملی خواهند بود. زیرا با صراحت کلام میتوان به مردم گفت که این رژیم سرنگون و به جای آن حکومتی سکولار٬ آزاد و مرفه می آید. اگر مردم به این حداقل ها مطمئن شوند هم در ابعاد میلیونی به میدان خواهند آمد و هم سرعت حرکت برای پیروزی چند برابر خواهد شد.

 

ایسکرا: در چند روز اخیر ماموران رژیم اسلامی اقدام به پلمب کردن مغازه های برخی از شهروندان در شهرهای کردستان کرده اند. چه فراخوانی برای مقابله با این فشارها و اذیت و آزار مزدوران رژیم در شهرهای کردستان دارید؟

 

محمد آسنگران: با انتشار این خبر و مشاهده پلمپ شدن تعدادی از مغازه ها اولین چیزی که به ذهن متبادر میشود این است که جمهوری اسلامی در مقطع اعتصاب عمومی اعلام کرد که در کردستان خبری نبوده است. سکوت مطلق و یا تکذیب اعتصاب عمومی تنها عکس العمل رژیم اسلامی بود. حالا بعد از مدتی میشنویم که تعدادی از مغازه ها پلمپ شده و جرم آنها شرکت در اعتصاب عمومی و یا نقض قوانین و نظم دولتی برای مغازه ها و کارگاه ها اعلام شده است.

اینجا دو موضوع پیش می آید اولا رژیم با این عمل خود تمام ادعاهای آن مقطع خود را تکذیب میکند. زیرا رژیم مدعی شده بود که مردم کردستان به فراخوان اپوزیسیون جواب نداده اند. دوما اگر مردم به فراخوان اعتصاب عمومی جواب داده و اکنون باید تقاص پس بدهند نشان میدهد که رژیم اسلامی مورد نفرت عمومی است و باید گورش را گم کند. در هر حال واقعیت این است که جمهوری اسلامی با پلمپ کردن تعدادی از مغازه ها و کارگاه ها میخواهد به زور اسلحه مردم را وادار به سکوت کند.

اما مردم این رژیم را میشناسند و میدانند که پر و بال آن ریخته و نمیتواند با جسه ضعیف شده اش قیافه دروغین پهلوانها را در بیاورد.

در همین راستا باید مردم کردستان یک بار دیگرجواب درخوری به نیروهای سرکوبگر رژیم بدهند. واقعیت این است که تعطیلی مغازه ها و کارگاه ها در جریان اعتصاب عمومی کردستان نه چند ده و چند صد که چندین هزار بوده است. اکنون با پلمپ کردن چند ده مغازه میخواهند در میان مردم تفرقه ایجاد کنند. زیرا نمیتواند همه مغازه ها و مکانهایی که در اعتصاب عمومی شرکت کردند را پلمپ کند. چون اگر به چنین کاری دست بزند باید ۹۰ درصد مغازه ها و اکثر کارگاهها را پلمپ کنند و این کاری غیر عملی و ناممکن است.

بنا بر این تنها کاری که میتوانند بکنند این است که تعدادی از این اماکن را دست نشان و پلمپ کنند. با این کار میخواهد هم تفرقه بیندازند و هم اتحاد مردم برای حرکات بعدی و در آینده را دچار مشکل کنند. مردم باید این ترفند را بشناسند. متحدانه به میدان بیایند و اجازه ندهند که تعدادی از مغازه ها و کارگاهها مورد تعرض قرار گیرند. زیرا رژیم میداند اگر این چند مغازه را بدون دردسر بتواند تعطیل و پلمپ کند فردا نوبت بقیه هم خواهد رسید. اگر با مقاومت یکپارچه مردم مواجه بشود ناچار است که کوتاه بیاید و قبول کند که نمیتواند کاری از پیش ببرد.

 

ایسکرا: معاون استانداری کردستان ارسلان اذهاری روز یکشنبه ۹ خرداد در یکی از اعیاد رژیم اسلامی در سنندج گفت: مد شدن لباس‌های تنگ نشان از جاهلیت است و حکومت اسلامی ما این جهل و عقب‌افتادگی را برنمی‌تابد و با آن مبارزه می‌کند. وی نقش زنان را در کاهش نرخ آسیب‌های اجتماعی موثر دانست و افزود: اگر زنان ما با رعایت و حفظ شئون اسلامی در جامعه حضور پیدا کنند بدون شک شاهد کاهش بسیاری از آسیب‌های اجتماعی در جامعه خواهیم بود. همچنین گفت:‌ امروز به خاطر بی‌توجهی بعضی از زنان شاهد از بین رفتن این حد و حدودها و در نتیجه بی‌ثباتی خانواده‌ها هستیم. وی خواستار برخورد شدید با بی‌حجابی در جامعه شد و افزود: باید با فرهنگ‌سازی و نهادینه کردن حجاب و عفاف زمینه برخورد جدی با عاملان و مروجان ناهنجاری‌ها در جامعه را فراهم کرد. اظهارات این مهره رژیم را چگونه توضیح میدهید؟

 

محمد آسنگران: واقعیت این است که رژیم اسلامی بر کوهی از باروت نشسته و نگران منفجر شدن آن است. ما هم به این رژیم اطمینان میدهیم که این باروت به زودی منفجر میشود.

مد لباس و فرهنگ و ادبیات و تکنولوژی را نمیتوان با تعدادی آیه و سوره و آخوند و پاسدار و بسیجی و… متوقف کرد. مردم هر چند خود را مذهبی و سنتی هم فرض کنند که نمیکنند٬ اما اسلامیها پیشرفت جامعه را نمیتوانند متوقف کنند. توقف حرکت تکاملی جامعه و از آن بد تر عقبگرد جامعه تا دوران پیغمبر اسلام و شتر سواری و خرما خوردن او برای یک آخوند ممکن است در ذهن بیمارش آرزویی عملی به نظر برسد. اما مقابله با حرکت تاریخ غیر ممکن و فقط میتواند اسمش را خودکشی گذاشت. آغاز خودکشی جمعی اسلامیستها در ایران فرا رسیده است. زیرا راه دیگری به روی آنها باز نیست. تاریخ به عقب برنمیگردد. تاریخ فقط میتواند سیر تکاملی داشته باشد. اگر در مقاطعی عقب گرد به آن تحمیل میشود اما این حالت موقت را نمیتوان سیر طبیعی و حتمی تاریخ نام نهاد. اینها استثناهایی بر تاریخ است که نمونه آن از ۳۰ سال قبل در آیران آغاز شده است اما امروز سیر رو به افول آن قطعی و اجتناب ناپذیر است.

 

ایسکرا: بعنوان آخرین سئوال اوضاع سیاسی ایران را چگونه میبینید؟

آسنگران: به دنبال آغاز حرکت میلیونی مردم٬ رژیم اسلامی با خطر مرگ و زندگی مواجه شد و برای دفاع از خود از همه امکاناتش استفاده کرد. سرکوبهای شدید٬ شکنجه و تجاوز به شکلی که در جامعه منعکس بشود و مردم از چنین اعمالی بترسند٬ کشتار و اخراج از کار و تحصیل و دهها نمونه دیگر از توحش اسلامی همگی در خدمت حفظ رژیم اسلامی بود. در پی این توحش بخشهایی از مردم محتاط و تعداد قابل توجهی از فعالین راهی خارج کشور شدند. تعداد بیشتری از فعالین عرصه های مختلف دستگیر٬ شکنجه و از امکانات اولیه زندگی محروم شدند. تعدادی هم محتاط شده و منتظر تغییر تعادل قوا هستند. موج اولیه تعرض به رژیم در میان اقشاری از خرده بورژوازی ایران این توهم را ایجاد کرد که رفتن رژیم اسلامی به زودی عملی است. اما هنگامیکه مقاومت رژیم و بکارگیری نیروهای سرکوبگر را دیدند بخشا نا امید از پیروزی و بخشا هم با برخوردی سطحی فکر کردند که اتفاقی نیفتاده و روال به همان سیاق قبل است.

 

این دو برخورد سطحی نشان میدهد که گرایشات سیاسی نزدیک به این اقشار دچار نوسان و نا امیدی و یا بی توجه به اتفاقات پیش آمده٬ مشکلات و موانع را نادیده میانگاشت و مثل جریانات چریکی فقط فداکاری را معیار و راه حل میداند. در هر حال آنچه برای یک نیروی کمونیست مهم است این است که هم واقعیات را ببیند و برسمیت بشناسد٬ و هم در دل چنین شرایطی راه حل واقعبینانه و درست را به مردم گوش زد کند. نیرویی که نا امید شده و فکر میکند که فعلا خبری نیست و نمیتوان کاری کرد و رژیم اسلامی را مقتدر و ماندنی فرض میکند٬ نه ابتدا متوجه عمق و ابعاد بحران و لاعلاجی و رفتن حتمی جمهوری اسلامی بوده و نه اکنون میتواند متوجه تحولات آتی و مکانیسم تغییر جامعه و پیچیدگی اوضاع باشد.

 

هر دو این گرایشات را دیده و تجربه کرده ایم. به نظر من هر دو گرایش سیاستشان بر پایه ای محکم سوار نیست. یکی با انکار واقعیات میخواهد صورت خود را سرخ نگهدارد و پیچیدگی اوضاع را نمیشناسد٬ آن دیگری با یک تلنگر همه امیدش را بر باد رفته فرض میکند و دچار یاس و نامیدی شده است. البته یک گرایش نادر و مستثنا هر چند بی تاثیر و حاشیه ای وجود دارد که از اول با همه این حرکات مشکل داشته و منتظر مهدی موعود خودش است که هیچ وقت ظهور نخواهد کرد. این گرایش به دلیل غیر جدی بودن و بی تاثیر بودنش مورد بحث نیست.

اما واقع بینی و در عین حال روندهای پایدار را دیدن، ما را به این نتیجه میرساند که هم بپذیریم که در مسیر حرکت تا کنونی مشکلاتی را دچار شده ایم و ضرباتی را متحمل شده ایم، هم بپذیریم که باید کارهای دیگری کرد و برای پیروزی باید نقطه ضعف و قوت های خودمان را بازبینی کنیم و برای تعرض جدیتر خیز برداریم. بدون این واقع بینی یا دچار یاس و نامیدی میشوید و یا به انتظار تحولات خود بخودی خواهید بود که خارج از اراده تو تحولات سیاسی پیش برود. اگر حالت اولی نمونه تیپیک خورده بورژوایی محدود نگر را نشان میدهد٬ این حالت دومی خرده بورژوایی سطحی نگر و در بهترین حالت ماجرا جو را به ما نشان میدهد٬ که اولین ضررش این است که بی اختیاری و بی ابتکاری و بی نقشگی را توجیه میکند.

کمونیستها اما در هر نبردی با سلاح نقد به پیشواز آینده میروند و نقطه ضعفهای خود را بیرحمانه به نقد میکشند و راه آینده را با هشیاری کامل و دیدن همه مولفه ها برای پیروزی بکار میگیرند.

واقعیت این است علیرغم ضرباتی که انقلابیون و مردم معترض متحمل شده اند٬ صف رهبران و کادرهای رژیم جمهوری اسلامی از همیشه ضعیفتر و متشتت تر شده است. علیرغم اینکه خیابان را با کشتار و زندان و اسلحه از مردم گرفته اند٬ اما این هم موقتی است. مردم به زودی به خیابان بر میگردند.

نقطه ضعف اصلی مبارزات مردم در ایران چه در دوره گذشته و چه امروز نبود یک رهبری قابل قبول برای عموم و در عین حال رادیکال و با نقشه است. این رهبری را مردم در جریان عمل با تکرار آزمون و خطا انتخاب خواهند کرد. مردم گامهایی مهمی به این سمت برداشته اند. اول مه امسال و اقدام جنبش کارگری در این روز و اعتصاب عمومی کردستان نمونه اقدامات جدی در این جهت بودند. یک وظیفه مهم و حیاتی کمونیستها شکل دادن به چنین رهبری و معرفی آن به جامعه است.

تشکل و سازمانیابی مردم و جنبشهای انقلابی ستون فقرات شکل دادن به این رهبری است. نقش رهبران و فعالین کارگری در محل به عنوان رهبران عملی و در صحنه جدال سیاسی در جامعه و هماهنگ شدن با قطب چپ و حزب کمونیستی خود از حلقه های اصلی این حرکت سرنوشت ساز است.