ترجمه فیلم فاوست ( همراه با لینک دانلود فیلم )

مفیستو به پروردگار گفت :
پروردگار به بشر خرد داده و این خرد باعث میشود تا همین بشر حیوانیتر از هر حیوانی باشد   
فلم “فاوست” در واقع بر اساس نمایشنامه ای به همین نام اثر “یوهان ولفگانک گوته” در حدود صد سال پیش ساخته شده است ، ژانر فیلم دراماتیک بوده و با استفاده از برترین تکنیکهای فیلمسازی آن دوران ، فیلمبرداری شده است . هر چند ظاهرا” موضوع فیلم ( جنگ خیر و شر ) برایمان آشنا میباشد ولی به قول یکی از نویسندگان تا ازم نپرسیده اند جواب را میدانم ! در مورد من هم کاملا” صدق میکند ، تضاد بین خوب و بد یا بقول بعضی ها نیروی محرکه زندگی تا کنون موضوع بیشمار کتاب و دست نوشته بوده و هرکسی از دیدگاه خویش این مسئله حیاتی را بررسی نموده اما علیرغم تمامی تفسیرها و تأویلهای متفاوتی که ارایه شده واقعیت اینست که جنگ بزرگی گاه نهان و گاه آشکار ، بین این دو نیروی مافوق بشری درجریان بوده و با توجه به زمانها و مکانهای مختلف ، برداشتهایمان را دچار تغییرات و نوسانات زیادی نموده است ، روزگاری بود که برده دار به عنوان نماد ظلم و برده نماد مظلوم مطرح بودند و زمانی دیگر ارباب و رعیت یا کارگر و سرمایه دار ، طلایه داران این جنگ همیشه موجود را تداعی گر شدند و حتی برای بیشتر ملموس تر کردن موضوع ، شیطان یا ابلیس را به عنوان نماد و سنبل راس اردوگاه شر و علیرغم بی وجودی مطلقش ساختند و علم نمودند . در این دوران جای بسی خوشحالیست که بشر تجربه ای طولانی از خود ، وجود و زندگی کسب نموده و شاید بتوان با بررسی عمیق تاریخ تجربیات انسان در بستر زندگی ، به جواب یا جوابهای تقریبا” قانع کننده دست یافت که حقیقت چی بوده و چرا میبایست زندگی بر متن اینهمه تضاد و جدال بنیاد نهاده میشد ؟ خیر و خوبی چیستند و شر و پلیدی چه میخواهند و بیشمار سولات دیگر ، اما  بهرحال بنظر می آید که بتوان کل تاریخ را به دو دوران اصلی ، دوران اولیه که مقصد و مقصود نوع انسان در کل شعور و دستیابی به آن بوده و دورانی که هدف عقل و منطق بوده البته به اضافه الان هم که ظاهرا” عقل چهار نعل به پیش میتازد و آنرا دوای تمامی دردهای بشر معرفی میکنند ! در دوره اول انسان سعی میکرده تا راهکارهای لازم برای دست یابی یا رسیدن به شعور و نمادش ( خداوند ) را پیدا نموده و لذا ما شاهد پدید آمدن عقاید زیادی که هر کدام به گونه ای راههای رسیدن به سعادت و خوشبختی را در چهارچوبهای عشق ، اخلاق واحساس ، معرفت و شناخت ، انسانیت و غیره که همگی بخشهای لایتجزای شعور را تشکیل میدهند ، میباشیم و حتی میتوان گفت که با توجه به نوع ایده ئولوژیها و تبینهایی که انسان از خود و زندگی داشته ، فضا در کل به نفع اردوگاه خوب و زندگی هم بر اساس پرنسیپهای شعور که در بالا متذکر شدیم ، در جریان بوده اما بهرحال در آنزمان هم شر و پلیدی ولو بسیار کمتر نسبت به دوران کنونی وجود داشته و بیکار هم ننشسته اند ! لذا اولین نهادها و ارگانهای منتج از عقل و هوش ( اردوگاه بد ) در قالب مذاهب مدل اولیه پدید آمدند که علاوه بر ارتزاق از گرده جامعه ، سعی در ایجاد تفرقه و جنگهای مختلف بین انسانها نمودند و همچنان که میبینیم سیاهترین صفحات تاریخ مربوط به جنایاتی است که مذهب و دارو دسته اش به انسان و زندگی تحمیل نموده است (مذاهب بعنوان اولین نهادهای راسیونال با هدف رسیدن به قدرت که کل زیربنای فلسفی اردوگاه شر را تشکیل میدهد ) و بنابر تعاریف امروزی که بشدت زیرسوال میباشند ! آندوران ، عصر ایده آلیسم بوده است . اما اکنون دوران راسیونالیسم و عقل محوری میباشد که از رنسانس به بعد ، تدریجا” تمامی جهان را درنوردیده است و تیشه محکمی بر تمامی اصول و پرنسیپهای اردوگاه خیر و شعور زده است تا جایی که تقریبا” همه میدانیم که گم شده ایم ! مسخ و بی هویتی ، از خود بیگانگی و استرس ، حسادت و رقابت ، زر و زور و بسیار مسایل ضد اخلاق و ارزش دیگر به کمک فرهنگ راسیونال به انسان حقنه شده و در بطن زندگی بشدت مجازی محصول عقل و هوش ، نهادینه شده اند  ، زمانی که گوته مشغول خلق فاوست بود ، بدرست یک دانشمند را که مظهر عقل و هوش میباشد بعنوان کسی که روحش را به شیطان میفروشد انتخاب نمود ، متاسفانه پیشگویی گوته متحقق شده و الان میلیونها دانشمند و مهندس مزدور بصورت خادمین شبانه روزی شیاطین دولتها در آمده اند !
                                                            مردی خواهم بود با ۲۴ پا  !
گوته، فاوست و مفیستو فلس.
گوته عمری طولانی داشت – ۸۳ سال- و پربار، و سالهای طولانی از این عمر و از دوران خلاقیتش، بیش از ۶۰ سالش را، با «تراژدی فاوست» گذراند. گویا از بیست و یک سالگی کار روی «فاوست» را شروع میکند. دو بار مینویسد و بعد تغییر میدهد، تا سرانجام فاوست ۱ و ۲ نهایی میشود. اولین نسخه «فاوست» تاریخ ۱۷۷۵ را دارد، و آخرینش، «فاوست ۲» ۱۸۳۲٫
داستان «فاوست» را میدانیم. دانشمندی است – که گویا واقعا هم وجود داشته-، به نام دکتر فاوست. این دانشمند حاضر میشود روحش را در اختیار اهریمن قرار بدهد، در صورتی که بتواند لحظهای آن چنان زیبا در زندگیش تجربه کند که ارزش ماندگاری را داشته باشد.
هینریش فاوست، دانشمند و استادی صاحب نام، مینشیند و سالهای عمرش را حسابرسی میکند و به این نتیجه میرسد که هم در علم باخته است و هم در زندگی. در مقام دانشمند بصیرت لازم برای دستیابی به نتایج مورد نظر را ندارد، و در مقام یک بشر هم نتوانسته از زندگیش لذت ببرد، توانش را نداشته است. در این لحظه دودلی و تردید، فاوست به مفیستو فلس قول میدهد که اگر او را از این تشویش و نارضایتی خلاص کند، او روحش را به مفیستو خواهد داد. قراردادی میبندند و با خون امضا میکنند و مفیستو فاوست را به راهی میبرد که گمراهیش مینامیم، او را به سفری در سرزمینهای مختلف همراه میبرد، نگاهش را هم به روز مرگی باز میکند و هم به اسرار نهان، و او را گرفتار عشق دختری به نام «گِرِتشن» میکند، و به دست فاوست پایانی مصیبت بار برای این دلدادگی مینویسد.
محور اصلی نمایشنامه فاوست انسان است و ارتباط و وظیفهای که انسان با خالق و کائنات دارد. مفیستو معتقد است که میتواند فاوست – دانشمند، معتقد- را از راه به در برد و پروردگار مخالف این نظریه است. پس از آن بین مفیستو و فاوست آن قرارداد بسته میشود.
فاوستِ گوته در ادبیات آلمان جایگاه بسیار بالایی دارد. ۱۷۰/۱۸۰ سال است که خوانده میشود، بازی میشود، تدریس میشود، تعداد زیادی از جملههایش در زبان آلمانی ضربالمثل شدهاند و اصطلاح و از آنجا که گوته طی ۶۰ سال و متاثر از جریانهای مختلف ادبی زمانه (روشنگری، طغیان و طوفان، کلاسیک، رمانتیک و غیره) این اثر را خلق کرده است، این نمایشنامه نمونهای است برای مطالعه دوران مختلف ادبی.
اما مهمتر از همه اینها، دو شخصیت اصلی این نمایشنامهاند: فاوست و مفیستو فِلِس.
سالهای سال است که مفسران و نویسندگان و فلاسفه تفسیرهای گوناگونی از این دو شخصیتِپرورده گوته ارائه میدهند. پرورده گوته از این نظر، زیرا ادبیات قبل از گوته، هم به فاوست پرداخته بوده و هم به مفیستو. یوهان فاوست از قرار معلوم دانشمند و کیمیاگری بوده در قرن پانزدهم، او را همزمان مارتین لوتر و نوستراداموس میدانند. رامبراند تصویری از او نقاشی کرده است. مفیستو نیز، هم در در کارهای شکسپیر ظاهر شده است و هم مارلو.
اما گوته از این دو، شخصیتهایی چند لایه خلق کرده و همین امر هم یک برداشت معین از آنها را دشوار کرده است و این دو شدهاند موضوع تحقیقات بیشمار.
در مورد فاوست تفسیرها به هم نزدیکتر است. فاوست را نماد دانشمندی میدانند که آگاهانه دگرگون میشود، «وا میدهد»، خود را «میفروشد». حالا به هر دلیل. مفسرها وقتی در باره گوتفرید بن، کنوتهامسون، فردیناند سلین و ازرا پاوند مینویسند، حتما اشارهای به فاوست دارند. «فیزیکدانها»ی دورنمات و «قضیه اوپنهایمر» کیپهاردت، از نظر موضوعی، کنار «فاوست » گوته گذارده میشود. توماس مان نام رمانش را که ۱۹۴۳ در مورد یک قهرمان «سر تا پا آلمانی» و عهدی که ملت آلمان با نازیها بسته بودند نوشته، «دکتر فاوستوس» گذاشته است. موضوع رمان «مفیستو» اثر کلاوس مان، پسر توماس مان، خودفروشی هنرمندان در دوران نازیهاست. شخصیت رمان کلاوس مان تصویری است از یکی از کارگردانهای مشهور تئاتر آن روزگار، گوستاو گروندگن، که از معدود هنرمندان بزرگ آلمانی بود که با نازیها همکاری کرد. همین گروندگن بعد از جنگ و در سال ۱۹۶۰ یکی از بهترین فیلمهای «فاوست » را میسازد و در فیلم که کاملا کلاسیک و تئاتری ساخته شده است، تصویرهایی از انفجار بمب اتم را بهعنوان سمبل دستاورد کار دانشمندان وا داده نشان میدهد. 
اما مفیستو تفسیرهای بیشتری دارد.
واژه مفیستو فلس شاید ریشه عبری داشته باشد: «مفیر» یعنی نابودکننده، «توفل» یعنی دروغگو. میتواند از لاتین و یونانی آمده باشد : «مفیتیس» در لاتین یعنی بوی بد، و «فیلوس» در یونانی یعنی دوستدار. در مجموع یعنی کسی که بوی مشمئزکننده را دوست دارد. در دوران کهن نیز یونانیها مفیستوفیلِس داشتهاند به معنی کسی که روشنایی را دوست ندارد.
فاوست جایی در نمایشنامه به او لقب «فرزند شگفتانگیز هرج و مرج» میدهد.
کارل مارکس «دست نوشتههای اقتصادی-فلسفی» خود را با بخشی از فاوست شروع میکند که مفیستو از قدرت پول و سرمایه میگوید: «وقتی شش اسب میخرم، قدرتشان مال من نیست ؟ مردی خواهم بود با ۲۴ پا».
برتولت برشت مفیستو را واسطه و هموارکننده عشق فاوست میداند و میگوید: «کل ماجرا یک داستان عشقی است، عشق یک روشنفکر به دختری از طبقه پایین اجتماع. این هم که از آن کارهای شیطانی است».
دیوید لینچ هم ظاهرا مفیستو را واسطه عشق فاوست میداند. در بزرگراه گمشده مرد مرموز را دارد که در واقع مفیستو است و کمک میکند تا قهرمان فیلم فرد مادیون برای مدتی کوتاه در عشق کامیاب شود.
کلاوس تِوِلایت در کتاب خود «تخیلات مردانه» ( ۱۹۷۸) که به ادبیات دوران فاشیستی آلمان پرداخته است، فاوست و مفیستو را در زمره مردان آلمانی حساب میکند که زنان را برای خانهداری و پرستاری و غیره لازم دارند و زن گریزاند، گرد هم میآیند و سر انجام کارشان – در گذشته- به سازمان دهی گروههای فاشیستی میکشد.
یوهانس ماتس در رساله خود به نام «جنبه مردانگی در کارهای گوته»(۲۰۰۲)، رابطه فاوست و مفیستو را توام با همجنس خواهی میداند و مینویسد که در بخش دومِ نمایشنامه فاوست، این دو بصورت یک زوج ظاهر میشوند.
اما گوته: در طرح اولیه گوته، مفیستو خادم پادشاه تاریکی، لوسیفر، است. لوسیفر فرشتهای بوده زیبا رو که مورد خشم پروردگار واقع شد و به جهان تاریکی سقوط کرد.
کار مفیستو فریب فاوست است، به نوعی ادامه فریب حضرت آدم و رانده شدنش از بهشت.
در باتدای نمایش صحنهای است که مفیستو در بارگاه پروردگار است و در باره فاوست صحبت میکنند. مفیستو به پروردگار پیشنهادی میدهد:
«چه شرطی میبندید؟
هر چه باشد، میبازید،
اگر به من رخصت دهید
او را به راه خودم بکشم!»
مفیستو در زمرهها و لوده و دلقکهای درباری است که مجازند تا واقعیتها را در قالب مزاح به ارباب خود بگویند. مفیستو هم در فاوست به پروردگار میگوید که وضع خلقت واقعا رقت بار است و او دلش برای بشر میسوزد، چون پروردگار به بشر خرد داده و این خرد باعث میشود تا همین بشر حیوانیتر از هر حیوانی باشد.
این روایت از مفیستو، با تصوراتی که در قرون وسطی از اهریمن وجود داشت، متفاوت است.
مفیستوی گوته یک منکر است، شیطان و اهریمن مطلق نیست، خود بخشی از خلقت و کائنات است. درهمان پیشگفتار نمایش، مفیستو خود را چنین معرفی میکند: «بخشی از آن قدرتی که همواره شر میطلبد و خیر میآفریند.
من آن منکر ابدیم به حق، زیرا هر آنچه که خلق میشود، سزاوار نابودی است پس بهتر که چیزی خلق نشود.
چنین است که تمام آنچه که شما گناه، ویرانی، مخلص کلام: شر مینامید، نیروی واقعی من است.
من بخشی از بخشی ام، که در آغاز همه چیز بود، بخشی از آن تاریکی، که نور از آن زاده شد.»
گرچه گوته آن مفیستویی را که در نسخه اولیه فاوست در نظر داشت، وارد نمایشنامه نهایی نکرد، اما نشانههای آن شخصیت در مفیستوی نهایی هم دیده میشود، مفیستوی گوته قطب مقابل خلقت است، نقطه مقابل نظمی است که کائناتش مینامیم. این آشوب و این بی نظمی تهدیدی است برای آن نظم، اما در عین حال بخشی از آن. فاوست یک پروتاگونیست است و مفیستو آنتاگونسیت. مفیستو قصد دارد تا با برنامهای که برای فاوست دارد به خالق ثابت کند، که حق با اوست و اشتباه عظیم خلقت، انسان هوشمند است که در عین حال الوهیتی ندارد. میخواهد کاری کند که فاوست «حیوانتر از هر حیوانی» بشود. اگر فاوست دربست اسیر شهوات خود بشود، و بطالت پیشه کند، مفیستو ثابت کرده است که حق با اوست.
در همان گفتوگوی اولیه مفیستو و پروردگار، پاسخی که مفیستو در برابر پیشنهادش میگیرد این است که:
«تا زمانی که انسان روی زمین است
منعی برای تو نیست
انسانی که تلاش میکند، اشتباه هم میکند.»
فاوست، مانند هر انسانی، دو وجه دارد: خرد و شهوانیت. اولی ابزار پروردگار است و باید در خدمت بشر تلاشگر باشد، دومی در خدمت اهریمن ( در این نمایش: مفیستو). هنگام شرطبندی، فاوست خسته از روزگار، خسته از تلاش و کوشش، در آرزوی زمانی است که در بستر کاهلی آرام گیرد. در همان شرطبندی آغاز نمایش، فاوست میخواهد بداند «آن چی است که این عالم را از درون سر پا نگه داشته است.» میخواهد لحظهای جاودانه را تجربه کند. تصور میکند که تلاش و کوششی که داشته، به نتیجهای نرسیده است. به دنبال کاهلی است. نظام کائنات اما استوار است بر تلاش و کار انسان. همین نظم هم میطلبد تا انسان با تلاش و کار رضایت خود را کسب کند و احساس رضایت داشته باشد. اما این امری است که مفیستو درک نمیکند. او امیر سرزمین پستیهاست و شهوانیت و بطالت. در بخش اول نمایش، اوست که فاوست را به دنبال خود میکشد و وادارش میکند تا «گِرِتشن»، محبوبش را، را اغفال کند، او را وادارد تا برادر و پدرش را بکشد، مفیستو است که جادو میکند. «گرتشن» دختر سادهدلی است که در آرامش و با رضایت خاطر زندگی میکند. فاوست وارد زندگیش میشود، از دخترک قاتل هرزهای میسازد و به دست مرگ میسپاردش. گوته در این بخش نمایشنامه، یعنی سرگذشت گرتشن عمل و هدف مفیستویش را نشان داده است: «برهمزننده نظم وتعادل، برپاکننده آشوب و طغیان.»
در بخش دوم نمایش اما پروردگار به کمک فاوست میآید. فاوست بعد از صد سال زندگی پی میبرد که انسان بودن یعنی تلاش و در بستر منظم کائنات سر کردن. مفیستو موفق نشده تا به جوهر آدمی دست پیدا کند.
در پایان بخش دوم نمایش آمده است:
«آن کس را میتوانیم رستگار کنیم
که پر تلاش است و کوشا»                                  
                                                                                      منبع : وبلاگ شهروند امروز
داونلود فیلم در ادامه مطلب

داونلود فیلم با کیفیتهای متفاوت از سایت زیر
 http://www.archive.org/details/Faust_1926
نمایش آنلاین
http://www.veoh.com/browse/videos/category/horror/watch/v181035835yXweDtC#
زیر نویس فارسی
http://www.megaupload.com/?d=8LF4D9ET
http://hotfile.com/dl/45989972/0397f92/Faust_1926.divx.zip.html

                   www.falsafeyeshour.blogfa.com