هوشیار باشیم؛ مرداد و شهریور ماه نزدیک است! گفتگو با بابک یزدی

یگانه حضور اجتماعی جامعه تبعیدی ایرانی که فاقد خصلت تدافعی است و در ذات و بنیان اش ریشه ی نظام استبداد مذهبی را نشانه می گیرد، مراسم سالانه یادمان زندانیان سیاسی و جانباختگان دهه ی شصت زندانهای ایران است. اما این ادعا کجا و واقعیتِ مراسم و گردهمایی های سالانه ی ما کجا؟

 

در پیوند با گردهمایی های سالانه ی زندان و زندانی سیاسی دو رویکرد و سیاست متفاوت را می توان اتخاذ نمود: تحریم یا مشارکت فعال از طریق دخالتگری مستقیم و نیز اطلاع رسانی.

تحریم گردهمایی هایی که منافع گروهی، محفلی، ایدیوژیکی- و نیز منافع سوپر استارهای زندانی سیاسی سابق- را در دستور کار دارند،‌ خواسته قلبی برگزارکنندگان این مراسم است. تجربه نشان داده است که این طیف از به زیر ‌‌‌‌ذره بین قرار گرفته شدن تا سرحد مرگ وحشت دارد و از مشاهده ی چهره های جدید در گردهمایی ها به رعشه می افتد. هر چهره جدید در این میهمانی های خانوادگی به عناصر مشکوک تعبیر می شوند و بی درنگ در حذف آنان اقدام می شود.

مشارکت فعال در گردهمایی های سالانه اگر فاقد نیرو و قدرت اجرایی باشد، آب در هاون کوبیدن است و مشارکت کنندگان را به عوامل اجرایی برنامه گزاران تقلیل می دهد.

 

باید توجه داشت که مراسم تهی شده از معنی و مفهوم بنیادین گردهمایی ها به طیف و گرایش معینی محدود نمی شود و بخش ها و گروه بندی های مختلفی را شامل می شود:

– طیفی که هدف گردهمایی ها را ادامه «راه جانباختگان»، که همانا«آزادی و عدالت اجتماعی» است، دنبال می کند. از آنجا که مفاهیم «آزادی و عدالت اجتماعی» تفسیربردار است و حتا طیفی از چپ ایران در تلاشی سی ساله قادر به اجماعی در این پیوند نبوده است، این گردهمایی های سالانه، عموماً به بزرگداشت «راه» چند جانباخته معین از یک سازمان سیاسی محدود می شده است.

ویژگی اغلب این گردهمایی ها قرائت سخنرانی های تکراری و متن های خسته کننده و طولانی بوده است. دافعه این مراسم در سالهای گذشته باعث شده است که شرکت کنندگان آن هیچگاه به یک عدد سه رقمی نرسند.

– طیف دیگر که تجربه ی گروه اول را در سالهای دهه هشتاد و نود میلادی پشت سر گذاشته است، در هزاره جدید پشت مفاهیمی نظیر «حقوق و کرامت انسان» سنگر گرفته است. این طیف در گردهمایی های گذشته اش در چند کشور اروپای مرکزی تشکیلاتی سیاسی را لانسه کرده است.

– گروه دیگر که در زیرمجموعه طیف دوم قرار دارند، گاهی از کیسه ی «مادران» هزینه می کنند و گاهی در پشت تعدادی از فرزندان جانباخته مخفی می شوند. این طیف در چند حضور اجتماعی خود تلاش کرده است تا جنایات زندانهای ایران را به کشتار سال ۶۷ تقلیل دهد.

– طیف دیگر که به خانواده چپ ایران تعلق ندارد، تا اواخر دهه نود میلادی در گردهمایی هایش شعار «شهید بیشتر، سهم بیشتر» را سر می داده است. از دید این گرایش، زندانی سیاسی چپ اصولاً مفهومی عینی نداشته و تاریخ ده ساله زندانهای حکومت اسلامی با زندانیان سیاسی و جانباختگان آنان تداعی می شده است.

این طیف در سالهای هزاره جدید میلادی عموماً گردهمایی متمرکز سالانه در پیوند با زندان و زندانی سیاسی برگزار نکرده است. تنها در سال گذشته بخشی از هواداران منفرد این جریان سیاسی برای نخستین بار در گردهمایی های عمومی مشارکت داشته اند.

– گروه دیگر به «از ما بهتران ِ» محقق و نویسنده و روزنامه نگار و پژوهشگر! اختصاص دارد. اینان طیفی از زندانیان سیاسی سابق اند که برای شان فرق نمی کند، برگزار کننده مراسم کدامیک از گروه بندی های بالا باشد. تریبون که باشد، سوپراستارها با کتاب و جزوه ای در بغل پیدایشان می شود و حرفهای بامزه ای می زنند. عکس های منتشر شده این بخش کوچک از جامعه ایرانی، اغلب رتوش شده هستند تا سن و سال واقعی آنان را حداقل ده سالی جوان تر نشان دهد.

 

باری، با نزدیک شدن مرداد و شهریور ماه پرسشی که در مقابل ما قرار می گیرد، تحریم یا شرکت فعال در مراسم و گردهمایی های سالانه است.

این پرسش تا سال گذشته شاید برای بخش بزرگی از جامعه تبعیدی ایرانی پاسخ ساده و جاافتاده ای داشته است. اما با تغییر توازن قوا در جامعه ایرانی (داخل و خارج)، و با به صحنه آمدن گروه کثیری از قشر جوان جامعه، و نیز مشارکت آنان در عرصه فعالیت های اجتماعی و سیاسی، ظاهراً برای به پاسخ نشستن پرسش بالا باید مدت کوتاهی انتظار کشید.

آیا جامعه ی جوانی که در سال گذشته برای نخستین بار مفهوم زندان و شکنجه و تجاوز و اعدام را در نظام قرون وسطایی ایران تجربه کرده است، اجازه خواهد داد مثل گذشته آب خوش از گلوی تعدادی از خوش نشینان مغرور پایین رود؟

در این رابطه با بابک یزدی، مدیر اجرایی «کانون خاوران» به گفتگو می نشینم.

این گفتگوی تلفنی بر روی نوار ضبط شده است.   

 

 

* بابک یزدی، خوش آمدید به این گفتگو.

– با سلام به شما و خوانندگان عزیزتان. از شما تشکر می کنم که این وقت را به من دادید.

* اگر معدودی از گردهمایی ها و مراسم یادمانی را که ظرف یکی- دو سال گذشته در برخی از کشورها برگزار شده، استثناء فرض کنیم، این برنامه های سالانه از یک اشکال ساختاری؛ از یک بحران ساختاری رنج می‌ برند. شما اشکال را در کجا می بینی؟

– من فکر می کنم یک بخش آن برمی گردد به وقایع یک سال گذشته. جنبش های قبلی در ایران حالتی روشنفکری داشت که جریانات سیاسی از راست و چپ آنرا همراهی می کردند. اما در یک سال گذشته جنبشی عمومی شکل گرفت. به این دلیل یک سری ایرادها که «سالگرد»ها داشتند، برطرف شد. به این مفهوم که ما تا دو سال گذشته برنامه های صد یا دویست نفری برگزار می کردیم، ولی توانستیم در تورنتو برنامه ای با بیش از هزار شرکت کننده داشته باشیم. به خاطر اینکه جنبش در ایران پشتوانه ای داده بود که مردم عادی (نه فقط جریانات سیاسی) بیایند پشت این برنامه.

به نظر من ضعف گردهمایی های ما در خارج این بوده که گروههای سیاسی برنامه های خودشان را می گذاشتند- یا نمی گذاشتند- اما این برنامه ها محدود به خودشان بود. اما قیام اخیر در ایران این ضعف را در خارج کشور پوشاند.

* خیزش اخیر در ایران (و به قول شما جنبش یا قیام) مقوله ای جدا است. استثنایی که من اشاره کردم، این بوده که از یکی دو سال قبل در برخی از گردهمایی ها تغییراتی مشاهده کردیم. مبارزات اخیر در ایران، بحثی برای آینده است، چون هنور گردهمایی برگزار نکردیم تا ببینیم آیا برنامه ها از این واقعه تأثیر خواهند گرفت یا نه.

– دو سال پیش از شکل گیری خیزش یا قیام اخیر در ایران، ما در شهر تورنتو کار جدیدی کردیم. پیش از آن خودمان بودیم و جریانات دیگر، که برنامه هایی برگزار می کردیم. اما آن سال ما فراخوانی دادیم که حدود ۲۵ جریان سیاسی، نهادها، تشکل ها و نشریات رسمی که کمابیش چپ بودند و یا گرایش چپ داشتند، از ما حمایت کردند و این یکی از نقاط قوت «کانون خاوران» بود. نقاط ضعف اش را شما گفتید و من هم تأیید اش می کنم؛ بین مخالفان اتحاد نبود و نمی توانستند حول خواستِ آزادی زندانیان سیاسی، حول لغو مجازات اعدام و جنایات دهه شصت اتحاد کنند.

* روی گردهمایی های سالانه تمرکز کنیم. شما مدیر اجرایی کانون خاوران هستی. جمعی که پیش تر به «کانون دفاع از زندانیان سیاسی» شهرت داشت. آخرین مراسمی که شما برگزار کردید، چه تعداد در آن شرکت کردند؟

– ما هر سال که برای برگزاری مراسم فراخوان می دادیم، از همه گروهها، نهادها و سازمانهای درگیر، که عموماً چپ بودند، درخواست همکاری می کردیم. پارسال توانستیم حتا هماهنگی و همکاری «مجاهدین» را هم جلب کنیم. این گردهمایی مجموعه ای شد از نیروهایی که در قتل عام ۶۷ درگیر بودند و نیرو از دست داده بودند. این برنامه را که ما در فضای باز اجرا کردیم، بیش از هزار نفر در آن شرکت کردند.

* این برنامه بُرد زیادی در جامعه داشت و البته طیفی هم بودند که طبق معمول نق و نوقهای خودشان را زدند. پرانتزی برای روندی تر کردن بحث باز می کنم: (من را اصلاح کنید) حدوداً چهارده سال قبل بود که شما و دوستان تان در «سازمان دفاع از زندانیان سیاسی» اولین مراسم یادمان را در شهر تورنتو برگزار کردید. چه تعدادی در آن مراسم شرکت کردند؟

– همانطور که گفتید، اولین مراسمی که جمع ما (که جمع خوب اما ناشکلی بود) در تورنتو در سالگرد قتل عام‌ها برگزار کرد، حدود ۴۰۰ نفر در آن شرکت کردند. سال بعد در ۲۲ آوریل ۹۷ منشور کانون خاوران را نوشتیم. اولین برنامه، برنامه ای همه با هم بود. اما در برنامه های بعدی تعداد شرکت کنندگان گاهی کمتر بود و گاهی بیشتر…

* من را اصلاح کنید: به استثناء مراسمی که در دو سال قبل برگزار کردید، برنامه های شما سیر نزولی در سالهای مختلف داشت.

– تقریباً درست است. اما این مسئله تنها شامل حال ما نمی شود…

* چون با شما مصاحبه می کنم، شما باید پاسخگوی جمع خودتان باشید.

– درست است.  

* شما در یکی از مصاحبه هایی که داشتید، دلیل برگزاری مراسم سالانه را «یاد داشتن راه و یاد عزیزان جانباخته» عنوان کردید. اما شما در اغلب برنامه های خودتان سرود انترناسیونال پخش می کنید. البته من به عنوان یک فعال سیاسی چپ باید از عمل تان استقبال کنم. اما استقبال نمی کنم و کاربرد آنرا در چنین گردهمایی هایی نقص غرض می دانم.

به پرسش ام برگردم، شما با این کارتان به جای افشاء جنایتها در زندانهای ایران؛ که راست و چپ و میانه و مذهبی را شامل می شده؛ به جای مخالفت با جنایتها دست به گزینشی می زنید و در بهترین حالت جنایتها را به یک طیف معین تقلیل می دهید.

– درست می فرمائید. ما اولین برنامه ای که داشتیم و در آن ۴۰۰ نفر شرکت کرده بودند، سرود انترناسیونال خواندیم که بعد از آن دوستانی با این کار موافق یا مخالف بودند. از سال بعد، اگر کانون خاوران به تنهایی برنامه ای برگزار می کرد، مراسم یک شکل داشت، و اگر با چند جریان سیاسی مراسمی مشترک برگزار می کردیم، جمعی تصمیم می گرفتیم و برنامه شکل دیگری داشت. به هر حال چون جمع برگزار کننده مراسم از طیف چپ بود، به این توافق می رسیدیم [که سرود انترناسیونال خوانده شود.]

با این حال من موافق ام که بویژه در قتل عام سال ۶۷ بیشترین کشتار از مجاهدین بود. در مراسم پارسال وقتی هواداران مجاهدین و دیگر نیروها در کنارمان آمدند، باز هم تصمیم ها جمعی گرفته شد و سرود انترناسیونال خوانده نشد. می خواهم بگویم که تصمیماتی که در گردهمایی ها گرفته می شده، همیشه جمعی بوده و جمع برگزار کننده در تصمیم گیری ها به توافق می رسیدند.

شاید حرف شما درست باشد. ولی خودِ من با این که با یک جریان سیاسی چپ کار می کنم، ولی همیشه گفته ام، جنایات رژیم در دهه شصت مربوط به جریان سیاسی خاصی نبوده و همه را شامل می شده. ضمن اینکه ما با شکنجه و اعدام در هر شکل اش مخالفیم؛ با داشتن زندانی سیاسی مخالفیم؛ با هر عقیده و باوری.

* من واقعاً خوشحال ام مسئول نهادی که درگیر در مسئله زندان و زندانی سیاسی است، این پدیده را از زاویه انسانی نگاه می کند. اما می خواهم نکته ام را عمق بیشتری بدهم. لطفاً پاسخ کوتاهی به این پرسش بدهید: اگر در تورنتو یا هر شهر و کشور دیگر مراسم یادمانی برگزار شود که در آن سرود «ای ایران» پخش شود؛ قرائت قران گذاشته شود یا سرود یک سازمان سیاسی غیر چپ در آن پخش کنند، آیا شما در آن برنامه شرکت می کنید؟

– اگر از من به عنوان یک فرد دعوت کنند و از بلندگوی آنها بتوانم حرفهای ام را به توده مردم بزنم و جنایات ج . اسلامی را افشاء کنم ، هیچ تعصبی ندارم؛ رادیو بی بی سی باشد، تلویزیون سی ان ان باشد یا رادیو اسرائیل…

* پرسش من این است که شما به عنوان یک فرد؛ به عنوان یک شخصیت حقیقی آیا انتخاب می کنید به چنین مراسمی بروید یا نه؟

– سوآل تان را دقیقاً متوجه شدم: مثلاً می گوئید، اگر آدمی مذهبی باشد؛ مخالف رژیم باشد، در مراسمی که در آن سرود انترناسیونال خوانده شود، شرکت نمی کند. من متوجه می شوم چه می گوئید. من به عنوان مدیر اجرایی کانون خاوران اگر ببینم در جایی سرود ای ایران خوانده می شود و من هم در آن برنامه نقشی ندارم، طبیعتاً در آن شرکت نمی کنم.

* پرسشی که متمدنانه به اش جواب دادید، یکی از ایرداها و اشکالات ساختاری برنامه ها و مراسم سالانه زندانیان سیاسی است. این اشکالات در برخی از مراسم نهادینه شده، که به گمان من در پیوند با هدف اصلی گردهمایی ها نقص غرض است.

همانطور که در آغاز اشاره کردم، به جز معدودی از گردهمایی های سالانه، مابقی برنامه ها به جمع های خودی تعلق دارند. این ویژگی یکی از دلایل ریزش گردهمایی هایی بوده که در دوره ای این مراسم را به ضد اهداف شان تبدیل کرده.

شما که سالها در این عرصه فعال هستی، به نظرتان ایرانیان تبعیدی چگونه می توانند برگزار کننده شبی باشند که افشاء کننده؛ تقبیح کننده ی جنایتهای دهه شصت زندانهای ایران، و اصولاً سی و یک سال جنایت در حاکمیت اسلامی ایران باشد؟

– ممنون از سوأل تان؛ سوأل خیلی خوبی است. به نظر من می شود روز مشخصی را؛ مثلاً نزدیکترین جمعه به دهم شهریور ماه- چون مادران در ایران برای شان مهم نیست که جانباختگان کمونیست بوده اند یا مجاهد. کار جالب آنها سمبلیک شده و همه در کنار هم جمع می شوند- در داخل و خارج انتخاب کرد و همه ی کسانی که قربانی جنایتها بوده اند را در آن دعوت کرد. کاری که تقریباً ما توانستیم پارسال بکنیم. من فکر می کنم یک روز سراسری را باید تعیین کنیم در اعتراض به جنایات ج . اسلامی در زندانها. اگر چنین کاری کردیم، بعد می شود از دیگران خواست که یک روز ایدئولوژی را کنار بگذارید؛ به قول شما سرود ای ایران یا انترناسیونال را کنار بگذارند و حول این جنایتها مراسمی برگزار شود.

مثلاً الان «ندا» شده سمبل آزادیخواهی مردم ایران؛ سمبل زنان مبارز در ایران. حالا ممکن است من و شما با بخشی از مواردی که به او مربوط می شود موافق باشیم یا مخالف. اما باید قبول کنیم که بخش بزرگی از جامعه ی ما عکس او را بلند می کند؛ از مذهبی گرفته تا غیرمذهبی.

به نظر من می شود در روز معینی مراسمی سمبلیک در اعتراض به جنایات ج . اسلامی برگزار کرد. در این روز نه مجاهد با پلاتفرم تشکیلاتی فراخوان می دهد، نه حزب کمونیست کارگری و نه دیگر جریانات سیاسی.

این کار را می شود از طریق جریاناتی که در این زمینه کار می کند، مثلاً کانون خاوران؛ کانون زندانیان سیاسی در تبعید، یا افراد مستقلی مثل شما یا دیگرانی که دل شان برای این مسئله می سوزد و دست و تجربه ای در این مسئله داشته اند، به پیش برد.

* طرح تان را اینگونه فرموله می کنم و بعد نظرتان را می پرسم: مراسمی سمبلیک برای همه جانباختگان؛ از چپ تا مذهبی و ملی؛ از جمله زندانیان و جانباختگان عقیدتی؛ از جمله بچه هایی که در ماههای اخیر دستگیر، شکنجه و اعدام شده اند. برنامه ای سمبلیک در یک شب، بی آنکه در آن اطلاعیه ای خوانده شود؛ چه بسا برنامه با موسیقی همراه باشد و از چند خواننده دعوت شود. اما محتوای برنامه دربرگیرنده ی همه جانباختگان زندانهای ایران باشد. (اگر اشتباه نکنم شیلیایی ها در کانادا این کار را کرده اند).

اما شبهای بعد یا ماههای آینده برنامه یا برنامه هایی جداگانه به صورت سمینارهای یک یا چند روزه، که در این مراسم، بحثها و نقطه نظرات مان مطرح شوند. نظرتان را می شنوم.

– دقیقاً درست فرمودید. منظور من هم همین است، اما فکر می کنم در همان شب هم می توان به توافق های جمعی رسید. مثلاً الان سالگرد قتل ندا است؛ سی خرداد، بیستم ژوئن. در اینجا دانشجویان دارند فراخوانی می دهند که به نوعی از ما همکاری خواسته اند. ما گفتیم که می شود حول لغو مجازات اعدام؛ حول آزادی بدون شرط عقیده و بیان؛ حول برابری کامل زن و مرد و مواردی از این دست مراسم مشترکی داشته باشیم. این پلاتفرم- که شاید با چپ تداعی شود- فکر نمی کنم که هیچ انسان باشرفی با آن مخالف باشد. از این افراد هم می شود در مراسم گردهمایی دعوت کرد. یا از بهایی ها کسی را دعوت کرد تا از جنایات رژیم نسبت به آنها صحبت کند؛ از مسیحیان ایرانی دعوت کنیم؛ از مجاهد، از کمونیست دعوت کنیم تا هر کدام گوشه ای از جنایات رژیم را تشریح کنند. من صحبت شما را می پذیرم، ولی با گذر از بخش منفی مفهوم «همه با هم»، می توانیم همه با هم بر علیه جنایات رژیم اسلامی مراسمی برگزار کنیم. به شرطی که به قول شما پلاتفرم مراسم ایدئولوژیک نباشد.

* طرحی که شما می دهید، طرح تعدیل شده و انسانی گردهمایی های تاکنونی است. به عنوان یک فعال سیاسی و یک فعال رسانه ای که حداقل صد مصاحبه در حوزه زندان و زندانی سیاسی کرده، فکر می کنم، اگر دو فاکتور «مراسم یادمان» و «سمینار بحث» را از هم تفکیک نکنیم، ما قادر نخواهیم بود مراسم متمدنانه ای برگزار کنیم در اعتراض و مخالفت به جنایتهای انجام شده در زندانهای ایران. راجع به تفکیک کردن این دو فاکتور شما چه نظری داری؟

– من می پذیرم که سمینارها را باید زمان سمینارها گذاشت و در سالگرد قتل عام ها باید به افشاء جنایات رژیم پرداخت. ما در این رابطه در تورنتو میزگردهایی گذاشتیم. در برنامه های تاکنونی معمولاً افرادی سخنرانی می کردند و یا قسمت پرسش و پاسخ بود. اما ما جلسات بحث و گفتگو گذاشتیم؛ از دیگران خواستیم نظر بدهند و انتقاد کنند. این مسئله الان جا افتاده. ببینید، ما در ۱۴ سال پیش میزگردهایی گذاشتیم راجع به مجازات اعدام؛ زندانی سیاسی کی هست؛ اعدام خوب است یا بد است؛ ایدئولوژی خوب است یا نه؟ در این سمینارها از طیف راست تا طیف های چپ رادیکال دعوت می شدند. بنابراین من فکر می کنم در وقت مناسب می شود سمینار برگزار کرد. ولی در سالگرد اعدامها باید فراخوان گسترده ای داد تا بتوانیم طیف های مختلفی را پوشش دهیم.

به موضوعی هم برگردم که شما گفتید کمتر به آن می پردازیم: من فکر می کنم امسال انعکاس مبارزات داخل باعث می شود که مراسم های محکم تر، متشکل تر و پرجمعیت تری داشته باشیم.

* سوآلی می کنم که حتا جمع شما هم که کارنامه خوبی داشته، شامل می شود: چرا جامعه تبعیدی ایرانی سالی یکبار به یاد زندان و زندانی سیاسی؛ و به یاد جانباختگان زندانهای ایران می افتد؟

– یک سری جریانات سیاسی هستند که در سی سال گذشته با باور خودشان با ج . اسلامی مبارزه کرده اند؛ از سلطنت طلب تا مجاهد و کمونیست. ولی مردم عادی به خاطر درگیری ها زندگی می کنند و شاید انتظار زیادی نباید از آنها داشت. وقتی شما در امریکا یا کانادا می آیید، به قول شاملو «غم نان» همه را مشغول می کند…

* آدمهای این طرف هم غم نان دارند. فکر نکنید در خیابانهای اینجا پول ریخته!

– من در مجموع می خواهم بگویم که این مسئله باعث می شود که تعداد کمتری در گردهمایی ها شرکت کنند. اما وقتی جنبشی توده ای می شود، می بینیم در شهر تورنتو در سال گذشته حرکتهای چند هزار نفره داشتیم که هر کس با پرچم خودش می آید. منتهی کانون خاوران کانونی نبوده که سالی یکبار مراسم برگزار کند. ما میزگردهایی داشتیم؛ دهها مصاحبه های رادیویی و تلویزیونی در این زمینه داشتیم؛ نشست های پالتاکی داشتیم؛ در دادگاههای زندانیان سیاسی شرکت کردیم تا کیس پناهندگی شان قبول شود.

در جواب به سوآل تان، فکر می کنم بخشاً غم نان است و بخش دیگر این است که اولویتهای افراد و جریانات مختلف با هم فرق می کند.

* من فکر می کنم این یک مشکل فرهنگی است: ما سالی یکبار در هشتم مارس به یاد زنان می افتیم؛ سالی یکبار به یاد انقلاب اکتبر می افتیم (که این هم سالهاست فراموش شده)؛ سالی یکبار یه یاد زندان و زندانی سیاسی می افتیم؛ سالی یکبار به یاد کارگر می افتیم. این ایراد به نظر من ساختاری تر از توضیح شما باید باشد.

در این مورد مشخص، بخشی از جامعه تبعیدی که رنج زندان و شکنجه را به طور مستقیم یا غیرمستقیم تجربه کرده، چرا در اسفند ماه؛ چرا در اردیبهشت ماه به فکر نمی افتد تا سمیناری در این رابطه برگزار کند؟ از آنجا که این جامعه تمام کارهای خودش را برای یک شب می گذارد، تداخلی بوجود می آید که مراسم یادمان با سمینار بحث یکی می شود. پرسش من از این زاویه طرح شده بود.

– دقیقاً درست می فرمایید. ما در ۱۴ سال گذشته مراسم یادمان گذاشتیم، ولی در خلال سال چند سمینار داشتیم و یا از افرادی برای سخنرانی دعوت کردیم. مثلاً سمیناری در مورد مجازات اعدام گذاشتیم و به این بحث دامن زدیم. آن هم در دوره ای که اغلب جریانات سیاسی به «اعدام انقلابی» معتقد بودند و یا طیفی مشکوک بودند که آیا اعدام خوب است یا نه. ما در این سمینار از موافق و مخالف دعوت کرده بودیم. حتا چند شماره نشریه خاوران را به این موضوع اختصاص دادیم و موافقان و مخالفان در مورد اش مقالاتی نوشتند. پرداختن به این مسائل حاکی از الویت های ماست. در طول این سالها ما با توان اندک مان روی الویت هامان کار کردیم؛ نقاط ضعف زیاد داشتیم و بخشاً نقاط قوت هم داشتیم. به هر حال الویت نهادها و جریانات سیاسی در این مورد با هم فرق می کند.   

این را هم اضافه کنم که در این مسیر بحث هایی که شما می کنید، صحبتهایی که با هم می کنیم، گفتگوهایی که شما با دیگران می کنید، نقدهایی که جریانات سیاسی می کنند، می شود از آنها درس گرفت و در موردشان فکر کرد.

* آیا شما و دوستان تان در تدارک مراسمی برای امسال هستید؟

– امسال رفیق مان پرویز قلیچ خانی تماس گرفت و پیشنهادی داد که ما آنرا در جمعی مطرح کردیم. قرار ما بر این شده که امسال کانون خاوران، «شورای پشتیبانی از مبارزات مردم ایران» در تورنتو و «کمیته حقوق بشر و دموکراسی» مراسمی را به طور مشترک برگزار کنند. ابتکاری که جمع ما روی آن به توافق رسیده این است که مراسم به شکل هرساله نداشته باشیم؛ اصلاً برنامه مجری نداشته باشد. به این صورت که از گوشه ای یک زندانی سیاسی بلند می شود و برنامه ای در چند دقیقه اجرا می کند. بعد از گوشه دیگر فرد دیگری و همین طور فردی دیگر. قرار است در این برنامه مجری نداشته باشیم، سخنران نداشته باشیم و برنامه ی متفاوتی از گذشته داشته باشیم. البته من نمی دانم در این کار چقدر موفق خواهیم بود، ولی ابتکاری است که…

* نسبت به پیشنهادِ قلیچ خانی به توافق کامل رسیدید؟

– سه جریانی که نام بردم، روی این پیشنهاد به توافق رسیدیم.   

* لطفاً این پرسش را با مغزتان به من جواب بدهید تا با قلب تان: به نظرتان خیزش های اخیر در ایران و وقایع تلخی که شاهد اش بودیم؛ حوادث تلخی که منجر به دستگیری، شکنجه و کشته شدن بچه ها شد و سرکوبی که هنوز هم ادامه دارد؛ آیا انعکاس آنرا در مراسم و گردهمایی های امسال خواهیم دید یا فکر می کنید برای عده ای در بر همان پاشنه ی قدیمی می چرخد؟

– ما در گذشته کار سمبلیکی که کردیم، این بود که درختی در یک نقطه معین کاشتیم که هر ساله اغلب نیروهای سیاسی و خانواده هاشان در آنجا جمع می شوند. مثلاً در برنامه ای ویدئو کلیپ «مادر لطفی» و خانواده های دیگر را نشان دادیم؛ فیلم گردهمایی های گورستان خاوران را نشان دادیم. اما امسال فکر می کنم- و امیدوارم- شاهد اعتراضات توده ای؛ خیزش های توده ای (هر اسمی که می خواهیم روی آن بگذاریم) باشیم. به نظر من توازن قوا در جامعه فرق کرده. شما یادتان است که در سالهای ۶۰، ۶۱، ۶۲ رژیم وقتی می گشت، می گفت آنها منافق بودند؛ کافر و ملحد و کمونیست بودند. ولی از دوره قتلهای زنجیره ای می گفتند که ما داریم دنبال قاتلان می گردیم. الان به دلیل بهم خوردن توازن قوا، رژیم خیلی عقب نشینی کرده که تنها مورد اعدام فرزاد کمانگر؛ معلم مبارز و انقلابی و چهار مبارز دیگر بود. در مجموع رژیم جرأت سال ۶۰ را ندارد؛ رژیم همان رژیم است ولی توازن قوا فرق کرده…

* بابک عزیز، پرسش من خارج کشور را شامل می شد و انعکاس مبارزات مردم در گردهمایی های امسال.

– تغییرات را می بینیم جناب خوشدل. مثلاً ما در چهارده سال گذشته شاهد جمعیتی بیشتر از چهارصد نفر در گردهمایی ها نبودیم. ولی در خیزشی که در ایران شکل گرفت، ما شاهد مراسم چند هزار نفره در تورنتو بودیم. در ارتباط با سوأل شما، من امیدوارم که شاهد انعکاس این مبارزات در مراسم یادمان امسال باشیم؛ شاهد مراسم و گردهمایی های هزار نفره باشیم.

* بابک یزدی، برای اهداف انسانی تان آرزوی موفقیت می کنم و از شرکت تان در این گفتگو دوباره تشکر می کنم.

– من هم از شما تشکر می کنم و امیدوارم در امر خوبی که در پیش گرفته اید، موفق و موفق تر باشید.  

*    *    *

تاریخ انجام مصاحبه: ۴ ژوئن ۲۰۱۰

تاریخ انتشار مصاحبه: ۱۰ ژوئن ۲۰۱۰