چند ملاحظه بر یک سخنرانی علی جوادی

تحلیل های علی جوادی در مورد اوضاع سیاسی و جنبشهای اجتماعی  در نوع خود در چپ ایران بی نظیر است. ایشان طی یک سخنرانی تحت عنوان “حزب و جامعه در فاصله دو پلنوم”  که متن آن در سایت ها  منتشر شده است، در رابطه با جنبش سبز اظهاراتی به زبان رانده است که به نظر نمی رسد از یک درک  منسجم سیاسی سر چشمه گرفته باشند.

در اشاره به جنبش سبز، نامبرده گفته است: ” حزب اتحاد کمونیسم کارگری این تغییر اوضاع سیاسی جامعه را بسرعت تشخیص داد و اعلام کرد که دور جدیدی از مبارزات سرنگونی طلبانه توده های مردم آغاز شده است. … 
این دوره را ما دوره انقلابی نامگذاری کردیم. دوره ای که در ادبیات مارکسیستی از آن معمولا به عنوان اعتلاء سیاسی نام برده شده است.”
  نامبرده ادامه میدهد:  “این دوره ای بود که فریاد “مرگ بر خامنه ای” و “مرگ بر دیکتاتور” زبانزد همگان شد ….. این دوره ای بود که مردم به مصاف رژیم در روزهای مقدس اش رفتند٬ روز “قدس”٬ “تاسوعا – عاشورا” و “۲۲ بهمن” را به روز اعتراض علیه رژیم اسلامی تبدیل کردند.  …  این دوره ای بود که باور مردم به خود وبه نیروی انقلابی شان را به شدت تغییر داد. اتکا به قدرت انقلابی توده های مردم به رکن اصلی تغییرات در جامعه تبدیل شد. …حزب ما با تمام قدرت به استقبال این دوره رفت.”
علی جوادی خودش را محقق  میداند که اعتراضات توده ای بعد از انتخابات ۸۸ را “دوره انقلابی”  قلمداد  و نشانه های این دوره انقلابی را “مرگ بر دیکتاتور”  و “مرگ بر خامنه ای” معرفی نماید. اما به نظر نمی رسد که دوست داشته باشد، که جریانات دیگر در تحلیل او شریک باشد.
وی در ادامه همان سخنرانی  اظهار داشته است که “ما بر خلاف جریانات پوپولیست و بخشهای چپ جنبش ملی – اسلامی یا بخش های چپ ناسیونالیسم پرو غرب، این دوره جدید را “انقلاب جاری”، “انقلاب دمکراتیک” یا “انقلاب سبز” ارزیابی نکردیم.”
حال انقلاب سبز به کنار، اما من نمی دانم فرق “دوره انقلابی”، “انقلاب جاری”و “انقلاب دمکراتیک” در چیست؟ همه تئوریسین های این “سه نوع انقلاب” مدعی هستند که چون جامعه شعار “مرگ بر دیکتاتور”  و “مرگ بر خامنه ای” داده است، در نتیجه  این حرکت یک انقلاب است که  بایستی به استقبالش بروند. اگر امروز فعالین سبز شعار “مرگ بر دیکتاتور” و خامنه ای سر میدهند، سازمان مجاهدین ۳۰ سال پیش این شعارها را میداد و به پای عملی کردن آنها رفته بودند. چرا آرزوی مرگ سران جمهوری اسلامی ۳۰ سال پیش نشانه “دوره انقلابی” محصوب نشد؟ علاوه بر این، صدها شعارهای دیگر نظیر “یا حسین میر حسین”،  “ابوالفضل علمدار٬ دیکتاتور رو برش دار”،  “حسین حسین شعار ماست”٬ “موسوی افتخار ماست” چرا نادیده گرفته میشود؟ مگر چنین شعارهائی محصول این “دوره انقلابی” نیستند؟
به نظر من تحلیل علی جوادی و سازمانهای مورداشاره است همگی، علیرغم تفاوتشان در پیشوند و یا پسوند کلمه “انقلاب”، در ماهیت یک مفهوم را میرسانند. علی جوادی این اشتراک  را متوجه نیست چون  وی در عوض نگاه سیاسی،  از یک منظر سکتی به جریانات مورد اشاره اش مینگرد. 
یکی دیگر از ابداعات علی جوادی این است که گویا “دور انقلابی” جاری  از یک قدرت ماوراء اجتماعی تاثیر میگیرد. در این رابطه وی یاد آور میشود: “ما در مقابل اعلام کردیم که این جنبش ادامه سرنگونی طلبی جریانات سیاسی چپ و یا راست نیست. این سرنگونی طلبی ادامه سیاست احزاب نیست. یک نخواستن نسلی است. یک رو در رویی و تلاقی نسلی است.”
.  
بر خلاف نظرات علی جوادی بایستی تاکید کرد که هیچ حرکت سیاسی ای  نمیتواند خارج از حوزه نفوذ احزاب چپ و راست جامعه صورت بگیرد. اگر این جنبش از جریانات سیاسی تاثیر نمیگیرد، پس چرا در روزهای  قدس، تاسوعا و عاشورا حماسه می آفرینند؟ پس چرا تعداد تظاهر کنندگان در روزهای قدس، تاسوعا و عاشور هزاران برابر تعداد تظاهر کنندگان در هشت مارچ و روز کارگر است؟ روزهای تاسوعا و عاشورا، و یا روز زن و روز کارگر هویت سیاسی چپ و راست ندارند؟ علاوه بر این، مگر نسل جدید منافع طبقاتی یکسانی دارند؟ مگر دنیا را به یک شیوه می بینند؟
 باور کنید که هیچ امداد غیبی ای در کار نیست. این احزاب، نیروها و شخصیت های سیاسی هستند که بنا به توان سیاسی، امکانات مالی و شرایط اجتماعی به حرکتهای اعتراضی سمت سو میدهند. خواست  هر نسلی توسط نیروهای اجتماعی-سیاسی موجود و دخیل در جامعه فرموله میشود.
لازم است که  این موضوع را یاد آور شوم که به نظر میرسد علی جوادی متوجه کاربرد و مفاهیم عبارات “رو در رویی” و “تلاقی نسلی”  نیست. بلاخره این جنبش “رو در روئی” نسل جوان با نسلهای قدیمتری است یا یک “تلاقی” بین آنها. چون عبارت “رو در روئی” یعنی مقابله و یا جدال ؛ در حالی که  کلمه “تلاقی” معنای همدیگر را گرفتن، و یا پیوند و همراهی میدهد.
علاوه بر اعتقاد به یک نیروی ماورا اجتماعی، علی جوادی در ادامه سخنرانی اشی یک عدم بالانس فکری را از خودش در معرض دید خواننده میگذارد.  هر چند در بالا تاکید میکند که جنبش سبزی یا بقول ایشان “دوره انقلابی”،  “ادامه سرنگونی طلبی جریانات سیاسی چپ و یا راست”‌و یا “ادامه سیاست احزاب نیست”  چند سطر پائینتر یاد آور میشود: “ما اعلام کردیم که اتفاقا جدال میان این نیروها و میان پرچمهای متفاوت طبقاتی و اجتماعی، با تشدید تلاش برای سرنگونی رژیم شدت خواهد یافت. ما اعلام کردیم که سرنگونی طلبی یک اردوی یکدست نیست.”
حال سئوال این است که اگر این جنبش از نیروهای سیاسی چپ وراست تاثیر نمی پذیرد، پس این پرچمهای متفاوت طبقاتی و اجتماعی از کجا وارد شدند؟ اگر این حرکت ادامه سیاست احزاب نیست، پس اردوهای متفاوت  مورد اشاره علی جوادی به چه شیوه ای درگیر این جنبش شدند؟ قابل درک است که علی جوادی با این تناقص گوئی و تحلیل ایده آلیستی ّقصد دارد جایگاه طبقاتی جنبش سبز را پرده پوشی کند.
جنبش سبز نه بیانگر “دوره انقلابی” است و نه قطار “انقلاب جاری”. آن دسته از چپ که امید بسته اند که قطار جنبش سبز از ریل سبز اسلامی به ریل سرخ سوسیالیستی منحرف کنند، دارند عرق بی خودی میریزند. زیرا این جنبش موجود ماموریتش این است که یک سیستم سیاسی سرمایه داری هار بازار آزاد در ایران توسعه دهد. سکان این جنبش در دست موسوی و کروبی است.  متفکرین و استراتژیست های غیر رسمی و پیچ مهره های این ماشین سیاسی کسانی مثل سروش، کدیور، گنجی و سازگارا هستند.  البته داریوش همایون و امثال ایشان هم تلاش دارند  در پیکره این جنبش جایگاهی بیابد. اما، چپ در جریان حرکت این ماشین تنها دارد دنبال آن میدود. در نتیجه در موقعیتی نیست که بر سمت و سوی این ماشین تاثیر داشته باشد. راه انقلاب از مسیر دنباله روی و مداحی انقلاب پیش نمیرود. پیش شرط انقلاب، ساختن حزب سیاسی- اجتماعی است. حزبی که سمپاتی بخش عمده ای از روشنفکران، فعالین جنبش های کارگری، زنان و دانشجوایان مترقی را بخودش جلب کرده باشد. حزبی که با فراخوانش بخش قابل ملاحظه ای از توده های مردم را به چپ چپ و راست راست کند. انقلاب نیازمند حزبی است که تشکلات سراسری سیاسی –اجتماعی تحت تاثی سیاست هایش در جامعه شکل گرفته باشند و دولت را از زوایای مختلف زیر فشار گذاشته باشد.  نمشود به مردم فراخوان داد که در نماز جمعه شرکت کنند و همچنان مدال انقلابی بودن به خود زد.