خاطرات زندان تیف / قسمت ٢١

صبح روز سه شنبه ۱۸ دسامبر ۲۰۰۶، ساعت ۵ بامداد و در حالی که تحصن تیف در ماه ششم قرار داشت، حدود ۱۰۰ نیروی آمریکایی و بلغاری، مجهز به همه ی تجهیزات ضد شورش به محل تحصن زندان یورش آوردند. همه ی پلاکاردها و تابلو نوشته ها را وحشیانه پاره کردند. برای تحصن کنندگان خط و نشان کشیدند و ۷ نفر ازنفرات اصلی تحصن را هم به انفرادی فرستادند. پس از چند ساعت سرهنگ “کری” به زندان آمد و گفت:” از بالا دستور آمده که این تحصن باید فروکش کند. اینجا خاک ایالات متحده است و شما باید تابع قوانین ما باشید. هنوز هم هیچ چشم اندازی از آزادی شما پیش رو نیست بنابراین بهتر است به سر کار بروید.” این هم اندازه و سقف دموکراسی آمریکایی!  

این دومین بار بود که پاسخ اعتراض مسالمت آمیز ما را با سرکوب می دادند. تیف، سرخورده تر از گذشته بود. پنجشنبه ۲۰ دسامبر، یک نفر موفق به فرار شد.

پیکر عراق، خسته از کشتار و انفجار و آشوب بود. “جورج بوش” مدعی پیروزی در عراق بود. وزیر دفاع تازه کار آمریکا سخن از اعزام نیروی بیشتر به عراق می راند. کلاف سردرگم عراق ظاهرا” بنا نداشت با رهنمودهای “بیکر_همیلتون” باز شود. کشتی استراتژی نظامی آمریکا به گل نشسته بود. در این گونه موارد، دیگر کاری از دست خدا و مسیح هم ساخته نیست! آمریکاییان در دور دوم ریاست جموری بوش گفته بودند که خدا و مسیح ، حرفشان را از زبان بوش می زنند! پیش از آغاز جنگ عراق هم بوش به دیدار پاپ رفت و جواز یورش به خاک عراق را از نماینده ی خدا گرفت!   

در سوم آذرماه، رجوی دومین پیام خودش را با اجازه ی پنتاگون صادر کرد و از تحولات اجتناب ناپذیر سیاسی به نام پیروزی های سیاسی یاد کرد. به اسیران و گروگانهای اشرف هم توصیه کرد که خیانت نکنند و برای شرایط سخت تر از این هم آماده باشند. در روز شنبه ۳۰ دسامبر، خبر اعدام “صدام” اعلام شد. اعدام صدام به عنوان یک عمل قرون وسطایی، هدفش آن گونه که اعلام شد مجازات صدام نبود،  بلکه قولی بود که بوش به مالکی داده بود. قول دیگر بوش به مالکی، اخراج مجاهدین بود که به دلیل همکاری صمیمانه ی رهبر عقیدتی، این قول عملی نشد.   

آغاز سال ۲۰۰۷، شرایط زندان تیف مثل همیشه به هیچ وجه خوب نبود. تلفن و ایمیل را قطع کردند و فضای ناامیدی را در زندان دامن زدند. جنگ میان رژیم و آمریکا در عراق ابعاد تازه ای به خود گرفته بود. یک مقر رژیم در شهر “اربیل” از سوی ارتش آمریکا تصرف شد و گفتند که ۵ جاسوس رژیم را در آن دستگیر کردند. در پایان ماه ژانویه، جنگ لفظی میان سخنگوی دولت عراق و مجاهدین بر سر اخراج مجاهدین بالا گرفت. در اوایل ماه فوریه، سرهنگ “کری” اعمال محدودیت های بیشتری را بر زندان تیف اعلام کرد و گفت:” حتی اگر سازمان ملل هم شما را به عنوان پناهنده بپذیرد، از دید ما هنوز اسیر جنگی هستید و حق و حقوقی ندارید! راه ایران باز است!”   

روز ۲۷ فوریه، سرهنگ “تورلاک” به تیف آمد و پس از بحث و مشاجره با زندانیان گفت: “پرونده ی شما سیاسی است و بستگی به روابط رژِیم ایران با آمریکا دارد. همان روزها شاهد گزارش مبسوطی از یک شبکه ی تلویزیونی اروپایی بودیم که چنین شرح می داد:

“۱- دولت آمریکا پشتیبانی خود از مجاهدین را به وسیله ی شرکتهای خصوصی انجام می دهد که به حساب همکاری دولت با یک گروه تروریستی گذاشته نشود.

۲- مقامات و دولت آمریکا انتظار چنین میزان همکاری گسترده از سوی رهبر عقیدتی را نداشتند.

۳- در میان گروههای سیاسی ایرانی، تنها دو گروه از حمله ی نظامی آمریکا به ایران استقبال می کنند: مجاهدین و سلطنت طلبان.”

نوروز ۸۶ فرارسید بی هیچ شور و حالی از نوروز در تیف. “رجوی” پیام نوروزی داد و به جهانیان گفت:” اگر مجاهدین از فهرست تروریستها خارج نشوند دوره ی آخرزمان خواهد شد!!!.” در همان روزها، رژیم نمایش سربازان انگلیسی را به صحنه آورد و مدت دو هفته موج دلسوزی جهانیان به سوی آن ۱۵ نفر سرازیر شد. آنگاه انبوهی جنایات بی حد و حساب در سراسر جهان و اسارتهای بی دلیل  نباید به حساب می آمد! قانون این گونه تعریف شده است. تروریسم را هم آن گونه که دوست دارند تعریف می کنند. آنگاه وضع جهان همین می شود که امروز هست. سناتور “جوزف مک کارتی” باید جایزه ی صلح نوبل بگیرد و قهرمان ملی ایالات متحده شود. امروز هم “بوش” هست که لابد باز قهرمان ملی شود!  

ماه آوریل، یکی از خونین ترین ماههای عراق بود. ارتجاع و بورژوازی ظاهراٌ  قرار نبود تا از کشتار و خونریزی دست بردارند. در ۲۵ آوریل، مذاکرات رژیم و غرب در آنکارا انجام شد. در زندان تیف انتظار و تحقیر همواره تکرار می شد. اواخر ماه آوریل، رژیم ایران موجی از سرکوب را به بهانه ی برخورد با بدحجابی به نام “طرح امنیت اجتماعی” آغاز کرد. همزمان برای نشست “شرم الشیخ” هم آماده می شد.   

در روز چهارشنبه، دوم ماه می، خانم سرهنگ “تورلاک” به زندانیان تیف گفت: “اگر کسی گذرنامه ی ایرانی دارد برای تمدید آن می تواند به سفارت ایران در بغداد برود و پس از تمدید به اردن برود و کار پناهندگی خود را پیگیری کند.” پیشنهاد بسیار ابلهانه و سراسر تناقضی بود. از قرار معلوم، این هم شیوه ای بود برای فرستادن زندانیان به حلقوم محور شرارت! سرهنگ تورلاک آنقدرها احمق به نظرنمیرسید ولی دوست داشت مثل بقیه سیاستمداران امریکائی مواقعی مثل احمقها رفتارکند .  

روز شنبه ۲۶ می ۲۰۰۷، خانم “مژگان پارسایی” در مصاحبه با فاکس نیوز التماس می کرد که مبادا ارتش آمریکا خاک عراق را ترک کند. در سوم ژوئن، “جیمز جفری” ، سرپرست تیم سیاستگذاری وزارت خارجه ی آمریکا، به صراحت اعلام کرد که: ” درخواست دولت عراق برای اخراج مجاهدین از خاک این کشور باید در هماهنگی با سیاستهای دولت آمریکا باشد. مورد سازمان مجاهدین یک کیس آمریکایی است و البته چنانچه رفتار رژیم ایران بهبود یابد ، بسیاری از مجاهدین می توانند به ایران بروند؛ همانگونه که تا کنون هم بسیاری به ایران رفته اند”. نفرین بر آن سیاستی که تیف را خلق کرد و اذهانی که آن را اداره می کردند!………………… 

ادامه دارد

اسماعیل هوشیار 

www.tipf.info