۱۶ آذرطی هرسال و درهر شرایطی یادآور شعار: اتحاد ، مبارزه ، پیروزی

امیرجواهری لنگرودی : کودتای ۲٨ مرداد٣۲  نقطه پایانی بر آزادی ۱۲ ساله ما گذاشت. مردم کشور ما این آزادی نسبی را پس از بیست سال دیکتاتوری در۵ ۲ شهریور۲۰  با استعفای رضا شاه به دست آورده بودند. چرا کودتای نامبرده درآغاز دوران سلطنت پسر رضا خان  توام با دیکتاتوری،  درابتداء سر آغاز وابستگی به ایالات متحده آمریکاو شروع دوران استبدادی سخت بود.

دانشگاه تهران در٣ ۵ سال پیش ودر دل نظام سلطنتی و از پس کودتای آمریکایی – انگلیسی و دربارو اوباش چماقداربه زعامت شعبان جعفری ها، به یکی از کانون ها و سنگر های مبارزاتی کشور ایران بدل گردید.
آنچه در ۱۶ آذر ۱٣٣۲در صحن دانشگاه تهران اتفاق افتاد، برای اعتراض به سفر نیکسون به تهران بود. شاه می خواست با دعوت و خوشآمد گویی به کودتاچیان آمریکایی ، فرش قرمز به زیر پای سفیران آمریکا پهن کند و دانشگاه را برای این چاکری انتخاب کرده بود. ولی دانشجویان آزادیخواه، متحدانه با فریاد های « مرده باد شاه» دانشگاه تهران را تعطیل کرده  تا اعتراضات را به خیابان ها بکشانند. ماموران حکومت نظامی نیز مسلسل به دست، به دستور اربابانشان شلیک کردندو سه دانشجوی آزادیخواه و جسور به نام های : قند چی – شریعت رضوی – بزرگ نیا را از پای در آوردند.
این اعتراض خود جوش ترین اقدام دانشجویان علیه نظام پلیس شاه در تاریخ معاصر است وخاطره در گذشتگان آن ، نماد آزادیخواهی و اتحاد قشرهای دانشجویی در صحنه مبارزاتی کشورمان طی تمامی سالهای حاکمیت شاه و جمهوری اسلامی در این روز بشمار می آید. می توان گفت: جنبش دانشجویی در ایران یک جریان سیال است که طی این سالها مراحلپُفراز و نشیبی  را پشت سر گداشته و خاموشی نداشته است .
نقش  ۱۶ آذر٣۲ ، بیان آشکار تنش وناآرامی نسل جوان وتحصیلکرده کشورمان در عرصه های فراتر از مسائل صنفی در حوزه امور اجتماعی و سیاسی ایران بشمار میرفت وآنها را به پیشتازان جنبش آزادیخواهی کشور نیز بدل نموده تا در دروره های مختلف، به رهبران عملی جنبش مسلحانه و مبارزه با ساواک وزندان شاه نیز بدل شدند.
جنبش دانشجویی ما از دیر بازترین ایام تا به امروز ، کُوله باری از تجربه تلخ و شیرین را در سینه خود جای داده که فراز و فرود های بیمانندی را با خود به همراه داشته و دارد.آنچه در روز وقوع جنایت۱۶ آذر٣۲ شاهد بودیم، نقطه جوشش و غلیان نسلی بود که تظاهرش را بر علیه تجاوز کودتاگران به نمایش گداشت و خود را در محیط دانشگاه به سنگر آزادیخواهی و مبارزاتی کشور در برابر خفقان وبیداد دستگاه سلطنت به مردم شناساند.
فراتر از این دانشجویان در مقطع قبل از قیام بهمن۱٣۷۵ ، دانشگاها و خیابانها را در سراسر کشور به مراکز بسیج مردم و هم نسلان خود، علیه دیکتاتوری شاه بدل کردند. اعتراضات هر روزه دانشجویان، اجتماعات ، متینگ ها، اعتصاب غذا و تحرکات موضعی خیابانی در میان مردم میدان راه آهن ، خاک سفید، دروازه غار، میدان اعدام و… طی جنگ و گریزهای پُر ماجرا با ماموران امنیتی شاه، پیوند با اعتصاب اساتید مترقی دانشگاه و با دیگر گروهبندیهای اجتماعی زنان، دانش آموزان و معلمان ، کانون نویسنده گان و شب های شعر ُگوته، با کارگران و زحمتکشان، دانشگاهها را به کانون گرم انقلاب بدل نمود. با تحقق قیام بهمن، صف بندی گروههای دانشجویی عمیق ترشد وهر کدام آنان خود را با گروه، سازمان و حزبی تعریف می نمودند. با گشایش دفاتر و گستردگی فعالیت های صنفی- اجتماعی و سیاسی در سراسر دانشگاههای کشور، سران رژیم برای جلوگیری از گسترش جنبش مطالباتی دانشجویان با راه اندازی گروههای حزب الله ، زهرا خانم ها ودرلوای رئیس جمهور خود، طی بالماسکه شبه « انقلاب فرهنگی » به سرکُوب افسار گسیخته تمامی فعالیت ها و تصرف اطاق های فعالین گروهها و به تعطیلی کشاندن دانشگاهها مبادرت ورزید.
سران نظام بعد از چند سال مجبور به گشایش دیگر باره دانشگاه گردیدند. این گشایش وراه یافتن دانشجو با گذشتن از صافی" خودی" و "غیر خودی" و گزینش دانشجوی "مکتبی" از "غیر مکتبی" به صف بندی جدیدی انجامید که راه افتادن تجمعات رنگارنگ انجمن های اسلامی ، بیش از هرچیز استقلال دانشجویان را زیر گرفت. با اینهمه دانشجویان از همان آغاز، خود را از خواستگاه تجمعات چند گانه اسلامی وحوزه ای و بنوعی از هدایت دستگاه حکومتی وطرفداری صرف از نظام کنار کشیدند.
جنبش دانشجویی در هیجده تیر۷٨ و در دوره حکومت خاتمی به این سو با حضور بی وقفه خود در صحنه اعتراضات خیابانی و بر پایی تجمعات افشاگر به مانع عمده ای در برابر استراتژی حکومت تبدیل شده است. هر چند مبارزات دانشجویی  بعد از یک دوره توهم به جناحهایی از حاکمیت بتدریج تجزیه شده وگرایشات رادیکال و سکولار آن توانست خود را از قید وبند نظام رها سازد و مطالبات خودرا بر پایه استقلال جنبش پی گیرد. بخشهایی وسیعی از دانشجویان در یافتند که راه دیگری جز تداوم و وسعت بخشیدن به اعتراضات خود و گره خوردن با کارزار های مقاومت مردمی در جنبش عظیم و پُر دوام زنان ، جوانان ، حاشیه نشینان تهیدست شهری و فقر زده وکارگران و زحمتکشان و ارتش بیکار شده گان و پشتیبانی از آنان رادر برابر خود  ندارند. تنها از همین سو است که طی این سالها فریاد دادخواهی دانشجویان در عرصه های گوناگونی ، تبلورخواستهای امروزین هزاران هزارتن از دختران و پسران دانشجو در برابر نهادهای گوناگون رژیم شکل گرفته است. خاتمی و همه همراهانش برای حفظ حکومت اسلامی به هر قیمتی، دانشجویان و خواسته های آنان را در کنار تمامیت خواهان که همه تلاش خود را برای نابودی این جنبش و سایر تحرکات زنان – معلمان – پرستاران – کارگران – اقلیت های ملی وجنبش آزادیخواهی وطبقاتی ایران متمرکز کرده بود، به نازل ترین قیمت فروختند تا موقعیت ورشکسته خود را حفظ نمایند که آنهم میسر نیافتاد!
برغم این سرکوب ، از آن روز تا به امروز دانشجو
یان ازمسیر پُر تلاطمی گذ شتند: بازداشت دانشجویان، بازجویی از دانشجویان، احضار دانشجویان به دادگاه ها، احضار به کمیته های انضباطی ، احکام صادره شده توسط کمیته های انضباطی ، اخراج دانشجویان از دانشگاه ، نشریات توقیف شده دانشجویی و همچنین به تعطیلی کشاندن فعالیت مطبوعاتی و رسانه ای آنان ، تجاوز به حریم شخصی دانشجویان در سایتهای کامپیوتری، تفکیک جنسیتی، ایجاد فضای تک صدایی در دانشگاه،  دستگیری ها، زندان وشکنجه، محرومیت از تحصیل، ستاره‌ ‏دار و رد صلاحیت‌‏ کردن دانشجویان در مقطع کارشناسی  و معرفی دانشجویان سه ستاره نظیر یاشار قاجار و روزبه ریاضی از دانشگاه امیرکبیر، همه و همه به حدی ازفشار واختناق کشید که قتل اکبر محمدی دانشجوی زندانی در زندان اوین به فاجعه ای نابهنگام در دوره حکومت احمدی نژاد بدل گردید. جدا از این، قتل توحید غفارزاده دانشجوی دانشگاه آزاد سبزوار با چاقو به دست یک بسیجی، مرگ محمد مشکات راد در استخر دانشگاه علم و صنعت، و مرگ شفیع رضایتی در دانشگاه علامه در حالی که هیچ امکان درمانی برای امدادرسانی و نجات جان وی در دسترس نبود. ، موجی از خشم و اعتراض دانشجویان را در این دوره به دنبال داشته است که ادامه دارد.
 د راین دوره نهادهای سرکوب از قبیل : نیروهای انتظامی، وزارت اطلاعات وامنیت کشور، حراست دانشگاهها، کمیته های انضباطی دانشگاهها، هیئت نظارت بر نشریات دانشجویی، هیئت نظارت بر دانشگاهها، ، نماینده گان ولی فقیه در دانشگاهها، جامعه اسلامی دانشگاهها وسرانجام بسیج دانشجویی به مثابه " عوامل پادگانی " که با قداره وچاقو با دانشجویان طرف می شوند، به اتفاق سازماندهی سرکوب گسترده دانشجویان را در مضمون اعلام نشده « انقلاب فرهنگی دوم » در دوران حکومت احمدی نژاد بعهده گرفته اند.
 شعار های ۱۶ آذر ۱٣٨۵ ، نقطه امید همبستگی جنبش های اجتماعی به یکدیگرند!
با اینهمه فرا رسیدن۱۶ آذرهر سال و بویژه امسال ظرفیت نهفته دانشجویان را در این کشاکش به نمایش می گذارد. وقتی ۱۸ تشکل دانشجویی ازسراسر کشور از شهر های : مشهد- سبزوار- زنجان- سنندج- علامه طباطبایی تهران – امیر کبیر تهران- شیراز- اصفهان- کردستان- سنندج- تبریز- ماکو- یزد- کرمانشاه- بهشهر- کرمانشاه – اراک- زابل وجمعی از دانشجویان تعلیقی و اخراجی در کشوردر آستانه۱۶ آذر به برگزاری این مراسم درامامزاده عبدالله اعتراض کرده اندو اعلام می دارند :
« ۱۶ آذر روز اعتراض است، روز آزادی و برابری است، روز عزاداری نیست، به برگزاری این مراسم درامامزاده عبدالله اعتراض داریم و اجازه نمی دهیم که روز سرخ آزادی و برابری به روز عزا در برون صحنه دانشگاه بدل گردد.» در فراخوان خود با محکمی هر چه تمامتر آورده اند: 
«ما امضا کنندگان بیانیه ۱۶ آذر ۸۵ از همه دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب میخواهیم که در مقابل این سیاست تسلیم طلبانه دفتر تحکیم وحدت ایستادگی کنند. اجازه ندهید تا مراسم ۱۶ آذر را از محیط دانشگاه و مراکز علمی به گورستانها منتقل کنند. اجازه ندهید تا ۱۶ آذر را به روز عزاداری اسلامی تبدیل کنند. این سیاست تحکیم وحدتی ها ادامه سیاست کرنش جریانات دوم خردادی درمقابله با جناح راست و ضربه زدن به نیروهای آزادیخواه و برابری طلب و سکولاریست و چپ است.» و یا جمعی از دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب دانشگاه های ایران در زمینه سازماندهی تجمع خود در روز چهارشنبه با اعلام :« دانشگاه پادگان نیست» . صف بندی خود را به این شکل ذکر کرده اند :
«… دانشگاه امروز سنگرى براى پاسدارى از حقوق و آزادى هاى مردم ایران است. بقاى این سنگر و گسترش دامنه ى فتوحات آن تنها در پرتو اتحاد جنبش هاى بر آمده از بطن همین " مردم" ممکن خواهد بود. به همین سبب جنبش دانشجویى نیروهاى مترقى بالقوه و بالفعل موجود در جامعه را به اتحاد با یکدیگر براى رسیدن به خواسته ها و مطالبات همسویه اشان فرا مى خواند.» و بر این پایه مطالبات خود را در سطوح چند گانه ای انتشار داده اند . که بر جسته ترین آن شامل :
« جنبش دانشجویى به زندگى در جامعه اى امید دارد که در آن فرد فرد انسانها از آزادى هاى سیاسى – اجتماعى خود (به عنوان حق طبیعى افراد بشر) بهره مند بوده و در آن از تمامى امکانات و ثروتهاى جامعه به طور برابر برخوردار باشند. تنها در چنین جامعه اى ست که امکان اعتلاى استعدادهاى نهان جامعه فراهم مى آید. جنبش بر این باور است که دست یافتن به چنین جامعه اى جز از طریق اتحاد مستحکم آن با دیگر جنبش هاى روبه جلوى جامعه به ویژه جنبش طبقه کارگر و جنبش زنان غیر ممکن است. با در نظر قرار دادن این افق متعالى ست که دیگر خواسته هاى دانشجویان به صورت لوازم و شروط اولیه رسیدن به چنین جامعه ای، در ادامه مطرح مى شود.

 – جنبش خواستار حذف فضاى شبه نظامى دانشگاه ها – به همراه تمامى علایم و عواقب آن از قبیل احکام انضباطى سنگین و پوشش اجبارى دختران دانشجو (به عنوان نمونه اى از تبعیض و تفکیک جنسى)، اخراج اساتید، طرح ستاره دار کردن دانشجویان، ثبت نام مشروط دانشجویان تحصیلات تکمیلی، تفکیک جنسی سرویس ها و بوفه های دانشکده ها – در تمام دانشگاه هاى کشور بوده و ضمنا به جد خواستار محاکمه ى عاملان قتل دانشجوى سبزوارى مى باشد.

 – آزادى فعالیت تشکلها و نشریات مستقل دانشجویی، مصون از هر گونه تیغ سانسور – را حق گذشت ناپذیر دانشجویان دانسته و در مسیر تحقق این خواسته پیگیرانه تلاش خواهد کرد.